جایگاه تحریم اقتصادی در استراتژی جنبش راست و ناسیونالیستی / مصاحبه محمدرضا پویا با محمد آسنگران

جایگاه تحریم اقتصادی 

در استراتژی جنبش راست و ناسیونالیستی

تلاشهای رژیم اسلامی برای لغو تحریمها به بهانه شیوع ویروس کرونا در ایران، بار دیگر بحث تحریم و سیاستهای اتخاذ شده در برابر مسئله تحریم را به مرکز توجه اپوزیسیون ایرانی برده است. علی جوادی و محمد اسنگران در یک میزگرد تلویزیونی اظهارات رفقا کاظم نیکخواه و حمید تقوایی در باره برخورد به تحریمها را مورد نقد قرار دادند که متعاقبا کاظم نیکخواه و حمید تقوایی طی مقالاتی به اظهارات آنها پاسخ داده اند. صرف نظر از نقدهای رد و بدل شده، تعیین یک سیاست روشن کمونیستی در برابر مسئله تحریمهای اقتصادی با توجه به تاثیرات آن بر سیاست، اقتصاد، معیشت، صف بندی های سیاسی در جامعه و وضعیت کنونی رژیم اسلامی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برای روشن شدن زوایای مختلف بحث تحریم اقتصادی و نقدهای رد و بدل شده، با محمد اسنگران  و علی جوادی مصاحبه ای ترتیب دادم که هر کدام بطور جداگانه منتشر میشود. توجه شما را به  قسمت اول این مصاحبه جلب میکنم.

محمد رضا پویا

پویا: در میزگرد تلویزیونی منتشر شده گفته اید که دفاع از تحریم اقتصادی سیاستی راست و به ضرر مردم است، نقطه عزیمت سیاسی شما در محکومیت تحریمها شامل چه مواردی میشود؟ چرا محکوم میکنید؟

آسنگران: اجازه بدهید ابتدا تاکید کنم مسئله تحریم و عدم تحریم همانند هر موضوع دیگری تابعی از شرایط سیاسی و نقش و جایگاه و رقابت دولتهای درگیر در دو سمت این ماجرا است. مردم در این جدال و رقابت دولتهای آمریکا و جمهوری اسلامی عملا قدرت اجرایی ندارند و نقشی نداشته اند. نقش مردم در مبارزه آنها با حاکمان کشور خود برای بهبود زندگیشان معنی میدهد.

تحریم اقتصادی اسلحه و ابزاری در دست قدرتهای برتر اقتصادی دنیا علیه دولتهای رقیب است. اجرای سیاست تحریم اقتصادی ابزار کشتار جمعی برای رسیدن به اهداف سیاسی دولتها است. اما فراتر از دولتها تحریم اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی امروز به استراتژی کسب قدرت جنبش ناسیونالیستی در ایران گره خورده است. اهمیت پرداختن به این مسئله برای ما از دو زاویه مهم است. یکی اینکه جامعه در اثر تحریم اقتصادی متضرر میشود و دوم اینکه جنبشهای راست و ارتجاعی در ایران آنرا ابزاری لازم برای رسیدن به استراتژی سیاسی خود تعریف کرده اند.

واضح است محاصره اقتصادی با این وسعت و گستردگی بدون قدرت نظامی قوی به عنوان پشتوانه اجرایی آن در توان هیچ دولتی نیست. تحریم اقتصادی علیه یک کشور در بعدی موثر و بین المللی مثل سیاست امروز آمریکا علیه ایران فقط هنگامی عملی است که قدرت نظامی پشتوانه آن باشد. هدف قدرتهای اقتصادی دنیا از اعمال تحریم اقتصادی تابع کردن و یا تسلیم کردن و حتی سرنگونی دولت رقیب است. نمونه های این نوع تحریمهای عصر ما کوبا و جمهوری اسلامی و عراق دوره صدام حسین ونزوئلا و… هستند.

در همه موارد فوق این دولت آمریکا بوده است که بانی و محرک و اجرا کننده اصلی تحریمها بوده است. آمریکا از نظر اقتصادی و نظامی قدرت اول دنیا است. هر آن مسئله تاثیرگذاری تحریم اقتصادی با مشکل مواجه شده است آمریکا از قدرت نظامیش استفاده کرده و دولتهای دنیا را ناچار به رعایت سیاست تحریم مورد نظرش کرده است. در مواردی مانند عراق برای رسیدن به اهدافش در نهایت دخالت نظامی کرد، صدام حسین را ساقط  و آن کشور را اشغال نمود.

اما آمریکا شاید تنها کشوری است که میتواند به تنهایی از این قدرت برخوردار باشد که یک کشور را تحریم کند و بقیه دولتها را ناچار به پذیرش مقررات خود بکند. هر دولت و شرکت تجاری که خلاف سیاست تحریم مورد نظر آمریکا اقدام کند با جریمه و یا محروم شدن از تجارت در بازار آمریکا و یا حتی معاملات تجاری از طریق بانکها محروم و محکوم میشود.

تحریم اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی تابعی از قاعده فوق است. جدال بر سر اعمال و یا لغو تحریم در مورد ایران امر تازه ای نیست. آنچه تازه است گره خوردن این مسئله به استراتژی قدرتگیری جنبشهای سیاسی راست در اپوزیسیون ایران است. اگر نه از همان سال ١٣۵٨ تحریم اقتصادی در سطوح مختلف وجود داشته است. در پروسه قدرتگیری جنبش اسلام سیاسی در ایران و قبضه کردن قدرت و کنار زدن بقیه رقبا، ضدیت با غرب و ضد آمریکایی گری به عنوان ستون اصلی سیاست جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده ای داشته است. هدف اولیه جمهوری اسلامی در آن مقطع کنار زدن رقبای داخلی و سرکوب انقلاب بود. اما تبعات منطقه ای و جهانی این سیاست ضد آمریکایی و اشغال سفارت آمریکا و… جنبش اسلام سیاسی را در بعدی فراکشوری به حرکت درآورد و منافع دولتهای منطقه و کشورهای غربی را به خطر انداخت. در ادامه این پروسه بود که هم جنگ ایران و عراق آغاز شد هم تحریم اقتصادی علیه حاکمان ایران به قانون آمریکا تبدیل شد.

بنابر این موضوع تحریم آمریکا علیه جمهوری اسلامی از همان ابتدا تا کنون با شدت و ضعف ادامه داشته است. جدال این دو دولت که در مقاطعی ابعاد منطقه ای و جهانی هم بخود گرفته است امر تازه ای نیست. تا جایی که به شرایط امروز مربوط است تحریمها با بیرون رفتن ترامپ از برجام شدت و وسعت بی سابقه ای بخود گرفته است. علیرغم مخالفت بقیه کشورهای قدرتمند جهان مانند چین و روسیه و… و مخالفت اروپا که تاریخا متحد آمریکا بوده است، نتوانستند مانع جدیی برای این سیاست ترامپ بوجود بیاورند. آمریکا به دلیل قدرت اقتصادی و کنترل موثرش بر بانکها و تجارت جهانی عملا مخالفت دولتهای دیگر با تحریم اقتصادی علیه جمهوری اسلامی را خنثی کرده است.

در نتیجه تحریمهای تجاری و بانکی عملا مردم قربانی آن هستند که از زندگی فقیرانه کنونی به فقر بیشتری سوق داده میشوند. بیکاری و بیدارویی و بی مسکنی و سرکوب و کشتار و هزار درد دیگری که از جانب جمهوری اسلامی به این مردم تحمیل شده است، با اجرای تحریمها شدت اش چند برابر شده است. به همین دلیل ما گفته ایم تحریم تجاری یک کشور به جرم سیاست حاکمان آن کشور یک سلاح کشتار جمعی است که مردم را هدف میگیرد. “جرم ” مردم ایران این است که تحت یک حکومت وحشی اسلامی زندگی میکنند.

دولتهای رقیب جمهوری اسلامی به امید اینکه رقیبشان را وادار به تسلیم کنند گرسنگی و مرگ و میر بیشتری را به مردم تحمیل کرده اند. تجربه نشان داده است در جایی مثل عراق در نتیجه تحریمها صدها هزار نفر دچار مرگ و مریضی و قحطی و فلج و…. شدند، اما صدام حسین همچنان بر اریکه قدرت می تاخت و میلیاردها دلار در بانکهای جهانی و در داخل عراق پس انداز داشت و کوچکترین لطمه ای به او وارد نشد. مورد کوبا و…. هم احتیاجی به استدلال ندارد. واضح است سیاست جنایتکارانه آمریکا چه مشکلاتی برای مردم آن کشور درست کرده است.

در مورد جمهوری اسلامی بطور روزمره میبینیم و میشنویم که دزدی و فساد و اختلاس کل حکومت را فراگرفته و روز به روز حسابهای بانکی آنها پر تر میشود و مردم فقیرتر و با فلاکت بیشتری مواجه میشوند. در مورد کوبا و ونزوئلا هم تفاوتی نمیکند. این مردم هستند که از یک طرف گرفتار حاکمیت قلدرها و سرمایه داران و حاکمان ستمگر کشور خود هستند و از طرف دیگر دود تحریمها به چشم آنها میرود.

همچنانکه میبینیم مردم ایران، هم با قاتلان اسلامی و دزدهایی مافیایی و میلیاردی در حکومت روبرو هستند، هم قربانی رقابتهای آنها با دول خارجی شده اند. تحریم اقتصادی و تجاری چیزی شبیه جنگ است. در جنگ هم دولتها بر سر منافع سیاسی و اقتصادیشان کشتار میکنند و بمب و موشک بر سر مردم میریزند. قربانیان تحریم اقتصادی همانند جنگ همان مردمی هستند که هیچ منفعتی در جنگ و جدال حاکمان  ندارند. اگر در دوره جنگ ایران و عراق گفتیم جنگ ارتجاعی است و هیچکدام از طرفین جنگ حقانیت ندارند در تحریم اقتصادی هم همین را میگوییم.  سوالی که بلافاصله مطرح میشود این است که آیا ما با هر گونه تحریمی مخالف هستیم؟  پاسخ منفی است. با توضیحات بالا تلاش کردم نشان دهم که تحریمها در وهله اول زندگی مردم را مورد هدف قرار داده است و کاربدستان رژیم اسلامی کمتر در  آن متضرر شده اند. تحریمها میتوانست بگونه ای باشد که مستقیم و تنها سران رژیم اسلامی را هدف قرار دهد.

اگر این دولتها جمهوری اسلامی را تحریم سیاسی میکردند و سفارتخانه های آنها را میبستند، اگر نمایندگان جمهوری اسلامی را از مجامع جهانی اخراج میکردند، اگر تحریم نظامی میکردند و ارگانهای سرکوب جمهوری اسلامی را بایکوت میکردند و پولهای دزدی سران رژیم اسلامی در بانکها را بلوکه میکردند، مسافرت مقامات جمهوری اسلامی به کشورهای دیگر را ممنوع میکردند، نمایندگان رژیم را با تیپا از کلیه مجامع جهانی بیرون می انداختند، اگر جلو قاچاقچی گری سپاه را میگرفتند، اگر  دادگاه های بین المللی حکم جنایت علیه بشریت را علیه عوامل ریز و درشت جمهوری اسلامی صادر میکردند، ما نه تنها هیچ مخالفتی نداشتیم و نداریم، بلکه سالها است که میگوییم جمهوری اسلامی دولت و نماینده مردم ایران نیست بلکه  قاتل آنهاست و باید از تمام مجامع جهانی اخراج شود. از آن فراتر، ما برای اجرای موارد بالا چهار دهه است که داریم تلاش میکنیم. اما دولتهای ارتجاعی مانند ترامپ و همپیمانانش گرسنگی بیشتر، محرومیت بیشتر و مرگ و میر و بیکاری بیشتر را به همین مردمی تحمیل کرده اند که شب و روز برای بقای فیزیکی زندگی خود ناچارند با جانوران سلامی حاکم بجنگند و دست بر قضا هیچکدام از مطالباتی که در بالا ذکر کردم را به اجرا در نیاورده اند.

آنچه امروز و بر بستر جدال دولتهای آمریکا و جمهوری اسلامی مورد مناقشه جنبشهای سیاسی در ایران است دفاع جنبشهای راست و ناسیونالیستی از ادامه تحریم اقتصادی به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی شان است.

پویا: آیا شما در هر شرایط سیاسی و در ارتباط با همه کشورها، تحریم اقتصادی را محکوم میکنید؟ نظرتان در باره تحریمهای اقتصادی رژیم آپارتاید نژادی افریقای جنوبی چیست؟

آسنگران: من در پاسخ سوال قبلی گفتم مسئله تحریم شبیه جنگ است. واضح است هر جنگی کشتار و خونریزی و ویرانی را به دنبال دارد و ما کمونیستها همیشه مخالف جنگ و خونریزی و ویرانی هستیم. اما مقاطعی در تاریخ هست که مردم و جریانات انقلابی ناچارند دست به اسلحه ببرند که از شر یک دولت یا نیروی ستمگر، جنگ طلب و خونریز خلاص شوند. در این نوع جنگها هم هیچ کس مجاز نیست مجازات جمعی را اعمال کند. اگر نیروی دشمن در یک محل مسکونی و در داخل یک مدرسه و کودکستان و… بودند به بهانه اینکه دشمن آنجا هست کسی مجاز نیست آن مکان را بمباران کند. باید راهی جست که دشمن را هدف قرار داد نه مردم اسیر در آن اماکن را. در مورد تحریم هم این حکم صادق است. کمونیستها طبق تعریف از انسان شروع میکنند به انسان میرسند. انسانگرایی ما حد و مرز ندارد. با هیچ منطق سیاسی یا اقتصادی و نظامی استثنا بردار نیست.

هنگامیکه با مدافعین تحریم حرف میزنید مرتب مباحث چیپ و خسته کننده ای را تکرار میکنند که هر بچه محصلی آنرا میداند. اینکه جمهوری اسلامی علیه مردم است. اینکه فقر را تحمیل کرده است. اینکه مشکلات اقتصاد و بی دارویی و حتی شیوع کرونا با این وسعت عاملش جمهوری اسلامی است و کمکهای دورویی و… را هم به عوامل خودش میدهد. گویا مخالفین تحریم نمیدانند که جمهوری اسلامی این اعمال کثیف را انجام میدهد. اما مشکل اینها از آنجا آغاز میشود که این نکات درست را میگویند تا از ادامه تحریم اقتصادی دفاع کنند.

در مورد آفریقای جنوبی هم هر دولتی که مردم آن کشور را محاصره اقتصادی کرده باشد نباید مورد تایید ما باشد. زیرا جرم جمعی و مجازات جمعی نداریم. حاکمان دولت نژادپرست آفریقای جنوبی جنایات زیادی در حق مردم بویژه سیاه پوستان آن کشور مرتکب شدند. در آن دوره که آپارتاید نژادی حاکم بود احزاب و نیروهای ضد نژادپرستی کمپینی جهانی راه انداختند که نمایندگان دولت نژادپرست آفریقای جنوبی را از مجامع جهانی اخراج کنند و این کار را کردند.

دولت آمریکا و انگلیس نزدیکترین حامی دولت نژادپرست بودند. ریگان و تاچر تا آخرین ماههای پایان نژادپرستی از دولت آپارتاید نژادی دفاع کردند. اما تحت فشار اعتراض مردم آزادیخواه در جهان، بخشی از دولتها ناچار شدند محدودیتهایی را علیه رژیم آپارتاید اعمال کنند. نمایندگان آفریقای جنوبی از مجامع جهانی اخراج شدند و تعدادی از دولتها تجارت خود با دولت نژادپرست را منوط به لغو آپارتاید نژادی کردند.

حتی کارگران شرکت نفت ایران در سال ١٣۵٧ وقتی جلو فروش نفت از ایران به آفریقای جنوبی و اسرائیل را گرفتند اقدامی بود در حمایت از مردم آفریقا و علیه شاه، زیرا دستگاه سلطنت به تبعیت از سیاست دولت آمریکا خود را متحد دولت نژادپرست آن کشورها میدانست. در مورد جمهوری اسلامی هم ممکن است فردا جنبش سرنگونی به جایی برسد که در آخرین ماهها و روزهای این حکومت تمام ورودی و خروجی کالا ها را کنترل کنند و نگذارند هیچ نوع کالایی به پادگانها و نیروهای سرکوبگر برسد و تمام روابطشان را با دول حامی جمهوری اسلامی و جریانات نزدیک به جمهوری اسلامی قطع کنند. یا حتی کارگران دیگر کشورها در همبستگی و حمایت از کارگران ایران حاضر به تخلیه و بارگیری کشتیهای تجاری نشوند. اینها معانی مبارزاتی برای رسیدن به یک هدف خاص دارد. وقتی کارگران استرالیا در دهه نود میلادی بارگیری کشتی عازم به ایران را مختل کردند و مانع بارگیری آن شدند از مبارزات کارگران ایران و علیه جمهوری اسلامی این کار را کردند.

بنابر این ماهیت همه اینها متفاوت است. قابل مقایسه با  کاری که ترامپ با محاصره اقتصادی و گرسنگی دادن به مردم ایران میکند نیست. واضح است که یک اصل عمومی و همیشگی نداریم که با همه موارد بایکوت مخالف یا موافق باشیم.  ما در عین حال که مخالف تحریمهای تجاری هستیم همیشه گفته ایم که حاکمان جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگر آن بخشی از جریانات تروریست و آدم کش هستند و باید بایکوت شوند. نمایندگان جمهوری اسلامی همانند آفریقای جنوبی باید از مجامع بین المللی اخراج شوند.

پویا: صف بندی های سیاسی در برخورد به مسئله تحریم اقتصادی در اپوزیسیون ایرانی به چه شکل است و هر کدام  چه پرچمی را نمایندگی میکنند؟

آسنگران: در یک بعد ماکرو کل اپوزیسیون ایران در دو جبهه موافق یا مخالف تحریم اقتصادی قرار گرفته اند. عموما نیروهای ناسیونالیست و قوم پرست و سلطنت طلب و سازمان مجاهدین خلق و افراد و شخصیتهای راست از اعمال تحریم اقتصادی ترامپ علیه ایران دفاع میکنند. نیروهای چپ و آزادیخواه هم در دفاع از مردم ایران علیه تحریمهای اقتصادی هستند. علاوه بر مردم و جریانات چپ که از موضعی انقلابی و انسانی مخالف تحریم اقتصادی هستند، صفی طولانی از عوامل و نزدیکان رژیم و جریانات ضد امپریالیست از موضعی ارتجاعی مخالف هر نوع تحریم جمهوری اسلامی هستند. کل این صف تلاش میکنند تحریمها برداشته شود تا جمهوری اسلامی و سپاه و ارتش تضعیف نشوند. مشکل آنها زندگی و معاش مردم نیست. تلاش آنها برای ادامه حیات و تحکیم جمهوری اسلامی است.

موافقین راست گرای تحریم اقتصادی برعکس نیروهای فوق پرچمی را بلند کرده اند تحت عنوان اینکه  با تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی تضعیف میشود و مردم هم اگر گرسنه تر میشوند هزینه ای است برای کنار زدن آخوندها. از نظر آنها این مردم گرسنه نهایتا شورش میکنند و جمهوری اسلامی تضعیف و راه قدرتگیری آنها هموار میشود.

این بخش از جریانات سیاسی اپوزیسیون امیدشان به دولتهای مجری و حامی محاصره اقتصادی است. تحلیل پایه ای اینها بر این مبنا طراحی شده است که در یک پروسه زمانی در اثر محاصره اقتصادی مردم توقعاتشان پایین میرود و با کنار رفتن این رژیم به هر نیروی دیگری که کوچکترین تحولی را بوجود بیاورد رضایت خواهند داد. دولتهای حامی محاصره اقتصادی هم فکر میکنند محاصره طولانی مدت کل اقتصاد، سطح درآمد و زندگی مردم را فلج میکند و مردم مستاصل به هر دولت و نیروی ارتجاعی دیگری میتوانند رضایت بدهند و آنها هم دولت مورد نظر خود را از میان این نیروهای ارتجاعی و ضد جامعه بر بستر یک استیصال عمومی به قدرت میرسانند.

بنابر این بر محور محاصره اقتصادی سه قطب با سیاست و منافع متفاوتی شکل گرفته است. ۱ـ جمهوری اسلامی و حامیانش، ۲ـ راست پروغرب و مدافع محاصره اقتصادی و ۳ـ نیروهای چپ و آزادیخواه. ما خود را بخشی از قطب سوم میدانیم که سیاست دو قطب دیگر را همیشه ارتجاعی و عڵیه منافع مردم معرفی کرده ایم.

پویا: در میزگرد قبلی شما با اشاره به قسمتهایی از اظهارات کاظم نیکخواه که بخشی از آن عینا در زیر آورده شده، ادعا میکنید که این موضعی در دفاع از تحریمها میباشد، چه بخشی از این بحث شما را به این نتیجه رسانده است؟ 

اظهارات کاظم نیکخواه در میزگرد تلویزیونی تحریم جمهوری اسلامی در دوران بحران کرونا: با لغو تحریمها ” قراره چی بشه؟  قراره تحریمها برداشته شود کجا بره پولش؟  میره توی جیب سپاه پاسداران و همون بیت رهبری. صدها میلیاردر دلار توی حساب خامنه ای است. اینرا بارها نهادهای مختلف افشا کردند. چرا اینها توی جیب مردم نمی رود؟ چرا خرج بیمارستانها نمی شود؟ چرا خرج مقابله با کرونا نمی شود؟ وقتی همه اینها را کنار هم بگذاریم معلومه بالاخره آمریکا یک دعوایی با جمهوری اسلامی دارد ما برویم بگوییم امریکا تحریمها را بردار؟ بگذار جمهوری اسلامی پولدار بشه؟ اقتصادش وضعش خوب بشه؟ که چی بشه؟ که تقویت بشه علیه مردم؟ …. تحریم برداریم یعنی آقازاده ها پروارتر بشوند.”

محمد آسنگران: با تشکر از شما که کار من را راحت کردید. زیرا کاظم نیکخواه در پاسخ ما نوشته بود فقط نیم جمله از من را نقل کرده و در نقد آن نیم جمله حرف زده اند. حالا رفیق کاظم باید متوجه بشود در این مصاحبه و میزگرد تمام جملاتش از همین نمونه ها است که شما نقل کرده اید. روشن است از چه سیاستی دفاع کرده است. برای یک آدم منصف و غیر متعصب تصور نمیکنم تفسیر و توضیحی لازم باشد.

او گفته است: “ما برویم بگوییم امریکا تحریمها را بردار؟ بگذار جمهوری اسلامی پولدار بشه؟ اقتصادش وضعش خوب بشه؟ که چی بشه؟ که تقویت بشه علیه مردم.؟ تحریم برداریم یعنی آقازاده ها پروارتر بشوند و….” اگر این جملات دفاع از تحریم اقتصادی نیست، پس چیست؟ با وجود این فاکتها آیا او هنوز میتواند مدعی باشد که مخالف تحریم بوده و گویا ما حرفهایش را تحریف کرده ایم؟ در حالیکه در مصاحبه تلویزیونی یک کلمه هم از برداشتن تحریمها و ارتجاعی بودن و ضد انسانی بودن آن نگفته است. تمام مصاحبه او از سر تا ته  از این نوع جملات است که شما نقل کرده اید روشن است که از ادامه تحریمها دفاع میکند. اینکه رفیق حمید در یک مقاله از این سیاست و جملات خود و کاظم دفاع کرده است و یک کلمه به حرفهای کاظم ایراد نمیبیند بیش از پیش صحت حرفهای ما را ثابت میکند که رفیق حمید هم با این سیاست کاظم هم جهت است. من فقط میتوانم بگویم متاسف هستم که این رفقای ما بر خلاف مصوبه و سیاست رسمی حزب به این سیاست متوسل شده اند.

واقعیت این است که کاظم بدون ابهام در این مصاحبه از ادامه تحریمها دفاع میکند. او راهی برای تکذیب و توجیه حرفش ندارد. دفاع متعصبانه رفیق حمید برای پنهان کردن این واقعیت و دفاع یواشکی و غیر مستقیم رفیق اصغر کریمی نمیتواند کاظم را از این مخمصه نجات بدهد. این نوع دفاعیات به نفع رفیق کاظم و حزب هم نیست. زیرا  کاظم در مصاحبه تلویزیونی بسیار گویا و روشن حرف زده است. تفسیری لازم نیست. او همان حرفی را تکرار کرده که بقیه مدافعین تحریم سالها است گفته اند. او استدلالهای سازمان مجاهدین و ناسیونالیستهای راست را فقط تکرار کرده است. حرف تازه ای نزده است.

جریانات راست هم میگویند با تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی تضعیف میشود. پس تحریم خوب است. کاظم هم میگوید اگر تحریم برداشته شود جمهوری اسلامی پولدارتر و آقازاده ها پروارتر و علیه مردم بکار میگیرند، پس نباید تحریم برداشته شود. بر اساس همین ادعا بود که من در پاسخ او گفتم این یک سیاست راست است و خلاف مصوبات حزب و سیاست رسمی حزب کمونیست کارگری است. اینکه بعدا در یک نوشته تلاش کرده است نیم کلاج عقب نشینی کند قابل قبول نیست. او بهتر است رسما این گفته هایش را پس بگیرد و سیاست رسمی تاکنونی حزب را به جای آن اعلام کند. واضح است سیاست رسمی حزب صد و هشتاد درجه عکس این گفته های کاظم و دفاعیات رفیق حمید است. این یک نمونه بارز آن است.

گرچه دولت آمریکا واردات دارو و مواد غذایی را از این تحریمها استثنا نموده است، اما هیچکس تردیدی ندارد که ابعاد وسیع تحریمهای اقتصادی مستقیما بر تمام جنبه های زندگی هم اکنون مشقت بار مردم تاثیرات مخربی خواهد گذاشت و گرانی و بی دارویی و بیکاری و فقر و کارتون خوابی و مرگ و میر کودکان و اعتیاد و تن فروشی را گسترش خواهد داد. اکثریت مردم ایران سالهاست در شرایط سخت و ریاضت اقتصادی ای که جمهوری اسلامی بر آنها تحمیل کرده مچاله شده اند و این تحریمها فشار اقتصادی را کمر شکن تر خواهد کرد و تامین ساده ترین معیشت و نان شب را به معضل میلیونها مردم تبدیل خواهد کرد.”  از بیانیه حزب کمونیست کارگری در تاریخ آبان ١٣٩٧

کاظم حتی صریحتر از موارد بالا در همین میزگرد گفته است: وقتیکه جمهوری اسلامی ماسک و کمک دارویی را میفروشد آدم برود بگوید تحریم را بردارید؟ واضح است نمیشود بگویید تحریم را بردارید. و….”

اینکه جمهوری اسلامی دزد و فاسد و قاتل دروغگو است و… ، چیز تازه ای نیست. هنگامیکه آن بیانیه را نوشتیم جمهوری اسلامی همین بود. تفاوتی در ماهیت رژیم ایجاد نشده است. آنچه تفاوت کرده است سیاست رفیق کاظم است که استدلال و سیاست چپ را کنار گذاشته و استدلال راستها را تکرار کرده است.

پویا: آیا محکومیت تحریم اقتصادی با تلاش برای لغو تحریمهای اقتصادی مترادف است؟  فرق این دو در چیست؟

آسنگران: برای ما محکوم کردن و یا مخالفت با تحریم اقتصادی یک موضع انسانی و کمونیستی است. بالاتر توضیح دادم چرا مخالف آن هستیم. اما تلاش جمهوری اسلامی و نیروهای پرو رژیم یا بعضی از دولتها و سازمانهایی مانند کمیسر عالی سازمان ملل و… با درخواست لغو تحریمهای اقتصادی هر کدام اهدافی را دنبال میکنند. نیروهای پرو رژیم و خود جمهوری اسلامی از روز اول مخالف این تحریمها بوده اند و امر تازه ای نیست.

بعضی از دولتهای اروپایی هم خودشان قبلا بخشی از تحریم کنندگان بوده و آنرا اعمال کرده اند و امروز بر سر حفظ برجام اختلاف منافع با آمریکا دارند و مخالف آن شده اند. تکلیف دولتهایی مانند روسیه و چین و کوبا و ونزوئلا و… هم روشن است. آنها در تقابل با آمریکا در کنار جمهوری اسلامی بوده اند و هستند. تنها جریانی که احتمالا تازه وارد این صف شده است کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل است که وظیفه آنها همکاری با دولتها است و انتظاری از آنها نمیرود. بنابر این موضع درست این است که از موضع و جایگاه قطب سوم اهداف این جریانات و دولتها را از این کمپین افشا کرد، نه اینکه در مخالفت با آنها به موضع دفاع از تحریم افتاد و در کنار ناسیونالیستهای راست قرار گرفت. این نقض غرض است.

پویا: کاظم نیکخواه در مقاله خود تحت عنوان حزب و تحریم اقتصادی در پاسخ به شما میگوید:” ……   کلا فضای جامعه ایران فضای سرنگونی طلبی است. با کرونا سرنگونی طلبی تمام نشده است. برعکس مردم خشم و نفرت بیشتری نسبت به حکومت پیدا کرده اند. در این شرایط هرگونه گفتمانی که این جنبش سرنگونی طلبی را تحت الشعاع قرار دهد، از نظر عملی بشدت نادرست است و از نظر سیاسی قرار گرفتن در کنار نایاک و دیگر لابی های جمهوری اسلامی است و بنفع این حکومت است. علی جوادی و محمد آسنگران بدون اینکه خود بخواهند دقیقا در اینجا ایستاده اند.” پاسخ شما به این ادعا چیست؟

محمد آسنگران: این یک فرافکنی است. چنین استدلالهایی یا حافظه مخاطب را ضعیف فرض کرده یا بی اطلاعی و ناآگاهی مخاطب را فرض گرفته است. زیرا هر کسی مصاحبه ما را ببیند متوجه میشود ما در همان مصاحبه جریانات پرو رژیم و نایاک و… را روشن و صریح نقد و افشا کردیم. وجود این لابیها نه اتفاق تازه ای است و نه نیروی هستند که جامعه‌ آنها را نشناسد. آنها گفتمان تازه ای هم وارد سیاست ایران نکرده اند. از روز اول بر همین اساس درست شده اند که از جمهوری اسلامی دفاع کنند. اگر ادعای بی پایه رفیق کاظم را هم یک لحظه درست فرض کنیم و ما ناآگاهانه در این جهت قرار گرفته باشیم، رفیق کاظم آگاهانه و با صراحت خود را در کمپ راست مدافع تحریم قرار داده است.

این نوع استدلال و موضع کاظم مرا به یاد ضرب المثلی انداخت که گفته میشود کافر همه را به کیش خود پندارد. اگر ما نایاک و مدافعین جمهوری اسلامی را نقد و افشا نکرده بودیم و به کمپین آنها بی توجه بودیم شاید میشد حرف کاظم را صادقانه فرض کرد و باید روشنگری میکردیم. اما کاظم صراحتا گفته است “تحریم را نباید برداشت چون پول آن به جیب حاکمان و آقازاده ها میرود” و این همان حرفی است که راستها زده اند و سالها است آنرا تکرار میکنند. اگر کاظم مرز خود را با این راستها بیان میکرد و مثل رفیق حمید تقوایی در همان میزگرد میگفت تحریمها باید برداشته شود و نقدی به کمپین مدافعین جمهوری اسلامی هم میکرد قطعا این مباحث در این سطح پیش نمیآمد.

اما نقد ما به رفیق حمید در این میزگرد مورد بحث این است: علیرغم اینکه برعکس کاظم میگوید تحریمها باید برداشته شود بقیه استدلالش را در جهت درست بودن حرفهای کاظم بیان میکند. رفیق حمید حتی در مقاله “فکر شده اش” از گفته های کاظم دفاع میکند و در ادامه حرف های کاظم استدلال میکند نه برخلاف آن. بنابر این تمام استدلالهای هر دو نفر علیرغم تفاوتشان در بیان سیاست مورد نظرشان در یک جهت است و حرف حسابشان این است که در دوره بحران کرونا تحریمها نباید لغو شود چون جمهوری اسلامی را تقویت میکند. ما هم همین را نقد کرده ایم.

هر کسی این مصاحبه را گوش کند متوجه میشود این آن سیاستی نیست که تا کنون حزب داشته است. بعد از طرح این نقدها و این مباحث رفیق اصغر کریمی یادش افتاده است مقاله چند سال قبل خود در مورد تحریمها را باز نشر کند، که بگوید موضع او مخالف تحریم است اما غیر مستقیم دارد میگوید مدافع این سیاست کاظم هم هست. در حالیکه نمیتواند هم مخالف و هم موافق تحریم باشد. همچنانکه رفیق حمید هم نتوانسته است یک سیستم منسجم فکری را نمایندگی کند.

جالبتر این است که رفیق اصغر کریمی برای حقانیت دادن به حرفش به خاطرات خود از گفته شفاهی منصور حکمت در یک جلسه نقل قول کرده است. اما همان منصور حکمت بعد از این تاریخ و بعد از این جلسه چندین مقاله و نوشته و سند کتبی و قابل استناد دارد که عکس آن خاطره را بیان کرده است. از این هم بدتر نقل از حافظه و خاطرات که هیچ سندیتی ندارد استدلال محسوب میشود، اما نقل قول من از سند کتبی و مصوبه حزبی که خودشان هم به آن رای داده اند میشود کلیشه!؟ تو خودت حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

رفیق اصغر کریمی اگر مثل کاظم مدافع ماندن تحریمها است بهتر بود این فاکتهای ذکر شده از رفیق کاظم را نقل و از آنها دفاع میکرد. اگر نه حتی آن مقاله قبلا منتشر شده در جهتی است که با حرف امروز کاظم متفاوت است. با این کارش یا تفاوت این گفته های کاظم با آن سیاست را متوجه نیست یا میخواهد موضع غیر قابل دفاع کاظم را وصله پینه کند که کار درستی نکرده است. آنچه در این مباحث اخیر عیان است این رفقا حساسیتی نسبت به جریانات راست پرو ترامپ و پرو تحریم ندارند. یک جمله در این مباحث از آنها نگفته اند که مرزشان را با راستهای پرو تحریم روشن کنند. آیا همین یک قلم جهت سیاسی این رفقا را نشان نمیدهد؟ آیا این رفقا قائل به این هستند که ما از موضع قطب سوم در مقابل دو قطب جمهوری اسلامی و راست پرو تحریم بوده ایم و باید از همین جایگاه امروز به نقد و افشای سیاست آنها بپردازیم یا نه؟ در نهایت اگر این رفقا در موضع “محکومیت تحریمها” مصر هستند چرا در بحث هایشان چهار جمله توضیح ندادند که جایگاه این محکومیت در موضع سیاسی اشان شامل چه مواردی میشود؟ چرا در مورد تبعات سیاسی و اقتصادی ان در جامعه ایران کوچکترین بحثی صورت ندادند تا خواننده و شنونده قانع شود که “محکومیت تحریمها” تنها برای خالی نبودن عریضه نیست آنهم در جاییکه در بحث تحریم تقریبا کل استدلالات ارایه داده شده از جنس بحثهای جریانات راست پرو غرب اپوزیسیون است.

پویا: مسله تحریم اقتصادی در استراتژی  سیاسی جریانات راست پرو غرب برای کسب قدرت سیاسی در ایران، چه جایگاهی دارد؟ جنبش آزادیخواهی در ایران چگونه باید با آن روبرو شود؟   

آسنگران: جریانات راست همیشه مدافع تحریم اقتصادی بوده اند. علت هم روشن است آنها افق قدرتگیری خود را به حمایت دولتهای غربی بویژه دولت آمریکا گره زده اند. آنها راه دیگری و استراتژی دیگری برای قدرتگیری خود نمیبینند. به همین دلیل قبلا و در دوران بوش امیدشان به حمله نظامی و رژیم چنج بود. اما با قدرتگیری اوباما و سیاست همراهی و سازش با جریانات اسلامی این روزنه امیدشان کور شد و دچار دپریشن شدند. بعدا با قدرتگیری ترامپ در آمریکا و سیاست و استراتژی اعلام شده او “آمریکا اول” متوجه شدند بورژوازی آمریکا فعلا و تا آینده ای غیر قابل پیش بینی سیاست رژیم چنج را کنار گذاشته است. اما ترامپ و جناح هار و نیوکان بورژوازی آمریکا رسما اعلام کردند جمهوری اسلامی را با فشار حداکثری مواجه میکنند تا مطیع سیاست آمریکا بشود و ابزار این سیاست، تحریم اقتصادی است. این آن روزنه ای بود که اپوزیسیون راست امید قدرتگیری خود را به آن گره زد. بخشی از بورژوازی ناراضی ایران در داخل و بخش خارج کشوری آن اکنون منتظر تاثیر گذاری این سیاست هستند که اقتصاد متلاشی بشود و ابعاد و شدت گرسنگی به جایی برسد که مردم شورش کنند و آنها به کمک بورژوازی آمریکا شانس قدرتگیری خود را امتحان کنند.

جریانات راست روی این ارزیابی حساب باز کرده اند که در نتیجه تحریمها ابعاد فقر و گرسنگی در ایران مردم را دچار نا امیدی و استیصال میکند و آنها به عنوان ناجی سازمان دادن اقتصاد به کمک آمریکا و برگرداندن امنیت سرمایه گذاری وارد میدان میشوند.

متاسفانه بخشی از چپ در پرتو چنین فضای سیاسی و گفتمانی از یک طرف و فضای سرکوب و بیرحمی و فقر و کشتار مردم ناراضی در داخل ایران بوسیله جمهوری اسلامی از طرف دیگر، دچار بی افقی شده و قدم به قدم  راست روی را پیشه کرده است.

کسانیکه امروز با صراحت یا یواشکی و غیر مستقیم از تحریمها دفاع میکنند تنها در مورد تحریمهای اقتصادی سیاستشان تغییر نکرده است. آنها در چند سال اخیر قدم به قدم تزهای “تازه” را یکی بعد از دیگری وارد میدان سیاست کرده اند: اینکه هر تحولی که توده قابل توجهی از مردم را وارد خیابان کند انقلاب است و آن انقلاب هم همگانی است.  اینکه همه نیروهای راست و چپ اپوزیسیون در انقلاب شرکت میکنند و نباید اپوزیسیون اپوزیسیون شد، زیرا در صف انقلاب تفرقه ایجاد میشود.!؟ اینکه هر کس در این انقلاب شرکت کند نباید شناسنامه جنبشی او را نگاه کرد و بلاخره اینکه چپ میتواند بورژوازی راست ایران را به سمت “لیبرال شدن و سوسیال دمکرات” شدن سوق بدهد و این به نفع انقلاب مورد نظرش است و… اینها همگی اجزا یک سیاست کلی و قطب نمای معینی را نشان میدهند.

در همین راستا بود که اعلام شد “پرچم سه رنگ شیرو خورشید پرچم سنتی همه مردم ایران است که اتومات همه آنرا دوست دارند و ما نباید به آن حساسیت داشته باشیم. مردم ایران نود و چند درصدشان ناسیونالیست و وطن پرست هستند و  ما نباید از آنها دور شویم. زیرا آنها روزی میتوانند پرچم قرمز ما را در یک دست و پرچم سه رنگ شیرو خورشید نشان را در دست دیگر حمل کنند”!

این نمونه ها که سابقه ای در تاریخ و ادبیات سیاسی کمونیسم کارگری نداشته است بخشی از جدلهای ما در یکی دو سال اخیر بوده است. ما هیچ وقت با این تزهای “ناب” و غیر “کلیشه ای” سر سازش نداشتیم. مباحث  و جدلهای زیادی صورت گرفته است و  حتی قرار و قطعنامه های برای تثبیت این “تزهای تازه” نوشته شده و کنار گذاشته شده اند. خوشبختانه تا امروز نگذاشته ایم هیچ کدام از این تزها به سیاست مصوب و رسمی حزب تبدیل شود.

در ادامه هیمن سیاست بود که به چپها تاختند تا دل امثال مسیح علینژاد را به دست بیاورند. از بیانیه چهارده امضا دفاع کردند تا  به خیال خود گارد سخت راستها را نرم کنند و حساب خود را از کمونیست کاگریهای “افراطی” و ” ایدئولوژیک” جدا کنند. علیه چپ دانشگاه کمپین راه انداختند تا بگویند انقلاب همگانی است و شما افراطی “غیر سیاسی و ایدئولوژیک” هستید که علیه  اپوزیسیون راست شعار میدهید. انقلاب کارگری و سوسیالیستی مساوی انقلاب همگانی معرفی شد و اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید بر جسته شد تا کسی آنها را با کمونیستهای افراطی که “ایدئولوژیک” و ” کلیشه” پرداز نامیده شدند یکی فرض نشوند!

برای تثبیت و توجیه سیاست فوق رفیق حمید در نقد تز “جدال آلترناتیو راست و چپ” که من در ادامه سیاست و قطعنامه مصوب حزب نوشته بودم دلیلی برای شکست چپ معرفی کرد. رفیق حمید در نقد من استدلالش این بود که این تز باعث تفرقه در میان نیروهای اپوزیسیون میشود. البته مشکل او تفرقه در میان نیروهای چپ نبود. او نگران تفرقه و دوری جریانات راست از سیاست مورد نظرش بود. تیتر و تاریخ این قطعنامه را در زیر میبینید. مصوب دفتر سیاسی حزب است.

رفیق حمید در انجمن مارکس آنرا تحت عنوان گفته های “چپ ایدئولوژیک و غیر سیاسی” که من باشم، مورد نقد قرار  داد. احتمالا یادش رفته است که این تیتر قطعنامه ایست که خودش به آن رای داده است.

اوضاع سیاسی و جدال دو آلترناتیو طبقاتی در ایران 

مصوب دفتر سیاسی حزب – آوریل ٢٠١٢ “

من واقعا نمیدانم اصلا یادش بوده که حزب چنین قطعنامه ای تصویب کرده است یا نه، اما هنگامیکه گفتم حرف شما (کاظم و حمید) با سیاست رسمی و مصوبه حزب در تناقض است و  جدا از نادرستی سیاست امروزتان، از نظر حزبی و تشکیلاتی هم نظرات شما نقض مصوبه و سیاست رسمی حزب است، رفیق حمید نوشت شما کمونیسم کارگری را کلیشه کرده اید. و رفیق کاظم پاسخ داد نظر ما درست و حزبی است و نظر محمد آسنگران هیچ وقت نظر حزب نبوده و حتی در آینده هم نخواهد بود  و….

جالبتر و عجیب تر این است وقتی میگوییم این حرفهای شما خلاف سیاست مصوب و رسمی حزب است و با فاکت اینرا نشان میدهیم، متهم به کلیشه کردن کمونیسم کارگری میشویم. من میتوانم بفهمم این رفقا مخالف فاکتی باشند که از منصور حکمت نقل شود. بگویند نظر شخصی منصور حکمت بوده و امروز اوضاع تغییر کرده است و نظر او را قبول ندارند. اما چگونه میتوانند توضیح بدهند که ارجاع آنها به مصوباتی که خودشان به آن رای داده اند کلیشه ای بدانند. اگر این رفقا آن قطعنامه را نادرست میدانند راهش این نیست یواشکی سیاستی خلاف آنرا به بازار بیاورند. توصیه من این است سیاست امروزشان را در نقد آن مصوبه بنویسند یا سیاست دیگری را به مصوبه تبدیل کنند که نشان بدهد مصوبه تازه سند قبلی را نقض میکند.

من این روش و سنت رفقا را نادرست میدانم. زیرا نه به نفع آنها است و نه به نفع حزب. هر کس این اسناد و حرفهای امروز این رفقا را در یک جمع بیطرف مقایسه و قضاوت کند، فکر میکنم در چند دقیقه متوجه تضاد این دو سیاست خواهد شد.