آشفتگی جهانی، مبارزات طبقاتی در ایران و عکسل العمل نیروهای چپ خارج از کشور( قسمت دوم)

آشفتگی جهانی، مبارزات طبقاتی در ایران و عکسل العمل نیروهای چپ خارج از کشور( قسمت دوم)

 

در قسمت اول این مطلب بررسی کوتاهی  در مورد بر آمد جنبش های مطالباتی  کارگران و مزد بگیران و به چالش کشاندن ارتجاع سررمایه داری اسلامی شد. همچنین نقدی بر نگاه رفقایی که از مبارزه ی تودهی خسته شده و به جنگ های چریکی روستایی و شهری  روی آوده اند.

در قسمت دوم سعی بر این است، که به چگونگی  ساختار و سازمان یابی گورکنان سرمایه داری یعنی شوراهای انقلابی کارگران و مزد بگیران بپردازم.  با استفاده ازمنابع( تاریخ انقلاب روسیه، تجارب کارگران ومزدبگیران آرژانتین به زبان آلمانی  , Arbeiten ohne chefs

 و کتاب داریو آزلینی (Dario Azzellini) vom protest zum socialen prozess هم چنین با استتفاده از روزنا مه ها و جستجو در اینترنت.

چگونه گورکنان سرمایه داران واستثمارشدگان،آرام، آرام از زیر خاکستر سر برآورده و متولد می شوند؟

قبل از اینکه به سازمان یابی و روند کارکرد سیاسی اقتصادی شوراهای ضد سرمایه داری بپردازم، ضروری است که اتفاقات تاریخی س÷ازمان گورکنان سرمایه داری  را، از زاویه ی بروزشان، کارکردشان و برآمد شان در کشور های مختلف، با شرحی کوتا توضیح دهم.

البته من در اینجا از سازمان یابی سندیکایی و یا اتحادیه ای که در چهار چوبه ی سیستم سرمایه داری واسطه ی یا میانجی چگونگی فروش نیروی کار بین سرمایه داران و مزدبگیران می شود سخن نمی گویم و بررسی اش هم دراین مطلب نمی گنجد. در واقع منظور و هدف بررسی من همان گورکنان سرمایه داران است، که هرچه نظام سرمایه داری آنها را به بند و استثمارمی کشد،  این  گورکنان از درون  سیستم عروج کرده و  آگاه ترمتولد می شوند و این سربرآورندگان، همان شوراهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه داری اند. بنا به توضح دانیل سینگر، مسیر گدانسک:« گورکن(موش کور) سرخ ممکن است الگوهایی پیش بینی ناشدنی داشته باشد و به شیوهایی عجیب خود را پنهان کند، ام با سرعت زیاد زمین را می کند و می کند، بی محابا در مسیر درست پیش می رود .. (از کتاب گورکن سرخ  شیلا کوهن ترجمه ی تارا بهروزیان)

به هر رو این گور کنان اولین بار در سال ۱۸۷۱ توانستند با حاکمیت خود سرمایه داری را تا بیش از سه ماه  در  پاریس از قدرت ساقط کرده  وآنها را تار و مار کنند. کمون پاریس  ثابت کرد، که حاکمیت جمعی کارگران ومزدبگیران شدنی و امکان پذیر است. البته مارکس درکتاب جنگ داخلی فرانسه مفصل در این مورد توضیح داده است. این روند را شورا های کارگران پتررزبورگ ۱۹۰۵ دنبال و اعمال کردند و توانستند کنترل کارخانه ها، مؤسسات و محلات را در شهر ها بدست بگیرند.

چنانکه فعالین شورایی خبر دارند، دراوایل قرن بیستم یعنی بعد از جنگ جهانی اول  با عروج  جنبش کارگران و مزدبگیران، جنبش شوراهای کارگری در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، ۱۹۱۸ درآلمان و در ایتالیا ۱۹۱۹ – ۱۹۲۰ بخصوص در تورین، بعدن در اسپانیا ۱۹۳۶، مجارستان ۱۹۵۶، پرتغال  ۱۹۷۵و ایران ۱۳۵۷ به اوج برسید.

سیستم سرمایه داری نئو لیبرالیسم بعد از یک دوره به ظاهر آرام  در سطح جهان در سال ۱۹۸۹  از هم پاشید گی سرمایه داری دولتی بلوک شرق را هم جشن گرفت. پیروزی نئو لیبرالیسم برسرمایه داری دولتی،  تاثیربه سزایی برمتلاشی شدن و بی خانمان شدن احزاب برادر وابسته به شوروی شد. اما دیری نپایید که بحران اقتصادی و سیاسی دامن سیاست های اقتصادی و سیاسی  نئولیبرالیسم را گرفت  وبا بحران سیاسی و اقتصادی ببرهای آسیایی(Tiegerstaaten) مثل کره ی جنوبی، سنگاپور ودیگر کشور های  منطقه روبرو شد. در این شرایط  کارگران کره ی جنوبی با قدرت تمام  وارد خیابان شدند در دهه ۹۰ ما با عروج جنبش کارگری در آسیای شرقی(کره ی جنو.بی، سنگاپور و …)  و اروپا در فرانسه  که کارگران ومزدبگیران تمام راه های بین المللی را به فرانسه ختم می شد، بستند و در آلمان با کارگران معدن  ایالت نورد راین وسفالن شمال غربی آلمان را در بر می گرفت مواجه  شدند. در واقع بعد از متلاشی شدن سرمایه داری دولتی، سرمایه داری نئولیبرال از یک سو واز سوی دیگر کارگران ومزدبگیران رویاروی یکدیگر قرار گرفت. اما هنوز طبقه ی کارگر جهانی در جبهه های مختلف از آنچه را که از مبارزات گذشته ی خود  بدست آورده بودند به دفاع پرداختند( در کشورهایی مثل یونان، فرانسه، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و پرتغال)  و گه گاهی  به سرمایه و سیستم استثماری نوین نئولیبرال تعرض می کند( تعرض کارگران در سال ۱۳۹۶ در ایران و در فرانسه سال ۲۰۱۸-۲۰۱۹ جلیقه زرد ها و …)، بر بستر این روند  فاصله ی طبقاتی بیشتر و بیشتر شده  است. این فاصله تا آنجا پیش رفته است،  که در اکثر کشور های سرمایه داری ما با عمق بیشتر فقر رو برو هستیم. به لحاظ این وضعیت، نا آرامی های اجتماعی و کارگری  در حال عروج  و در اقصا نقاط جهان ما شاهد  درگیری کارگران و مزدبگیران با سیستم سرمایه هستیم. سیستم سرمایه داری باسیاست  اقتصادی نئولیبرالیسم  تاکنون نتوانسته از منجلاب بحران اقتصادی و سیاسی  ۲۰۰۸ خاررج شود. ادامه ی بحران سیاسی و اقتصادی در قرن بیست و یکم باعث شد، که در سطح جهان نا آرامی ها گسترش پیداکند. برآمد نا آرامی ها درآمریکای لاتین( آرژانتین، ونزوئلاا و برزیل و …) در اروپا (اسپانیا، یونان، ایتالیا و پرتغال ). جنبش کارگری بخصوص در آمریکای لاتین منجر به طرح مسئله ی خود مدیریتی کارگری  و مطرح شدن مدیریت شورایی از نظری تئوری و عملی اوج بگرید. اما این روند تجربه ی جدیدی برای کارگران و مزد بگیران آرژانتین بود، در صورتی که برای جنبش جهانی طبقه ی کارگر این یک حادثه ویا اتفاق جدید وناگهانی نبود، این نوع سازمان یابی در فرانسه قرن نوزدهمی  رخ داد که حتی  کارل مارکس را هم غافل گیرد، زیرا مارکس ازاین تجربه و در جنگ داخلی فرانسه ایده وافکارش  نسبت به حاکمیت سیاسی و اقتصادی طبقه ی کارگرمنسجم تر شد و کاملن فرق کرد. واما سازمان یابی کمون پاریس ۱۸۷۱،  شورای پتروگراد در انقلاب ۱۹۰۵ شورا های کارگری کنترل کارخانه ها و شهر را در روند و فرایند انقلاب بدست گرفتند که در این حرکت انقلابی دولت سرمایه داری وقت را از نظر سیاسی و اقتصادی به چالش کشیدند وبه  شیوه و متد خود قوانین خود حاکمیتی خود را که  فرا تر از قوانین ومتد و سازمانیابی سیستم سرمایه داری در کارخانه، در محلات و در کل در سطح جامعه  است را بسط داد وتوانستند اداره ی جامعه را بدست خود گیرند و قوانین خود را جایگذین کنند. من در اینجا نمی خواهم به تاریخ بوجود آمدن شوراهای کارگری در کشور های مختلف بپردازم، زیرا خوشبختانه  بعضی از چپ های مستقلی که خود را جزئی ازجنبش کارگری می دانند، به این رسیده اند که بدون ایجا د یک سازمان بوروکراسی و هیرارش خارج از طبقه ی کارگرو مزدبگیران( “حزب طبقه ی کارگر”)   می شود رژیمی را سرنگون کرد وبدون کمک انقلابیون حرفه ای مثل احزاب و سازمان های به اصطلاح کمونیست ویا سوسیالیست، بو سیله ی شوراهای انقلابی خود حاکمیت سیاسی و اقتصادی را  به  دولت و سیستم سرمایه داری تحمیل و اعمال کند. در اینجا لازم به اشاره است، که ما این رفقا را در دامن خود پرورانده ایم و از وجود ما ایجاد شده اند، از این جهت  ما می خواهیم این همرزمان در شوراهای ما جمع و در کنارما باشند. ما به سازمان ویا حزبی که جدا از ما و مستقل از ما تشکیل شده ویا ایجاد شود نیازی نداریم. خوشبختانه بر خلاف انقلاب شکست خورده ی سال ۱۳۵۷ مسئله ی شوراهای انقلابی  کارگران و مزبگیران برای بعضی از رفقای چپ ایرانی جا افتاده است، که باعث خوشحالی است. همانطوری که اشاره شد، یاران کمونیست، سوسیالیست ویا نویسندگان حامی طبقه ی ما  در نشریه ها ویا کتاب های مختلفی سازمان شوراهای انقلابی کارگران و مزد بگیران  را با استفاده از تجارب  جنبش شورایی جهانی،  یا ترجمه کرده اند و یا  دیدگاه مثب خود را در این زمینه نوشته وبیان داشته اند. خوشبختانه امروزه روز حاکمیت اقتصادی و سیاسی  شوراهای کارگران و مزد بگیران، حد اقل از نظر تئوری در افکاربعضی از سازمان ها و احزاب چپ در اقصا نقاط جهان جا افتاده است، و تایید می کنند، که از پلکان بالای نردبان پایین بیایند و درکنار ما و دوش به دوش ما بر علیه کار مزدی و سیستم سرمایه داری بجنگند، و اما اگر چنین می نگرند و می اندیشند و می خواهند از تجربه ی یکدیگر استفاده کنیم ، به جمع ما خوش آمدند و به آنها  خوش آمد می گوییم. اما تفاوت ها و اختلافات در بعضی احزاب و یاسازمان ها در این است، که آنها بر این باورند که طبقه ی کارگر و مزدبگیران بدون داشتن یک “حزب طبقه ی کارگر” توانایی مقابله وغلبه به سیستم سرمایه داری را نخواهند داشت و این  زاویه ی نگاه  دیدی کاملن اشتباه، برتری طلب و بوروکراتیک می باشد . البته بوروکرات های طرف دار تشکیل ویا ایجاد حزب  توانایی طبقه ی کارگر و مزد بگیران را زیر سؤال می برند و بر این باورند که  بدون آموزش سوسیالیستی از سوی “انقلابیون حرفه ای”  و بدون وجود”حزب طبقه ی کارگر” مزدبگیران ضد سرمایه و طبقه کارگر نخواهد توانست حاکمیت سیاسی و اقتصادی خود را به سیستم سرمایه داری اعمال و تحمیل کند. در صورتی که تاریخ مبارزه ی طبقاتی نشان داده است ، که رهایی طبقه ی کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه فقط و فقط بدست خودشان امکان پذیراست، اما رهایی ما زمانی امکان پذیر است که کار مزدی از میان بر داشته شود. چپ بیرونی با چه خیال باطلی زندگی م کند.

مارکس در جنگ داخلی فرانسه چنین نگاشته است:« اساسن حکومت طبقه ی کارگر، نتیجه ی مبارزه ی طبقه ی تولید کننده بر علیه طبقه ی تصاحب کننده و شکل سیاسی سرانجام مکشوفی است که بر بستر آن می تواند رهایی اقتصادی کار محقق شود»

تجربه ی انقلابات و شورش های کارگری نشان داده است که شوراهای کارگری با دور زدن از اتحادیه ها و سندیکای کارگری بوجود  و یا ایجاد می شوند و نه به کمک انقلابیون حرفه ای یا احزاب وسازمان های چپ، این سازمان ها از بن با شوراهای کارگرو مزد بگیران فرق دارد و با وجود ودر وجود سیستم سرمایه داری  ایجاد و سازمان می یابند و حرکت خود را قانونی کرده اند، اما در مقابل ما می دانیم که شوراها ی ضد سرمایه داری مستقیمن سرمایه داری را زیر سوال می برند وبا برهم زدن قوانین سرمایه داری قوانین خود وموجودیت خود را جایگزین می کنند. در ادامه لازم به اشاره است، که اساسن بعد از جنگ جهانی دوم اتحا دیه ها ی کارگری  و احزاب هیرارشی یا سلسله مراتبی برای کارگران ومزد بگیران  و فعالین انقلابی، سنبل سازش بین کارگران  و سرمایه داران بوده اند و چنانکه همه  ما مطلع  هستیم اکثر احزاب و سازمان های چب  به اصطلاح مارکسیستی بدون استثنا، چه ترتسکیسم، مائوئیسم، استالینیسم و … برای شرکت در پارلمان های بورژوازی سرو گردن می شکنند. آمارها نشان می دهند که از ده ی ۸۰ به بعد طبقه ی کارگر و مزد بگیران آرام، آرام بند رابطه ی خود را با احزاب سنتی “چپ کمونیست” ،  باریک و باریکتر  می شود، و با  اتحادیه های کارگری نه رابطه ای مبارزاتی بلکه رابطه ای مثل بیمه های خصوصی را دارند.بر این بستر است، که  در روند انقلاب،  شوراهای ضد سرمایه داری با بی اعتنایی به سندیکا ها و اتحادیه ها، انقلاب را بر علیه سیستمی سیستم سرمایه پیش می برد.

جالب اینجاست که احزاب و سازمان های چپ  سنتی و غیر سنتی حرکت انقلابی کارگران را برای ایجاد شوراهای ضد سرمایه داری بعنوان حرکت های خود انگیخته یا خود بخودی می دانند! حتی این جنبش را ناگهانی غیر منتظره می دانند. من در مطالب مختلف این گونه نگر را به نقد کشیده ام. جنبش شورایی اصلن جنبش  ناگهانی و غیر منتضره نیست. این جنبش حساب شده است. البته برای احزاب وسازمان هایی که معتقد اند، انقلاب کارگران و مزدبگیران  بدون رهبری حزب و سازمان های کمونیستی یا سوسیالیستی پیروزنخواهد شد،  حرکت کارگران خودبخودی و خود جوش خواهد بود. بر این اساس از مقاومت جنبش کارگری آرژانتین در مقابل سرمایه داران نئولیبرالیسم شروع می کنم.

در بحران اقتصادی و مالی ۲۰۰۲-۲۰۰۱ آرژانتین با اشغال کارخانه های زیادی بوسیله ی کارگران و مزدبگیران رو برو شد، براین بسترجامعه ی آرژانتین خیلی سریع به یک بحران سیاسی و اقتصادی دچار شد.  بحران آرژانتین بدلیل ارتباط  مستقیمش با  اقتصاد  کشور اوراگوا، باعث شد که  کارگران و مزدبگیرن  این کشور همچنین  برای بدست آوردن مطالبات خود دست  به اشغال کارخانه  ها و اجرای خود مدیریتی در برخی از کارخانه ها و مؤسسات بزند. در برزیل و ونزوئلاا کارگران به اشغال کارخانه دست زدند. همزمان  با گسترش بحران اقتصادی در بخشی از  کشور های آمریکای لاتین، موج ورشکستگی کارخانه ها  و مؤسسات دامن این کشور ها را گرفت و از سوی دیگر کارخانه داران وسرمیه داران کلان سرمایه هایشان را از این کشورها خارج ودر کشورهایی که دارای نیروی کار ارزان  بود سرمایه گذاری می کردند. در این روند بیکاری و اشغال کارخانه ها ومؤسسات در این جوامع  ادامه داشت. اما هنوز کشورهای  نامبرد ه ی فوق از بحران اقتصادی و مالی سال ۲۰۰۰/۲۰۰۱  خارج نشده بودند که در سال ۲۰۰۸ جهان وارد یک بحران مالی و اقتصادی شد و بر بستر این بحران اشغال کارخانه ها و مؤسسات از مرز آمریکای لاتین گذشت و دامنه ی اروپا، و آمریکای شمالی را هم گرفت. طبق اطلاع از منابع آرژانتینی تا به امروز یعنی دسامبر ۲۰۱۹ در آرژانتین ۴۰۰ کارخانه بوسیله ی کارگران و مزد بگیران  به نحوه ی کنترل کارگری، خود گردانی یا مدیریت کارگری  یا تعاونی کارگران اداره می شود، ۷۸ کارخانه و مؤسسه در برزیل، ۲۲ کار خانه در اورگوای و حدودن ۸۰ کارخانه و مؤسسه در ونزوئلاا ( اشغال این کارخانه ها و مؤسسات دارای خواسته ها و مطالبات ضد سرمایه داری بودند، اما با شوراهای ضد سرمایه داری کمی فاصله دارند).

 نا گفته نماند، که در آلمان  در اواخر اکتبر ۲۰۰۷  در کارخانه دوچرخه سازی Bike System GmbH  در شهر تورینگر نرد هاوزن(Thürnger Nordhausen)    حدودن ۱۳۵ کارگر موقتن کارخانه را اشغال کرده و مانع خروج دستگاه و ماشین های تولیدی از کارخانه شدند و از ۲۲ تا ۲۶ اکتبر با دستمزد مساوی تولید را ادامه دادند. این روند با حمایت  اتحادیه ی آزاد کارگران  که از سازمن های آنارشیست است بر خوردار بود.   (FAU- Frei Arbeiterinnen-und Arbeiter-Union)

در مثال فوق می توان نتیجه گرفت، که ما اگر خودآگاه باشیم می توانیم در هر شرایطی خود مدیریتی و همچنین شوراهای ضد سرمایه داری را اعمال و اجرا کنیم، حتمن نباید شرایط جامعه بحران زده باشد،  فقط ما می باید به این خود آگاهی رسیده باشیم که سرمایه داران مثل زالو به تنمان چسبیده اندو خونمان را می مکند، ما می بایست به این خودآگاهی رسیده باشیم، که ما دنیایی می خواهیم بدون استثمارو کار مزدی است .  ما لازم است به این برسیم، که دنیایی بدون کارمزدی امکان پذیر است.

به هر رو، حتمن همگی ما یادمان نرفته است، که قبل از انقلاب شکست خرده ۱۳۵۷ اکثر سرمایه دران بزرگ در ایران یا یک شبه فرار کردند ویا در مقابل اعتصابات عظیم آن زمان ما،  یا کارخانه ها و مؤسسات را می بستند و یا دستگاها وابزارکار وتولید مان را می  فروختند. اما آنها نتوانستند  به آمالشان دست یابند. در عوض ما توانستیم درکار خاانه ها و مؤئسسات مختلف، با ایجاد شوراهای کارگری، خود گردانی و مدیریت کارگری را در بخشی از جامعه  اعمال کنیم. دراینجا لازم است کمی عمیق تر از تجربه  کارگران ومزدبگیران کشورهای دیگر مثل آرژانتین بگویم و خواهیم  دید که حدودن اتفاقات و دوز کلک های سرمایه داران شباهت نزدیکی بهم دارند، طبیعی هم هست که چنین باشد، زیرا  کارگران ومزدبگیران جهان  زیر سقف سیستم سرمایه دارجهانی استثمار می شوند.

تا به امروز بیش از ۴۰۰ کارخانه و موؤسسه ی بزرگ و کوچک بوسیله کارگران و مزد بگیران  به شیوه ی کنترل کارگری، تعاونی های کارگری و خود مدیریتی اداره و هدایت  می شوند( البته اشتباه نشود این خود مدیریتی هنوز شوراهای کارگریی به  بدرک ما نیستند) اما این کارخنه ها و موؤسسات به قرارزیر بوسیله کارگران اشغال شده و خود کارگران  مدیرت تولید، بازاریابی، فروش، خرید مواد خام ویا وسایل یدکی مورد نیاز، مدیریت استخدام واخراج، خود مدیری مالی و ارتباطات در سطح شهری، و کشوری اما خود مدیریتی هنوز در سیستمی انجام گرفته که هنوز این سیستم سرمایه داری است اما بحران موجود و. وضعیت اعتراضی کارگران و مزدبگیران بعنوان دوفاکتوریست که از یک سو دولت آرژانتین قار به از بین بردن بحران سیاسی و اقتصادی نیست و از سوی دیگر روحیه ی کارگران در مبارزه  ی شان در خود مدیریتی بسیار بالاست. اما این سیستم هنوز از بحران اقتصادی ۲۰۰۱  و ۲۰۰۸ تا کنون نتوانسته بر بحران اقتصادی و سیاسی غلبه کند، از این لحاظ آنقدر دولتش دچار مشکل است که توان سرکوب  مبارزه ی طبقاتی کارگران را ندارد. می دانیم که اگر سرمایه دارن و دولت آرژانتین توان داشت، مثل جمهوری اسلامی که بوسیله ی کمیته و سپاه پاستاران  شوراهای کارگری را سرکوب و با توپ تانک مقابله کرد، این دولت کارگران را سرکوب می کرد. به هر رو من مایل کمی از چگونگی شکل گیری جنبش اشغال کارخانه ها و خود مدیریتی کارگران برای شما همکاران توضیح دهم. در این روند اکثر کارگران توانسند جایگاه کاری خود تا به امروز حفظ کنند. علت اساسی اشغال کارخانه ها و خود مدیریتی این بوده است،  که در اکثر کارخانه ها ومؤسسات حدودن نارضایتی مشابه ای  در مورد روئسای و مدیر عاملا ها در چگونگی پیش برد فرایند تولید و نا برابری وتفاوت های اجتماعی و این چونین مسائلی بمرور جمع شده وهم چنین در این وضعیت بحرانی کارگران توانستند توانایی های خود را در این روند تجربه کنند و ادامه دهند. کارگران و مزد بگیران توانستند در روند مبارزه ی  به برابری، همکاری جمعی و تیمی، تولید بدون رئیس واستادکاروسرکارگر و به آگاهی های زیادی دست یابند.  کلودیو یک  ازکارگران کارخانه نساجی بروکمن ( Claudio vom Textielbetrieb Brukman) آرژانتین چنین توضیح می دهد:-  تجربه من نه تنها در کارخانه ی خودمان بلک در اکثر کارخانه ها و مؤسساتی که با خود مدیریتی کارگران و مزدبگیران خود گردانی می شود این است که  هر چه تولید می شود و به فروش می رسد. به این شکل توزیع وتقسیم می شود، اول اینک دستمزد همه ما حال چه کار دفتری کنی ، چه نظافت کنی، چه تولید کنی  مساویست اگر سود و یا زیانی هم باشد بین همه تقسیم می شود. مهم تر از هرچیز تصمییم گیریست. در مورد کار درون کارخانه، خرید، فروش، بازار یابی وروابط بیرونی کارخانه بوسیله ی مجمع عمومی کارگران و مزدبگیران تصمیم گیرفته می شود و هر کارگر و مزد بگیر از کارگر قدیمی تا کارگر جدید  یک رائ دارند. هر کارگر ویا مزدبگیر به سهم  خود در مورد حل مشکالت، پیشرفت ها و یا شکست ها ونظر ویا پیشنهاد می دهد، جدل کند و …. همه می دانیم که هر کاری کنیم سود و زررش را خودمان دریافت می کنیم پس همه با دل و جانما در همه چیز دخالت می کنیم. تو می توانی همه راقانع کنی وقتی نتوانستی همه را قانع کنی  که نتوانستی، اشکالی ندارد.

البته همه کار ها هم به این سادگی ها پیش نرفت در ابتدا ما دولت واتحادیه های بزرگ کارگرگری مشکلات زیادی داشتیم. دولت در مقابل اتحاد وهمبستگی ما و بدلیل اینکه خودش گرفتاری های زیادی داشت. تاکنون نتوانسته که ما را به زانو درآورد و مبارزاتمان کماکان ادامه دارد . اما اتحادیه های بزرگ کارگری می ترسیدند به ما نزدیک شوند، دلیلش هم مشخص بود، بدلیل اینکه ما طرح طبقه بندی مشاغل را در مورد تقسیم دست مزدها از رفته بود، تمام فعالیت کاری ما بدون هیرارشی و بدون سلسله مراتبی  انجام می شد و همه  دست مزد یک سان دریافت می کردند، روش کاری ما کلی از فعالیت های اتحادیه های کارگری، که بصورت سلسله مراتبی پیش می رفت را زیر سؤال میبرد و از این روش می ترسیدند که کارگران ومزدبگیران کارخانه ها و مؤسسات دیگرروش ما را دنبال کنند و از ریاست بیفتند و اعضا شان را ازدست بدهند. البته این اختلاف ودرگیری  باعث شد که  تعدادی از کارگران ومزدبگیرانی که این مؤسسات را بصورت تعاونی مدیریت می کردند، دوباره به هیرارشی و سلسله مراتبی سازمان کاری را قبول کردند و طرح طبقه بمدی مشاغل با دستمزد متفاوت را قبول و بکار بردند. و اما ما برای اینکه خود مدیریتی درسراسرجامعه ی آرژانتین به شیوه ی بهتر از اکنون پیش رود و در همه کارخانه ها ومؤسسات گسترش پیدا کند مبارزه خواهم کرئد. همانطوری که در فوق اشره شد، ما هم اکنون هم  با اداره ی مالیات، با مالکان و صاحبان قدیمی کارخانه، با اتحادیه های بزرگ کارگری و معمورین پلیس، مشکلاتی هم داریم  اما کما کان هنوز ابزار و وسائل تولید جزئی از مالکیت جمعی ماست و  فرآیند تولید  بوسیله ی مدیریت جمعی ما اداره وادامه می یابد. چیزی که در روند مبارزاتمان برای اکثر ما روشن شده  و روشنتر می شود این است که، اگراز سال ۲۰۰۱ در آرژانتین بیش از ۳۰۰ کارخانه و مؤسسه توانسته اند بدون رئیس و بدون رهبر و بدون سلسله مراتبی بودن سازمان کاروبا دستمزد های مساوی توانسته اند به نحوه ی بسیا رخوبی نسبت به گذشته به زندگی ادامه دهند، پس یک کشور و یا یک دنیای بدون رهبرو بدون رئیس امکان پذیر است. پس مدیریت جمعی هم در سراسر دنیا امکان پذیر است. اما یک کارخانه ویا یک جامعه ی بدون کارگر و مزد بگیر غیر ممکن است.

اگر ما بخواهیم به علت و وضعیت کنونی بپردازیم، میباید تحقیق بیشتری در  کشور هایی مثل شیلی، آرژانتین، ایران و غیرو که طرح و برنامه ی نئو لیبرالیسم شیره ی طبقه ی کارگر و مزدیگیران را گرفته و در حال چلاندن آنهاست، می باید کمی به عقب برگشته و واکاوی کنیم. من در اینجا مناسب می بینم که ابتدا به  به وضعیت آرزانتین و بعد به ایران توجه بیشتری کرد  . باید به اطلاع همکاران و رفقا برسانم که اگر من در اینجا به بی خانمان کردند کارگران و مزد بگیران از سوی اقتصاد ورشکسته شده ی نئولیبرالیسم می پردازم، منظورم این نیست که سرمایه داری دولتی در چین و کشورهایی مثل دولت سوسیال لیبرال ونزوئللا وعمومن دولتی شدن را تایید کنم، نه  شعار من این است، که ما باید سرنوشت خودمان را خودمان بدست گیریم ما می باید خودمان مدیریت فراورده های تولیدی و فکری مان را خودمان مدیریت کنیم و بس. به هر رو از آرژانتین شروع می کنم.

برای بررسی خیزش کارگران ومزد بگیران آرژانتین درفاصله ی ۲۰۰۱-۲۰۰۲ که با فروپاشی مدل اقتصادی نئولیبرال یک کمی تاریخ را به عق ورق می زنیم. با قدرت گیری آخرین دیکتاتوری نظامی در ۱۹۷۶ از سوی دولت یک برنامه بدن برو برگرد خصوصی سازی و فروش اموال عمومی شروع شد، بربستر این برنامه ریزی مشخص بود که برای پیش برد این اهداف می بایست فعالیت های جنبش کارگرگی ومبارزات آنه و همچنین چپ های طرفدار طبقه ی کارگر محدود و گرفته شود. این دو می بایست هم زمان پیش رود. روند سرکوب و سربنیست کردن فعالین کارگی ، چپ ها و دانشجویان تا سال ۱۹۸۳ ادامه داشت و در این سال دوباره مسئله دولت پارلمانی و انتخابات کارش را با ادامه ی سیاست های نئو لیبرالی پیش برد.

وقتی کارگران ومزد بگیران ابتکار عمل را از احزاب ، سازمان های چپ و سندیکا و اتحادیه ها می گیرند و وارد جنبش خود کنشگری و خود سازمانی می شوند، آیا یک خود انگیختگی است که یک باره وبدون استفاده از تجربه قبلی ویا بدون  بربنامه ریزی و خود بخودی صورت می گیرد؟ به باور من این تئوری شکست خورده چپ است، که از جنش شوراهای کارگران و خود کنشگری و خود گردانی جنبش کارگری و مزدبگیران، از جنبش خودبخودی و یا خود انگیخته ی و بی هدف نام می برند. جنبشی که خود طبقه ی کارگر و مزد بگیر برنامه رزی می کند، ابتکار عملش نه دست احزاب و سازمان هاست و نه بدست اتحادیه ی کارگری است. جنبش هایی مثل کمون پاریس،  جنبش کارگری چارتیست های انگلستن، جنبش شورای کارگران ۱۹۰۵ و ا۱۹۱۷ روسیه، جنبش کارگری آلمان در سالهای ۱۹۱۷ و۱۹۱۸ که به اپتکار خود کارگران و بدون تصمیم گیری اتحادیه ها، کارگران  قانون دولت سرمایه داری وقت زیر پا گذاشتند واعتصاب سراسری  را راه اندازی کردند. در این سازمان یابی، سوسیال دموکرات ها و اتحدیه های کارگری نقشی  نداشتند. همین روند ۱۹۳۶ در اسپانیا، مجارستان ۱۹۵۶، شیلی جنبش کارگران ومزد بگیران ۱۹۷۴، شورا های کارگری پرتغال ۱۹۷۵، ایران جنبش شوراهای کاران و مزدبگیران ۱۹۷۹(۱۳۵۷) خیزش جنبش کارگری آرژانتین ۲۰۰۰-۲۰۰۱ و بعد از این جنبشهای خود سازمانده کارگران در یونان، ایتالیا، جنبش خوسازمانده  ایران ۱۳۹۶، جنبش خود سازمانده جلیقه زرد ه، جنبش خودسازمانده آبان ۱۳۹۸ و جنبش هایی که در آینده در راهند  وخود سازمانده و به ابتکار جنبش کارگری و مزدبگیران خواهد بود و احزاب و سازمان ها و اتحادیه های کارکری نقش مؤثر نخواهند داشت.

روند شکل گیری جنبش های فوق نشاندهند ی این است که جنبش کارگری در روند مبارزه ی خود بر علیه سرمایه و سیستم استثماری، برداشت ها و تجارب خود را ازاین سیستم در کارخانه ها، مؤسسات ودر جامعه  متکاملتر کرده ودر شرایط و سازمانیابی شورایی داشته ها و اندوخته های گذشته ای که در مبارزه تجربه کرده است را با نوآوری های خود، که حین مبارزه ی  نوین ضد سرمایه داری براساس سازمانیابی شورایی بکار می برد. و این روند نقدی بر تفکر بوروکراتیک جریان چپ است، که جنبش شورایی را جنبشی خودبخودی و خود انگیخته ساده و بدون هدف می داند. وحدت کارگران و مزدبگیران امری است که در روند کارمزدی شکل می گیرد، استقلال طبقاتی، خود کنشگری، ایده ی خودگردانی در روند مبارزه ی ماقبل از ایجاد شوراها و برای نفی کار مزدی و نا برابری اجتماعی است. این خود نوعی از آگاهی است، که در خلال سازماندهی شورایی بسط و تکامل می یابد. در سراسر تاریخ شوراهای کارگری با یکی از ویژگی های مهم عروج نموده، یکی از ویژگی های این سازمان دموکراسی از پایین و دموکراسی مستقیم، تشکیل کمیسون های کارگری یا تیم های کاری است.

زنده باد سازمانیابی سراسری شوراهای انقلابی و ضد سرمایه داری

۲۴ دی ماه ۱۳۹۸

علی برومند