ساختار دهقانی کومه له و عوارض آن .نگاهی کوتاه به سال های دور (٣)

ساختار دهقانی کومه له و عوارض آن .

نگاهی کوتاه به سال های دور . (۳)

نارودنیک و کومه له .

نارودنیک به معنی مردم گرفته شده است که اغلب به”پوپولیسم” نیز ترجمه میشود. شعار معروف نارودنیک ها “به راه مردم میرویم .” بود .

تقدس خلق و دنباله روی از آنها ماهیت اصلی ناردونیسم است .

کومه له در سالهای اول یک جریان ناردونیکی بود که با نقد مارکسیستی “پوپولیسم” منصور حکمت و جا افتادن این نقد در کومه له جهشی بزرگ صورت گرفت که کومه لۀ راست رو را به جریان مارکسیسم انقلابی تبدیل کرد .

کنگرۀ دوم کومه له آغازگر این تحول بود .

Reshad Mustafa-Soltani

داوری چندان مشکل نیست اما در کنگرەی دوم ،کۆمەڵە از جنبش رادیکال و انقلابی کردستان فاصلە گرفت .و کادرهای لایق و رزمندە و انقلابی خویش را کم بها داد .و بە تعظیم و تکریم فیلسوفانی کە بە کردستان پناە آوردەبودند پرداخت .آنها فقط امنیت جانی و چند چادر و مواد غذائی طلب میکردند ،اما رهبری خوش باور همەی تشکیلات را تقدیمشان کرد .رهبری کۆمەڵە هیچگونەی اعتمادی بە خود نداشت .تیئوریهای کە در انتشارات کۆمەڵە چاپ میشدند همگی کوپی برداری از متفکرین اروپائی و امریکای لاتین بود و فاقد نوآوری بود و هرگز نتوانست مشکل جنبش انقلابی کردستان را جواب دهد و یا کمک نماید .سندهای معتبر در این زمینە در دسترس است .سپا س کاک بهروز کە مطالب ارزندەای مطرح می نمائید .

Kora Sarbaz

کاک ڕەشاد این پدیدە مختص مارکسیستهای کورد و ایرانی نیست، مارکسیزم در همە نقاط عالم دچار این وضعیت بن بست است.( stagnation ) پیش فرضهای ( premises)مارکس و انگل مربوط بە دورانی هستند کە علم بە رونشناسی و ذات انسان( human nature) و رشد جوامع بسیار ابتدایی بودند و توضیح جهان ما از این دیدگاە عمدتا از دور خارج شدە ( obsolete ) غیر علمی و غیرمنطقیست.

بهروز شادیمقدم

یک نظر ژورنالیستی ابتدایی و بدون هیچ استدلالی .

Kora Sarbaz

بهیچوجە. من ژورنالیست نیستم و کار من در اصل مطالعە ریشەهای بیولوژیکی و ژینیتیکی ناسونالیزم است. اجبارا باید انتروپولوژی و سایکولوژی تفکرات و تعلقات گروهی را مطالعە کنم. مارکس بسیار اطلاعات غلط و ناقصی راجع بە کمونهای اولیە داشت. در همانزمان جامعەشناسان سوئیدی از قول دریانوردان کتابهای زیادی در مورد موجوداتی کە از کمر بە بالا انسان و از کمر بە پایین شکل ماهی بودند نوشتەاند. و در آنزمان جزو تحقیقات علمی بحساب میامد، ولی امروز خندەدار است. مارکس هم فکر میکرد در کمونهای اولیە کە جمعیتشان بطور متوسط دویست نفر بود همە همە چیز را با هم تقسیم میکردند. یعنی اگر کسی یک خرگوش میگرفت یا یک دامن میوە جمع میکرد بین همە تقسیم میکرد. مطالعات یکصد سال گذشتە نشان میدهد کە نظریە هرکە بە اندازە توانایی و باندازە نیاز مانند داستان دریانوردان سوئیدی غیرواقعی بودە است. تحقیقات رونانشناسی و تکامل و نوروساینس بدرستی و وضوح نشان میدهد کە انسان ضمن احساس همدردی با دردمند، شدیدا خودخواە است و نمیخواهد تقسیم کند. گذشتە از همە اینها رفیق بهروز عزیز بە چشم دیدیم کە مارکسیزم بر روی کاغذ بهشت درست کرد و بر روی زمین جهنم شوروی، چین، اروپای شرقی، کوبا، ویتنام، البتە غیر از کرە شمالی کە هزار ماشااللە عالیست. موفق باشید

بهروز شادیمقدم

دوست من ، هر پدیده ای را باید بطور واقعی بررسی کرد . علل واقعی وضعیت مارکسیسم در دوران کنونی آنچه شما فکر میکنی نیست . برای نمونه همان کشورهایی که نام برده اید یکی از علل شکست کمونیسم بوده اند .

Faridun Golama Weisi

سلام کاک رشاد شما دیگر چرا ؟ شما که خوب در جریان هستی کومله قبل از انقلاب کارش تدارکچی اتادیه میهنی بود،اگر همان کاسانی که “برای حفظ جانشان”به کردستان آمدن نبودن همان سال ۵۹ و ۶۰دچار انشعاب و فروپاشی میشد.

بهروز شادیمقدم

کاک رشاد عزیز لازم است کوپی برداری را نشان داد که حرف تان مستند باشد .

Fate Kolah

کنگره دوم کومه له سوسیال ناسیونالیستی استالنیی حزب وقدرت تداوم انشعابیون وهم پیمانان سرمایه داری ورفرمیستی وآنارشیستی اند.وتشکیلات چی ونظامی گری وپوپولیستی بورژوائ مترقی ومتوهم به جمهوری اسلا می تداوم حزب توده وعضو کنگره ملی واستقلال ورفرانداوم بارزانی وطالبانی وسناریو سیاه وسفید انشعابیون کومه له وحکمتیسی اند.وآرزوی جنبش سواری وتوهم به اصلاح واصول گرا وترامپ بیا بیا فاشیستی هنوز در چراغ سبز وحزب سواری وخود زنی وسرتراشی حزبی واستیصالند.نه به دارند ونه به بارند! کارگران جهان متحد شوید!

Mansour Chaginy

درود به کومه له ازکاک فواد تابه امروز

درجهان سیاست نه معجزه نه پیشگویی

کومله محکم ایستاد وایستاده کشورهایی مانندروسیه ووورفتند کومله هنوزایستاده

نقش کومله درایران ومنطقه بزرگ بود

چرا درمیان چپ ها کومه له

وزجماتش سانسور میشود مابزرکداشت

کاک فوادرادرتهران برگزار کردیم .

Parand Jamshid

کاک بهروز سوسیال دمکراسی روسیه در پروسه مبارزه خطی به بولشویک لنینی تبدیل شد . نیروهای چپ ایران در مجموع بخشی از جنبش انترناسیونالیستی بودند که از هم پاشیدگی جنبش های انقلابی را به همراه داشت . نبود جمع بندی از این تاریخ و سنتز آن و یاس و ناامیدی از طرف دیگر دامنگیر این جنبش ها بود . کمونیست های ایران هم دقیقا بخشی از این بحران بودند . اما در چنین شرایطی است که در ایران انقلاب میشود و نیروی چپ باید با چنین بحرانی که دامنگیرش است از اوضاع کشور خودش هم تحلیلی درست بدهد ! در جنبش کردستان ، بدون اینکه رهبران آن بدانند چه خبر است وارد فازی شده بودند که تئوری حل معضل جنبشی به عظمت یک رهایی را نتوانستند بشناسند . آن کپی برداری ها نتیجه ضعف رفقایی بود که خود قادر به ادامه راه نبودند تئوری چراغ عمل است و این عمل در شرایطی انجام میشد که جهان سرمایه داری قدرت و حاکمیت مطلق خود را دوباره بدست آورده بود . بخشی از رفقای کومه له چون کاک فواد و محمد حسین کریمی شروع درستی داشتند و بنا به شرایط کردستان و دیدن بقایای فئودالی در این منطقه مبارزه با رژم جمهوری اسلامی را بدون مبارزه با حاکمیت خانها و ملا های فئودال نمی دیدند . تشکیلات یکیتی جوتیاران به همین دلیل منطقی و بخاطر ضرورت مبارزه طبقاتی بوجود آمد . نبود چنین رهبرانی به کومه له ضربه زد مرگ کاک فواد رهبر فکری این تشکیلات بود و نفوذ عبدالله مهتدی و برادرش در این تشکیلات در همان اوئل . تشکیلات کومه له نتوانست استقلال تشکیلاتی و فکری خود را حفظ کند . سوال امروز این است ایا ان بحث شما که حکمت کومه له را از ناردنیسم بیرون کشید و جلای مارکسیسم علمی به آن داد . من فکر نمی کنم ، تاریخ گذشته و امروز یک حرکت شفاف و روشن را با خود دارد باید « آن را دید » و به نقد اعتماد کرد تاریخ را باید سیستماتیک برسی کرد و نظریه های آن دوران حکمت و به انحطات کشیدن جنبش مسلحانه و رشد همان ناسیونالیسم مورد نقد شما را از آن در آورد . امروز شما نمی توانید لیبرالیسم بورژوایی حکمتیست های کمونیست کارگری را و همسویی با شوینیسم فارس را پدیده ای جدا از پراتیک منصور حکمت برسی کنید . این همان خطی بود که از انقلاب انسانی و سوسیالیسم انسانی دفاع نمود . نقد های فراوان و بسیار علمی به حکمت شده است . باید بگویم بدترین تجربه تاریخ جنبش کردستان ایران همان منصور حکمت و انحلال طلبی او بود .

Parand Jamshid

“ح ک ک ا” و رهبر فکری آنها « منصور حکمت »ادعا میکند که مارکسیسم انقلابی را از “زیر آوار” بیرون کشیده است. اما در واقع الفبای مارکسیسم را در زیر آوار تفکرات ایده آلیستی دفن کرده است. این حزب از درک ماتریالیستی دیالکتیکی و ماتریالیستی تاریخی که مارکس و انگلس بانی آن بودند هیچ بهره ای نبرده است. اولین و اساسی ترین خط تمایز میان ایده آلیستها و ماتریالیستها اینست که آیا ایده های بشر محصول شرایط مادی زیست وی هستند یا بالعکس. مارکس در “پیش درآمدی بر نقد اقتصاد سیاسی” میگوید: “این آگاهی انسان نیست که هستی وی را تعیین میکند؛ بلکه بالعکس، هستی اجتماعی اوست که آگاهی او را تعیین میکند.” یا مارکس و انگلس در بخش دوم “مانیفست کمونیست” خاطر نشان می کنند که:

«درک این مسئله که ایده ها، نظرات، و مفاهیم انسان و به یک کلام آگاهی انسان، با هر گونه تغییری در شرایط مادی زیست وی، مناسبات و زندگی اجتماعی وی تغییر می کند، نیازی به داشتن فهم عمیق ندارد.»

اما “ح ک ک ا” معتقد است تنها پدیده هائی که مخلوق “طبیعت” هستند موجودیتی عینی (ابژکتیو) دارند و آنچه مخلوق جامعه و تاریخ انسان است، ذهنی است! این حزب می گوید:

ملت «مخلوق طبیعت نیست. مخلوق جامعه و تاریخ انسان است. ملیت از این نظر شبیه مذهب است.»

با همین منطق، می توان به این نتیجه رسید که کارگر و سرمایه دار هم مخلوق جامعه و تاریخ انسان هستند و بنابراین عینی (ابژکتیو) نیستند. ولی تاریخ بشر، تاریخ ایده ها نیست. تاریخ مبارزه تولیدی، پژوهشهای علمی، و مبارزه طبقاتی است.

Koosha Shayan

رفیق بهروز عزیز : درود و سپاس از این نوشته مستدل و ارزشمندتان. اما این پاسخ اخیر به شما از سوى یکى ، دو نفر در این استاتوس ، واقعا عمق نشان تاریخى از نفرت پراکنى پوپولیسم ورشکسته و فرقه هاى کنونى پیرامون آن در فیسبوک ، و نیز نفرت عمیق ناسیونالیسم کرد… ادامه …

بهروز شادیمقدم

کوشا جان ، جواب کامنت ها را خواهم داد .

Koosha Shayan

ممنونم بهروز جان.

آرمان پویا

کومله ی امروز حتی یک جریان چپ پوپولیست هم نیست! امروز کومله چیزی جز یک عشیره ی عقب مانده نیست و تمامی سنت ها و اخلاقیات عقب مانده عشیره ای بر آن حاکم است.

Parand Jamshid

علت اینکه «پوپولیسم و ناسیونالیسم و هزار ایسم طبق درک شما ورشکست شده به اخر خط رسیده اند » ( واقعا اینطور نیست و تاریخ شناختی شما غلط است ) دال بر درست بودن نظریه منصور حکمت نیست منصور حکمت را شما هنگامی میتوانید مورد حمایت خود قرار دهید که تاریخی که او هم در آن سهیم بوده است را به کنش کمونیستی برده باشید . حالا صد بار از محمل های پراکنده هم اسم بیارید ! مشکل را دور نزنید و استدلال کنید فقط .

بهروز شادیمقدم

کاک جمشید تیتروار به کامنت هایت جواب خواهم داد : نیروهای چپ ایران “در مجموع بخشی از جنبش انترناسیونالیستی” نبودند و نیستند .-نوشته اید : “اگر حکمت کومه له را از ناردنیسم بیرون کشید و جلای مارکسیسم علمی به آن داد . من فکر نمیکنم ” پس چه فکر میکنی ؟ شما که میگوید : “به نقد اعتماد کرد تاریخ را باید سیستماتیک بررسی کرد . ” اینگونه یک تاریخ مشخص را “سیستماتیک بررسی” میکنی ؟ کنگرۀ دوم کومه له که بر محور این بحث صورت گرفت و خود کمبتۀ مرکزی کومه له بابت آن نقد و تاثیرش بر کومه له از اتحاد مبارزان کمونیست قدر دانی کرد . اسناد را نگاه کن . آورده اید که : ” امروز شما نمیتوانید لیبرالیسم بورژوایی حکمتیست های کمونیست کارگری را و همسویی با شوینیسم فارس را پدیده ای جدا از پراتیک منصور حکمت بررسی کنید .” با جمله چیزی روشن نمیشود . میتوانی برای این ادعا استدلال بیاوری . نطر و پراتیک منصور حکمت آنجایی که به مسئلۀ کوردستان میپرداخت کاملا” درست بود و قابل دفاع . اسناد همه موجود است . میشود طبق سند بحث کنیم . لطفا” سند بیاوری . به استناد اسناد و پراتیک بر عکس نظر شما بهترین تجربه تاریخ جنبش کردستان ایران همان منصور حکمت بود .

بهروز شادیمقدم

 “نوشته اید : ” ح ک ک ا” و رهبر فکری آنها « منصور حکمت »ادعا میکند که مارکسیسم انقلابی را از “زیر آوار” بیرون کشیده است. اما در واقع الفبای مارکسیسم را در زیر آوار تفکرات ایده آلیستی دفن کرده است.” اولا” منصور حکمت همچین ادعایی نکرده است . که مارکسیسم را از آوار بیرون کشیده است . کجا نوشته ؟ او میگفت مارکسیسم زیر آوار است . کتاب تفاوت های ما ،نقد پوپولیسم ؛ نقد بورژوازی ملی ، نقد دموکراسی غربی ، نقد احزاب چپ و … ” “مارکسیسم را در زیر آوار تفکرات ایده آلیستی دفن کردن” است ؟ آیا شما میتوانی یک سطر از این آثار را رد کنی و نظرت را بنویسی ؟

بهروز شادیمقدم

آورده اید که : ” علت اینکه «پوپولیسم و ناسیونالیسم و هزار ایسم طبق درک شما ورشکست شده به اخر خط رسیده اند » ( واقعا اینطور نیست و تاریخ شناختی شما غلط است ) دال بر درست بودن نظریه منصور حکمت نیست . ” اگر برای اولین بار منصور حکمت”پوپولیسم و ناسیونالیسم” را نقد نکرد ، لطفا” برای ما بنویس که کی کرد و چگونه این کار شد . دوست من شما در تاریخ و اسناد هم دست میبری . واقعیت ها را انکار میکنی . راوی بدی هستی .

Parand Jamshid

کاک بهروز عزیز ، قبل از اینکه بخواهم جوابی بنویسم باید بگو چون در کار شبانه هستم وقت آن نیست که به سوالات شما کامل پاسخ بدهم . مختصر گفته باشم ، اینکه در کنگره چه گذشت !! مبنایی برای قضاوت درست بودن و یا غلط بودن یک اتحاد نیست . من جواب خودم را به این مطلب شفاف دادم کومله و کمونیستهای تشکیل دهنده آن دقیقا بخاطر بحران در جنبش کمونیستی و شکست های آن در تناقض های تئوریکی گرفتار بودند . این فقط به کومله برنمیگشت , من باز هم اینجا تاکید میکنم نظر شما غلط است سازمانها و گرایشات « کمونیستی » در ایران دارای خط جهانی و گرایشات انترناسیونالیستی خود بودند . از پیکار تا رزمندگان و اتحادیه کمونیستهای ایران و خود کومله پایه های فکری اینها گرایشهای خطی همه از متدولوژی هایی سرچشمه میگرفت که خط تمایز ها را برای خود روشن کرده بودند . انچه که مهم است دانسته شود با شکست انقلاب چین بحران عظیمی در جنبش کمونیستی بوجود میآید که تمامی این سازمانها را تحت تاثیر خود قرار میدهد . بحران کومله خارج از تمام این اوضاع جهانی نبود . اتحاد مبارزان کمونیست از چنین بحران خطی در کومله استفاده نمود و توانست کومله را به مسیری ببرد که میخواست و بعد ها با انشعاب پایان مبارزه مسلحانه را اعلام کند . خاطرات بسیار از کادر ها و مسئولین کومله مکتوب است . اینکه « مارکسیسم زیر اوار تفکرات ایدئالیستی قرار دارد و یا اینکه از زیر آور بیرون کشیده شده است همگی یک مفهوم و یک معنی را میدهد . مهم این است که چگونه این کار را کرد با رد علمی تعریف ملت و در همان حال حق تعیین سرنوشت خلقها در …. من از همان نوشته های مثل تفاوت های ما تعدادی نمونه اوردم . این را هم گفته باشم ، من در تاریخ دست درازی نکردم انچه که بیان داشته ام از خود حکمت است . شما فکر میکنید که ناسیونالیزم پوپولیزم را برای اولین بار حکمت به نقد کشید ؟ خنده دار است . لنین در این مورد زحمات زیادی کشیده مجموعه اثار او پر از چنین نقد هایی است مائو در مبارزه با ناسیونالیسم و همسویی های بورژوازی چین بسیار مکتوب نوشته است . در مورد ناسیونالیسم حق ملت ها در تعیین سرنوشت خویش سر فرصت خواهم نوشت .

Parand Jamshid

البته این رو هم بگم که نقد پوپولیسم‌حکمت را باید بهتر فهمید ،

منصور حکمت چپ ایران را همواره به پوپولیسم، «خلقی گرایی» و «غیر کارگری» بودن متهم می کرد و داشتن خط و مشی و خصلت «پرولتری» یکی از ادعاهای حزب کمونیست کارگری و تمامی شاخه های منشعب از آن است. این ادعا اما نسبتی با واقعیت کارگران، طبقه پرولتاریا و جایگاه آن در جامعه و انقلاب کمونیستی و پرولتری ندارد. این اکونومیسم، ضد کمونیستی است و از پرولتاریا کمونیسم زدایی می کند. تبارزی است از رفرمیسم چپ و سوسیال دمکراسی غیر انقلابی که طی یک و نیم قرن تاریخچه جنبش کمونیستی، پا به پای مارکسیسم و کمونیسم انقلابی بقا داشته است. سرچشمه فکری و تئوریک آن هم به نظرات تروتسکی و سنت منشویکی روسیه سال های ۱۹۰۲ تا ۱۹۱۷ و گرایشات مشابه در رزا لوگزامبورگ بر می گردد که بر یک تفسیر رفرمیستی و مکانیکی از آرای مارکس و ضدیت با لنینیسم و مشخصا کتاب چه باید کرد؟ لنین بنا شده است.

Parand Jamshid

حکمت اما به طور کامل در مقابل لنین و چه باید کرد نوشت: «این تصور خام اندیشانه سنتى در چپ را باید کنار گذاشت که گویا احزاب سیاسى مبارزه آگاهانه و هدفمند سیاسى را نمایندگى میکنند و تشکلهاى کارگرى فعل و انفعال «خودبه خودى» کارگران براى بهبود اوضاعشان را منعکس میکنند». (برگزیده ۱۵۳) و از آنجایی که به تناقض و ضدیت بنیادین خط اکونومیستی اش با کمونیسم و نظرات لنین واقف بود، به تبعیت از سنت تروتسکیستی کوشید چه باید را کرد؟ را از جوهر اصلی و جهان شمولش یعنی سنتز کردن مساله آگاهی کمونیستی و انقلابی تهی کرده و این جزوه را به «شرایط خاص روسیه» و به «مسائل سازمان دهی» محدود کند. (برگزیده ۱۱۶) از مجموعه مقالات حکمت چاپ حککا

Parand Jamshid

سمت گیری های بورژوایی این حزب زیر نام “کمونیسم کارگری” در بسیاری دیگر از مواضع اش به وضوح قابل تشخیص است. از جمله مقاله “سناریوی سیاه و سفید” « قابل انکار نیست »که طی آن ها “سلطنت طلبان” ، این دشمنان قسم خورده خلق های ایران در تحولات سیاسی ایران جزو “سناریوی سفید” تلقی شده و به این وسیله همکاری و حرکت با آنها در صحنه عملی تئوریزه گشت. آنهم درست در شرائطی که رهبران و فعالان این “حزب” در عالم سیاسی حقیرخویش در “میز گردها” و “رادیو تلویزیون ها” مشغول نشست و برخاست با مرتجع ترین مزدوران امپریالیسم بوده و یا با افتخار در نشریاتشان با جلادانی نظیر “گاری سیک” ها و پادو های درجه دو و سه امپریالیسم “مصاحبه” راه می اندازند تا نشان دهند که “سری در میان سر ها” دارند. و یا موضع گیری این جریان برای “حل” مناقشه اعراب و اسرائیل را در نظر بگیرید که درست به در بحبوحه قتل عام توده های تحت ستم فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی و حمایت بی چون و چرای امپریالیست ها از رژیم متجاوز صهیونیستی ارائه شد و طی آن “حزب کمونیست کارگری” از طرح “سازمان ملل” – یعنی طرح گروهی از دولت های استثمارگر امپریالیستی- دفاع نمود که در آن دولت آمریکا و سایر جهانخواران بین المللی زیر نام “حل عادلانه مناقشه اعراب و اسرائیل” از هیچ کوششی در تثبیت موقعیت سلطه جویانه صهیونیست ها بر جان و مال توده های ستمدیده فلسطینی و محدود و سرکوب ساختن مبارزات آنها خودداری نورزیده اند.

Parand Jamshid

به همین خاطر است که من گفتم‌این تاریخ به امروز و چند سال قبل ربط ندارد ، بنیان و زیر ساخت این حزب را که منصور حکمت ها آن راجمع کرده اند باید برسی بهتری شود.

در مورد فاجعه ۱۱ سپتامبر نیز این حزب با دستپاچگی تمام به تأئید مواضع و ادعاهای جهت دار دولت امریکا در مورد دست داشتن گروههای تروریستی اسلامی در انفجار مزبور پرداخت و زیر نام مبارزه با “اسلام سیاسی” دفاع از “سکولاریسم” و به گونه ای شرمگینانه در مقابل تبلیغات زهرآگین و نژادپرستانه و هارترین جناح های امپریالیستی برعلیه توده های تحت ستم در کشورهای مسلمان سپر انداخت. این سپرانداختن در جریان هجوم ارتش متجاوز آمریکا و شرکاء به افغانستان و کشتار وحشیانه توده های افغان به یک طرفداری بیشرمانه از جنگ امپریالیستی و مشاطه گری برای آنها تبدیل شد. اشغال افغانستان که در جریان آن هزاران تن از توده های تحت ستم این کشور به خاک و خون غلطیده و خانه و کاشانه شان بر سرشان ویران گشت ، از سوی مروجین “کمونیسم کارگری” زیر نام “مبارزه با اسلام سیاسی” تأئید شد و این حزب با محکوم کردن تمامی “جنبش های ضد جنگ” و یک کاسه کردن تمامی مخالفین جنگ با “بن لادن” مزدور در واقع خود را شریک جنایاتی نمود که به دست “ارتش های خارجی” در افغانستان اتفاق افتاد.

Parand Jamshid

تا آنجا که یادم باشد در یکی از مقالات مهم نوشتند حمله نظامی به اسلامیستها افغانستان در جهت برگشت سکولاریسم و دموکراسی می‌باشد ، اگر اشتباه نکنم ، سعی خواهم نمود این متن را پیدا کنم

Parand Jamshid

چند وقت پیش بحث کمک های مالی دوباره مطرح شد ، اینکه این حزب نه در زمان ، در قید حیاط بودن حکمت و نه امروز حاضر به جوابی کنکرت نشده است ، بسیار جالب است . اما اینها و تمامی خطاهای این حزب تا به امروز نتیجه همان پایه های تئوریکی هستند که حککا را بوجود آورده است .

و بالاخره همه می دانند که چگونه شایعات مربوط به “حمایت های مالی” رژیم اشغالگر اسرائیل از این جریان کار را به جائی رساند که جداشدگان و اعضاء و فعالین سابق آن صراحتا از گردانندگان این “حزب” خواستند تا رسما به جنبش توضیح دهند که چرا در قطعنامه “حزبشان” تنها اخذ کمکهای مالی از “دولت عراق” و “دول اسلامی” را ممنوع شمرده اند و نه از “دولت های یهودی” و اصولا هر دولت مذهبی. امری که هنوز هم از سوی این جریان با عدم پاسخ جدی روبرو شده است.

آرمان پویا

بهروز جان مدت زیادی است که جمشید را در لیستم دارم. اوایل جواب حرفهایش را می دادم اما بعد از مدتی متوجه شدم که وی بحث نمی کند فقط بهانه می گیرد. او معمولا قبل از هر صحبتی تصمیمش را می گیرد از این رو حدود دو سال است جوابش را نمی دهم جون واقعا آب در هاون کوبیدن است.

Parand Jamshid

همشهری لطف داری ! این تصمیم از قبل گرفته شده نیست ، خوب عزیز ظرف این دوسال شما بیش از حد « تغییر » کرده ایی ثابت قدم نبودی ، شما به جای دیالوگ به شخصیت ها توهین میکنید ، به جای نشان دادن تمایزات ، مسخره می کنید ، همه و همه چیز را در یک ترازو قرار می‌دهند ، حتا به خوتان و گذشته ای که تو را سیاسی کرد رحم نکردی ، من در عالم شخصی از برادرم و اطرافیانم هستند که خیلی دوستشان دارم اما ۱۸۰ درجه باهم مخالفیم بهترین کس و رفیقم در همان حزب شما جان باخته ولی من مسائل را از هم جدا میکنم ، این کار را تو نمی توانی انجام دهی چون مشکل تو شخصی شده و این همان اشتباهی است که مبارزه را در یک ریسک خطرناک وارد میکنی ، من بهروز را خیلی بیشتر از تو میشناسم ، مخلص این رفیق هم هستم ولی تفاوت ها را هم میبینم .

Hashem Rezai

بیر و تیورییەکانی مەنسوور حکمەت، زەربێکی گەورەی لە هێزی چەپی پێشکەوتنخوازی کوردی ڕۆژهەڵات و باشوور دا. بیر و بووچۆنێک کە پێی لەسەر دونیای واقیعی نییە.

Azan Bakh Tiari

✌️

Nasser Asgary

بهروز جان “نارودنیسم” جنبشی پوپولیستی پیشاسرمایه داری و پیشامارکسیسم در روسیه بود. مقایسه آن با چپهای پوپولیست ایرانی و بخصوص مقایسه آن با کومه له اوایل انقلاب تا تشکیل حزب کمونیست نادقیق است. کمونیسم روسی از دل نارودنیسم بیرون آمد. اما کمونیسم ایرانی با نقد پوپولیسم نوع عقبمانده آن در ایران رشد کرد. یعنی پوپولیسم در ایران مقاومتی بود در برابر کمونیسم. نارودنیسم نه در شکل و متد و نه در مبارزه اش شباهتی به کومه له آن زمان نداشت. اگر بشود نارودنیسم روسی را با چیزی در ایران مقایسه کرد، شاید چریکهای فدائی و دوقلوی مذهبی آن، مجاهدین، نزدیکترین مقایسه باشند. کومه له آن زمان را فقط می شود با کپی برداری ناشیانه از جناح چپ جنبش ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق مقایسه کرد. و درست به همین خاطر هم این ناسیونالیسم در قالب اتحادیه میهنی بیشتر از هر فرمی از ناسیونالیسم کرد با تشکیل حزب کمونیست ایران مخالفت می کرد.

بهروز شادیمقدم

ناصر عزیز ، این مقایسه مضمونی و از نظر جهان بینی سیاسی و تفکر هر دو جریان است

بهروز شادیمقدم

۲۴٫۶٫۲۰۲۰