جهان در اوّل ماه مه

جهان در اوّل ماه مه

شباهنگ راد

قطعاً اوّل ماه ماه امسال، متفاوت با دیگر سال‏های روزِ جهانی کارگر است. به این علت که مشخصه‏های جامعه را سرمایه‏داران در قلمرو منافع و اهدافِ سیاسی، اقتصادی و بیولوژیکی‏شان تغییر و جهان را در موقعیت اسف‏باری قرار داده‏اند. جدا از بی‏رونقی اقتصاد و بی‏صدائی خیابان‏ها، یک موضوع آشکار است‏که اوضاعِ معیشتی کارگران در مضیقۀ هرچه بیش‏تری قرار گرفته و نیز بر میزانِ ناامنی‏های شغلی و بیکارسازی اضافه شده است. میلیون‏ها انسان و آن‏هم بدون کم‏ترین پشتوانه‏های مالی – زیستی در انتظارِ آیندۀ نامعلوم‏اند و دوددلی نیست که عللِ اوضاعِ کنونی و وخیم‏تر شدن شالوده‏های کاری، اجتماعی و خانوادگیِ میلیاردها انسان، بر گُردۀ سرمایه‏داران است.

به هرحال کارگران جهان، امسال در شرایطی به استقبال اوّل ماه مه خواهند رفت که ویروسِ کُرونا، جامعۀ انسانی را احاطه کرده و تا به‏حال جان هزاران تن را گرفته است؛ ویروسی که در اثرِ مصالح و رقابت‏های دولت‏مردان بزرگ جهانی در جوامع مختلف شیوع یافته و متأسفانه بهای آنرا دارند میلیون‏ها کارگر، زحمت‏کش و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی می‏پردازند. البته درک وضعیت کنونی تا حدودی برای میلیون‏ها کارگر و دیگر توده‏های ستم‏دیده ناشناخته و یا ناروشن نیست؛ هم‏چنین تا حدودی دریافته شده است‏که دولت‏مردان بزرگ در تعرض به تتمه‏های کارگران و زحمت‏کشان، و در تلف شدن مردم کم‏ترین کوتاهی‏ای از خود بخرج – نداده و -نمی‏دهند. چرا که جان مردم برای طبقات بالائی‏ها بی‏ارزش و نیروی‏های‏شان سکوی پرشی برای کسب درآمد بیشتر به حساب آمده و می‏آید. نمونه‏های بی‏شماری در برابر جهانِ مدافع بشریت قرار دارد که چگونه قدرت‏مداران بین‏المللی در توافق و یا در چهارچوب تضادهای درونی، میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش را ملعبۀ سیاست‏های ضد انسانی خود قرار داده‏اند. جنگ براه می‏اندازند، درد و مرض‏های گوناگون تولید می‏کنند و نیز میکروب‏های متفاوت در میان مردم پخش می‏کنند تا کمپانی‏های بزرگ تسلیحاتی و داروسازی سودهای کلان به جیب بزنند. این خاصیت سرمایه‏داران است. یعنی این‏که، حیاتِ لحظه‏ای طبقۀ سرمایه‏داری مترادف با فقر و بدبختی، مترادف با بالا کشیدن دست‏مزدهای ناچیر کارگران و مترادف با تعرض به مطالبات سیاسی – صنفی طبقۀ کارگر است. طبقۀ سرمایه‏داری با چنین مختصات و کارکردی زنده است و به‏همین دلیل همه‏جا دارد طناب اسارت و بندگی کارگران را سفت‏تر و همه‏جا کارگران را قربانی مطامع سیاسی- اقتصادی‏اش می‏کند. بر این اساس می‏توان گفت که دُوران سخت و پُر سنگلاخ و در حقیقت، جدل و نبردیِ گُسترده – در پساکُرونا -، پیشاروی طبقۀ کارگر و آن‏هم در مبارزه با سیستم و مناسبات حاکم بر جامعه قرار گرفته است؛ سیستم و مناسباتی که پاسُخ‏گوی جامعه و نیازهای بدیهی سازندگان اصلی آن نیست؛ سیستم و مناسباتی که هم‏واره و هم‏واره، بارِ دائم‏التزیدش را بر دوش میلیاردها کارگر و زحمت‏کش سرشکن کرده است؛ و خلاصه سیستم و مناسباتی که رنگ و پوست، نژاد و مرز نمی‏شناسد و هم و غم‏اش، تضمین و تأمین منافع طبقات حاکم و سودجو است.

براستی که مشاهده به اوضاعِ جهان و ستیز طبقاتیِ شدید و بی‏وقفه، در تخالف با این نظر نیست که عللِ نارضایتی میلیاردها انسان – یعنی ۹۹ درصدی جامعه -، نامعتبر و یا بی‏محتوا نیست. جهان به دلیلِ زیاده‏خواهی‏های ۱ درصدی جامعه، به دو سوی متضاد از هم تقسیم شده است که طبعاً یک‏سوی آنرا، طبقۀ سرمایه‏داری با جناح‏ها و دار و دسته‏های رنگارنگ‏اش، و سوی‏دیگر آنرا طبقۀ کارگر و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی تشکیل می‏دهند. طبقۀ سرمایه‏دار با تسلط بر دم و دستگاه‏های تبلیغاتی و با ابزار و آلات نظامی، در پیِ انحرافِ اعتراضات کارگری و توده‏ای، استثمار و تعرض به معیشت کارگران، گُستردگی ترس و وحشت و ناامنی، راه‏اندازی و تداوم جنگ‏های ارتجاعی، و بدنباله پخش ویروس‏های متفاوت در درون جامعه است، و در مقابل طبقۀ کارگر خواهان حقوق اولیه، زندگی بی‏دغدغه و فارغ از معضلات و مشکلات دست‏ساز حاکمان زورگو، و مهم‏تر از آن‏ها برقراری جامعه‏ای منطبق بر عدالت و برابر است. این خواست و جهانِ منطبق با افکار و آرمانِ کارگران است که با منطق و با افکار حامیان دنیای کنونی در تضاد است. تلف شدن میلیون‏ها زن و مرد و کودک به‏دلیل نبُود نیازهای بدیهی و اولیه‏ای چون آب، بهداشت، سرپناه و غیره، گویای این واقعیات است‏که حاکمان و مناسبات جهانِ کنونی، در خدمت به بشریت، و در خدمت به رشد و بالندگی جوامع سرشار از ثروت نیست. به عبارت روشن‏تر سیستم سرمایه‏داری مدافع کَشتار کارگران و زحمت‏کشان و نیز عامل اصلی تلف شدن مردم است. میلیون‏ها کُشته در اثر جنگ‏های منفعت‏طلبانه و آواره شدن میلیون‏ها تن دیگر از خانه کاشانۀشان؛ کَشته شده ۷۵ میلیون نفر در اثر طاعون، مرگ و میر بیش از ۳۰۰ هزار نفر در روز و در اثر گرسنگی و بی‏آبی، کُشته شدن بیش از ۴ میلیون نفر در سال در اثر بیماری‏های واگیردار، نماد و مختصات جامعۀ سازمان داده شدۀ طبقۀ سرمایه‏داری است. در نتیجه، این اولین بار نیست که جهان با پدیدۀ مرگ‏باری هم‏چون ویروس کُرونا رودرروست؛ اولین بار نیست که دردمندان جهان، شاهد بی‏مبالاتی و یا عدم مسئولیت‏پذیری مسئولین حکومتی و دولتی در قبال معضلات و مشکلات پیشاروی مردم‏اند؛ و اولین بار نیست که مراکز درمانی و پزشکی در مضیقۀ نیازهای اولیه‏اند. نبُود و قطع امکاناتی هم‏چون دست‏کش، ماسک، و دیگر اقداماتِ پیش‏گیرنده در مقابله با میکروب‏ها و حوادثِ طبیعی، از زمره رهاوردهای نظام‏های سرمایه‏داری‏ست. پس غیر منتظره و یا بی‏دلیل نیست که کارگران، زحمت‏کشان و دیگر صدمه‏دیدگان سیاست‏های امپریالیستی، ناراضی از رفتار و اعمال بانیان و مسببین اوضاع کنونی‏اند. وجود هزاران اعتراض و اعتصابات کارگری و توده‏ای در مقابل دوائر دولتی و تولیدی، اعتصاب کادرهای پزشکی و درمانی بدلیل فقدان وسائل اولیه، نشانۀ نارضایتی و تنفر طبقات و اقشار دردمندِ جامعه نسبت به سیاست‏های حاکمان و سرمایه‏داران است. نیز بی‏علت نیست که طبقۀ کارگر و دیگر محرومان، کم‏ترین گوش شنوا و یا باوری به سیاست‏ها و “چاره‏اندیشی”‏های حاکمان در مقابله با ویروس کُرونا ندارند.

به طور نمونه نافرمانی و در حقیقت مخالفت و اعتراض مردم با سیاست‏های مسببین وضعیت کنونی، هم‏چون ترک خانه‏ها، عدم فاصله‏گیری‏های فیزیکی، و یا حضور گُسترده در پارک‏ها و ساحل‏ها، و مهم‏تر از همۀ این‏ها اعتراضات و تجمعات خیابانی در شهرهایی هم‏چون امریکا، آلمان، انگلستان و غیره، چیزی جز بی‏توجهی و نادیده‏گیری مردم به “نصایح” و عاملین وضعیت کنونی نیست. به میزانی دریافته شده است‏که جامعه و مردم را به بازی گرفته‏اند؛ به میزانی آشکار شده است‏که اعلان آمار و ارقام کُشته‏ها از جانب دولت‏مردان واقعی نیست و دارند عمق فاجعه و رازهای نهفته در پس کُرونا را از مردم پنهان نگه می‏دارند؛ به میزانی روشن شده است‏که سیاست و اهدافِ بمراتب فراتر از مقابله با ویروس کُرونا در دستور کار دولت‏مردان بزرگ امپریالیستی قرار دارد؛ سیاست و اهدافی که گام به‏گام و در چهارچوب تضادهای درونی بر ملا و به روی صحنۀ سیاست آمد. در هر صورت و به قطع می‏شود گفت که هیچ‏یک از دولت‏مردان جهان جانبِ طبقۀ کارگر نیستند و میلیون‏ها کارگر را بدون کم‏ترین حمایت‏های مالی – زیستی و امنیتی رها و از کار بیکار کرده‏اند، و نیز میلیون‏ها مراکز ساختمانی، تولیدی کوچک و توزیعی را ورشکسته و صاحبان آنرا به تلۀ مرگ سوق داده‏اند تا قدرقدرتی و حاکمیت بلامنازع خود را بنمایش بگذارند.

خلاصه بیکارسازی و فروپاشی زندگی هزاران انسان و نیز آمار و ارقامِ مرگ و میرها در ابعادی غیر قابل تصور روبه بالاست. بنابه خبرگزاری‏های امپریالیستی تاکنون بیش از ۳۰۰ هزار نفر کُشته و میلیون‏ها نفر دیگر بیکار شده‏اند. شالودۀ زندگی و روابط انسانی میلیون‏ها انسان دگرگون و بر میزان آسیب‏رسانی و خشونت‏های خانگی اضافه شده است. ۳۰ میلیون نفر در دُوران ویروس کُرونا، مورد آزار و اذیت، خشونتِ روحی و فیزیکی خانگی قرار گرفته‏اند که در این‏میان انگلستان با افزایش ۵۰ درصدی روبرو بُوده است. این اوضاعی‏ست که قدرت‏مداران بین‏المللی به دنیای انسانی حقنه کرده‏اند و بطور یقین می‏شود گفت که اوضاعِ کارگران و دیگر محرومان جوامع وابسته‏ای هم‏چون جامعۀ ایران، بسیار وخیم‏تر و دردناک‏تر از جوامع به اصطلاح پیشرفتۀ سرمایه‏داری‏ست. کارگر در ایران بنابه ده‏ها دلیلِ روشن، فاقدِ ابتدائی‏ترین حقوق و حمایت‏های کاری و زندگی‏ست. نظامِ وابستۀ جمهوری اسلامی در چهار دهۀ حاکمیت‏اش، شیرازۀ زندگی میلیون‏ها کارگر را از هم پاشاند. استثمار بی‏رحمانه و عدم پرداخت دست‏مزدهای ناچیز کارگران، و به تبع سرکوب وحشیانۀ مطالبات سیاسی – صنفی، به رویۀ و به سیاستِ روتین صاحبان تولیدی و دولتِ حامی آنان تبدیل گشته است.

واقعیت این است‏که لحظه‏ای نظام جمهوری اسلامی – و بویژه در دُوران “مبارزه” با ویروس کُرونا -، از تعرض به کارگران پس نکشیده است. در یکی دو ماهه اخیر کارگران «فاز ۲ پالایشگاه آبادان» به دلیل عدم پرداخت حقوق‏های‏شان و نیز به اخراج ۲۰ نیروی بومی در مقابل ساختمان پالایشگاه دست به اعتراض زدند؛ ۱۷۰ کارگر «شهرداری الشتر» در استان لرستان نسبت به عدم پرداخت حقوقِ ۶ ماهۀشان اعتراض کردند؛ ۱۲۴ کارگر «کارخانه کنتورسازی» در مقابل استانداری قزوین به بهانه کرونا و بستن کارخانه و معرفی آنان به بیمه بیکاری دست به اعتراض زدند؛ ۱۰۰ هزار کارگر در ۱۰ روز اخیر در استان مازندران، گلستان و لرستان بیکار شده‏اند و ۶۵ هزار نفر در قم، کرمانشاه، مازندران، چهارومحال‏بختیاری، مهاباد و سبزوار برای دریافت بیمۀ بیکاری ثبت‏نام کرده‏اند. هم چنین ۳۰۰ کارگر شاغل «شرکت آب و فاضلاب» اهواز نسبت به عدم پرداخت حقوق‏های‏شان اعتراض کردند؛ یک کارگر ساختمانی در «دره شهر» در اثر سقوط بالابر جان خود را از دست داده است؛ ابتلای بیش از ۴۰ کارگر «پتروشیمی ارومیه» به کرونا؛ جان‏باختن دو تن از کارگران «کارخانه مقواسازی شهرک صنعتی» نجف‌آباد اصفهان در اثر سقوط، در مخزن چرخ‌کننده مقوا؛ و در ادامه جان‏باختن ۲ تن دیگر از کارگران شاغل «کارخانه شهرک صنعتی کاوه» در ساوه …، گویای رقت‏بار کار و زندگی کارگرانِ زیر سیطرۀ نظامِ جمهوری اسلامی است؛ نظامی که از همان آغاز برگماری‏اش، کمر به نابودی و تعرض به معیشت کارگران و دیگر جنبش‏های حق‏طلبانه بسته است. براستی که کارگر در ایران در هیچ حوزه‏ای در امنیت نیست؛ از پرداختِ حقوق‏اش سر باز می‏زنند، اخراج‏اش می‏کنند، از وسائل ایمنی و بهداشتی در مضیقه‏اش قرار می‏دهند، در ملاءعام به شلاق‏اش می‏بندند، هر اعتراض و اعتصاب‏اش را با دستگیری، شکنجه و سرکوب پاسُخ می‏دهند تا وی را به تسلیم و کرنش وادارند. این اوضاعی‏ست که در مقابل کارگران ایران قرار گرفته است و علاوه بر این‏ها، اگر بخواهیم بر نرخ تورمِ ۴۱ درصدی جامعه و مهم‏تر از همۀ این‏ها به افزایشِ دقیقه‏ای اقلام اولیه زندگی اضافه کنیم، آن‏وقت بهتر می‏توان به موقعیتِ زندگی میلیون‏ها کارگر و دیگر توده‏های رنج‏دیدۀ جامعۀ ایران پی بُرد.

حقیقتاً دهه‏های مدیدی‏ست که گردونۀ اقتصادِ ایران در خدمت به سود و فزونیِ بیش از پیش سرمایه‏های بادآوردۀ طبقۀ حاکمه است، و در ادامه چهار دهه است‏که طبقۀ کارگر ایران در زیر سلطۀ سردمداران رزیم جمهوری اسلامی علی‏رغم تلاش شبانه روزی، ناتوان از تهیۀ نیازهای پایه‏ای زندگی‏ست. متأسفانه در ایرانِ زیر سیطرۀ نظام وابستۀ جمهوری اسلامی کودکان به جای حضور در سر کلاس‏ها، به نیروی کارِ خیابانی تبدیل شده‏اند، فارغ‏التحصیلان به کارهای کاذب روی آورده‏اند و هزاران انسان دردمند، و آن‏هم در عصر رشد و تکنولوژی و انبان ثروت، به گورخوابی و کارت‏خوابی روی آورده‏اند. همۀ این‏ها از سرِ خیرِ حکومت‏مداران و دولت‏مردان است و شک و شبهه‏ای نیست که نظام جمهوری اسلامی هم بمانند دیگر نظام‏های سرمایه‏داری، مولد بُحران و بانیِ تخریب زندگی سازندگان اصلی جامعۀ بشری است. خلاصه یک‏موضوع روشن است که طبقۀ سرمایه‏داری با استثمار بی‏رویه، با بگیر و به بندها و با سرکوب ممتدِ جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده‏ای قادر به ادامۀ حیات است. بر مبنای چنین واقعیاتی‏ست که ارگان‏ها، نهادها و دم و دستگاه‏های رنگ‏وارنگ وابسته بخود را به جان کارگران و قربانیان نظام امپریالیستی انداخته است تا مناسبات ناعادلانه‏اش را محفوظ نگه دارد. پس تنها راهِ رهائی از وضعیت اسف‏بار کنونی، خلاصی و در حقیقت زیر و رو کردن سیستمِ مختص با منافع طبقۀ سرمایه‏داری‏ست. مسلم است‏که نه تنها کارگران بلکه دیگر توده‏های ستم‏دیده در جامعۀ پساکُرونا، در تیررس استثمارگران، نهادها و ارگان‏های سرکوب‏گر آن قرار خواهند داشت. نظام‏هایی که هم‏واره و هم‏واره بارِ بُحران دائم‏التزیدشانرا به دوش میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش سرشکن کرده‏اند، و نظام‏هایی که خشت‏شان با دروغ‏گوئی و ریا، با دغل‏بازی و با چپاولِ اموال عمومی ریخته شده است

بدین ترتیب دنیای کنونی، نیاز به تغییر ریل و شفیت به سمت رشد و بالندگی دنیای برازندۀ انسان، و نیز تضمین و تأمین منافع طبقۀ کارگر و دیگر توده‏های ستم‏دیده دارد. بی‏شک تغییر آن وابسته به پس زدن و نابودی حاکمیت سرمایه‏داری از مسند قدرت است؛ وابسته به اتخاذِ سیاست‏های عملی روشن در برابر نظام‏های سرمایه‏داری و از جمله نظام جمهوری اسلامی‏ست؛ وابسته به عکس‏العملِ مناسبِ نیرو و سازمانِ مدافع یگانه طبقۀ تا به آخر انقلابی‏ست. در حقیقت سرنوشتِ سیاسی – اقتصادی طبقۀ کارگر، با عروج و با دخالت‏گری عملی سازمانِ کمونیستی گره خُورده است. چرا که ضد انقلاب حاکم بر جامعه، سازمان و دم و دستگاه‏های متناسب با منافع خود را علیۀ طبقۀ کارگر به صف کرده است و طبقۀ کارگر هم، نیاز به سازمان و سازماندهی متناسب با خواست‏ها و مطالبات خود در میادین تولیدی و نیز در درون جامعه دارد. فهمِ این قضیه و در حقیقت رفع خلاء مبارزاتی تاکنونی، از زمره وظایفِ کلیدی عنصر و نیروی متعلق به طبقۀ کارگر به حساب آمده و کاملاً محرز است‏که تا مادامی، جامعه شاهدِ عکس‏العمل بموقعِ نیروهای متعلق به جنبش‏های دمکراتیک و انقلابی و بویژه طبقۀ کارگر نباشد، دولت‏مردان حاکم هم‏چنان به استثمار و به قلع و قمع کارگران و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی ادامه خواهند داد.

به جا است تا همراه با گرامیداشت اوّل ماه مه، روز جهانی کارگر به این نکته تاکید شود که تنها آرمان کمونیستی، سازمان و حزب مرتبط با آن، قادر به زیر و رو کردن مناسبات امپریالیستی در اقصا نقاط دنیا و بخصوص در زیر سلطۀ نظام وابستۀ جمهوری اسلامی‏ست. پس هرگونه تعللِ مبارزاتی – سیاسی، بی‏حضوری و بی‏تفاوتی و بویژه کج‏فهمی پیرامونِ نقش پیشاهنگِ کمونیستی در درونِ جامعه، خواسته‏های طبقۀ کارگر ایران و دیگر توده‏های محروم و ستم‏دیده را به عقب خواهد انداخت. متأسفانه این‏ها نقصان‏ها و کمبودهایی‏ست که به مدت چندین دهه بر فضایِ تمامی جوامع سرمایه‏داری و نیز بر فضای جامعۀ ایران لنگر انداخته و مانع پیشرفت‏های لازمه و مکفیِ جنبش‏های مبارزاتی طبقۀ کارگر و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی شده است.

۲۹ آپریل ۲۰۲۰

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹