این قصه را الم باید که از قلم هیچ نیاید

این قصه را الم باید که از قلم هیچ نیاید

ای جان داده تکیه بر دیوار
در شبی سرد و جانسوز زمستانی
در این کهسار .
ای برادر ای رفیق ای یگانه ترین یار .
ای رفته تا رهایی .
بگو آیا تا رهایی ما هنوز راهی هست در این کهسار ؟
بهروز شادیمقدم
۲۴٫۱۲٫۲۰۱۹