نگاهی به کارنامۀ رهبری کومه له تا حزب کمونیست کارگری

نگاهی به کارنامۀ رهبری

کومه له تا حزب کمونیست کارگری .

(ابراهیم علیزاده ، عبدالله مهتدی ، عمر ایلخانی زاده و منصور حکمت )

کومه له تشکلی پوپولیستی بود که با نقد پوپولیستی موثر منصور حکمت و در جرگۀ مارکسیسم انقلابی همراه اتحاد مبارزان کمونیست حزب کمونیست ایران را تشکیل داد .

با تشکیل حزب کمونیست این جریان به محل تلاقی گرایشات مختلف اجتماعی تبدیل شد . کومه له بخش فعال حزب بود .

رهبران موثر کومه له ابراهیم علیزاده ، عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده بودند .

ابراهیم علیزاده

تنها فرد باقی ماندۀ از کمیتۀ مرکزی قدیم کومه له و اکنون رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران را در دست دارد .

معتقد به کمونیسم و امر سوسیالیسم ( طبعا” با برآورد خود از این مقولات ) و پای بند به رهایی کارگر و زحمتکش است . ( باز با برآورد خودش از رهایی این طبقات ) .

در طول حیات مبارزاتیش در کومه له صاحب اتوریته بوده و پرچمدار یک خط مشخص . خط اعتدلال و میانه روی . در جریان اختلافات سانتر حزب بود . تئوریسین نیست . اما تحلیل گر سیاسی و اجتماعی خوبی است . قدرت طلب نیست و هیچگاه ازموقعیتش در قدرت استفاده نکرده است . همیشه کومه له برایش امر درجه یک و مهمی بوده است .

 در دوران اختلافات چپ و راست موضع میانی خود را بشدت حفظ کرد . با جدایی منصور حکمت در کومه له ، با جریان راست و ناسیونالیست ماند . با این موضع در واقع ناسیونالیسم شکست خورده را در کومه له  نگه داشت .

در طول حیات مبارزاتیش چه در درون تشکیلات و چه در سطح جامعه خود را درگیر ناسیونالیسم نکرده است . منتقد این گرایش هم نبوده است . در عوض مماشات و همراهی کرده و در مقابل جنایات اقلیم کوردستان هم سکوت کرده است . موضعش را در قبال ناسیونالیسم ، راست روی باید نام نهاد .

سرنوشت کومه له را با توجه به مواضع ابراهیم علیزاده در آینده یا یک جنبش رادیکال و یا موقعیت ناسیونالیسم تعیین خواهد کرد .

عبدالله مهتدی

شخصیت برجستۀ کومه له  بعد از مرگ فواد سلطانی (سال ۵۸)  تا تشکیل حزب . سخنران و آژیتاتورخوب . محبوب در میان توده های تشکیلاتی و مردم . مبارزی مودب و دوست داشتنی بود . اما اکنون شخصیتی رنگ و رو باخته است . با قدرت طلبی آن زمان میانه ای نداشت . موقعیت مثبتش را از شخصیت و فعالیتش گرفته بود . بخشی از اتوریتۀ آن زمان کومه له مدیون او بود .

بعد از تشکیل حزب کمونیست برگ زندگی مبارزاتیش طور دیگر رقم خورد . موقعیت طلبی و کسب نام ابتدا وادارش کرد که در مقابل نظرات درست منصور حکمت در مورد تشکیل حزب خودی نشان دهد  . این پز و نمادی اضافی بود .

شکست انقلاب و رشد ناسیونالیسم در منطقه ، به میدان آمدن و وجود منصور حکمت و توانایی هایش در تشکیلات ، حفظ و پیشبرد موقعیت خود ، او را به اتخاذ سیاست هایی واداشت . پیشنهاد مناسبات و روابط بیشتر و بهتر با اتحادیۀ میهنی و مواضع ناسیونالیستی اش استارت مسئله بود و گزینش راه دیگر .

عبدالله مهتدی یک باره از موقعیت چپ به راست چرخید . راهش را عوض کرد . نقد با ارزش و ماندگار منصور حکمت در این باره او برای همیشه کارنامۀ سیاسی اش را در طیف چپ بست :

فقط دو گام به پس

درباره رویدادهاى کردستان عراق و نظرات رفیق مهتدی

http://hekmat.public-archive.net/

عمر ایلخانی زاده

مبارزۀ مسلحانه و وجود واحد های نظامی ،عمر ایلخانی زاده را موقعیت خاص قرار داده و فرد مقتدری از کمیتۀ مرکزی در هدایت این واحد ها . در آن زمان کومه له با عملیات های نظامی در اوج قدرت بود . چه در درون و چه رو به بیرون .

در اولین دیدارمان سال ۵۹ در تبریز انتقادی را از شیوه کار کمیتۀ آنجا مطرح نمودم . حرفی نزد . ولی انگار از انتقادم ناراحت شد .

عضو کمیتۀ مرکزی بود و سالهای بعد مسئول کمیتۀ جنوب شد . در جریان تشکیل کمیتۀ ناحیۀ کرماشان بار دیگر او را دیدم . برداشت کردم مقتدر شده است و در حوزۀ کار نظامی واحد ها تصمیم و حرف آخر را او میزند .

سال ۶۲ بود . برای انتخاب کمیته ناحیه مرا هم که مسئول واحدی بودم عضو رسمی حزب کردند . در وقایع آن ناحیه عضو کمیته شدم . در دیداری با عمر. ا . به گرمی از من استقبال کرد و دست در گردنم انداخت . بعد خواستم موقعیتم را عوض کنم . در رادیو کومه له سازماندهی شدم . در جلسه با ایشان اختلاف نظر داشتم . اختلاف نظر برای من معمولی بود . مرا به خانه اش دعوت کرد . بسیار جدی ، غیر رفیقانه ، بی تاب و تحکم آمیز گفت : قول میدم نوشته ای از تو روی آنتن نخواهد رفت . گفتم اشکالی ندارد آنوقت به ناحیه برخواهم گشت .  چادرش را بسیار ناراحت و بی تابانه ترک کرد . تنها من ماندم و چادر کاک عمر …

این رفتار و کردارش برایم بسیار بچگانه بود و رگه ای از خصائل بچه فئودال های وا مانده را در او دیدم . آشنایی بیشتر من از او نتیجه اش این شد که در نظرم هیچ وزنه ای نداشت . جایگاه و موقعیت و وزنش با هم جور در نمیآمد .

در نگاه اول با توجه به موقعیت و جایگاهش در یک تشکل سیاسی  تیپ سیاسی ای  به نظر نمیآمد . زرنگ و پر جنب و جوش و بدون شک مبارزی فعال بود . این فعال بودن و شناختش از روانشناسی توده های پیشمرگ ، او را در موقعیت بر تر در تشکیلات و در واحد های نظامی قرار داده بود .

شخصیتی سطحی ، یک دنده و سمج  به نظر میرسید . هارت و پورت داشت . اگر موقعیت ایجاب میکرد در کوبیدن طرف مقابل دروغ هم میگفت .

اگر روز و روزگاری او و امثال او مدافع سوسیالیسم  بوده اند ، بدلیل تاثیر آن دورۀ سوسیالیسم بر جنبش ها بود و الا  سوسیالیسم در تفکرشان جای خاصی نداشت . سوسیالیسم شان صوری و آبکی بود . ضدیتش با حزب دمکرات هم  نه از زاویۀ طبقاتی  بلکه بیشترعشیره ای و طایفه ای بود .

وزن تفکرات ناسیونالیستی اینگونه افراد  درهمان زمان بر تفکر سوسیالیستی شان میچربید . با شکست قطعی چپ و قطع امید از آن و  برآمدن ناسیونالیسم و کسب قدرتشان در کوردستان عراق یکباره آن سوسیالیسم را به کنار نهادند و در جلد خودی ظاهر شدند .

با گذشت زمان افراد با فعالیت هایشان شناخت بیشتری از خود به جامعه خواهند داد.

در پلنوم ۱۶ حزب ، منصور حکمت در مورد عمر. ا. نظر داد و خودش هم همانجا شناخت بیشتری از خود به جایی گذاشت .

حزب کمونیست ایران در آن مقطع محل تلاقی گرایشات مختلف اجتماعی بود . عدم سنخیت کاک عمر با منصور حکمت از نبودن بنیادهای مشترک فکری یعنی سوسیالیسم مایه میگرفت . بسیار فاصله وجود داشت .

 جایگاه واقعی مدافعین سوسیالیسم  وعمر ایلخانی زاده آنی نبود که در آن سالها قرار داشتیم . روند جامعه و پیشروی مبارزۀ طبقاتی انسانها در جایگاه واقعیشان قرار میدهد . اکنون جایگاه کاک عمر معلوم است . بودن در سازمانی ناسیونالیستی . سازمان زحمتکشان .

تفکر و موقعیت سیاسی عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده باعث شد که در دو سازمان دیگر ناسیونالیستی را برای ملت کورد باز گردد .

منصور حکمت

مروج و بنیانگذار مارکسیسم ، نقاد پوپولیسم و چپ ایران ، تحلیل گر زبدۀ مسائل سیاسی و تشکیلاتی و رهبر برجستۀ  جریان چپ در اختلافات درونی حزب کمونیست ایران .

با فرهنگ ، افتاده و متواضع ، مدرن و امروزی که از سنت های چپ بری بود ، با فرهنگ های متداول تشکیلات داری احزاب چپ هم هیچ سنخیتی نداشت . صریح و بی پرده نظرش را میداد . صاحب اتوریته بود و موافق و مخالف قبولش داشتند و رای همه را پشت سر داشت . اتوریته اش شایستۀ او بود . شخصیتی دوست داشتنی در دنیای سیاست .

رهبریش در تشکیلات بلا منازع بود . در رهبری اش هیچ نشانه ای از اعمال زور و فشار دیده نمیشد . منطق و استدلال سیاسی بود . برای انتخاب دفتر سیاسی در پلنوم  ۱۶  به رهبران قبلی رای نداد در عوض همان رهبری به او رای دادند . این در سیاست و دنیای تشکیلات امر جالبی بود . نشانۀ اتوریتۀ سیاسی .

فعالیتش تا مقطع کنگرۀ دوم حزب کمونیسم کارگری  در رهبری و هدایتش از نظر فکری و تشکیلاتی کاری درست بود . او حق داشت که جدا شد . یک جریان چند گرایشی را نمیشد و نمیشود حزب کرد .

اتخاذ سیاست بلانکیستی و غیر مارکسیستی حزب و جامعۀ او در کنگرۀ دوم  حزبش تضعیفش کرد . دوران پر افتخار رهبر و مروج  مارکسیسم به سر آمد .

بهروز شادیمقدم

۱۴٫۷٫۲۰۲۰

Azadi Soran

کا بهروز … این جمله … رهبران موثر کومه له ابراهیم علیزاده ، عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده بودند . …. در نوشته ات یک سوال بیجواب رو دوباره مطرح میکند … کومەله سازمانی است که در جنوب کردستان به اوج خود رسید … رهبران سرشناس و توده ایی این جریان در جنوب در سظح اجتماعی مطرح بودند … مثل کاک فواد و کا صدیق ووووو … در صورتیکه رهبران سازمان کومەله در مکریان همچین شخصیتهایی در بعد اجتماعی نبودند و اگر اسم و رسمی داشتند به خاطر خانواده هایشان بود …

قاعتا میبایست اکثریت رهبری این جریان به رهبران واقعی و عملی توده ایی در جنوب کردستان اختصاص می یافت … ولی وقتی به تاریخ نگاه میکنیم بعد از مرگ کاک فواد … رهبری کومەله بدست این سه نفر که اسم بردید میرسد یعنی سلطه بلامنازع مکریان بر جنوب و کادرهایش … کادرهای جنوب به مرور حاشیه ایی میشوند و در ادامه اکثرا به نماینده کومەله در خارج فرستاده میشوند و دستشان را از تشکیلات کردستان کوتاه میکنند …

سوال من از شما بعنوان یک کادر قدیمی اینه که چرا و چگونه بخش مکریان کومەله که دارای شخصیتهای توده ایی و اجتماعی نیست رهبری را بدست گرفتند و حتی در دوره های بعد و دهه ۶٠ از کادرهای مکریان برای کمیته ناحیه های سنندج و مریوان استفاده میکردند … نمونه اش فرستادن صلاح مازوجی برای در دست داشتن کمیته ناحیه سنندج است

بهروز شادیمقدم

کاک سوران در مورد “سوال بیجواب” اول ، کاک فواد دیگر نبود . در گذشته بود . کاک صدیق هم در مرکزیت نبود و فاقد قدرت بود . کاک صدیق سال ۶۲ عضو کمیتۀ مرکزی شد .

این نوشته از زاویۀ تشکیلات بررسی شده نه از زاویۀ شخصیتهای توده ایی و اجتماعی . در مرکزیت کومه له با مرگ کاک فواد ، افراد دیگر از جنوب صاحب اتوریته ای نبودند . اصل این سه نفر بودند .

Azadi Soran

سوال همینجاست … آن همه کادر اجتماعی و توده ایی در جنوب … چطور اجازه دادند این سه نفر بیایند تشکیلات را به میل خود سازمان بدهند … مهره ها را به میل خود بچینند … و در انتها همه کادرهای جنوب را حاشیه ایی کنند … و رهبری بلامنازع جناح مکریان کومله را به پیش ببرند؟ و به قول شما خود را به سه شخصیت موثر تبدیل کنند

Kora Sarbaz

دلیل در تناقضی بود کە کوملە حاملش بود. جنبش کردی جنبشی ناسیونالیستی بود و اکثر کادرهای جنوب بقول شما مارکسیست و انترناسیونالیست بودند. حز دموکرات حزب واقعی این جنبش بود و در حقیقت جایی برای انترناسیونالیستها در جنبش ناسیونالیستی وجود ندارد. دوستان موکوریانی شما با استفادە از موقعیت خانوادەهای شناختە شدە ناسیونالیست و ارتباطات گستردە سیاسی و اجتماعی در حقیقت پوشش فعالیت کمونیستی را فراهم آوردە بودند. در ضمن من موکوریانی هستم و ایندوستان را بخوبی میشناسم. توضیحات کاک بهروز در مورد این دوستان دقیق است.

بهروز شادیمقدم

توان مبارزاتی بیشتر آنها در مقابل دیگر اعضای مرکزیت و کادر اجتماعی و توده ایی اصل بود . دیگران هم قبول داشتند

Azadi Soran

نمیدونم … ولی من حالا هر چه فکر میکنم … نمیتونه اتفاقی باشه که اکثر پست های کلیدی دست دوستان مکریان باشد … . یه چیزی این وسط میلنگه …

بهروز شادیمقدم

اشکال در منطقه ای بودن نبود . غیر از فواد و ساعد وطن دوست از ابتدای مرکزیت تعداد و توانایی رفقای شمال بیشتر بود .

Azadi Soran

این سه شخصیت امروز صاحب سه کومەله هستند … خوب به شخصیتهای اصلی هر سه نگاه کنید باز هم شخصیتهای اصلیشان مکریانی است … از جنوبیها فقط استفاده های مقطعی میشود … من فکر میکنم از اولشم منطقه ایی بودن خیلی نقش بازی کرده است

بهروز شادیمقدم

شخصیت اصلی این سه تن با ناسیونالیسم عجین شده نه مکریانی بودن . در مورد ابراهیم علیزاده کمتر و در مورد عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده بیشتر .

Azadi Soran

وقتی میگویم مکریانی … بالاخره این منطقه بیشترین تاثیرات را از جمهوری مهاباد گرفته بود … و به طریق اولی بر سیاسیون این منطقه …

بهروز شادیمقدم

درست است .

Azadi Soran

این فیلم مسلح شدن زنان رو وقتی بدقت نگاه میکردم … یک چیز توجه ام رو جلب کرد … شروع برنامه نه با سرود انترناسیونال بلکه با سرود من پیشمرگ کردستانم … سرود انترناسیونال رو به آخر برنامه منتقل کردند … نشان از فرقی است که در بالا عرض کردم

https://youtu.be/x6xIMZFc488

مراسم مسلح شدن اولین دسته از زنان پیشمرگ ۲

YOUTUBE.COM

Ali Ahmadi

بە باور من کسی کە مبارزە کند کسی نمیتواند اورا حاشیەایی کند، من فکر می کنم ایزافی اسم عمر یلخانیزادە اینجا اوردی چون خیلیھای دیگری بودند از کاک عمر بیشتر موسر بودند من فکر نمیکنم عمر ا از حیب اللە کیڵانە و عوسمان روشن تودە، موسرتر و محبوبتر بودە باشد و تا زمانیکە یوسف اردلان و شعیب زکریایی خودشان خود را حاشیەایی نکردە بودند ھزار بار از عمر ا موسرتر خوشنامتر بودند ایرج فرزاد میتوانست از عمر بیشتر و تواناتر باشد، و اسلان نمیتوان توانایی و محبوبیت کاک سدیق با عمر ا مقایسە کرد کە متئسفانە زود کومەلە از وجودش محروم شد. ولی وقتی میبنید نامبردەگان ھر کسی بە شیوەایی خود را کنار کشید بە کار تشکیلاتی بی مھری نشان دادند و دنبال این و ان رفتند ان موقع است عمر میشود موئسر !! ولی عمر ا حال حازر ھم ھیچ تائسیری بر ھیچ جنبشی ندارد و فقەت یک تشکیلات دارد و بدون تائسیر است. ابراھیم علیزادە بە خاتر تلاش بی وقفەی خود و خەت مش مستڤل خود، پاکی و راستگوی و بە شدت سیاسی و ایندە نگر محبوب مردم کارگر و زحمتکش کردستان حرفی برای شنیدن دارد و میتواند تائسیرگوزار باشد ، و عبداللە مھتدی باسواد است و بە شدت قدرت تەلەب و در تشکیلات کومەلە تا چپ بود نقشی بزرگی داشت و موقعی بە راست چرخید تلاش فراوانی کرد برای مقبولیت پیدا کردن باورھایی نوینش و ھنوز خستە نشدە سخت در تلاش است ولی مانع راھش کومەلە کمومیست است برای اینکە ھنوز در این مسیر جدید ناموفق بودە است.

بهروز شادیمقدم

تاثیر حتما” نباید مثبت باشد . تاثیر منفی هم داریم .

Ali Ahmadi

بلی تاسیر منفی ھم ھست، و حالا عبداللە مھتدی تاسیر منفی بازی میکند و نقش منفیش عیان است خود را بە ھمپیمانان جدیدش معرفی میکند و باورھای جدیدش تیئوریزە میکند و تلاش میکند خود و برنامە جدیدش بە دیگران معرفی بکند و توانستە خود را بە خیلی جاھا معرفی کند و تلاش دارد در ایندە این نقش منفی بازی کند، ولی عمر ا من ھیچ تاسیری نەمیبینم فەقەت روی پاشنە خود می چرخد.