ما از این روزھا و تجربە ھا خواھیم آموخت , در نقد انفعال طلبی رادیکال

ما از این روزھا و تجربە ھا خواھیم آموخت

در نقد انفعال طلبی رادیکال

اغراق نکردەام اگر بگویم کومەلە رزمندەترین نیرو در جامعە کردستان بودە و برای والاترین آرمانھا مبارزە کردە است انشعاباتی ھم روی دادە کە دردھا و قربانیانش گاھا سختتر بودە از مبارزە و جانفشانیھا در مقابل دشمن ھاری چون جمھوری اسلامی بودە است. اما اگر تحلیلی دیالکتیکی از پدیدە انشعاب داشتە باشیم میبینم کە انشعابھا با تمام جوانب آزاردھندە و مخربشان و با زخمھایی کە بر جای خواھند گذاشت اما نھایتا برای یک مبارز زخمھا ھم مدرسەای است کە در آن درسھای ویژەای خواھد گرفت. در میان رفقایی کە امروز با سرعت و شتابی بالا دارند تیشە بە ریشەی گذشتە و زخمات حتی شخص خودشان در این تشکیلات میزنند طیفھای مختلفی وجود دارند،کسانی ھستند کە کلا ھر وقت کە حال ھوای انشعاب است دو ھوا میشوند یا میروند، یا تا لحظە رفتن با جمع انشعابی ھمراە میشوند،جمع دومی ھم ھستند کە در شکافھای تشکیلاتی بە دنبال رسیدن بە دنبال دست آوردھای خرد و کوچکی ھستند کە احتمالا بە آنھا وعدە دادە میشود و اما تعدادی دیگر ھم ھستند کە در سر آغاز شروع شکافھا و مواضعشون از سر دگماتیزم و ملانقطی بودن بروز میکند اما چون پیش میروند و بە لحاظ تشکیلاتی ناکام میمانند در موقعیتی قرار میگیرند کە صداقتی را ھم کە داشتەاند سر حفظ یک موقعیت سیاسی یا از قھر باختن آن موقعیت ببازند.موضوع بحث من نە جمع دو ھوای اول و نە خوردخواھان تشکیلاتی است، بندە جمع سوم را در این مطلب مد نظر دارم کە مھمترین شاخصە و داشتەیشان را بر سر سنگربندیھای خشکی مکتبیشان میبازند، و یک جنبش را از وجود خودشان و در عین حال خودشان را از حضور در یک جبنش محروم خواھند کرد.ھر انشعابی در حجم یک جریان اجتماعی درحین ضربە زدن بە خود آن جریان، ھمیشە تعدادی انسان را ھم با خود طلف خواھد کرد و این امر بخشی بسیار آموزندە برای ما باید باشد.از روز اولی کە بە قول رفقای کاشف ال اختلاف،اختلافات بروز کرد اختلافات بر سر چی بود؟

حتما لیست بلند بالای اختلافات را خواھند آورد و خواھند گفت مناسبات ما با احزاب کردستان،عدم تحقق سوسیالیزم در یک کشور،حاکمیت شورایی در کردستان،مھندسی شدن انتخابات در فلان کنگرە،فلان جملە فلانی،فلان سال در مورد فلان موضوع.شاید روزی کە این رفقا در معصومیت دنیای رادیکال فرضی و خیالی خود اختلافاتشان را استارت زدن، واقعا تصور کردەاند دارند مبارزە نظری میکنند و از زاویەای رادیکال تخطی یک جریان از آن خطوط رادیکال ذھنیشان را یادآوری میکنند.اما ھر چە زمان گذشت و واقعیات آنان را بە تلخی و کابوسوار از خوابوارگی آن برخ عاج خیالی بیدار کرد،بیشتر بر اشفتە شدند و مواضع و عملکردشان بیشتر برای خودشان ھزینە داشت.ھزینە از نظر بندە اقلێت یا اکثریت بودن،در رھبری بودن و نبودن و رای آوردن و نیاوردن نیست،بزرگترین ھزینە،تمام دوران زندگی و جوانی،حتی فراتر از جان شیرین برای یک مبارز نیست، بلکە باختن روحیە و صداقتش است.صداقت اگر چە کافی نیست اما شرط مبارز بودن و مبارز ماندن است.گردنبند اعتماد و اعتبار اجتماعی را نە بە خاطر سخن وری و تئورسین بودن و قلم فرسایی،بلکە بە خاطر وجود و تبلور صداقت بر گردن مبارزین خواھد بود و خواھد ماند.نمی شد ادعای تشکیل قطب چپ کرد و سازماندە حذف رفقایت باشی،نمی شد از اجتماعی کردن سوسیالیزم حرف زد و مدافع انزوای کومەلە از جامعە و جریانات اجتماعی در کردستان بود.نمی شد قطعنامە ھا را بە رای گذاشت اما روز آخر کنگرە از بە رای گذاشتن انسانھا امتناع کرد و ابقا طلب ، لیست فیکس بود.نمی شد از شورای کارگران سخن راند اما از برگزاری کنگرە گریزان بود،نمی شد نامە بیشتر از پنجاە جوان پیشمرگ را القا شدە توصیف کرد اما انتظار داشت کە ھمان جوانان بیسواد فرضی، ھم رای و اعتمادشان را تقدیمت کنند. نمی شد از آزادی و حذف نکردن صحبت کرد اما یک برنامە تلوزیونی را بە سیمای محفلیزم تبدیل کرد،نمی شد رفقایت را در یک جلسە بە بدترین کلمات خطاب کنی و رسوایی بە بار نیاورد. ھمەی این نشدنھا و محالات را ھنگام اقدام بە موضعگیریھای دگماتیک و خشکی مکتبی نمی دانستند و متاسفانە وقتی ھم بە تلخی از خواب پریدنن از خر شیطان پیادە نشدن و مسئولیت مواضعشان را نپذیرفتند.برای من روز مرگم روزیست کە صداقت و صمیمیتم را ببازم و داغدیدە رفیقم نیستم ھنگامی کە در سنگر رودرویی با دشمن جانش را فدای آرمانش میکند،آنگاە داغدار خواھم شد و البتە خواھم آموخت کە رفیقم،ھمسنگرم صداقتش را در ادامە لج بازی ومواضع نادقیقش ببازد.این روزھا ھر کدام از این رفقا برای توجیە موقعیت نامناسب و حزن انگیزی کە در آن قرار گرفتەاند؛ نوشتە یا نوشتە ھایی انتشار میدھند،اما زمان نشان خواھد داد کە اگر ھر کدام کتابی ھم بنگارند اشتباھاتشان را توجیە نخواھد کرد.سنگی را کە بە ھنگامە ناھشیاری و سرمستی بە چاە انداخت با ھزار حکمت و ھوشیاری نتوان بیرون کشید.

سلام قادری

٢٧ آگوست ٢٠٢٠