بلوچستان “فرزند ناتنی” ایران، جرم مشترک شاه و شیخ

بلوچستان “فرزند ناتنی” ایران، جرم شمترک شاه و شیخ

این سطور را کسی مینویسد که سه سال از فعالیت سیاسی و نیز ژورنالیستی خود را در کنار عزیزان بلوچ گذرانده است و در سالهای ۶۵ تا ۶۸ عضو تحریریه ماهنامه بلوچی – فارسی “کاری راه” ( ارگان کمیته بلوچستان راه کارگر) بوده است که در محله بلوچ نشین لیاری در کراچی پاکستان، منتشر و به داخل کشور ارسال میشد. بنابراین تا حدودی با مسائیل این “سرزمین سوخته” به مثابه محرومترین و فقیرترین بخش ایران، اشنا هستم.

من نخستین بار در مهر ماه ۱۳۶۵ وارد چابهار در بلوچستان شدم. به دلیل ضرباتی که بر تشکیلات داخل کشور “راه کارگر” وارد شده بود، رفقای سازمان تصمیم گرفتند که مرا از طریق مرز بلوچستان به کمک رفقای بلوچ از ایران خارج کنند. وقتی وارد بلوچستان شدم گویی این سرزمین نه گوشه ای از ایران بلکه خطه ای از شاخ افریقاست. فقر و گرما و بی آبی و گرد و غبار بیداد میکرد. قرار اولم در چابهار اجرا نشد لذا برای قرار بعدی باید مجددا به تهران برمیگشتم. با اتوبوس مسافربری از چابهار به زاهدان آمدم. در طول این مسیر طولانی اثری از آبادانی ندیدم . چه در زمان شاهان پهلوی ( و شاهان قبل از آنها) و چه در طول چهار دهه حیات جمهوری اسلامی، گویی بلوچها “فرزند ناتنی” ایران هستند. در سراسر این استان چه در رژیم ستم شاهی و چه در رژیم اسلامی، شما به زحمت چند کارخانه و محل بزرگ کار مشاهده میکنید.. بعلاوه به دلیل کمبود آب و باران، و گرمسیر و بیابانی بودن بخش عمده این منطقه ، کشاورزی و باغداری و دامداری فقط در بخشهای معینی وجود دارد. به همین خاطر در یک قرن اخیر همواره دهها هزار از مردان بلوچ با به جا گذاشتن خانواده و همسر و فرزندان خویش در جستجوی کار به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس میرفتند و از انجا برای خانواده و بستگان خود پول میفرستادند و این روند کماکان ادامه دارد. بخش کوچکی نیز که نتوانستند به کشورهای عربی بروند مجبورند همچون کولبران زحمتکش در کردستان ایران به کار “قاچاق” کالا و سوخت بپردازند که گاهی منجر به مرگ و مجروح شدن انها به دلیل تیراندازی پاسداران و مرزبانان جمهوری اسلامی میشود . شمار اندکی نیز با باندهای مسلح مواد مخدر ناگزیر از همراهی و همکاری هستند.

این همه در حالی صورت میگیرد که بخش جنوبی این استان به دریای عمان مرتبط است و بخش شمالی آن به دریاچه هامون. از لحاظ مواد معدنی نیز این سرزمین از امکانات بالقوه و بالفعل برخوردار است و نیز در صورت تامین آب کافی برای انواع محصولات کشاورزی و میوه جات مستعد است.

در سالهای اخیر رژیم اسلامی سعی کرده با توسعه بندر چابهار به کمک شرکتهای هندی ، محصولات هندوستان را به افغانستان برساند. اما حتی این اقدام نیز تاثیری در ایجاد اشتغال در منطقه و توسعه اقتصادی بلوچستان نداشته است و بسیاری از شاغلین بندر نیز از میان نیروهای غیربومی استخدام شده اند.

اما آنچه در هفته های اخیر نام محرومترین منطقه ایران یعنی بلوچستان را بر سر زبانها انداخته، مرگ دلخراش پنج کودک ۲ تا ۸ ساله در آبگیرهای منطقه است. بسیاری از روستاها و مناطق این استان از آب لوله کشی و آب آشامیدنی سالم محروم هستند و بسیاری از مردم مجبورند اب مورد نیاز خود را از همان منابعی تامین کنند که دامهها نیز از انها استفاده میکنند و بسیار آلوده هستند. آبگیرها و گودالهایی که ایجاد شده اند تا در فصول بارندگی که ناچیز است آب باران را جمع کند تا در باقی سال مورد مصرف مردم و دامهها قرار گیرد. رژیم اسلامی ادعا میکند که به بیش از هزار روستا با تانکر ، آب آشامیدنی میرساند اما پاسخ نمیدهد که اولا همین آبرسانی نیز کافی نبوده و نیازهای واقعی مردم را تامین نمیکند و ثانیا هنوز روستاهای فراوانی هستند که همین آب ناچیز هم به دستشان نمیرسد. بعلاوه مردم برای سایر نیازهای خود نظیر شستن ظروف و لباس، تامین آب برای دامها و جالیز و کشاورزی …. نیاز به اب دارند که ناگزیر آنها را مجبور به استفاده از آب مردابها و آبگیرها میکند.

مرگ دلخراش پنج کودک در عرض دو ماه به دلیل غرق شدن در این آبگیرها صورت گرفته است. بعلاوه در سالهای اخیر تعداد زیادی کودک نیز دست یا پای خود را در جوار این ابگیرها از دست داده اند چون در برخی از این آبگیرها نوعی تمساح پوزه کوتاه بنام “گاندو” زندگی میکنند.

اکنون هم حامیان شاهان پهلوی و هم حامیان آیت الله ها باید پاسخ دهند که به چه دلیل پاره ای از تن این کشور ثروتمند، باید در فقر و گرسنگی و بیکاری و تشنگی و بیماری دست و پا زند و فعالین مدنی و مردم معترض آن به جرم اقدام علیه امنیت ملی با شدیدترین احکام، مواجه شوند؟ اگر این مردم محرومم به کار قاچاق روی نیاورند و یا با رها کردن همسر و فرزندان خود در جستجوی کار به کشورهای دیگر نروند چکار کنند؟ چرا باید کودک سه چهار ساله برای تامین آب به این ابگیرهای خطرناک روانه شود و به جای مدرسه و بازی و لذت بردن از عوالم کودکی، جان خود را فدای لب تشنه خود و خانواده شان کنند؟

اگر حق آب را بخشی جدایی ناپذیر از حقوق ابتدایی انسان ندانیم حقوق بشر پشیزی هم ارزش ندارد. باید روزی دست شاهزاده مفتخور و آیت الله زاده های مفتخور را گرفت و اورد سر همین مردابهای الوده که از اب آن بنوشند و در کپرهای سوزان، بخوابند تا بفهمند که “عظمت خاندان پهلوی” و “شکوه امت اسلامی” چقدر معنا دارد!!

اگر همه جنایات و غارتها و فسادها و درماندگیهای یک قرن اخیر تاریخ معاصر ایران بعد از انقلاب مشروطه را نادیده بگیریم ( که قطعا نمی گیریم) فقط نگاه کردن به چهره فقر زده و تشنه و محروم بلوچستان کافیست که این دو رژیم را به جرم جنایت علیه بشریت به پای میز محاکمه بکشیم. آن روز، دیر نخواهد بود!

آرش کمانگر

۲۸ سپتامبر ۲۰۲۰