تو را سبز می بینم / هژیر نینا

“تو را سبز می بینم”
هژیر نینا
جادەهای خاموش
جاده های بی اعتنا!
در هوایی کە نیستی
وزن تمام این واژها
رهگذری را نمی خواند
مرگ، فاصلە ها را با خود
بە آن سوی بیهودگی می برد

اما من
تو را سبزمی بینم!
در آغاز جنبش این فصل
شعرهایم در گذر جویباری است
مقصدش، زلال آن مرواریدست
با چشمان تو آشناست
سرود تازەای
در رگ های زندگی جاریست
سپیدە دمان گیسوان آفتاب
رنگ عشق را با خود دارد
و شبنمی می افتد بر گونە های شوقم
زنی را می شناسم
میان سیب های ترش، لانە کردە
این روزها
طعم شعرهایم در خاطرە ها
در نگاە سکوت این کافەها
در آن جادەای
کە قطع امید کردە،
بالا می آورم

اما من
تورا سبز می بینم
در آن دور دست ها
اما نزدیک دیدگانم
در هوای کە تو نباشی
تمام زندگی ویروسی است!
کە از دهان سرمایە بیرون آمدە
من از رنج ها سر درآوردم
و چشم انداز امید را با خود روئیدەام
در بامدادی کە
کودکان گرسنە
میان گلدان های ترک خوردە
لبخند هایشان، شکوفە می زند

تو را با سبدی از عشق
در آن جادە بیدار می بینم
دوبارە زندگی می سازی
و شروع اعتصابی
را با خود داری “سپیدە” کە آنجا رنگ
زنی را می بینم!
با سبدی از امید
و پیروزی شعری
در دیدار اول مە
با برافراشتەی شقایق ها
سرودی بر لبان تو از بر کردم
١٩ اپریل ٢٠٢٠