چهره های ماندگار , کلارا ژوزفین آیسنر

چهره های ماندگار


کلارا ژوزفین آیسنر ( Eissner Clara Josephine  )  ۵ ژولای ۱۸۵۷

گوشه ای از دیدگاه این کمونیست برجسته قطره ای است از این رود خروشان انقلاب زنان و مردان کارگر.
«جنبش بورژوائی زنان … زاده شیوه تولید سرمایه داری است. این شیوه ی تولید، پدیدآورنده ی شالوده ی اقتصادی و در بردارنده ی و محرک تلاش برای برابری اجتماعی کامل زنان با مردان در درون جامعه بورژوائی بوده که خود نیز مبتنی برهمین شیوه تولید است…

جنبش بورژوائی زنان، خواست اساسی هم ارزشی و برابری کامل حقوقی و اجتماعی زن و مرد را عنوان کرده است؛ رهبران آنان مدعی اند که تحقق این خواست ها برای همه زنان بدون استثنا، به یکسانی مفهوم رهائی را دربر دارد! این یک اشتباه است. .. این حقیقت مسلّم در مورد آزادی کامل اجتماعی ـ انسانی یا بردگی را نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند که جامعه بورژوائی، که مبتنی بر شیوه تولید سرمایه داری است، به سبب تضاد طبقاتی آشتی ناپذیر بین پرولتاریا و بورژوازی، بین استثمار کننده و حاکم از یک سوی، و استثمار شونده و محکوم از سوی دیگر، تقسیم شده است…

عامل اساسی تضاد طبقاتی، مالکیت خصوصی وسائل تولید، لوازم زندگی و بالا بردن سطح زندگی فرهنگی است که در جامعه بورژوائی جزء اموال خصوصی می باشند. از آنجائی که زنان طبقه زیر ستم و استثمار شونده ولایه های نزدیک به آنها ـ که توده ی گسترده ای از زنان را تشکیل می دهند ـ در عمل و در واقع خواهان رهائی و برابری کامل خود می باشند که باید برعامل اساسی بردگی طبقاتی خود پیروز شوند. اشتراکی ساختن وسائل تولید تنها زمانی متحقق می شود که مالکیت جمعی جایگزین مالکیت خصوصی گردد و جامعه شرایط بهسازی ابزار تولید و توزیع مادی و نیز روابط فرهنگی را تعیین کند… تنها سازماندهی انقلابی ـ طبقاتی همه ی استثمار شوندگان بدون در نظر گرفتن جنسیت آنان است که تحقق این هدف را امکان پذیر می سازد و نه مبارزه زنان به ضد ابر قدرتی مردان، بدون در نظر گرفتن تمایز طبقاتی آنان…
خواستهای اصلی جنبش بورژوائی زنان برای از بین بردن برتری جنس مرد بر جنس زن به قرار زیر اند:
حق برابر برای جدائی، ازدواج و طلاق ـ حق سرپرستی فرزندان برای زن و مرد ـ داشتن اخلاق یکدست جنسی برای زن و مرد ـ اختیار آزادانه زن بر دارائی ها، درآمد ها و مزد خود ـ تضمین آزادی های آموزشی و شغلی و حق برابر فعالیت و آزادی شغل زنان و مردان در تمام محدوده های زندگی اجتماعی و برابری کامل سیاسی در دولت و ارگان های مربوطه و غیره. بدیهی است که خواست های حقوقی زنان برای زنان پرولتر و نیز برای زنان شاغل با ارزش اند و به ویژه تأئید اصولی هم ارزشی و برابری جنسیتی زن از اهمیت مهمی برخوردار است. ولی وزن و اهمیت رفرم در جهت کاستن و یا حذف بردگی جنسیتی زنان، برای اکثریت زنان در جامعه بورژوائی کاهش یافته، و قطعا با ادامه یافتن بردگی طبقاتی [یعنی] به زنجیر کشیدن جسم و روح استثمار شوندگان از میان خواهد رفت. جنبش بورژوائی زنان نهایتا و کلا در خدمت زنان مرفۀ طبقۀ حاکم و استثمار کننده قرار خواهد گرفت…
مدافعان جنبش حقوق زنان [فمینیست ها] از مبارزه به ضد بردگی طبقاتی اکثریت نزدیک به همه ی زنان چشم می پوشند، اگر چه خود مسئله بردگی جنسیتی را به شکل وسیعی مطرح می کنند. به علاوه آنان اساساً مبارزۀ طبقاتی ای را نیز که باید قاطعانه به دست طبقه زیر ستم به ضد حاکمان و شکنجه گران انجام گیرد، رد می کنند. جنبش بورژوائی زنان بر روی هر دو پای خود بر زمین جامعه بورژوائی ایستاده است و از آن در برابر پرولتاریای پیشرو پشتیبانی می کند. این جنبش تنها برای این تلاش می ورزد که جامعه ی بورژوائی را که در آن جنس زن در اسارت امتیازات مرد گرفتار می باشد، با گسستن وابستگی های حقوقی و اجتماعی اصلاح کند. اکثریت بزرگی از مدعیان حقوق زن، امروزه در مقابل مبارزه در جهت انقلاب رهائی بخش زنان که عامل اجتماعی برای دستیابی قدرت پرولتاریا و برقراری سوسیالیسم است نه به صورت رفرمیستی و ظاهری، آن چنان که در شروع حرکتشان بودند، [بلکه] بیشتر با دشمنی آشکار و تند و تیز ایستاده اند…
فشرده اینکه، جنبش بورژوائی زنان، نیروی ضد انقلابی جدی و خطرناکی است که با آن نه می توان و نه ممکن است سازش کرد و یا با آن پیمان اتحاد بست. جنبش بورژوائی زنان باید شکست داده شود تا انقلاب پرولتری پیروز گردد و نیروهای عینی و ذهنی تاریخ پیروزی خود را تضمین کنند».(۱)
این فشرده از نوشتاری از نگاه کلارا زتکین، کمونیست و رهبر جنبش رهایی زن و پایه گذار ۸ مارس. کلارا زتکین رهایی زنان را با دیدگاه فمینیسم مارکسیستی نگریسته و همانند فردریش انگلس، آگوست ببل، آلکساندرا کولنتای، کروپسکایا، لنین و روزالوکزامبورگ ها رهایی انسان را در مبارزه مشترک زنان و مردان کارگر و سوسیالیست و در گرو سرنگونی مناسبات سرمایه‌داری می داند.
کلارا روز ۵ ژولای ۱۸۵۷ در روستای “ویدرآو” در جنوب لایپزیک در شرق آلمان از مادری آموزگار و پیشرو زاده شد. کلارا در پیوند با انجمن های کارگری و آمدن به لایپزیک با مسایل کارگری پیوند بیشتری می یابد. در نخستین سال های ۱۸۷۰ است که با شرکت در آموزشگاه خلقی برای زنان که به وسیله گروهی رادیکال به رهبری آوسیپ زتکین روسی-اکرایینی سازماندهی شده بود -و با هم در سال ۱۸۷۸شریک زندگی می شوند -آموزش می بیند و عضو حزب سوسیالست کارگران آلمان می شود. سال ۱۸۷۸ با برقراری قانون ضد سوسیالیستی به فرمان بیسمارک (نخست وزیر آلمان) دستگیر و به سوئیس اخراج می شود. بیسمارک با اعلام قانون خود افزون بر۱۳۵۰ روزنامه و کتاب را ممنوع کرد و ۹۰۰ نفراز سوسیال دمکرات ها را راهی تبعید یا روانه ی زندان ها ساخت و یا به جریمه های نقدی محکوم کرد. کلارا نیز در سال ۱۸۸۲ درپی اخراج آوسیپ از آلمان، به زوریخ و سپس به پاریس و با او همراه شد. بدون ثبت ازدواج با آوسیپ شریک زندگی شد و دو فرزند پسر به نام های ماکسیم و کاستشا نتیجه این همسری بود. آوسیپ، در پاریس در تنگدستی و در نتیجه بیماری در سال ۱۸۷۹ جان باخت. در همان سال کلارا در سازماندهی برگزاری کنگره دوم بین المل در پاریس و همراهی انگلس و آگوست ببل شرکت کرد. در همین کنگره است که موضوع و پرسش تاریخی زنان و زنان کارگر از سوی او پیش روی گذارده می شود. کلارا از این به بعد است که بیش از پیش رهایی زنان را با جنبش کارگری و سوسیالیستی در پیوندی جدایی ناپذیر می شمارد و پایه گذار جنبش سوسیالیستی و رهایی زنان می شود. از سال ۱۸۹۱ در پی مرگ همراه زندگی اش، با نام خانواده گی «زتکین» در سال ۱۸۹۰ با پایان یابی قانون سیاه سوسیالیستی، از زوریخ به اشتوتگارت باز می گردد و از سال ۱۸۹۲سردبیری نشریه ی فیمینستی رادیکال ” برابری” را به دست می گیرد که تا سال ۱۹۱۷ ادامه یافت.
کلارا به همراه روزا لوکزامبورگ، ببل و کارل لیبکنشت در برابر گرایش رفرمیستی حاکم بر حزب سوسیال دمکرات آلمان ایستاد و ۳ آگوست ۱۹۱۴ با چیرگی گرایش غالب سوسیال دمکراسی آلمان، همکاری با جناح راست حزب را ترک کرد و در برابر جنگ افروزی و دفاع طلبانه ی دولت و سوسیال رفرمیست های غالب بر حزب ایستاد. به پیشنهاد و پیشتازی کلارا زتکین بود که ٨ مارس، روز خیزش تاریخی زنان کارگر بافنده در شهر نیویورک نام روز جهانی زن گرفت. زتکین در سال۱۹۱۰ در دومین کنفرانس بین المللی زنان در کپنهاک پیشنهاد کرد که هرساله ٨ مارس بسان روز زن و دفاع ازحقوق زنان در برابر تبعیضات پذیرفته شود.با پذیرش پیشنهاد زتکین، ٨ مارس جهانی شد و درسال۱۹۷۵ از طرف سازمان ملل با فروکاهی هسته انقلابی بینش زتکین های انقلابی، زیر نام روز جهانی زن رسمیت یافت

با آغاز جنگ نخست جهانی وی به همراه آکوست ببل و کارل لیبکنشت و روزا و دیگر رفقای سوسیالیست خود علیه جنگ و اختصاص بودجه به جنگ و شرکت در آن و دفاع طلبی ناسیونالیستی بر می خیزد. وی به همراه روزا لوکزامبورگ در برابر ادوارد برنشتین(پدر رویزیونیسم) می ایستد و رفرمیسم را با کوبندگی زیر ضرب می گیرد. گرایش کلارا، حزب مستقل سوسیال دمکرات را اعلام می کند که سرانجام به نام اسپارتاکیست ها و در سال ۱۹۲۱ به نام حزب کمونیست آلمان اعلام موجودیت می کند. کلارا، در انقلاب نوامبر سال ۱۹۱۸ با جدایی کامل از حزب سوسیال دمکرات کارگران آلمان که به اپورتونیسم درغلتیده بود، به همراه روزا و همراهان انقلابی همانند کارل لیبکنشت به سازماندهی جنبش شورایی-کارگری می پردازد و گرایش انقلابی اسپارتاکیست های انشعابی و رادیکال سوسیالیستی را رهبری می کند. کلارا، همراه با روزا و دیگر کمونیست ها در برابر دولت بورژوایی آلمان می ایستد و با قانونی که مخالفت با جنگ را برنمی تابید،در برابر میلیتاریسم و امپریالیسم مبارز می کند و با سخنرانی ها و نوشتارها آگاهی بخش در مخالفت با جنگ امپریالیستی شبانه روز خروشان است.

]

از چپ به راست داماد ببل، دختر ببل، کلارا زتگین، فردریش انگلس، ژولی ببل، آگوست ببل، ارنست شاتر، رژین برنشتین و ادوارد برنشتین، زوریخ ۱۸۹۳
کلارا، به همین سبب برای مدتی به جرم مخالفت با سیاست های امپریالیستی و جنگ جهانی اول، خائن اعلام شد و بازداشت گردید که در پی فشار همایش های بین المللی آزاد می شود. در سال ۱۹۱۵ کلارا برای سازماندهی کنفرانس جهانی زنان برای صلح که در برن سوئیس بر گذار می شد تلاش درخشان و سازنده ی به پیش می برد. سال ۱۹۱۸ با پایان یابی جنگ جهانی و فروپاشی حکومت خسروانی (قیصر) آتش فشان شورش و خیزش کارگری و شورایی در آلمان، کلارا در کنار روزا در خیزش و باریگادهای کارگری شرکت دارد. سال ۱۹۱۹ انقلاب نوامبردر آلمان به جمهوریت بورژواها سرانجام می یابد. در توفان خیزش های کارگری و شورایی و کشتارهای خیابانی در برلین، جمهوریت بورژوایی بر خرابه های حکومت ویلهلم دوم، سوسیال دمکرات ها برای حفظ مناسبات سرمایه کمر بسته و بزرگترین نقش در ماندگاری مناسبات و فرمانروایی سرمایه داران را به عهده می گیرند.
به فرمان همین سوسیال دموکرات ها و رفرمیست ها است که روزا و کارل لیبکشنت ربوده و تیرباران می شوند و هزاران کارگر و سوسیالیست در خیابان ها به خون فرو می غلتند. کلارا در رهبری اسپارتاکیس تها، حزب کمونیست آلمان را در سال ۱۹۱۹ سازمانده اصلی است و در این برهه، جذب زنان کارگر و انقلابی به حزب کمونیست را پیشتاز است. حزب کمونیست، در پی کشتارهای گروهی و ترور و سپس رفرم سال ۱۹۲۰ با رویکرد به پارلمان و استفاده از تریبون های قانونی سرمایه داران به شرکت، گرایشی ساده اندیشانه و در همانحال کژروانه می یابد. کلارا، در آفیش انتخاباتی پارلمان نوشت «به لیبکشنت و به لیست زتکین (اسپارتاکوس) و به حزب کمونیست بیاندیشید!»
کلارا، تا سال ۱۹۳۳ و برآمد هیتلر و برآمد ناسیونال سوسیالیسم (نازیسم) هیتلری، در پارلمان و از موضع چپ ماندگار است. این برهه، به سان نقطه انتقادی و منفی در کارکرد کلارا است زیرا که این حضور، توهم به پارلمان را در ذهن و آگاهی طبقه کارگر و جامه سیاه افکنده و دامن زند و به جای سازمانیابی جنبش کارگری و حزب کمونیست و انقلاب، پارلمانتاریسم را به هر تحلیل، نمایش گر می شود.

کلاار، در سال ۱۹۲۱ در کنار آلکساندرا کولنتای از جمله در کنگره حزب کمونیست روسیه درمسکو شرکت می کند. از همین سال است که به گروه رهبری کمینترن برگزیده می شود که تا پایان عمر ادامه می یابد. او سال های ۲۵-۱۹۲۱ سردبیری روزنامه انترناسیونالیستی زنان کمونیست را به عهده دارد. در سال ۱۹۲۰ در دیدار و گفتگوی داغ و پرشور با لنین و انتقاد لنین در مسکو است که سپس در جزوه ای زیر نام «خاطرات من از لنین، گفتگویی درباره مسئله زن» را منتشر می کند، کلارا در این دیدار به دیدگاه کمونیستی رهبر انقلاب گارگری جهان گوش فرا می دهد. لنین در آن سرمای سخت مسکو، ارزش گذار کلارای کمونیست می شود تا به رفاقت اینگونه بگوید:
‏”بنابراین برای ما کاملا صحیح است که خواسته های زنان را طرح کنیم. این نه یک برنامه حداقل است و نه یک برنامه رفرمیستی به معنی “سوسیال دمکراتیک” و “انترناسیونال دومی” آن. اینکار به آن نشانه نیست که گویا ما فکر می کنیم بورژوازی و دولت آن تا ابد حتی برای دراز مدت پابرجا خواهند ماند. این کوششی برای منفعل کردن توده های زنان با رفرم ها، و منحرف کردن آنان از جاده مبارزه انقلابی نیست. به هیچ روی چنین نیست؛ اینکار به هیچوجه یک فریب رفرمیستی نیست. خواسته های ما یک رشته نتیجه گیری های عملی است از ضرورت های مبرم و زن ستمبر و محروم در سیستم بورژوازی و نیز علیه تحقیرهای زشتی که باید در این سیستم تحمل کند. با طرح اینها ما نشان می دهیم که از نیازهای زنان و ستم بار زنان آگاهیم؛ از جایگاه سلطه گرانه ی مردان آگاهیم؛ و از همه اینها نفرت داریم. آری، نفرت داریم و خواهان پیان یابی هر گونه ستم و آزار هستیم که به زن کارگر، همسر کارگر، زن برزگر، همسر یک مرد عادی وارد می شود؛ و حتی از بسیاری جوانب به زن طبقات ثروتمند نیز وارد می شود. حقوق و اقدامات اجتماعی که ما از جامعه بورژوازی برای زنان می خواهیم گواهی است بر اینکه ما موقعیت و منافع آنها را در نظر می گیریم؛ طبیعتا نه در نقش رفرمیست های قیم مآبی که اذهان را تخدیر می کنند. نه! بهیچ وجه. بلکه در نقش انقلابیونی که زنان را به شرکت مساوی در بازسازی اقتصاد و روبنای ایدئولوژیکی فرا می خوانند.”‏

کلارا در این یادمان از دیدار با لنین می گوید: «به لنین اطمینان دادم که من نیز بر همین دیدگاهم، ولی بی شک با آن مخالفت می شود. اذهان نامطمئن و ترسو این عقیده را به عنوان اپورتونیسم مشکوک رد می کنند…» لنین با تعجب و کمی ناراحتی گفت “یعنی چه” این خطر در مورد هر چیزی که می گوییم یا انجام می دهیم وجود دارد. اگر اجازه دهیم که ترس از این مسئله ما را از انجام کارهای درست و ضروری باز دارد، بهتر است برج نشین شویم. ما نباید تزلزل داشته باشیم، به هیچ روی نباید تزلزل داشته باشیم، در آن صورت ارزش ها و اصول والای خود خواهیم لغزید. درمورد ما تنها اینکه چه بخواهیم مطرح نیست، بلکه همچنین چگونه بخواهیم مطرح است… همیشه، همه اینها باید در اتحاد با منافع عمومی پرولتاریا باشد… هر چالشی از این گونه ما را با دار و دسته بورژوازی محترم و با نوکران رفرمیست که به همان اندازه محترم هستند، سرشاخ می کند. این کار دسته اخیر را مجبور می کند که یا زیر رهبری ما بجنگد ـ که آنها این را نمی خواهند ـ یا نقاب خود را به دور اندازند. این مبارزه است که ما را از آنان تفکیک می کند و چهره کمونیستی ما را نشان می دهد. بدین ترتیب اعتماد توده زنان به سوی ما جلب می شود؛ توده ای که خود را استثمار شده و زیر سلطه مردان می بیند، توده ای که زیر قدرت کارفرمایان و جامعه بورژوایی به تمامی خود را در هم شکسته و برده می یابد. زنان کارگر که همه به آنها خیانت کرده و ترکشان کرده اند، درک می کنند که باید دسته جمعی همراه ما بجنگند. آیا لازم است آشکارا اعلام کنم یا شما را به اعلام آشکار این موضوع وادارم که مبارزه برای حقوق زنان، باید همچنین با هدف عمده ما در پیوند باشد. یعنی با هدف به دست آوردن قدرت و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا؟ در حال حاضر، این جزء الفبای ماست و کماکان چنین خواهد بود. این روشن است، مطلقا روشن. ولی توده های وسیع زنان کارگر – اگر که ما فقط روی این خواست تکیه کنیم – با اشتیاق جذب مبارزه برای کسب قدرت دولتی نخواهند شد؛ حتی اگر این خواست را با بوق و کرنا جار بزنیم و گوش فلک را کر کنیم. نه هزار بار نه! ما باید در اذهان توده زنان این خواست را به لحاظ سیاسی با رنج ها، نیازها و آماج های زنان کارگر بیامیزیم. همه آنها باید بدانند که دیکتاتوری پرولتاریا برای آنان چه معنی خواهد داشت: برابری کامل حقوق با مردان، هم قانونی و هم در عمل، در خانواده، در قدرت رهبری و در جامعه، اینها به معنی تضمین نابودی قدرت بورژوازی است.”
سپس با لبخند رو به من کرد و چنین گفت: ‏ ‏”می دانید کلارا، می خواهم از این واقعیت که با یک زن گفتگو می کردم استفاده کنم و پر حرفی زنانه را به بهانه ی دیر کردن ارائه دهم. هرچند این بار این مرد بود که بیشتر حرف می زد و نه زن. به طور کلی باید گفت که شما شنونده واقعا خوبی هستید؛ شاید این بود که مرا تشویق کرد اینهمه حرف بزنم.”‏
لنین با این شوخی در پوشیدن پالتو به من کمک کرد.‏ ‏”شما باید گرم تر از این لباس بپوشید، مسکو، اشتوتگارت نیست. شما به پرستاری نیاز دارید. سرما نخورید. بدرود.”‏
و دست مرا محکم فشرد.» (۲)‏
در پی مرگ لنین در سال ۱۹۲۴، کلارا همراه و پیشتاز گرایشی است که با استالین همراه نیست بلکه در برابر وی می ایستد. اما با توجه به شهرت و نامداری کلارای ۶۶ ساله، استالین و دستگاه رهبری وی از نام و جایگاه جهانی اش سوء استفاده کرده اما وی را همانند کولنتای و کروپسکایا همرزم لنین ایزوله می کند. سال ۱۹۲۸ کلارا از فردریش زوندل، همراه زندگی خود جدا شد. و در سال ۱۹۳۲ به سان رئیس سنی پارلمان آلمان برگزیده شد و علیه فاشیسم و نازیسمی که در پارلمان نشسته بود به سخنرانی پرداخت و همه گان را به خطر فاشیسم هشدار داد. سال ۱۹۳۳ هیتلر به قدرت رسید و پس از آتش سوزی مشکوک رایشتاک پارلمان در ۲۷ فوریه که به دوش کمونیست ها افکنده شد، کلارا خود تبعیدی در روسیه را برگزید و به مسکو رفت. نوشتارها و آثار کلارا به همراه آثار دیگر کمونیست ها، چون تپه ای به فرمان ناسیونال سوسیالیست ها به رهبری هیتلر و در همدستی با سوسیال دمکراتها به آتش کشانیده شدند. سخنرانی ها و نوشتار‌های او به نام گزیده ی سخنرانی‌ها و نوشته‌ها بین سال‌های ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۰ در ۳ کتاب در آلمان شرقی به چاپ رسید.
کلارا در بیستم ژوییه سال ۱۹۳۳ در مسکو درگذشت و در دیوار کرملین در مسکو به خاک سپرده شد. سال ۲۰۰۷ اتحادیه ی کارگری آی جی متالIG Metall – (فلز کاران) جایزه ای به نام کلارا زتکین برای زنی که در زمینه زنان کارگر تلاش برجسته ای انجام داده است در نظر گرفت. نام کلارا با ۸ مارس و مبارزه زنان کارگر و تلاش برای رهایی زن از ستم دوگانه طبقاتی و مرد سالارانه در تاریخ جاودان است.
منابع
: Zetkin, Clara: Zur Geschichte der proletarischen Frauenbewegung Deutschlands, Frankfurt am Main 1979,S.146-152
کلارا زتکین: تاریخ مبارزات جنبش پرولتری زنان ـ آلمان فرانکفورت ۱۹۷۹ ص ١۵٢-۱۴۶ترجمه علیرضا، سایت اشتراک https://eshtrak.wordpress.com/2011/03/15 با اندکی ویرایش.

۲) http://faryad-nina.blogspot.com/2010/10/blog-post.htm از از مجله جهانی برای فتح شماره ۲۴ با اندکی ویرایش.