جنبش دانشجویی و موضع اپوزسیون راست در قبال این مساله

منصور پرستار : در جامعه امروزی ایران خفقان و سرکوبی شدید حاکم است. در این میان جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، جنبش زنان و غیره نقش اساسی را در درون جامعه ایفا میکنند. جنبش دانشجویی از جمله جنبشهایی است که با تجربه نزدیک به یک قرن خود و با استفاده از شرایط خاص حاکم بر ایران امروز خود را بیشتر رادیکالیزه کرده و به بزرگترین و “علنی” ترین صدای اعتراضی در جامعه، بر ضد ارتجاع حاکم در آمده.

 این جنبش با از سر گذراندن تجربه انقلاب ۱۳۵۷ به شیوه منسجم تر با خواستهای رادیکالتری در درون یک نظام توتالیتر بورژوا اسلامیسم سر بر آورده و در عصری که زنها را سنگسار می کنند، آزادیخواهان در زندانها و خیابانها به دار می آویزند، ندای آزادی را از نطفه می خواهند خفه کنند، صالحی ها و اسانلوو هارا به بند میکشند، کودکان را به مرگ محکوم می کنند و هزاران فاکت دیگر در این زمینه را می توان نام برد، در مخوف ترین جو پلیسی دنیا این دانشجویان چپ رادیکال هستند که از جان خود می گذرند و به خیابانها میریزند و خواستار “آزادی، برابری، سوسیالیزم و دموکراسی” هستند. همه اینها در جامعه ای در جریان است که “بربریسم سیاسی” سرتا سر جامعه ایران را در زیر چنگ خود می فشارد. دانشجو “صدای” آشتی ناپذیری خود را به گوش همگان رسانده است. در این میان این تنها جمهوری اسلامی نیست که ترس و حشت وجودش را فرا گرفته است بلکه این ترس و وحشت به احزاب و جریانهای راست ایران هم سرایت کرده است. چون خواست دانشجویان رادیکال ایران، زنگ خطر بزرگیست برای کل سیستم بورژوای ایران از حکومت حاکم جمهوری اسلامی گرفته تا اپوزسیون راست تبعیدیش.

 

همه احزاب و جریانهای ایرانی از راست تا چپ شاهد این هستند که این جرقه و اعتراض دانشجویی بود که بعدها به دیگر نقاط ایران سرایت کرد و موجب انقلاب ۵۷ شد. جنبش دانشجویی، اعتراضات را شروع کرد و جنبش کارگری کار را به اتمام رساند و انقلاب را عملی ساخت. ولی متاسفانه جریانی دیگر و تازه از راه رسیده به کمک “سی آی اِی” قدرت را قبضه کرد. این جریان یا همان جمهوری اسلامی، خود بر این امر واقف است که جنبش دانشجویی چیزی نیست که آن را دست کم گرفت و به همین خاطر است که این جنبش را مورد شدید ترین تعرضات نظامی و سرکوب گرانه قرار میدهد. خود حاکمان ایران بر این امر واقفند که اگر دانشجویان چپ و کارگران نبودند، سرنگون کردن حکومت شاه کاری بسیار دشوار بود. پس خود سران ج.اسلامی با استفاده از تجربه سال ۵۷ میدانند به چه شیوه ای این جنبش را سرکوب کنند. اما در واقع این یکی از ریسک های بزرگی است که سران ایران دچار آن شده اند. چون این جنبش به حد آگاهی و رشد خود رسیده و همین جنبش از دهها راه تازه برای مبارزه خود استفاده می کند راههایی که پش از سال ۵۷ برای او مشکل و غیر ممکن بود. یکی از همین راهها را می توان تماس و ارتباط آسان او با دنیای بیرون از ایران است. جهانیان شاهد این نیروی اعتراضی در درون بربری ترین حکومتهای قرن حاضر هستند اما موضع احزاب و جریانهای بورژوازی اپوزسیون در این قبال چه بوده؟

 

این جریانها “سکوت” اختیار کرده اند. سکوت آنها هم خبر از ترس و نفرت آنها از جنبش چپ رادیکال اجتماعی است و از انعکاس هرگونه خبر از طریق سایتهای رسمی، رادیو و تلویزیون خود، خودداری می ورزند.  حتی سایتهای اینترنتی وابسته به احزاب راست یا از انتشار مطالب دانشجویی خودداری می کنند یا اگر هم مجبور شدند و نوشته یا اطلاعیه ای را منتشر کنند در بندی برای اطلاع عموم مینویسند “انتشار این نوشته‌ در “……” الزامآ بمعنی تآیید مواضع مندرج در آن نمی‌باشد” و یا فلان سلطنت طلب میگوید که ما روز ۱۶ آذر را روز دانشجو نمی دانیم. ۱۶ آذر روز برخورد دانشجوهای کمونیست با دانشجوهای اسلامی بود. همین آقایان فراموش کرده اند یا نمی خواهند اقرار کنند که روز ۱۶ آذر روزی بود که شاه دیکتاتور و ظالم ایران در روز ۱۶ آذر به دانشگاه تهران حمله کرد و ۳ دانشجو را به قتل رساند. کاری را که شاه دیکتاتور ایران با دانشجو ها کرد حالا جمهوری اسلامی بدترش را هم می کند چون خود جمهوری اسلامی از قدرت و آگاهی جنبش دانشجویای باخبر است. در واقع این خود حکومتهای نا برابر ایران بودند که زمینه را برای پروراندن جنبشهای رادیکال اجتماعی فراهم ساختند. نابرابری، ظلم، استثمار، تبعیض، فقر و گرسنگی و غیره از این پدیده ها بودند که حاکمان ایران یکی پس از دیگری برای مردم به ارمفان آورده اند. همین عوارض ضروریت بوجود آوردن جنبشهای رادیکال چپ را فراهم آوردند تا با این همه نابرابری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مبارزه کند و دنیایی بهتر را خواستار شود. همین نابرابری ها است که میلاد معینی ها، انوشه آزاده فرها، مهدی گرایلو ها، محمود صالحیها، منصور اسانلو ها و هزاران هزار مبارز آزادیخواه چپ دیگر را درس داد، برای رسیدن به دنیایی بهتر فارغ از ظلم و استثمار. جنبش دانشجویی “ادغامیست از جنبش زنان، کارگران، جوانان و آزادیخواهان” که دفاع از این جنبش وظیفه هر انسان آزادیخواه و مبارز است. پس همه ما، انسانهای چپ و آزادیخواه همصدا باهم ، بدون در نظر گرفتن تعلقات سازمانی و حزبی، از دانشجویان آزادیخواه باید دفاع کنیم و با خواست دانشجویان  آزادیخواه که “آزادی، برابری، و سوسیالیزم” است، همنوا و هم صدا باشیم.

 

زنده باد جنبش چپ رادیکال دانشجویی

دانشجوی دربند، تو تنها نیستی!

 

منصور پرستار- سوئد

۲۰۰۷-۱۲-۲۶

mansour_parastar@hotmail.com