طبقه کارگر و معضل گرایش های انحرافی در امر تشکل های توده ای

طبقه کارگر و معضل گرایش های انحرافی در امر تشکل های توده ای

 

چاره کارگران وحدت و تشکیلات است. سرمایه داری در ایران حق اولیه طبقه کارگر در داشتن تشکیلات های خود را با بیشترین درجه استثمار، سرکوب و تفرقه، از او سلب کرده است. مبارزه دائمی کارگران بر علیه فقر و فشار تحمیلی به آن‌ها بناچار در دل  این شرایط سرکوب پیش میرود، مبارزه‌ای که  به سطح اتحاد طبقاتی و دست یابی به سازمانیابی ادامه دار در محیط کار و زندگیش ربط پیدا میکند. سوال این است که دراوضاع کنونی ایران و با عقب راندن هر چه بیشتر جمهوری اسلامی از سوی طبقات و اقشار مختلف جامعه، کارگران چگونه قادر میشوند به اتحاد طبقاتی آگاهانه ترو تشکیلات های توده ای مناسب با شرایطی که بر آنها تحمیل شده است، دست یابند؟

مبارزات کارگری و فعالین پیشرو در این جنبش تا مقطع سال ۸۳ از امکان ابراز وجود توده ای برای ایجاد تشکل هایشان محروم بودند. پانزده سال از این دوران میگذرد. امروز جنبش کارگری و گرایشات مختلف درونی آن هر کدام راه و روش و سنت های مبارزاتی خود را دنبال میکنند. در سالهای اخیر گرایش رادیکال و سوسیالیست در طبقه کارگر قدمهای بسیار مهم و ماندگاری در این روند برداشته است. پیشبرد آلترناتیو این گرایش در ابعاد بسیار بزرگتری در طبقه کارگر و در اوضاع سیاسی کنونی، نیازمند تصویر باز هم  روشنتر،  بررسی و نقد بقیه گرایشات فعال در جنبش کارگری است. این نوشته تلاشی در این جهت است.

در طبقه کارگر مانند هر بخش دیگر جامعه پاسخ های متفاوت از سوی گرایش های مختلف به این سوال داده میشود. کارگران کمونیست و جنبش کمونیستی بنا به سیر مبارزات کنونی کارگران در تمام دوره  های حاکمیت جمهوری اسلامی، بر راه حل رادیکال و متکی به قدرت سازمانیافته کارگران در محیط کار و زندگی تاکید کرده اند. کشمکش طبقه کارگر با دولت و کارفرمایان در ایران در سالهای اخیر به درجه زیادی اوج گرفته است. دفاع از حق معیشت و زندگی برای احاد طبقه کارگر و مردم زحمتکش و بیرون کشیدن حقوقشان از گلوی دولت و سرمایه داران امری است که از طریق راه حل سنت های سیاسی متعلق به طبقات دارا، بورژوایی و خرده بورژوایی در میان کارگران، ممکن نمیشود. سیر تاریخ معاصر این را  به وضوح نشان داده است. کارگران کمونیست ضمن دفاع از هر ذره اتحاد در مبارزه کارگران برای بهتر کردن شرایط کار و زندگی، راه حل های خود را همچنان با قدرت و شفافیت بیشتر و در نقد مدام سنت های غیر کارگری و بورژوایی در طبقه کارگر باید ارائه کنند. اتکا به نیروی همه کارگران در محیطهای کار و مشارکت آنها در هر مبارزه کوچک و بزرگی  در دفاع از مطالباتشان، شرط بنیادی مبارزه ای است که کارگران را در ابعادی وسیع بسوی وحدت و تشکیلات سوق میدهد. این امرچگونه  ممکن میشود؟

جنبش کارگری ایران در مقطع انقلاب ۵۷  سمت و گرایش جنبش شورایی را برکل جامعه کوبید. این حکم در اتکا به فعالیت نیروهای چپ و کمونیست و همچنین پشتوانه بزرگ تجربه تاریخی انقلابات کارگری و مبارزات جنبش کارگری در جهان اتفاق افتاد. این سمت گیری خود را در این مقطع با تشکیل شوراهای محل کار در بسیاری از کارخانه و کارگاه های بزرگ در ایران نشان داد. این شوراها  در آن زمان بنا به درک و تصوری که آن زمان وجود داشت در واقع همان کمیته های متشکل از کارگران پیشرو و سرشناس این مراکز بودند.

سرکوب، استبداد و کشتار جمهوری اسلامی این شوراها را نابود کرد. ما قبلاً در نوشته‌ای بنام انقلاب آتی در ایران، توهمات و واقعیات (https://www.dar-rah.com/engelabe-ati-dar-iran) به این امر پرداخته ایم. شوراهای کارگری سرکوب و شوراهای اسلامی  و خانه کارگر را بجای آنها نشاند.

از سال ۸۳ توازن قوای میان مردم و حکومت اسلامی تغییر جدی میکند. این امر باعث میشود که یکبار دیگر و در مخالفت با سازمانها و شوراهای دولتی و اسلامی  مباحثات مربوط به ایجاد تشکل های کارگری در میان کارگران و نیروهای سیاسی، کمونیست، چپ و رفرمیست یکبار دیگر مطرح شوند.

اتحادیه و سندیکا نسخه همیشگی چپ سنتی و رفرمیست ها بود. کمونیستها مجامع عمومی و جنبش آن را بعنوان سنگ بنای جنبش شورایی آلترناتیو و شکل مناسب و رادیکال برای مبارزات کارگران و مساله تشکل یابی طبقه کارگر طرح کردند. این دو راه حل در سازماندهی طبقه کارگر و در پاسخ به امر تشکل های توده ای آنها تا به امروز و در اشکال متنوعی ادامه داشته است.

سال ۸۳ بطور مشخص سالی است که جنبش کارگری و فعالین و رهبران آن برمتن توازن قوای جدید میان خود و جمهوری اسلامی، امکان ابراز توده ای در سازمانیابی خود را میابند. پیشروی های نظری در امر سازمانیابی طبقه کارگر در زمینه سازماندهی جنبش مجمع عمومی به داده بخش قابل توجهی از کمونیست ها تبدیل شده بود.  گرایش رفرمیستی هم بر زمینه اصلاحات طلبی بخشی از خود حاکمیت امکان انسجام بیشتری پیدا میکند. در این دوره این دو گرایش و یا دو روش و سنت مبارزاتی عمده و اصلی، قادر به دخالت فعال و عملی در متشکل کردن کارگران در مبارزاتشان میشوند.

گروه اول طرفداران ایجاد سندیکا بودند که طیف متنوعی از گرایش رفرمیستی درون طبقه کارگر تا همه فعالین و روشنفکران متعلق به این سنت سیاسی را شامل میشود. گروه دوم  طیف طرفداران شورا و مجامع عمومی بودند و عمدتا از لحاظ نظری خود را متعلق به گرایش سوسیالیستی طبقه کارگر میدانستند و مبلغ و فعال جنبش مجمع عمومی در مراکز کار میشوند. در کنار این دوبخش گروه سومی هم امکان بروز میابند. اینها بخش قابل توجهی از طرفداران سنت های پوپولیستی و غیر اجتماعی شامل کارگران متفرقه و بیکار و فعالین سیاسی طرفدار طبقه کارگر بودند. این بخش استراتژی اش برای طبقه کارگر در امر تشکل یابی را بر اساس راه حل ایجاد سازمان و تشکیلات فعالین خارج از طبقه کارگر گذاشت تا از این طریق امر سازمانیابی توده ای کارگران را دنبال کند. به این در ادامه بیشتر خواهیم پرداخت.

 

گرایش رفرمیستی و سندیکا

همانطور که قبلاً گفتیم یکی از گرایشات فعال در جنبش کارگری پس از سال ۸۳ گرایش رفرمیستی و سندیکالیستی است. طرفداران سندیکا در جنبش کارگری در ایران نیز بر پایه همان سنت و سیاست رفرمیستی در جهان فعالیت میکنند. این سنت معتقد به اصلاح نظام سرمایه داری در برخورد به طبقه کارگر و سطح زندگی و بهبود در شرایط کار است. در ایران و بعد از سر کار آمدن ضد انقلاب اسلامی و شکست دادن کارگران در سازمانیابی شوراهای کارگری خود در محیط کار، ارگانهای ضد کارگری شوراهای اسلامی و خانه کارگر بوسیله دولت ایجاد شد تا به این ترتیب از هر نوع تشکل مستقل کارگری جلوگیری شود. در جریان تعرضات توده ای به جمهوری اسلامی از پایان دهه هفتاد نقش این ارگانهای ضد کارگری بشدت نزول کرد و کارگران در تلاش برای منحل کردن شوراهای اسلامی و ایجاد تشکل های مستقل خود بودند. از سال ۸۳ به بعد طرفداران سندیکا در برخی مراکز کار همچون شرکت واحد و نیشکر هفت تپه و فلز کار و مکانیک و … اقدام به ایجاد سندیکا کردند و در کشمکش های جسورانه و بعضا خونینی که در برابر تعرض خانه کارگری ها داشتند موفق به سرپا نگاه داشتن سندیکایشان میشوند.

مانند همیشه این گرایش بر مطالبات صنفی و اقتصادی کارگران اینبار از طریق سندیکا های موجود تاکید میکند و امرش مبارزه برای تحقق این مطالبات و دفاع از حقوق کارگران است.  این سبک و روال کار گرایش سندیکالیستی است که از این طریق و در این محدوده به آگاه کردن کارگران به این سطح از منافع و مطالباتشان میپردازد. همه اینها نقاط مهمی در مبارزه و اتحاد کارگران بوده است و برای همین اندازه تلاش، مشقات بسیاری بویژه برای فعالین این تشکل ها از طرف رژیم فراهم شده است.

رژیم اسلامی برای جلوگیری از گسترش این فعالیت ها، محرومیت و زندانی کردن رهبران و فعالین این مبارزات را بطور منظم دنبال کرده است تا جایی که  در تلاش برای منحرف کردن این فعالیتها به ایجاد سندیکای دولتی و برپایی مجامع عمومی در این قبیل از سندیکا ها پرداخته است. این نوع فعالیت های بخش های امنیتی و پلیس سیاسی رژیم  از جانب جناح های راست طرفداران سندیکا مورد استقبال قرار گرفته است.  در همه این دوره جریان هیات موسس سندیکا ها برهبری حسین اکبری و همکارانش در این راه پیشقدم بوده اند. محدویت های بنیادی فعالیت سندیکایی علیرغم  شرایط خفقان، مهمترین دلیل در بن بست و یا بشدت محدود ماندن فعالیت های طرفداران سندیکایی است.

این گرایش رفرمیستی طرفدار سندیکا در جنبش کارگری  همیشه در آرزوی اصلاح جمهوری اسلامی و کنار آمدن با ساختارهای اجتماعی و سیاسی و بنیادی حکومت سرمایه در ایران بوده است و بهمین دلیل هیچ‌گاه امرش مراجعه به قدرت توده کارگران در سازمانیابی خود برای مطالبات این جنبش نبوده است. چنانچه جمهوری اسلامی و خانه کارگرش نزد توده کارگران بشدت منفور نمیبود، بهترین گزینه برای این گرایش رفرمیستی همان اصلاح خانه کارگر و شوراهای اسلامیش میبود. در چهل سال گذشته ما شاهد این سمت گیری و تمایل بویژه از طرف راسترین بخش طیف رفرمیستها در جنبش کارگری و همچنین در میان جریانات سیاسی از جمله طیف حزب توده، راه کارگر و هیات موسس سندیکا و حزب چپ ایران (فدائیان خلق) و امثالهم بوده ایم.

بخش فعال و مبارز طرفدار سندیکا در جنبش کارگری نیز در بند همین محدودیت های مربوط به بنیادهای فکری و سنتی رفرمیستها بوده و نتوانسته است از آن خارج شود. سنت سندیکا سازی در جنبش کارگری بر تشکیل سندیکا برای کارگران در محل های کار و یا رشته های هم صنف متکی است که در نتیجه آن بخش فعال و آگاه کارگران بعنوان هیات مدیره و یا هر نام دیگری نقش اصلی را در نمایندگی کردن کارگران و نقش خود را بعنوان طرف حساب کارفرما و دولت بازی میکنند. این از یکطرف توده کارگران را از ایفای نقشی واقعی دور میکند و از طرف دیگر یک الیت رهبری را بعنوان نماینده کارگران مقابل دستگاه سرکوب حکومت قرار میدهد که به راحتی سرکوب و کنار زده میشوند. همین دو نکته برای توضیح علت عدم موفقیت و گسترش جنبش سندیکایی در ایران باید کافی باشد.

بنابراین گرایش رفرمیستی سندیکا سازی در جنبش کارگری( و همچنین در میان نیروهای سیاسی رفرمیست و ملی)  بنا به ماهیت خود هیچگونه چشم انداز سازماندهی جنبش مطالباتی و سیاسی توده کارگران در ایران را نداشته و در انتظار تحولاتی از بالاست که در آن بتواند بادبان امیدش را به آن آویزان کند. سندیکا های موجود نیز بنا به فراز و فرود های اوضاع سیاسی در وضعیت متزلزلی قرار داشته اند.

اتوپی اصلاح جمهوری اسلامی دامن این طیف گسترده را در برگرفته است. این در حالی است که در بیست سال گذشته مکررا افق و سیاست اصلاح کردن جمهوری اسلامی حتی از طرف جناحی از خود رژیم و برای نجات جمهوری اسلامی شکست خورده است. دلیل اصلی روی آوری رفرمیست ها به شعارهای رادیکال صرفا شکست این پروژه بوده است که امروز و در انتخابات دوره یازدهم مجلس به انتهای خود رسید. کارگران کمونیست هیچگاه در این توهم و دریوزگی شراکتی نداشته اند و همیشه گفته اند که نه جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است و نه ایران، فرانسه و انگلستان و حتی ترکیه است.

سرمایه داری ایران همراه با شدیدترین خفقان و سرکوب قرار بوده است که برای سرمایه داری بازار کار ارزان را فراهم کند و قادر به خاموش نگاه داشتن کارگران بشود. رفرم از نظرسرمایه داری ایران و حاکمیت جمهوری اسلامی تا زمانی که زنده است در محدوده شوراهای اسلامی و خانه کارگر و یا سندیکاهای دولتی که آرزوی همیشگی رفرمیستها بوده است، باقی خواهد ماند. جنبش کارگری راهی جز انتخاب سنت های رادیکال سازمانیابی توده ای کارگران برای پیشبرد جنبش مطالباتی و امر سازمانیابی اش ندارد و این امری است مربوط به امروز.

از این نظر جنبش کارگری همانطور که تاکنون تجربه کرده است قادر به متشکل کردن خود در بسیاری مراکز از طریق سندیکا برای تحقق مطالباتشان نشده و راه های متفاوت دیگری در بر گرفته است. و همانطور که گفتیم تکثیر کردن سندیکا در ایران هم بخاطر اینکه قادر به ایجاد ابزار مناسب ، توده ای و رادیکال بر علیه وضعیت موجود نمیتواند باشد و همچنین بخاطر اینکه در شرایط خفقان و استبداد برای توده کارگران قابل تکثیر نیست، ناچارا در همین محدوده کنونی باقی خواهد ماند. روند مبارزات در جنبش کارگری در ایران نیز تماما این محدودیت ها را بارزتر کرده تا جایی که تقریبا در همه مبارزات کارگری که برای تحقق ابتدایی ترین مطالبات و جلوگیری از اجحافات کارفرما و دولت در این دوره صورت گرفته است، به سازماندهی توده ای و اتکا به قدرت همه کارگران تحت عناوین متفاوت دست زده اند.

پرچم “فعالین کارگری”چپ سنتی و غیراجتماعی

به موازات  فعالیت جنبش سندیکا سازی از همان آغاز دهه هشتاد، شاهد فعالیت طیف دیگری میشویم که منتقد گرایش رفرمیستی سندیکا سازی بود و خود را عموما طرفدار شورا و مجامع عمومی معرفی میکند. حرکت بخش قابل توجهی از این طیف از همان اوایل کار و بنا به موقعیت اجتماعی خود به درست معطوف به ایجاد چتر و سازمانی برای بیکاران و دنبال کردن مطالبات کارگران بیکار بود.این موضوع زیر فشار حرکت های غیرکارگری و غیر اجتماعی که خصلت نمای بازمانده سنت چپ پوپولیست و غیراجتماعی بود، نتوانست مدت زیادی ادامه یابد. در نتیجه این، ایجاد کمیته هایی برای دنبال کردن امر سازمانیابی کارگران مبنای کار این طیف قرار گرفت.

کمیته ای بنام “کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری”ایجاد شد که بعد از مدتی فعالیت و نقد و بررسی های انجام شده از سوی بخش های مختلف آن، بخش بزرگی از این تشکیلات که بیشترین فعالیتش در شهرهای کردستان بود، تحت عنوان “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری”اعلام موجودیت کرد و علیرغم جدایی شاخه های دیگری از آنها تحت همین عنوان موجود هستند.

کمیته دیگری تحت عنوان “کمیته پیگیری برای تشکل کارگری”ایجاد شد و تفاوت آن با بقیه در رادیکال بودن و اساسا مرزبندی های سیاسی فعالین آن‌ها با کمیته های همسایه شان بود. این کمیته ها بعد از دورانی فعالیت اقدام  به تشکیل شورای هماهنگی میان خود کردند.  بخش قابل توجهی از فعالین کمیته پیگیری اقدام به تشکیل “اتحادیه آزاد کارگران ایران “میکنند. همه این تشکیلات ها و گروه و جمع های مشابه آنها، کم و بیش تا هم اکنون هم فعالیت های خود را دنبال میکنند.

در حالی که کارگرانی که در محیط کار قادر به ایجاد سندیکا شده  بودند وضعیت طبیعی و مشخصی داشتند و بنا به این سنت کارگری فعالیت خود را دنبال میکردند، فعالین این کمیته ها را طیف بسیار نا همگونی از کارگران بیکار، کارمند و کشاوز، بازاری و دهقان و غیره تشکیل میدادند. جلب هر تک کارگر و هر فعال کارگری در محیط کاربه هریک از این کمیته ها برابر با کنده شدن از محیط طبیعی فعالیت کارگری بود و مانند همه تشکیلاتهای خلقی وغیرکارگری و غیراجتماعی یا نقش خبرنگار را بازی میکردند و یا صرفا به تابلوی یکی از این سازمانها و گروه‌ها تبدیل می شدند. این تشکیلات ها بر خلاف تشکل های سندیکایی چون شرکت واحد اتوبوسرانی و نیشکر هفت تپه نه میتوانستند نیرو و فعال مبارزه صنفی کارگران باشند و نه اساساً قصدش را داشتند.

به همین جهت در هیچ مورد ودر هیچ دورانی این طیف نیروی محرک هیچ حرکت کارگری نبوده است. به همین دلیل هیچ ردپایی از آن‌ها در قدرتمند شدن مبارزه اقتصادی کارگران و تبدیل مبارزات کارگری به اتحادی پایدار تر در محیط هایی که مدعی حضور در آن بودند نیستیم.

برجسته ترین نمونه آن در شهرهای کردستان است که درست در همه سالهایی که این تشکیلات ها وجود داشته‌اند شاهد تفرقه و جدایی در صفوف کارگران  و رشد ناسیونالیسم کردهستیم. این طیف در صدد بر آمد تا به نیابت از طرف طبقه کارگر و خارج از دایره حضور و زندگی و مبارزه طبقه کارگر امر سازمانیابی و تشکل کارگران را پیگیری، هماهنگی و یا کمک به برپایی آنها بکند. تا مدتها لقب “فعال کارگری”به اعضا و فعالین این تشکلها برای بسیاری مایه مخدوش شدن هر چه بیشتر توجه به مکانیزم های واقعی مبارزه کارگری و رهبر واقعی کارگری بود و بخشا کماکان هم هست. این فرهنگ و سنت هنوز هم ادامه دارد. برسمیت شناسی این فعالیتها با همه ابعاد آن از طرف جریانات چپی که دارای تعلقات مشترک با این نوع فعالیتهای پوپولیستی و غیرکارگری هستند، بمراتب به این اختشاش دامن زده است.

در میان این تشکل ها  وضعیت “اتحادیه آزاد کارگران”و “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری”سنت هایی بمراتب غیر اجتماعی تری را نمایندگی میکنند و علیرغم مواضع عموما رادیکالشان بیش ازهمه در عطف توجه به طبقه کارگر و برسمیت شناسی مبارزات کارگران بیگانه اند. “اتحادیه آزاد کارگران”بر این اتوپی خرده بورژوایی بنا شد که با اعلام آن ، کارگران در مراکز کارگری مختلف به عضویتش در آیند و از این طریق بخش های بزرگی از کارگران در محل های کار را تحت پوشش قراردهد. غیر اجتماعی بودن این چنین سنت و روشی این نوع تشکل ها را ، نه مانند سندیکای های متعلق به سنت رفرمیستی توانست در جایی مبشر و سازمانده مبارزه صنفی کارگران بکند و نه مواضع رادیکالی را توانستند در سطح سراسری، آنطور که مدعی بودند نمایندگی کنند.

در مقاطعی بنا به همین موقعیت غیراجتماعی و فرقه ای در موضع گیری با دیگر کارگران، مثلا در تلاش رژیم برای برپا کردن سندیکای دولتی در سندیکای واحد و برگزاری مجمع عمومی کذایی دولتی، که اقدامی با برنامه از طرف نیروهای سیاسی و امنیتی رژیم برای منحل کردن سندیکای کارگران  بود، برخی از این تشکیلات ها و “فعالین کارگری”در جبهه دولت و عملا در مقابل کارگران قرار گرفتند. (این نکته بسیار قابل توجه و تجربه مهمی است و حتی دامن بخشی از احزاب سیاسی مدعی طرفدار کارگران را هم گرفت. حمید تقوایی و شهلا دانشفر به نمایندگی از حزب کمونیست کارگری ایران طرفدار مجمع عمومی کذایی شدند و در مقابل سندیکای واحد و فعالینش قرار گرفتند).

با چنین وضعیتی و چنین فعالیتهای نا مربوط به سوخت و ساز واقعی مبارزات  کارگری، آنچه میماند اساسا ابراز وجود در دنیای مجازی و اینترنتی است. هر از چند گاهی تحت نام و عناوین مختلف و به مناسبت‌های بدون پایه اجتماعی واقعی   ابراز وجود کرده و به طبقه کارگر رهنمود میدهند و بعد از اعلام و ابراز شعارها و مطالباتی که کسی متعهد به انجام آنها نیست دوباره تا مناسبت های دیگری محو می‌شوند و اثری اجتماعی از آنها دیده نمیشود. این همان ماهیت غیر کارگری و غیر اجتماعی  چنین گروهها، احزاب و اتحادیه ها است. پانزده سال از این نوع فعالیت ها گذشته و تا امروز غیر اجتماعی بودن، نیابتی بودن وغیرکارگری بودن چنین اقداماتی بیشتردیده میشود.

ضرورت نقد و بررسی این امر برای عقب راندن روشها و فعالیتهای غیر کارگری و غیر کمونیستی  از طرف  کارگران کمونیست و رهبران کارگری ضروری است. پانزده سال است که این نوع فعالیت از سوی صدها فعال سیاسی پراتیک میشود. تلاش های بسیار، فداکاریهای زیاد، محرومیت و زندان و تبعید تنها بخشی از زندگی این فعالین بوده است. علیرغم همه این‌ها اما این نوع  سازمانیابی و تبلیغ آن برای طبقه کارگر اثری مثبت نداشته است.

 

کمونیست ها و سازمانیابی توده ای

همانطور که اشاره شد در دوران های مختلف مساله سازمانیابی توده ای طبقه کارگر از سوی کمونیستها در محل های کار و زندگی شان یک مشغله اصلی و در عین تحت تاثیر فضایی که موجود بوده دارای اختشاش هم بوده است. صیقل دادن این فعالیتها در امر سازمانیابی توده ای کارگران برای کارگران کمونیست حیاتی است. طرفداران سندیکا و یا کلا گرایش رفرمیستی در طبقه کارگر و چپ و کمونیستهای غیر اجتماعی ، راه حل برون رفتی برای مبارزات طبقه کارگر و سازمانیابی توده ای اش ندارند.

طبقه کارگر در سالهای اخیر و بنا به توان و قدرت سازمانیافتگی در مبارزاتی که داشته است راه های واقعی دیگری اتخاذ کرده است. بنا به شرایطی که دولت و کارفرمایان به طبقه ما تحمیل کرده اند، مطالبات کارگری همچنان در سطح ابتدایی و در دفاع ازسطح زندگی موجود و دریافت دستمزدهای معوقه است. این مبارزات در ابعادی بزرگ در چهار پنج سال گذشته بیشتر در جریان بوده است. این مطالبات با اقدام کارگران برای ایجاد سازمانیابی مناسب همراه بوده است که از تجمع بزرگ همه کارگران  و یا برگزاری مجمع عمومی و انتخاب نماینده و یا نمایندگان از بخشها و واحد های مختلف تا پیشبرد مبارزه از طریق انجمن های صنفی بر جسته بوده است.

این اشکال مبارزاتی بکار گرفته شده، مطالبات کارگران را به  شکل مطلوب خود متححق کرده است. این از نکات بسیار مهم این دوره است. کارگران برای پیشبرد این مبارزات با تناسب قوایی که داشته اند برای متشکل شدن و سازمانیابی خود استفاده کرده اند.

چه باید کرد را مانند همیشه تعدادی پیش میکشند که  مورد بحث قرار میگیرد، مساله به اطلاع همه رسانده میشود، تجمع عمومی صورت میگیرد، تحصن، راهپیمایی و اعتصاب، که در مواردی بیش از یک ماه وبا شرکت چند هزار کارگر یک واحد تولیدی مشترک  را در برمیگیرد، سازمان داده میشود. این مبارزات در بسیاری از مراکز صنعتی، معادن و کارگاه ها و موسسات مختلف در جریان بوده است. روز شمار مبارزات کارگری در این سالها به وضوح این تصویر را نشان میدهد. نکته بسیار مهم در این میان این است که مطالبات روز کارگران محور تجمع و مبارزه آنهاست. کارگران بدرست بر پیشبرد مطالبه و متحد نگاه داشتن خود تاکید دارند و تلاش کرده اند عاملین تفرقه را دور کنند.

این نکته اصلی و مهم که ابتدا مطالباتشان است که باید بتواند همه کارگران را به اقدام مشترک جلب کند اساس بوده است. این موضوع است که کارگران را آگاهانه به سراغ دفاع از خود در برابر تعرض سرمایه دار و دولتش ترغیب میکند. این دریچه مهمی برای سطوح بعدی آگاهی و سازمانیابی های بعدی است. این موضوع همانطور که میبینیم  بر خلاف دوره های گذشته است که ابتدا سندیکا و تشکیل آن به مسله کارگران بدل می‌شود، برای نمونه در شرکت واحد اتوبوسرانی و یا در هفت تپه، و  مدتها به موضوع  اصلی جدال بین پلیس سیاسی و کارگران میشد که با همه محدودیت ها و سرکوبی که بر  کارگران اعمال شد رژیم و کارفرمایان توانستند یا این سندیکاها را زمین گیر کنند و یا هر جا که موفق شدند (مانند هفت تپه) سندیکا را تهی کردند. این روال چنانچه ادامه پیدا کند در چنین توازن قوایی متاسفانه میتواند سرنوشت هر سندیکایی باشد و در این دوره و با فداکاری و از خود گذشتگی این بخش از کارگرانی که توانسته اند لنگر سندیکای واحد را نگاه دارند ممکن شده است و در غیاب این دسته از کارگران این سندیکا هم سرنوشت دیگری ممکن است پیدا کند، همانطور که قبلا دولت و دستگاه های امنیتی تلاش کردند همین کار را اجرا کنند و شکست خوردند.

تجربه این دوره مبارزات نشان داد که طبقه کارگر در مراکز مختلف کار و در همه بخشهای آن بطور قطعی نیازمند وجود جنبش مطالباتی اش است. این تضمین پیشروی در دست یابی به سازمانیابی بالاتر هم هست. سطح مطالبات در هر زمان، طرح  روشن آن و کار برای تبدیل آن به آگاهی کارگران از حق و حقوقی که دارند و فعالیت برای سازمانیابی و زمان و شکل اعتراض، روال طبیعی است که نمیتوان و نباید از آن گذشت. اینکه کارگران بخشا امروز به انجمن های صنفی برای پیشبرد مطالباتشان اتکا میکنند همین واقعیت را بیان میکند. کارگران این هوشیاری را دارند که طرح مساله تشکل حلقه ضعیفی است که میتواند بسرعت مطالبه آنها را تحت الشعاع کشمکش با پلیس سیاسی کرده و همچنین کارگران را محروم از دنبال کردن متحدانه مطالباتشان بکند. در چنین مواردی که کم هم نیستند، راه میان بری که قانون پیش پا گذاشته اما در اتکا به توان و تصمیم همه کارگران طی میشود که بتوانند مشتشان را محکمتر بر مطالباتشان بکوبند. اینکه این تشکل ها هم چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد بستگی دارد به ارتقا مطالبات و سطح پیشروی جنبش مطالباتی در بسیاری مراکز کار و زندگی کارگران و نقشه پیشروانشان . و در یک جمله، این تصویری است از مبارزه واقعی کارگران که کمونیستها ی آنها هم دقیقا در این میان فقط میتوانند دیده شوند و هستند.

از برجسته ترین مبارزات کارگری در دوره این چند ساله اخیر که بر این روال پیش رفته است میتوان به مبارزات کارگران در مراکز مختلف کار در اراک و تبریز و معادن بافق و چادرملو تا فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه و… اشاره کرد که  جنبش مطالباتی است که بعنوان موتور محرک اصلی مبارزات طبقه کارگر عمل میکند و خود را در شکل مجمع عمومی کارگران سازمان داده و قابلیت توده ای شدن حتی خارج از محیط کار را تماما میتواند نمایندگی کند. در شرایط نه چندان سر راست در مبارزه کارگران در ایران، در شرایطی که به راحتی شرایط کار و معیشت باز هم بیشتر از سابق مورد تعرض قرار گرفته است و کارگران برای امرار معاش بعضا ناچار از حفظ وضعیت موجود هم هستند، نکته محوری در مبارزات کارگران  طرح مطالبات و تبدیل آن به جنبش مطالباتی در سطح بزرگتر و سراسری تر است. محور این تلاش بدون تردید کارگران فعال و معتقد به ارتقا وضعیت جنبش کارگری از این طریق است. شکل این کار بدون تردید مجامع عمومی کارگری است که بعنوان سازمان اولیه و تشکل اولیه کارگران عمل میکند.

این جنبش و این نوع سازمانیابی در مقایسه با هر نوع فعالیت دیگری و از جمله مبارزه برای ایجاد سندیکا، راه ساده تر و کم هزینه تری است.  معمولا سندیکالیستها و یا طرفداران “پر حرارت”شورا معتقدند که مجمع عمومی تشکل نیست در حالی که آنها متوجه نیستند که پریدن از سازماندهی جنبش مطالباتی، چه آگاهانه باشد و یا نه  نسخه محرومیت طبقه کارگر و توده کارگران از قدرت سازمانیابی عظیمشان در مراکز کار و زندگی است. طرفداران سندیکا و فراخوان دهندگان به تشکیل شوراهای کارگری در جنبش کارگری، اتفاقا هر دو در این نکته مهم شریکند. هر دو این گرایشات نسخه ی دیوارهای ساخته شده در فیلم های وسترن را برای جنبش کارگری در ذهن دارند که پشت آنها خالی است.

جنبش کارگری از طریق جنبش مجامع عمومی و در اتکا به توده کارگران است که در جریان مبارزه برای تحقق مطالبات خود قدم به قدم آگاه تر میشوند؛ این آگاهی برای میلیونها کارگر حیاتی است و بدون آن، تمامی گرایشات انحرافی و بازدارنده رفرمیستی و خانه کارگر دولتی و … میتوانند در شرایط های مختلف کارگران را از آن سلب کنند. جنبش کارگری برای قدرتمند شدن خود به جنبش مطالباتی اش باید اتکا کند و در صدد سراسری کردن آن بر آید. این سنگ بنای جنبش مجامع عمومی بعنوان سازمانیابی توده ای کارگران است. طبقه کارگر به این وسیله و روی پای خود در جدال های سرنوشت ساز در جامعه دخالت قدرتمندی خواهد داشت.

تاکید کردیم که در دوره چند ساله اخیر مبارزات کارگری  یک ابزار مهم و تعیین کننده در اتحاد کارگران برای پیگیری مطالباتی که داشته اند متکی بودن آنها به برگزاری مجامع عمومی شان بوده است.آمار حرکات کارگری  برای دفاع از حقوق خود در این سالها بعضا به چند هزار در یک سال هم رسیده است. در این میان بندرت کارگران مطالبه سندیکا را بعنوان خواست و مطالبه ای که باید برای آن هم تلاش کنند طرح کرده اند. این اگر از سویی در تجربه عملی گذشته مقابله رژیم با فعالین سندیکایی و سندیکاهای موجود بوده است، از سوی دیگر در محدودیت و منطبق نبودن سندیکا با مطالبات و به میدان آوردن قدرت توده کارگران در پیگیری مطالباتشان است.

در رابطه با این مبارزات وضعیت گروه و جریاناتی که  تحت عنوان “فعالین کارگری”متشکل در اتحادیه ازاد کارگران و کمیته هماهنگی و گروه ها و جمع های مشابه، فعالیت داشته اند  نقش بشدت حاشیه ای که داشته اند راهم نشان داد. این بخش هم تا زمانی قادر به انجام نقش هواداری خود از مبارزات کارگری هستند که آکسیونی در جریان باشد و نیرویی برای فعالیت بگیرند در غیر این صورت به دلیل فعالیت غیر اجتماعی که داشته اند قادر به کاری نیستند و دقیقا در زمان اوج گیری مبارزات کارگری  نقش حاشیه ای که دارند بیشتر برجسته میشود.

جریان سوسیالیستی درون طبقه کارگر در این سالهای اخیر با کنار گذاشتن این راه حل و  سنت ها، و با به میدان آوردن رهبران و پیشروانی که سنت رفرمیستی و راه حل های غیر اجتماعی در امر سازمانیابی کارگران را کنار زدند، بار دیگر طبقه کارگر را در مقابل انتخاب درستی قرار دادند. رهبران این دوره از لحاظ تشخیص منافع طبقاتی خود و از لحاظ قدرتمند کردن مبارزه کارگران در مشارکت توده ای آنها در تعیین مسیر های مبارزه و مقابله با دولت و کارفرما، تجارب بسیار مهم و ارزشمندی را به ثبت رساندند و یک بار دیگر بروشنی آلترناتیو کارگران کمونیست را در سطح اجتماعی طرح کردند.

دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران

اسد گلچینی – بهرام مدرسی

۹اسفند ۱۳۹۸-  ۲۸ فوریه ۲۰۲۰

www.dar-rah.com

mail@dar-rah.com

mail@bahram-modarresi.com

asadgolchini@gmail.com