ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت (۵)

ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت (۵)

حق تعیین سرنوشت شعار بلشویکها در اوایل قرن بیست در طی قرن بیستم بسرعت به شعار جنبش ناسیونالیستی جهان تبدیل شد و بیشتر از صد “دولت-ملت” بر مبنای آن ظهور کردند. اگرچه در بعضی از این کشورسازیها مردم از سلطه استعمارگران نجات یافتند اما در دام بورژوازی خودی (دولت-ملت) اسیر شدند. دفاع کمونیستها از رهایی مردمان جهان از یوغ استعمارگران اتوماتیک به دفاع از دولت-ملی راه یافت و به بهانه استقلال از امپریالیسم ناسیونالیسم خودش را بر کمونیستها تحمیل کرد. در اواخر قرن بیست جنبش ناسیونالیستی شکست همه جانبه ای را متحمل شد چه در بعد چپگرایی خود در شوروی و چین چه در بعد اقتصادیش در کل بلوک شرق چه در بعد جنگهای چریکی رهایی بخش و چه در بعد دولت – ملتهای “مستقل” در همه کشورهای “جنبش عدم تعهد”. فروپاشی شوروی را بورژوازی جهانی بنام شکست کمونیسم تبلیغ کرد اما از نگاه طبقه کارگر و اکثریت جامعه چیزی جز شکست چپ ناسیونالیست نبود. کومه له سازمان کمونیستی که با پیروزی ناسیونالیسم در کردستان عراق مجبور شد برای حفظ اردوگاه هایش به دامن چپ ناسیونالیست برگردد امروز در حرف ادعای سوسیالیسم و درعمل در صف ناسیونالیستها قرار دارد. بحث کردن با رفقای کومه له در باب ناسیونالیسم همیشه موضوع روز یک کمونیست است که نگران نه فقط کروفر ناسیونالیسم در کردستان و سراسر ایران است بلکه نگران سرنوشت خود رفقای کومه له هم هست. که ممکن از در اولین فاز سرنگونی جمهوری اسلامی مورد حمله نظامی همکاران قرارگاه رمضان سپاه قدس قرار بگیرند و فاجعه ای انسانی رخ دهد. آینده اردوگاه های کومه له در میان ناسیونالیستهای نوکر جمهوری اسلامی تا رفقای کمونیستی به روشنی پذیرش تز شکست خورده ی دولت ملی را سرلوحه نجات خود از بن بست قرار داه اند. در نتیجه آینده کومه له در کردستان در شرایط بحران “یا سوسیالیسم یا دولت-ملی” است. “یا سوسیالیسم یا بربریت” شعار دوران آرامش کومه له است.

فواد ماکس: نمی توان هرکسی رو مدعی تعیین حق سرنوشت خود باشد به ناسیونالیست متهم کرد.

قباد نظرگاهی:

در واقع باید گفت: نمیشه هر کس که مدافع حق تعیین سرنوشت بود را کمونیست دانست. ممکن است چپ باشد اما کمونیست نیست. تا جایی که به فرد مربوط است خیر نمیشه. فرد میتواند کمونیست باشد و برای جمهوری اسلامی کف بزند. کمونیست باشد و به ممنوعیت حزب الله لبنان در آلمان معترض باشد. فرد میتواند بخودش بگه کمونیست و عضو سازمان مجاهدین خلق باشد. فرد میتواند کمونیست باشد و عضو جنبش خلق کرد یا ترکمن و بلوچ باشد. افراد آزادند هر انتخابی و هر ادعایی بکنند. اما وقتی به سازمان میرسیم موضوع متفاوت است. سازمان مجاهدین عضو جنبش اسلامی سیاسی است و اعضای سوسیالیستش هم میشوند فعال جنبش اسلام سیاسی چه بخواهند چه نخواهند چه بدانند چه ندانند. موضوع حق تعیین سرنوشت هم چنین است. فرد میتواند مسلمان یا کمونیست یا ناسیونالیست باشد و مدافع حق ملل در تعیین سرنوشت خود باشد. اما وقتی سازمانی مانند کومه له مدافع پرچم “حق ملل در تعیین سرنوشت خود” است دیگر قضیه روشن است کومه له به جنبش خلق کرد تعلق دارد و ناسیونالیست است. مهم نیست تعبیر کومه له از حق تعیین سرنوشت چقدر “انقلابی و رادیکال” باشد چون زیر چتر ناسیونالیسم خیمه زده است.

فواد ماکس: به جمهوری اسلامی هیچ ربطی ندارد. اصلا شما تعیین سرنوشت رو مگه با چی اشتباهی گرفته اید.شما بهتر است کمی مطالعه کنید. واین خود گفته لنین است حق تعیین سرنوشت حق هر ملتی است.شما که فاشیزم نیستی ؟؟؟این چنین کمونیستی هستید ؟که نظرات لنین رو زیر پا می گذارید. چرا کارنامه کومه له رو با کردستان عراق قاطی می کنید.خود منصور حکمت وقتی از کومه له بیرون رفت گفت من رویای که در سر دارم . امیدوارم عملی کنم. اما بعد از رویای که من در سر دارم کومه له رادیکال ترین حزبی است در خاور میانه.این خود گفته منصور حکمت بود.لطفا آقای قبادی عزیز بهتر از که مطالعات سیاسی تون رو زیاد کنید.!!

قباد نظرگاهی: فواد جان در جامعه صد سال پیش تز لنین “حق ملل در تعیین سرنوشت خود” مترقی بود اما بعد از جنگ دوم یعنی از ۱۹۴۵ به بعد این تز جنبش استقلال طلبی جهانی شد که توسط استالین و استالینیسم حمایت میشد و سپس جنبش ناسیونالیستی مائوئیسم هم به آن اضافه شد. این تز توسط سازمان ملل و توسط کشورهای جنبش عدم تعهد هم پذیرفته شد و کاملن تبدیل شد به پرچم ناسیونالیسم. کمونیستها نمی توانند مدافع تز ناسیونالیستی حق ملل در تعیین سرنوشت خود باشند با این استدلال که این تز در ابتدا مال کمونیستها بود. این تز در ۷۰ سال گذشته در خدمت کشور سازی و ملت سازی بوده است و در مقابل تز جامعه سوسیالیستی قرار دارد. شما بعنوان یک فرد میتوانی خودت را کمونیست بدانی و همزمان مدافع این تز ناسیونالیستی باشی اما بعنوان یک سازمان برداشتن این پرچم نشانه بازگشت به جنبش خلقی و ملت سازی و پروژه کشور سازی است و ربطی به جنبش کمونیستی ندارد.

قباد نظرگاهی: ایران و یا هر کشور دیگری را “چند ملیتی” نامیدن غیر علمی و ناسیونالیستی است. از نگاه کمونیستی یک جامعه از مردمانی با زبانها و گویش ها و طبقات اجتماعی و مذاهب و جنسیتها و رنگ پوستها و جغرافیاها و فرهنگهای متفاوت و متعدد تشکیل شده است و برجسته کردن یکی از این خصلتها علیه بقیه یک پروژه سیاسی است برای اهداف معین سیاسی. مثلن خمینی با شیعه خواندن ایران مردم را به فلاکت همه جانبه کشاند و اگر فرد دیگری ظهور کند و با برجسته کردن تفاوت زبانی میان مردم ملت سازی کند فقط دست به یک پروژه سیاسی شکست خورده برده است که در جهان ۱۹۶ بار امتحان پس داده است.

فواد شیر بیگی: در متد مارکسیستی مرحلەای از رشد سرمایەداری ملی وجود دارد کە ضرورت تاریخی آنرا برای گذار باسوسیالیزم الزامی میکند و برای کشورهایی کە این مرحلە را طی نکردەاند حاشا کردن ملت و ضرورت جهانی شدن جامعە و اقتصاد بە معنی آمادەکردن بردەهای نوین برای سرمایەداری جهانی و امپریالیسم میباشد زیرا در مرحلەای تکامل مادی تاریخ کە سرمایەداری با همه خصلتهای جهانی خود مدیریت جهان را بعهدە دارد پرۆژەهای ضد ملل تحت ستم یا دولت ملتهای عقب ماندە اقتصادی لقمە چرب و نرم و دندانگیری برای سرمایەداری خواند بود کە با توافق کولونیڵای نوین و بردەداری جدید را ترویج میکند.

قباد نظرگاهی: جوامع خاورمیانه در مراحل سرمایه داری رشد نیافته قرار ندارند بلکه در سازوکارهای سرمایه داری از مالی تا صنعتی از بارزگانی تا معادن و سوخت کاملن ادغام و بخشی از سرمایه داری جهانی هستند این از بعد اقتصادی. در بعد سیاسی ادعای یک مرحله عقب بودن یعنی دادن فرصت به تزی دو مرحله عقب مانند “حق ملل در تعیین سرنوشت خود” و به ناسیونالیستها تا بنام چپ جنبش سوسیالیستی را تبدیل به جنبش حق طلبی کنند و به این ترتیب دورنمای مبارزه و رهایی را تقلیل دهند.

فواد شیر بیگی: در شرایط سلطە سرمایەداری ملت ستمگر در نبود دولت ملی در جوامە کولونیال بسیار واقعی و طبیعی است کە سرمایەداری کمپرادور در قالب بورژوازی ستمگر بە همکاری و کسب سود میپردازد و کسی منکر آن نیست بلکە اختلاف در علت آن است آیا هر کشور تشکیل شدەای از دولت ملت میتواند دولتی در راستای منافع ملی باشد؟ مښلما نە و اینجاست نقش فعالی چپ پیشروی ملل تحت ستم در تغییر فرم دولت ملت چپاولگر بە دولت ملت سوسیالیستی و تز سوسیالیزم در یک کشور لنین برجستە میشود.

قباد نظرگاهی: دولت ملت سوسیالیستی در روسیه در چین در ونزوئلا در کره شمالی شکست خوردند. کمونیستها خواهان ساختن دولت ملت سوسیالیستی نیستند چون دولت ملت پروژه ای ناسیونالیستی است و پسوند سوسیالیستی برای فریب طبقه کارگر است کمااینکه حزب کارگران کردستان ربطی به کارگران کردستان نداشت و ندارد.

در خاتمه: چپگرایی رفقای کومه له در شرایطی که اسلام سیاسی و ناسیونالیسم دست در دست هم بر کل منطقه خاورمیانه سلطه گسترانده اند و سرمایه داری جهان را در بحران همه جانبه فرو برده است حتمن مثبت و ارزشمند است. اما برای پیروزی سوسیالیسم در کردستان یا در ایران این درجه از “پراتیک کمونیستی” نه فقط کافی نیست بلکه حتا صفوف دشمنان آزادی و برابری یعنی ناسیونالیسم را تقویت میکند. شعار “حق ملل در تعیین سرنوشت خود” شعار ناسیونالیستها و نه آلترناتیو کمونیستها است. شعاری که دورنمای مبارزات کمونیستی را نشان میدهد “یا سوسیالیسم یا بربریت است”.

هشتم ماه مه ۲۰۲۰

اقبال نظرگاهی