در حاشیه ارزیابی تقوایی از اعتراضات دانشجویی در آذر ۹۸

در حاشیه  ارزیابی تقوایی از اعتراضات دانشجویی در آذر ۹۸

سعید کرامت

December 22, 2019

s.keramat@gmail.com

در ادامه بحث هایش در برخورد به اعتراضات دانشجویی در آذر ۹۸، حمید تقوایی طی مطلبی تحت عنوان “کمونیسم کارگری و ‘مارکسیسم’ پرو رژیمی” در انترناسیونال شماره ۸۴۷، تلاش کرده است که نقطه نظراتش را “مستدل تر” کند. وی در این مسیر با طرح یک سئوال قصد دارد منقدینش را به چالش بکشاند. همان پرسش، اما،  سبب گشته که نظراتش را تبدیل به  سیبلی برای سئوالات متعدد بکند.

تقوایی در این مطلب صورت مسئله را به طرز دلبخواه خودش  طراحی  و سپس به مخالفانش تاخته است. مثلا، در رابطه با مطرح شدن یک شعار در افشای نئولیبرالیسم، در تجمع دانشجویان،  با ژستی  حق به جانب پرسیده است: ” سئوال بسادگی اینست آیا اقتصاد ایران نئولیبرالیستی هست یا خیر؟” در واکنش به این پرسش، سئوال به مراتب ساده تر من این است، “چه کسی همچین ادعایی داشته است؟”  آیا آقای تقوایی میتوانند ما را به یک قطعنامه یا بیانیه هیچ تشکل دانشجویی در جریان این تحول ارجاع دهند که ادعا کرده باشند که  اقتصاد ایران از یک سیستم  نئولیبرالیستی پیروی میکند؟  بیانیه دانشجویان در جریان آن گردهمایی تماما در تناقض با مسائلی است که تقوایی به آنها اشاره کرده است.

احتمالا طرح آن شعار به یکی از دو دلیل زیر بوده است

.۱- چند نفری آنرا بخاطر علاقه و باور شخصی مطرح کرده اند که میتواند یک شعار حاشیه ای باشد. ۲- ممکن است که طیف گسترده ای از دانشجویان درک عمیقی از سیستم اقتصادی نئولیبرالیسم  دارند و تلاش کرده اند که به جامعه یاد آور شوند که افق آنها بایستی فراتر از سرنگونی جمهوری اسلامی برود. زیرا در شیلی، لبنان، فرانسه و…..  سیستم باوجود اینکه اسلامی نیست اما مشکلات اقتصادی  همچنان سر جای خودش است. به همین دلیل به مبارزات جاری در کشورهای دیگر اشاره کرده اند. وجود همچین افقی در جامعه برای یک مدافع عدالت اجتماعی بایستی وجد آور باشد نه خشم آفرین.

اما اجازه بدهید که فرض  کنیم که حمید تقوایی درست میگوید؛ اشاره آن بنر به نئولیبرالیسم برای جنبش کمونیستی فاجعه بوده. تقبل این فرضیه ما را به سئوال دوم می رساند. و آن  سئوال این است: “در حالی که آقای تقوایی این همه حساسیت در مقابل یک بنر در حاشیه یک گردهمایی دارد و آنرا “پرو رژیمی” میداند، چرا اعتراضات ۸۸ را با آن همه شعار مذهبی و ارتجاعی و رهبران و سخنگویانی که خود پاره تن رژیم بودند، “انقلاب” نامید؟. چرا  هر روز در تلوزیون ظاهر میشد و در مدح و ثنای آن جنبش داد سخن سر میداد؟ جهت یاد آوری نمونه هایی از شعارهای غالب آن دوره به شرح زیر بودند:

این لشکر حسین است، حامی میرحسین است.

ای رهبر آزاده، خمینی چشم براته

بسیجی با غیرت، حمایت، حمایت.

تقلب حرام است این شعار امام است..

حسین حسین شعار ماست، موسوی افتخار ماست.

خمینی! کجایی؟ موسوی تنها شده.

رأی ما یک کلام، نخست‌وزیر امام.

من متحیر هستم چرا در ساختار فکری تقوایی یک جنبش تحت هژمونی “نخست وزیر امام” و با این شعارهای قرون وستایی، انقلابی معرفی میشود،  اما یک جنبش چپ، با آن بیانیه رادیکال و پیشرو،  به دلیل یک شعار در تقابل با نئولیبرالیسم “خط امامی” لقب میگیرد؟.

سئوال سوم این است چگونه بمباران ناتو در لیبی و ویران کردن آن کشور، و یا جدال و خشونت تروریستها در سوریه توسط تقوایی “انقلاب” بشمار رفت اما   یک شعار علیه نئولیبرالیسم این همه خشم او را برانگیخته است؟.

سئوال چهارم، اما تلخ تر این است، چرا کسی که مدعی طرفداری از آزادی و عدالت اجتماعی است به این سهولت و بدون هیچ احساس مسئولیتی این چنین بی پروا و زمخت به هم کیشانش برچسب نچسپ و نارو میزند؟

تقوایی ادعا کرده است که  در جریان آن اعتراضات، جریانات توده ای پرچم آمریکا را آتش زده اند. اولا در جریان هر اعتراض توده ای افراد و گروههای رفتارهای متفاوت و گاها مسخره از خود ممکن است نشان بدهند. درست نیست آن رفتارهای ‌حاشیه ای به شناسنامه تمام جنبش تبدیل کرد. دوما پرچم آتش بزنند،  آسمان که به زمین نیامده است. مگر در امریکا این کار را نمی کنند؟ سوما، این استدلال که گویا جریانات طیف توده ای مبتکرش بوده اند بیشتر به شوخی شبیه است تا بیان یک واقعیت. زیرا جریانات طیف توده بعد از سقوط شوروی بیش از هر جریان دیگری طرفدار مدارا با آمریکا و حرکت به سوی بازار آزاد سرمایه داری شدند.

بنظرم تقوایی، بجای نگاه  جنبشی به اعتراضات ، با عینک رنگی فرقه گرایانه  به تحولات سیاسی می نگرد. به همین دلیل آنها را به خودی و غیر خودی تقسیم میکند.  افرادی که کلمات و عبارات  او را تکرار نکنند و رهبری او را قبول نداشته باشند، هرسازی بزنند به مذاق او خوش نخواهد آمد. در این سیستم فکری انگار بایستی ابتدا سربسپاری بعد دم برآری. وگر نه ‌هرچه بگی فاقد وجاهت شرعی است. به همین دلیل،  به سادگی در کاتاگوری مک کارتیستی و خط امامی، پرو رژیمی و….، قرار میگیرند و تکفیر میشوند. این سنت، این فرهنگ و این ساختار فکری  در ١۵ سال اخیر ضربه های کمر شکن و جبران ناپذیری  به جنبش کمونیسم کارگری زده و متاسفانه چشم اندازی برای پایان آن دیده نمیشود.