مستعفیان و متحفظین , کلاف سر درگم رایکالیزمی پریشان و سردرگم

مستعفیان و متحفظین

کلاف سر درگم رایکالیزمی پریشان و سردرگم

بزرگترین تناقض جمع خود رادیکال پندار در صفوف کومەلە در این است کە از یک سو حزبی کمونیستی تخیلی، را خارج از کومەلە در ذھن دارد، کە خانە شیشەای کمونیستھای منزە،رادیکال و انترناسیونالیست است و از دیگر سو ھم خود خوب میداند کە خارج از کومەلە چنین حزبی از شقق کمونیزم غیر اجتماعی دیگران بی ریشەتر است.این جمع در میان خودشان و در درون خودشان ھم دچار گونەای از ناھمگونی ،کشمکش و تشویش درونیند،از سویی ،از اکثریت اعضای کومەلە را راست،ناسیونالیست و رفرمیست میدانند از دیگر سو دادشان در آمدە کە لطفا ما را از پیکرەی این جریان راست و ناسیونالیستتان حذف نکنید،لطفا اول قبول کنید کە اختلاف ھست وقبول ھم بکنید در این اختلاف ما چپ و انترناسیونالیست و شما راست و ناسیونالیست ھستید. اگر ھمە اینھا را ھم قبول کردید تضمین کنید بە لیست فیکس ما چپھا در کنگرەی آیندە رای بدھید در غیر این صورت انتخابات را مھندسی کردەاید،بگذارید ھم کە تلوزیون کومەلە و نشریە جھان امروز را در اختیار داشتە باشیم تا از آن برای متھم کردن خودتان استفادە کنیم.چرا ؟ چون ما خودرا سیماھا و چھرەھای کومەلە میدانیم و شما اگر ما را در راس این جریان نداشتە باشید یا بە قولی بە جمع و محفل ما یکجا و تمام و کمال رای ندھید ما را در لیست کاندیداھای رھبری و شاید ھم در خود حزب نداشتە باشید.ما چپیم، چرا؟چون خودمان خودمان را چپ خطاب میکنیم.نباید از ما جناح خود «چپ پندار»پلاتفرم بخواھید،چرا؟

چون ما چپ بودنمان در این است کە خود را باورمند بە آنچە شما ھم بە آن باور دارید میدانیم و شما راست بودنتان در بی باوری و شک و گمان نسبت بە کمونیزم و برنامە حزب کمونیست است.تا اینجا این تقسیم بندی یک تقسیم بندی شبە کلیسایی از آب در می آید .باورمندان بە سوسیالیزم و بی باوران بە سوسیالیزم یا میقنین و مومنین بە سوسیالیزم در مقابل شکمندان و ملحدین بە سوسیالیزم .ممکن است بە درجەای طنزآمیز و کمدی بە نظر برسد اما واقعیت پارادوکسیکال این تقابل خودخواندەی راست و چپ بە این درجە متناقض است و جدیتش آیرونی وار مبتلا بە استھزا ست. از سویی بر اختلاف لایانحل چپ و راست و ناسیونالیست پا میفشارد و از دیگر سو راە حل را در نمایندگی شدن در ارگانھای بە قول خودشان رھبری جستجو میکنند و امید دارند کە آنجا کە انسانھا و مناسبات رفیقانە و انقلابی مابینشان را بە ھم ریختەاند با معجزە، معجونی بە نام فرھنگ سازی ھمە این چپ و راست و ناسیونالیزم را فوت ھوا کنند.البتە من ھم معتقدم ھر انچە سخت و سنگی است فوت میشود و بە ھوا میرود،مانند این خودچپ پنداری سفت و سخت.اما خود این رفقای خود چپ پندار بە دو دستە تقسیم میشوند دستە اول مستعفین ھستند کە تاقتشان تاق شد و تاب نیاوردند و استعفا دادند و خارج از صفوف حزب شعارشان و خلاصە کلامشان این است«آن خانە کە تو در آنی و بر سر آنی از آن من مستعفی است و دستەی دوم متحفظین ھستند کە چون آنان خود را صاحب حزب و استراتژی آن میدانند و صبر ایوب پیشە کردەاند کە در این خانە کە تمام و کمال از آن خود میدانند؛ حداقل بە اندازەی بخشی از ارگانھای رھبریش سھم بگیرند.مستعفین چپترھای رفقای متحفظشان ھستند، و رک و راست و بدور از فشاری کە متحفظین ادعا میکنند بر رویشان است، ھمان میگویند کە متحفظین ھم میگویند. این دو بخش از جمع خود چپ پندار یکی بر حزبیت پا میفشارد و دیگری ترک صوف را رە چارە دیدە و ھر دو باین تفاوتھا البتە بە قامت رادیکال ھمدیگر ماشااللە میفرستند.این کمونیزم شاعرانە والھام گیرندگان نازک دلش ھم یک نقطە اشتراک دیگر ھم دارد و آن نازک دلی و احساس لطیفشان است.این رفقا با این جملە کە ما اختلاف ریشەای نداریم،اختلاف دارند ، و از تکرارش ھم دلشان دوبارە دلخور میشوند. جالب این کە بەقول سعدی شیرازی

بنی چپ دم ز یک گوھرند

چو عضوی بە درد آورد راستھای روزگار

دگر چپھا را نماند قرار.

تو کە از مھنت راستروی بی غمی

نە شاید کە نامت نھند جناح چپی

مستعفین و متحفظین اگرچە در توفان کپی پیستی بە صف میشوند

اما در ھنگامە سکوت خود با خود مشکل راستروی و چپروی دارند.

مستعفین،متحفظین را محافظەکار میدانند،اما متحفظین بە درستی باور دارند باید در داخل حزب کمونیست،داخل کومەلە ماند چرا کە حزب کمونیست خارج از کومەلە چیزی بیشتر از چپ حاشیەای ومحفلی نیست.متحفظین اگرچە خوب میدانند کە این کومەلە نیست کە سازمان کردستان حزب کمونیست ایران است،بلکە این حزب کمونیست است کە سازمان ایران کومەلە است؛ اما با این حال واقفند این حزب تنھا درون کومەلە و با وجود کومەلە است کە موجودیت مییابد. مستعفیین در عمل منفعل و در کلام منتقمند،اما متحفظین در عمل منشعب و در کلام ، وحدت خواە.برعکس خیلیھا من فکر میکنم کە مشکل صداقت و عدم صداقت در صفوف حزب کمونیست جدی نیست؛بلکە مشکل اصلی عدم درک از مسیر پیشروی یک سوسیالیزم دخالتگر است.این دو طیف از رفقای خودچپ پنداریکسویەنگر ھستند و سیاست برایشان پدیدەای تک بعدی است بە ھمین خاطر ھم ھمە حرفشان ھیچ است. با سر و تە کردن حرفھا و الفاظ و کلمات ھمان ھیچ را چ ی ھ مینویسند تا با خود خیال کردە باشند کەحرف تازەای گفتەاند. در واقع نوشتەھای ھر دو طیف را کە نگاە میکنی نە تنھا شبیە بە سیاە مشقھای چپ روشنفکری و کاغذی در ایران؛بلکە بە این گونە چپی در تمام تاریخ چپ بە حاشیە راندە شدە شبیە است.بندە نوشتەھای پویا محمدی،محمدکمالی،عثمان رمضانی،فرشید شکری،محمد نبوی،بارزان حسنپور،ناصر زمانی، و مابقی این رفقای ھم کلام را خواندم و جز تکرار این کە ما مدافع فلانیم و فلانی از خط و خطوط زدە بیرون کلمەای بیش ندیدەام. نە پلاتفرم دیدم و نە حرف حسابی دستگیرم شد.با این شیوە سردرگم و کلاف گونە تصور من این است کە دیری نخواھد پایید این رفقا میان خود ھم بە تقسیم چپ و راست خواھند افتاد وچپ و راست را میان ھمین محفل خودشان ھم پیش خواھند کشید.این گونە چپ بودن ھیاھوی بسیار برای ھیچ است،کلافی است کە بە پای خود کلاف گشودگانش ھم خواھد پیچید.

سلام قادری

٢٩ آگوست ٢٠٢٠