کشمکش دو پایتخت!
درست هنگامی که گوشهای از پرونده قطور تجاوزهای زنجیرهای به زنان در ایران به بیرون درز کرده و به دنبال آن قربانیان و نجاتیافتگان تجاوز جنسی در هر سن و سالی لب به سخن گشودهاند، در حالیکه هنوز یکماه از لگامزدن به دستگاه سرکوب و اعدام دولت بتوسط توفان اعتراضات وسیع مردم علیه احکام اعدام برای شرکتکنندگان در خیزشهای آبانماه ۹۸ میگذرد، و هنگامی که طبقه کارگر از نفت و پتروشیمی تا هفتتپه و هپکو و … قد علم کرده و بیدار شده است، دست آخر آقای روحانی رٸیسجمهور «پایتخت جهان اسلام» برای نجات از خشم و نفرت دهها میلیون انسان به تنگآمده از وضع موجود با کمال پررویی زبان تر میکند که: «ما در برابر مردم ایران شرمسار نیستیم و کمتر از ۲ سال در موشک کروز دریایی از برد ۳۰۰ کیلومتر به ۱۰۰۰ کیلومتر رسیدهایم که این نشان میدهد ما در مسیر تولید و خودکفایی قرار گرفتهایم.»
ملاحظه میفرمایید؟! خزانه دولت برای ادامه تخاصمات در منطقه و تولید ناامنی و ارعاب داخلی پر پول است، فقط جهت اختصاصدادن به رفاه و خوشبختی جامعه خالی است! روحانی مطمٸنا در گوش گاو نخوابیده است و سوراخ دعا را هم گم نکرده است؛ فهمیده است که کار از «تولید» سلاح و نفت و «خودکفایی» و جفنگیات گذشته است. کار از مرعوبکردن نسل امروز با دخیلبستن به پروپاگاند نظامی و «خطر آمریکا» گذشته است؛ زمان دلخوشکردن به موشک و موشدوانی در منطقه به قصد سرکوب داخل به سر رسید؛ دوران ریسهرفتن حول «نگاه به مقام شامخ زن در اسلام» و توجیه طوق بندگی زن نیست؛ آب از سر جنازه «پایتخت» جناب رٸیسجمهور همراه با ایدٸولوژی متعفن آن، با قوانین ضد کارگر و ضد زن آن، با نقشه و توطٸههای آن گذشته است؛ دوره زبان گاز گرفتن دولت و بیداری جامعه است!
خوب گوش را که به زمین بچسبانید متوجه میشوید که مشت رژیم اسلامی را جنبشی باز کرده که از دیماه ۹۶ به توسط زنان و «دختران انقلاب» روی غلتک افتاد تا به اعتصابات کارگری امروز رسیده است. «پایتخت» عالیجناب با تندیسهای آن، با قدیسان آن محکوم به فنا است؛ دوران جنزدگی «پایتخت جهان اسلام» در مقابل عروج «پایتخت اعتصاب جهان» است! در ایران تحت نظارت «پایتخت اعتصاب جهان»، امتیاز و برتری، افتخار سربلندی و شکوفایی نه از طول و عرض برد تخریبی «موشک کروز» و افزایش تعداد دستجات شبهتروریست مذهبی – قومی در منطقه، نه از رونق بساط مراسم خشونتبار عید قربان و تاسوعا – عاشورا، بلکه از مسیر «نان، مسکن، آزادی» و «شادی، رفاه و خوشبختی» میگذرد. اکنون بیش از چهل سال است که یک بند اساسی برنامه «پایتخت اعتصاب جهان»، رهایی و آزادی زن است. پایتختی که بر متن عبور جامعه از جمهوری اسلامی، به زنان سکو، پرچم و احساس قدرت برای افشاگری و اعلام کیفرخواستهای میلیونیشان در مورد ابعاد و اشکال و دامنه وسیع خشونت و تجاوزهای جنسی و وحشت ناشی از آنها را میدهد. پایتختی که برای رهایی کامل خود، محکوم به زدن رگ و ریشه قانون آپارتاید جنسی و همه اشکل و ابعاد ستمکشی زن است؛ پایتختی که آرمانهای سرخاش را دشمنانش با هیاهو و دار و دسته راه انداختن، «خشونت» مینامند تا با خشونت تمام جلوی قدرت گرفتناش را از قبل بگیرند و بقاء «پایتخت جهان اسلام»شان را «ابدی» جلوه دهند و همگان را دیوار به دیوار محکوم به مرگ در آن بکنند. بلکه شاید کارگر، زن، جوان و بازنشسته، دانشجو، معلم و بیکار و میلیونها محروم را از صحنه بدر کنند و به رضایت بکشانند. تا به جای امید به امکان شادی مردم، نیش «تا بناگوش بازشده» رٸیسجمهور را نظاره کنند؛ به جای خواست برچیدن بساط خرافه و مذهب، وقت بخرند و اوضاع منطقهای خود را وصله پینه کنند.
پایتخت ما از میان مردم محروم، از میان کارگران و سوسیالیستها، از میان زنانی که هیچگاه در طول این چهل سال به خفت تبعیض جنسی و قوانین اسلامی رضایت ندادهاند، از اردوی مشتاق آزادی و برابری و رفاه، اعلام کرده است: نه!
بر پیشانی اصلاحطلبان و اصولگرایان داغ باطل زده است! «نه» به همه دول غربی که کفش و کلاه کردهاند دم به ساعت در رسانههای مفتخور و بیشرف خود، عامدانه آرمانهای پایتخت ما را سانسور کنند. «نه» به همه کسانی که دست بر قضا این هیولای ترور و خشونت را انتخاب مردم جا میزنند! به خیل جامعهشناسان و اقتصاددانان رانده و مانده که تمام هنرشان توجیه رشته برشته وضع موجود است، رجالهای که استثمار و بهرهکشی را حق و «سرنوشت» کارگر میدانند، تنبل خطابش میکنند تا طبقه کارگر را بدوشند و راهی پیدا کنند که جلو زیادهخواهی کارگران برای زیر و رو کردن نظم وارونه را بگیرند. «نه» به همه کسانی که به جای رفع ستم بر زن و برای مقابله با تبعیض جنسی، هنوز دلشان برای «اصلاحات» در بالا آب شده است. تکلیف اینها و نظام دست به چماقشان روشن است؛ نیتشان، اهدافشان و زرد بودن اوضاعشان از بحرانی که در آن دست و پا میزنند آشکار است.
این صدای رسای پایتخت سوسیالیستی ما است که امروز نماینده «نه» قدرتمند طبقه کارگر است؛ طبقه کارگر در راه پیشروی خود و برای بستن زیپ دهان سران ریز و درشت این نظام، نمیتوانست قدم به قدم «نه»ی محکم و رادیکال زنان به کل نظام اسلامی را که اکنون از دریچه تعرض علنی به تجاوز و خشونت علیه زن فوران کرده است، نمایندگی نکند! مشتاقانی که در جستجوی رهاییاند، چه زن و مرد، چه پیر و جوان، با هر عقیده و مرامی و با هر پیشینه ملی و قومی، به پرچم سوسیالیستی پایتخت ما رو آوردهاند. این آن پرچمی است که گرداگرد آن از تهران تا شوش و از شمال تا جنوب ایران را به هم بافته است. تنها در این پایتخت است که زنان ایران قوانین اسلامی و حجاب اجباری را میسوزانند، که مردمانش دیوار تبعیض و نابرابری را فرو میریزند؛ تنها در پایتخت ما است که نسل امروز حقاش را رو در روی حاکمان فریاد میزند؛ و اعلام میکند که آماده است آن را به قدرت و نیروی خود به کرسی بنشاند! که موانع پیشرویاش را یکی پس از دیگری جارو میکند؛ با همه در میافتد؛ دشمنانش را افشاء میکند؛ نقدشان میکند تا به اعماق دست پیدا کند؛ جایی که زیر پوست جامعه، انسان خواهان آزادی و برابری فارغ از ستم و تبعیض زندگی میکند و شایسته رسیدن به آرمانهای جهانشمول انسانی است.
وجود این پایتخت دیگر یک پدیده بدیهی و ابژکتیو در جامعه ایران است؛ قابل حذفشدن و دستکم گرفتن نیست! هر روز محافل، انجمنها و جمعهای بیشتری چون جویبار به آن میپیوندند. هیچ شرط و شروط خاصی برای پیوستن به آن وجود ندارد. کافی است که دل شما از استثمار، از ستم بر زن و پراکندگی به درد آمده باشد. حتی اختناق هم جلودار صدور مجوز شهروندی و پیوستن به این پایتخت نیست؛ پایتختی که قطبنمای پیروزیاش پرچم سوسیالیستی آن است؛ سوسیالیسمی که برای حضور امروزش در صحنه سیاست ایران بیش از چهار دهه است که خشت بر خشت گذاشته است. سوسیالیسمی که اولین فرمان آن آزادی زن و برچیدن تبعیض است. روی هم رفته، دنگدنگ و کشمکش دو پایتخت علیه هم شروع شده است؛ وقت آن است که به استقبال فاز پویایی و دینامیسم جنبش «رهایی زن» در ایران رفت.
تاریخ: ۲۷ اوت ۲۰۲۰