آرشيو مطالب سايت آزادى بيان

www.azadi-b.com

آرشيو مطالب سايت آزادى بيان

تحرکات انسانی و چپ حاشیه ای

تحرکات انسانی و چپ حاشیه ای

معمولا در پس هر تحول و رخدادی در جامعه، اظهارنظرات و موضعگیریهای گاها مشابه و یا متفاوت از سوی افراد، جریانات سیاسی و غیره شنیده میشود. خاصیت این موضع گیریها میتواند این باشد که جامعه ی مورد خطاب قرار داده شده، از آن به نفع خود سود جسته یا اینکه نه، کاملا خلاف آن عمل کرده و این مواضع را به خود آنها بر می گرداند. شیوع ویروس کرونا در ایران نیز مشمول این امر از سوی احزاب و شخصیتهای آن واقع گردید و تا به امروز نیز کماکان بر حسب سکون های اجتماعی یا جنب و جوش حول آن، در حال رنگ عوض کردن و تغییر نسخه میباشد.

در این رابطه اظهار نظرها و مواضع گوناگونی در میان بخشی از چپ مطرح شده است که مختصرا به آن می پردازم.

١- دو نوشته از سیاوش دانشور، رئیس دفتر سیاسی “حزب حکمتیست”، منتشر شده که خصلت نما است.

دانشور در تاریخ ٢٨ فوریه  مطلبی تحت عنوان “کرونا درایران، چه باید کرد” دارد  و حدود یک ماه بعد به تاریخ ۴ آوریل مطلب دیگری  تحت عنوان “نهادهای همیاری، نکاتی در باره سبک کار” نوشته است.  دو نوشته با دو موضع متناقض!

او در رابطه با تناقضات این دو نوشته و اظهار نظر، چیزی نمی گوید و به مخاطبانش توضیح نمی دهد که دلیل این تغییر موضع چیست؟ او در نوشته اول خود اینطورموضع خود و حزب مطبوعش را با مسئله همیاری و همبستگی مردم به اشکال مختلف در وضعیت ویروس کرونا برخورد میکند:

“حزب کمونیست کارگری- حکمتیست از ابتدا تلاش داشت بسیار مسئولانه به موضوع برخورد کند. ویروس کرونا و اشاعه جهانی آن نه مشابه زلزله است و نه سیل. در این موارد میشد بسیج عمومی داد، خود مردم و کارگران شریف و انساندوست تجارب غنی دارند و توانستند قبل از رویدادهای دیماه ٩۶ و با علم به اینکه حکومت کاری نمیکند و حتی کمکهای دریافتی را هم می دزدد و به بازار روانه میکند، موجی از همبستگی انسانی خلق کردند. مسئله ویروس کرونا اما یک کیس متفاوت است، همان برخورد را نمیتوان داشت و هر فراخوانی از این دست میتواند عمیقاً غیر مسئولانه باشد”.

سیاوش دانشور در کنار توضیح کمک رسانی های مردمی در دوره زلزله و سیل، زیرکانه نه از تلاش در کمک رسانی مردمی در دوره کرونا بلکه از فراخوانهای “تجمع کنید” و “اعتصاب کنید” نام میبرد و دوپهلو این دو را همطراز هم قرار میدهد و کمک رسانی های مردمی را تحت عنوان “فراخوانهای به تظاهرات” بعنوان فراخوانهایی غیر مسئولانه نقد میکند.

نوشته ی دوم دانشور  با کلی آسمان و ریسمان بافتن تلاش می کند تناقض گفته هایش با نوشته ی اول را لاپوشانی کند و  این بار خودش “عمیقا غیر مسئوولانه” برخورد می کند.

او در نوشته دوم میگوید:

” لذا ما در جامعه طبقاتی و در شرایط کنونی پدیده ای در حال گذاریم. باورها و سیاست کمونیستی داریم اما تماماً از سلطه افکار و قوانینِ حاکم در جوامع کنونی منفک نشده ایم. در این هوا تنفس میکنیم و همواره متاثر از خرافات و رقابتها و ارزشهای این جامعه ایم. ما اگر اسیر خودپسندی، خودمحوری، برتری جوئی و رقابتهای مبتذل نشده باشیم، اگر آنچه را که برای خود میخواهیم برای دیگران هم بخواهیم، آنوقت همبستگی انسانی یک مشخصه ماست.”

در این  اظهار نظر جز ملقمه ای از افاضات و پندهای اخلاقی چیز دیگری نمیتوان  یافت. برای کسانی که با ادبیات این  نوع از چپ آشنایی دارند، مخاطب این بند از نوشته، فعالین اجتماعی و شخصیتهای خوشنامی هستند که بنابر تشخیص و احساس مسئولیت خود، اقدام به کمک رسانی به مردم درمحلات و شهرها نموده اند. شخصیتهایی که منشا شکلگیری تحرکاتی اجتماعی و انسانی وسیعی بودند که دانشور در مطلب  اول آن را “عمیقا غیر مسئوولانه” می نامد و امروز می خواهد بگوید که آن اظهارنظرات گذشته را زیر فرش کنید و نادیده بگیرد و این بار “فراخوان” به “همبستگی انسانی” مشخصه ی او می شود! اما اپورتونیسم عریان و ناشیانه ای که بدجوری توی ذوق میزند، مشخصه دانشور است.  بلاخره مردم در مورد سیاست حزب شما، “قسم حضرت عباس را باور کنند که دم خروس”.

آیا می توان مواضع گذشته را با چنین اظهاراتی سرهم بندی و ماستمالی کرد؟

سیاوش دانشور وقتی میبیند که برخلاف مواضع خود و حزبش، تحرکاتی مستقل و انسانی از هر طیف و گروهی برای کاهش دادن قربانیان ویروس کرونا در شهر ها و محلات شکل گرفته است، سکان را چرخانده و همبستگی  را می ستاید و از فرط “عشق” به این نوع از فعالیتها و “تلاش برای بسط و گسترش” آن  پا را فراتر گذاشته دورنمایی تخیلی، غیر واقعی و دلبخواهی برای این نوع فعالیت ها ترسیم می کند.

دانشور می گوید این فعالیتها باید به تشکیل مجامع عمومی و شوراها  ارتقا یابد! “… اینها (نهادهای همیاری) در اشکال متنوعی میتوانند سازمان شورائی و سبک کار شورائی و زندگی شورائی را تمرین کنند.” باید گفت مرحبا به این درایت! بعد از چرخش فرصت طلبانه از نقد “فعالیتی غیر مسئولانه” به پز “رهبر” و “خط دهنده” و “دست اندکار” تحت عنوان “نکات سبک کاری” ظاهرا دانشور در تلاش برای “رادیکال” کردن موضع خود فراخوان متکی کردن کمیته های همیاری به مجامع عمومی و شوراها را “بهترین”، “رادیکالترین” موضعی میداند که مو لای درزش نمیرود. چه چیزی رادیکال تر از مجمع عمومی و شورا! باید  برای این چنین به ریشخند گرفتن بحث مجامع عمومی و شوراها تاسف خورد، باید تاسف خورد که این چنین کلیشه وار این ارزنده ترین مبحث جنبش کارگری و کمونیستی را، برای جا نماندن از قافله و نشستن بر کرسی “خط دهنده” و “رهبر”، از هر محتوای عملی تهی میکند. در جایی در همان نوشته نیز خوشنامی یکی از فعالین  کارگری را  پشتوانه ی صحت حرف خود می کند، تا شاید بتواند حقانیتی به  رهنمودهای “حکیمانه اش” بدهد و همزمان بتواند نوشته اول خود را زیر فرش کند.  در وضعیت امروز که مردم خود را در خانه قرنطینه کرده اند و عموما شاهد هیچ نوع تجمعی حتی در اندازه خانوادگی در ایران نیستیم، دم زدن از تشکیل مجامع عمومی و شوراها، همانقدر پا در هوا و بی ربط  است که بی ارزش نشان دادن همان حجم از فعالیت محدودی که بخشی از مردم در شهرها و محلات دارند انجام میدهند. فراخوان دانشور بیشتر از هرچیزی بیگانگی او را با سیاست کمونیستی و دخالتگری در جامعه، با جایگاه سیاست کمونیستی مجمع عمومی و شوراها در سیر جدالهای طبقاتی را نشان میدهد. بیگانگی که ظاهرا قرار است با رونویسی و تکرار پرطمطراق اما بی محتوای چنین سیاستهایی لاپوشانی شود.

این چپ با گیج سری خود مجامع عمومی و شورا را موضوعی کلیشه و ایدئولوژیک و قابل حصول در هر شرایطی می بیند. این ها سوراخ دعا را گم کرده و شورا و مجامع عمومی را به یک شعار توخالی تبدیل کرده و تبلیغ می کنند…

همه میدانند که مردم در هر بحران مثل زلزله و سیل، و این بار کرونا، انساندوستانه به میدان میایند و به یاری مردم سیل زده، زلزله زده و …. می آیند و خود را برای کمک رسانی سازمان میدهند.. در شرایطی که کمونیستها سنتا فعالین این عرصه اند، بخشی از جریانات موسوم به چپ هم بعنوان “آموزگار” و “مبصر” شروع می کنند به نصیحت کردن و هشدار دادن و این کار را بکنید و آن کار را نکنید و باید و نباید هایی که فقط به درد خودشان میخورد.

این چپ تصویری کلیشه ای از مجامع عمومی و شورا در ذهن دارد. این چپ بدون توجه به شرایط معین و تنوع سازمانهای توده ای با اهداف متفاوت، این تصویر را میدهند که گویا از دل کمکهای مردمی به زلزله زدگان، به سیل زده ها و مقابله با بیماری کرونا، مجامع عمومی و  شورا در می آید!

سیاوش دانشور باز به همان باید و نباید های خود در همان نوشته دوم خود ادامه میدهد و میگوید:

“نهادهای همیاری و شبکه این نهادها باید قوام یابند، تجارب را اخذ و درونی کنند، عملاً به یک شبکه قدرتمند و دارای توانمندی و سازماندهی اقدام مشترک بدل شوند. کار این شبکه امروز همینهاست که انجام میدهد، نباید بار اضافی روی دوش آن گذاشت.”

دانشور انواع مشخصات دلبخواهی را بار این نهادها میکند. از “ماگزیمسالیمسی” چون اتکا این نهادها به مجامع عمومی و تبدیل به شوراهای محلات، شهر و ..، شوراهایی که ابزار اعمال قدرت توده ای اند، تبدیل شوند تا “مینیامالیسمی” که “بار اضافی روی دوش آنها نگذاشت”!

سیاوش دانشور توضیح نمیدهد چرا یک ماه پیش اقدام به هر فعالیت مستقلی از طرف مردم  “غیر مسئولانه” اسم میگرفت و چه اتفاقی افتاد که امروز زمانیکه نهادها یا کمیته های مردمی شکل گرفته اند،  باید این نهادها گسترده تر شوند و قوام یاقته ترعمل کنند؟ حتی احکام آسمانی نیز صادر میکند که همین اندازه از فعالیت این کمیته و نهادها کافی است و نباید بار اضافی روی دوش آن گذاشت. کاش میشد در این اوضاع قرنطینه،  در هر شهر و محله ی نه یک کمیته بلکه دهها کمیته و نهاد مردمی  برای کمک رسانی شکل میگرفت و هر کدام مستقل از همدیگر امورات خود را پیش میبرند. مگر غیر از این است که باید از  تجمعات گسترده  پرهیز کرد؟! در ثانی اگر میشد مجامع عمومی و شوراها را سازماندهی کرد لابد میشد دراین شرایط  تجمعات اعتراضی و اعتصابات را نیز براه انداخت! فقط اپورتونیسم و به اقتضای زمان “خط دادن” است که دانشور و حزبش را به این درجه از التقاط میکشاند.

٢- موضوع دوم که روی دیگر سکه نسخه ی سیاوش دانشور است نقد طیفی از “فعالین چپ” است که می گویند کمیته ها و نهادها و همیاری های مردمی نباید وظایفی که رژیم انجام نمی دهد را برعهده بگیرند و از جیب خودشان و مردم این وظایف را پیش ببرند و ابن بار را از دوش دولت بردارند… حتی بخشا پا فراتر گذاشته و می گویند مساله سیاسی است و اصلا کرونا کار خود رژیم علیه جنبش های اجتماعی است. کار به جایی رسیده که میگویند “ما قرنطینه را رعایت نمی کنیم و مریض هم نشدیم”! این دهن کجی به یک فاجعه انسانی و جهانی، به علم و تلاشهای بشر در جهان را بحساب نادانی این بخش باید گذاشت. اما از این طیف باید پرسید چرا در مورد زلزله و سیل و دیگر مصیبت های طبیعی کمک و همیاری و همبستگی خوب است و باری از روی رژیم بر نمی دارد ولی وقتی بحث کرونا که به مساله مرگ و زندگی در سراسر جوامع بشری تبدیل شده است، این کارها کمک به رژیم است؟! این تناقض، دو استانداردی در برخورد به تلاش در کمک رساندن به مردم محرومی که زیر سایه یک حاکمیت ارتجاعی در مقابل بلایای طبیعی بی دفاع رها شده اند ناشی از چیست؟

سوال این است که گیج سری و تفاوت در برخورد به پدیده های اجتماعی در چیست و کجا است؟

اولا-  پدیده ها را آنطور که هست  باید دید نه آنطور که در اذهان این و آن  میگذرد. مساله اتحاد و همبستگی و تشکل مفاهیمی برای شعار دادن نیست. مکانیسم اتحاد و همبستگی و همیاری و دخالت و تشکل یابی را باید شناخت.

این چپ در واقع از طرفی هر حرکت اجتماعی و انسانی را با دوز ضدرژیمی بودن آن می سنجد و بلافاصله آن را “سیاسی” یا “غیر سیاسی” می نامند. از طرف دیگر مجامع عمومی و شورا برای این چپ  اعلام تعهدی کلیشه ای و ایدئولوژیک است که ظاهرا از دل هر تحرک و سازمانی و در هر شرایطی قابل حصول است. این ها سوراخ دعا را گم کرده اند. شورا و مجامع عمومی را به یک شعار توخالی تبدیل کرده و تبلیغ می کنند.

اجازه بدهید با چند مثال ساده موضوع را روشن تر کنم:

 مسجد معمولا جای نمازگزارها است. از نظر ما فقط مکانی “مقدس” نیست. در دوره تظاهرات ها و تحرکات دوره انقلاب ۵٧ مساجد هم جای نمازگزاری بود و هم جای تجمع و تحصن و آگاهگری و سازماندهی مردم.

در رابطه با همبستگی های مردمی ظاهرا در جایی پای امام جمعه ها به میدان کشیده شده است. و این سوال ایجاد شده که آیا نباید گذاشت این اتفاق بیفتد؟ قبل از هرچیز در اینکه حاکمیت، مساجد و نهادهای حکومتی در هر شکل آن تلاش کنند خود را صاحب این نهادها نشان دهند و فعالین این کمیته باید هوشیار باشند شکی نیست. هوشیاری که تا امروز شاهد آن بوده ایم و موفقیت و گسترش این نهادها اتفاقا ناشی از این درجه از هوشیاری سازماندهندگان و دست اندرکاران آن است. اما همزمان این فاجعه و بی امکاناتی مطلق مردم، بویژه مردم محروم، در مقابل این فاجعه موجی از انساندوستی را دامن زده و طیف وسیعی از مردم را برای کمک رسانی فعال کرده است و کار به جایی رسیده که حتی مساجد به محل توزیع مواد بهداشتی و … تبدیل شده و یا بطور نمونه در شهر پاوه این نهادهای مردمی چنان قدرتمند شده اند که حتی رادیوی محلی را در اختیار آنان قرار داده اند. اینها نه فقط نقطه ضعف این نهادها و این نوع فعالیت نیست که نشان از موفقیت آن است. نهادهایی که دست رد به سینه کمکهای انسانی و بی قید و شرط نمیزند. نهادهایی که از کدخدا تا معتمد محافظه کار محل و … را زیر پرچم انسانی خود آورده است.

نهادهای مردمی همزمان که سراغ سرمایه داران برای کمک گرفتن می روند،  فرمانداری ها و شوراهای شهر و دیگر نهادهای دولتی را هم  تحت فشار و درخواست همین مردم دخالتگر قرار میدهند تا سر کیسه را شل کنند.

مبارزه با کرونا در ابعاد جهانی  هنر دولت ها نبوده است. دولت ها پول و امکانات در اختیار دارند که باید از انها گرفت. اما این پزشکان و کادر درمانی و توده های وسیع داوطلب برای کنترل و توزیع مواد بهداشتی و خوراکی به خانواده ها و غیره اند که امر مقابله با کرونا را امکانپذیر کرده اند. در چین و ایتالیا و دیگر کشورهای جهان ده ها هزار انسان داوطلب در عرصه مبارزه و دفاع از زندگی شرکت داشته و دارند. این ها کارمندان  دولت نیستند. جوانان و زنان و مردان و ساکنین محلات و شهرها هستند که این مقابله را سازمان داده و عملی می کنند. در ایران هم اولویت امروز این کمیته ها نجات جان مردمی است که بدون کمترین امکانات با این فاجعه دست و پنجه نرم میکنند.

دوما- کار ما و رابطه ی ما با فعل و انفعالات اجتماعی رابطه مرید و مرادی نیست و از بالا به پایین نگاه کردن نیست. باید و نباید گفتن های تو خالی نیست. دخالتهای ملانقطی و نصیحت گرانه نیست. زمانی لازم باشد به چیزی بگوییم نه، صریح و بی پرده میگوییم و پایش می ایستیم.  اگر مخاطراتی بر سر راه جنبش های اجتماعی تشخیص بدهیم علیه اش می جنگیم. اما نهایتا انتخاب بر عهده خود فعالین در عمل و در محل است. ما جنبش بوجود نمی آوریم. جنبش های اجتماعی بر متن تحولات جامعه شکل می گیرند.

ابعاد این فاجعه نه فقط در ایران که در دنیا چنان وسیع است که طیف وسیع و لایه های متفاوت، از فعالین رادیکال تا سلبریتی ها، را به تحرک وا داشته است.

مردم بسیاری از شهرهای جنوب ایران خود راسا اقدام به قرنطینه کرده و با تشکیل صندوق های مالی، مواد بهداشتی خریداری کرده و محل های خود را ضدعفونی کرده اند.

فعالین و انساندوستان شهر مریوان توانسته اند مردم را مستقیما در ایجاد کمیته های مردمی محلات خود و نهادهای همیاری شریک کنند و درجهت یک کاسه کردن همیاری و همبستگی در سطح شهر تلاش کرده اند.

مردم شهرهای جنوبی تر کردستان، پاوه، جوانرود، نودشه، … هم کارهای بزرگی کرده و دخالتهای عمومی گاهی در سطح تمام شهر سازمان داده اند.

در مهاباد بیمارستان ساخته شده. در سنندج، سقز ، دیواندره و غیره اقدامات انجام شده است.

در کرمانشاه گروهای مختلف همیاری مستقل از دولت شکل گرفته است.

آیا این تحرکات و کمک ها و همیاری های مردمی باعث شده  رژیم کار و مسئولیت خود را پیش نبرد؟ این  توجیه و منطقی به شدت پرت و نامربوط است. امروز مکانیسم فشار بردولت همین دخالتهای خودجوش و آگاهانه در ابعاد توده ای است. راه ها و مکانیسم  فشار اجتماعی بصورت اعتراض و اعتصاب و و تجمع و غیره حداقل تا به  امروز بدلیل خطر کرونا و مسئله  فاصله گیری اجتماعی بسته شده است.

ممکن است باز چپ گیج سر ایراد بگیرد که من به نقش سرمایه داران و سیلیبریتی ها و غیره اهمیت داده و اهدافشان را در نظر ندارم. ولی حداقل برای کسی که یک کلاس سواد سیاسی داشته باشد، می داند که طبقات و اقشار اجتماعی اهداف و منافع گوناگون دارند. یکی دنبال اسم و رسم  و شهرت است، یکی می خواهد بخاطر کمکی که می کند به بهشت برود، یکی امر خیر و خیریه می نامد و بخشی هم اهداف انساندوستانه و برای حفظ جان  انسان از بیماری مرگبار کرونا و کمک به مردم برای دخالت و احساس مسوولیت اجتماعی و انسانی و تمرین همبستگی و اتحاد و همیاری است. این چپ حاشیه ای و پرت از حضور در تحرکی اجتماعی که سایر بخشهای جامعه در این حضور دارند هراس دارد، این تحرکات برایش “نجس”، “غیر طبقاتی” است. چپی که از شنا در بخش عمیق استخر هراس دارد. این دنیا “غیر منزه” برای این چپ  نا آشنا و هراسناک است.

برای این چپ انساندوستی و سوسیالیسم  مذهب است. نه انجام عمل انساندوستانه و ابزار دفاع از زندگی مردم.

اتحاد و همیاری و همبستگی های مردمی امروز، در پایان کرونا از بین نمی رود. سوسیالیست ها و انساندوست های واقعی بر اساس جوابی که امروز به دردهای جامعه می دهند و کاری که امروز می کنند، می توانند صاحب اتوریته و نفوذ و در رهبری مبارزات اجتماعی آتی هم قرار گیرند.

۱۷ آوریل ۲۰۲۰