رفقا و همکاران کارگر ومزدبگیرایران، آیا صدای مبارزه جویانه ی کارگران و مزدبگیران هفت تپه را نمی شنوید،

رفقا و همکاران کارگر ومزدبگیرایران، آیا صدای مبارزه جویانه ی کارگران و مزدبگیران هفت تپه را نمی شنوید، آنها فریاد می زنند: « مرگبر اسدبیگی، مرگ بر روحانی» ،«کارگران اتحاد، اتحاد»   وضعیت کنونی بحران سیاسی و اقتصادی در جامعه ندای به پا خاستن ما را می طلبد

تنها راه خاتمه دادن بهوعده های دروغین، تزویر و ریاح  مرادبیگی ها و دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی  فراخوان برای ایجاد شوراهای انقلابی سراسری و ضد سرمایه داری است. تنها از این طریق کارگران و مزدبگیران می توانند سرنوشت خود را در امورسیاسی و اقتصادی بدست گیرند. دولت سرمایه داری کنونی در ورشکستگی سیاسی و اقتصادی عمیقی فرو رفته  و گورکنانانش ( کارگران و مزدبگیران) روز به روز آگاه تر و آماده تر می شوند.

بیش از ۲۷ روز است که همکاران کارگر ومزدبگیر هفت تپه  در اعتصاب و تظاهرات خیابانی برعلیه دزدی و فساد اقتصادی رژیم  و دست پرورده ی آن امید اسدبیگی  خیابان ها را  ترک نکرده اند. همه ما می دانیم که مطالباتآن ها مطالباتی به جا و به حق است ومطالبه ی اکثر کارگران و مزدبگیرانی است، که خواهان کاری ثابت و دائم، جلوگیری از اخراج کارگران ومزدبگیران، بازگشت کارگران اخراجی بدون قید و شرط، پرداخت مزد های معوقه، حاکم برسرنوشت خود یعنی مشخص کردن وضعیت شرکت هفت تپه، افشای دزدان سرمایه داران خصوصی و بخصوص دزدان و غارت گران شرکت هفت تپه و …. می باشند. اما همه ی ما آگاهیم و حدودن می دانیم که شعاری که کارگران هفت تپه می داد بسیار پر معنی و ستودنی است ، آنها در طول مدت اعتصاب و تظاهرات شعار « مرگ بر اسدبیگی، مرگ بر روحانی» ، « کارگران اتحاد، اتحاد» را شعار می دادند. این خواسته ها خوب روشن می کند که کارگران نه خصوصی سازی را می خواهند و نه دولتی شدن را در شرایط کنونی می خواهند.  کارگران هفت تپه  خواستار بدست گرفتن سرنوشت خود بدست خود می باشند. شعار قبلی مان را فراموش نکنیم « نان،کار، آزادی» .

اما سوال من از همکاران هفت تپه این است: تا جایی که من حضور ذهن دارم، حدودن بیش از سه سال است که شما همکاران برای حقوق حقه ی خود دست به اعتصاب و تظاهرات های خیابانی می زنید و حتمن نتایجی را هم بدست آورده اید اما چنانکه مشخص است  نتایج مطلوب و راضی کننده ی کارگران و مزدبگیران نبوده است. بر این بستر آیا می شود نتیجه گرفت، که لازم وضروریست شیوه ی مبارزه را  تغییر دهیم؟

سال ها است که شیوه ی مبارزسندیکایی که فقط  تنها راه مبارزه را چانه زنی و در آخر اعتصاب را برای بدست آوردن مطالبات کارگران پیشه ی و توشه ی راه خود کرده است، این روش مبارزه  نشان داده است، که آن چنان تاثیری در زندگی کارگران و مزدبگیرانی مثل کارگران هفت تپه، هپکو، آذرآب و غیرو نداشته است. فکر می کنم که در روند این مبارزات خود کارگران هم در یافته باشند که حرکت ها تکراری شده و دولت سرمایه داری به نوعی بو برده و تا آنجا این روند را ادامه می دهد که کارگران خسته شوند. نمونه ی  اعمال پلید سرمایه داران و دولت های حامی آنها،  دولت و حکومت ولایت فقیه را در ایران ، و در اروپا دولت های یونان، اسپانیا، فرانسه، ایتالیا وغیرو که حتی با ده ها اعتصات سراسری و در کشور ها یی مثل یونان  که بیش از ۲۰ بار اعتصاب سراسری داشتند، در اسپانیا، ایتالیا و فرانسه بیش از ۱۰ بار اعتصاب عمومی، نتیجه ی مطلوبی عایدشان نشد، دلیلش هم این بود که رهبران سندیکا ها و اتحادیه های  کارگران و مزدگیران اعتصابی خواهان بدست گیری سرنوشت خود نبود ند و فقط اعتصاب و اعتراض را در مبارزه با سرمایه داران کافی میدانستند. حال لازم است که  از خود سوال کنیم ، که آیا واقعن خواست ما این است که کرفرمای ما دولت باشد؟  و اگر کارخانه ی هفت تپه دولتی شد به همه ی مطالبات ما جواب مثبت خواهد داد؟ آیا کارگران مبارزی را که اخراج، دستگیر ویا زندانی کرده اند، حاضرند همه را آزاد و به سرکار قبلی خود بازگردانند؟ اما باید به همکاران اطلاع دهم که  کارگران و مزدبگیران کشور های یونان، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه چون تنها وسیله ی مبارزه ی خود را فقط در اعتصاب و اعتراضات  می دیدند، شکست خوردند و حتی در این نوع مبارزه، برخی ازمطالبات قبلی را که در سالهای قبل با مبارزات خود بدست آورده بودند، از دست دادند. اکنون کارگران یونان، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه که مبارزه ی را با اعتصابات شروع کرده بودند، با بیکاری،  دستمزدی تا حد ۵۰ درصد کمتر از گذشه وحقوق بازنشستگی ناچیز، همچنین لغو بسیاری از  قرار داد های داِئم کاری وگسترش قراردادهای موقت، حمایت پیمانکاران و مقاطعه کاران و شرکت های واسطه.  که در ادامه این سیاست بخش زیادی از مزدبگیران به زیر خط فقر نزدیک شده اند. ما همه می دانیم تنها راه مبارزه ی ما باسیستم استثماری سرمایه داری  اتحاد و همبستگی ماست و دوم اینکه شرایط کنونی جامعه ایران  نشانه ای از ورشکستگی اقتصادی و سیاسی  رژیم جمهوری اسلامی را نشان می دهد. وقتی آقای ربیعی می گوید ۹۰ درصد کارگران قرارداد موقت دارند نشاندهنده ی این واقعیت است که دولت نئولیبرال وحاکمان فقیه تاجایی که می توانند می خواهند اموال ومنابع عمومی که به کارگران، مزدبگیرا ن و زخمتکشان تعلق دارد در معرض فروش گذاشته و به خصولتی ها و یا  به سرمایه داران خصوصی می فروشد. البته اشتباه نشود و یادمان نرود، که از زمان به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی تا آخر جنگ ایران و عراق  ۱۳۶۸ رژیم جمهوری اسلامی تمام اموال مصادره شده ی سرمایه داران فراری زمان شاه را به تملک دولتی درآوردن، یعنی اکسر کارخانه ها و مویسسات بزرگ از جمله صنعت نفت به مالکیت دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی در آمده بود. سوال این است، که در این مدتی که ما زیر پوشش کارخانه های دولتی کار می کردیم، آیا ثروتمند ترشدیم؟، بیکاری نبود؟، کودکان کار نبود؟،   شوراه ها، اتحدیه ها و شوراهای واقعی باقی مانده ی انقلاب شکست خورده ی سال ۵۷ سرکوب نشدند؟، کارگران و مزدبگیران معترض دستگیروزندانی نشدند؟

و صدها مشکلات اقتصادی و سیاسیی که به وسیله ی دولت مردان صاحب کارخانه بوجود می آمد.

سوال این است که آیا تنها مشکل کارگران و مزدبگیران هفت تپه ، هپکو، آذر آب و کارخانه و مؤسسات دیگر، خصوصی سازی است؟ و اگر هفت تپه دولتی شود همه ی مشکلات کارگران حل می شود؟. باید توجه داشت، که خود این دولت یک دولت پیمان کار است وخود این دولت همه ی قوانی ضد کارگری برای نجات سرمایه داران سیستم سرمایه داری در ایرا ن راتصویب کرده است. از این طریق توانسته شکاف زیادی هم بین کارگران پیمانی و کارگران داِئم بیندازد.

کارگران ومزدبگیران  ایران! بپا خیزیم و با اتحاد و همبستگی  خود وبه حمایت از کارگران هفت تپه، شوراهای انقلابی ضد سرمایه داری  را برای بدست گرفتن سرنوشت خود ایجاد کنیم.

علی برومند

شنبه ۲۱ تیرماه ۱۳۹۹