ھذیانھای پایانی یک حکومت امام زمانی

 ھذیانھای پایانی یک حکومت امام زمانی

سلام قادری  

حس کردن پایان  یک حکومت،تدارک دردناک پذیرش آن پایان است.فرق یک حکومت،با یک سیستم و با یک قدرت سرمایە داری در این است؛کە حکومتی می تواند عارضە ای از قطب بندی و بحران درون یک سیستم باشد و در دورەای برای آن سیستم و منافعش در یک منطقە ی مشخص تحمیل شود،اما حکومتھای سرمایە داری کە بر آمد و عارضە ی بحرانھا و ضروریات سیستم سرمایە داری ھستند؛خودشان بە خودی خود سیستم نیستند شکل و فرمی مشخص در درون آن سیستم و از آن سیستم ھستند.سرمایداری  کە خود یک سیستم مبتنی بر مالکیت خصوصی،یا دولتی بر ابزارھای تولید  است و کل سرمایە ی اجتماعی را تحت کنترل دولت سرمایە داران دارد در شکل و شمایل قرون و سطایی،کمونیسم نما،شیخ نشینانە،سلطانی،شاھنشاھی و البتە اغلب پارلمانی وجود دارد.این شکل و شمایل را قدرتھای سرمایە داری در نزاعھای سرد و گرم قطبھای سرمایداری بر ھمدگیر تحمیل یا بھتر است بگویم از ھم می پذیرند.آنچە کە برای قدرتھای سرمایە داری مشترکا مقدس است سیستم سرمایە داری است و آنچە کە محل نزاع است و جبھە بندیھای این قدرتھا را در روندی دراماتیک بە سر انجامھای دورەای گاە کوتاە و گاھا طولانی می کشاند،رودررویی منافع این قدرتھا در درون سیستم سرمایە داری است.جمھوری اسلامی کە خود شکل ناھمگون ونامتعارف یک حکومت سرمایە درایست و در دورەای مشخص قدرتھای غربی در مقابل یک گزینە ی دیگر  کە قطعا می توانست کمونیستی و بە روسیە نزدیک باشد ھم علمش کردند،ھم پذیرایش 

شدند.

پس جمھوری اسلامی شکلی نامتعارف از یک .حکومت سرمایە داری است کە از دل نیازھای یک دورە ی قدرتھای سرمایە داری متشکل شدە و در دورە ی دیگری از حیاط این قدرتھا می تواند شکل ببازد و ملبس بە شمایل سیاسی تازە ای،کھنگی سیستم سرمایداری را تازە کند.جمھوری اسلامی قدرت نبودە و نیست چرا کە برای این کە حکومتی یک قدرت در میان دولتھای سرمایە داری بە حساب بیاید در درجە اول باید یکی از قدرتھای اقتصادی  با توان علمی اکتشافی و تکنولوژیکی قابل رقابت با قدرتھای برتر این سیستم باشد و البتە فاکترھایی چون قدرت و توان نظامی،وسعت جغرافیای،جمعیت،جایگاە و موقعیت حقوقی در سازمان ملل و سیستم جھانی بر آمدە از جنگ جھانی دوم ھم ا ز دیگر شاخصە ھای یک قدرت سرمایە داری است.

جمھوری اسلامی خود نە سیستم و نە قدرت سرمایە داریست،بلکە شکلی بی ثبات از یک حکومت سرمایە داری است کە بە لحاظ فرم تغیر و رفرم در آن برای قدرتھای سرمایە داری ھم، مشروط بر ھزینە متناسب و سرانجام قابل کنترل، محتوم است.آنچە کە سردمداران حکومت اسلامی ایران بر آن واقفند این است کە ظرفیتھای را در آن منطقە دارند کە حکومتی سرکش باشند و سعی داشتند و دارند کە با این سرکشیھا ھزینە را سنگین کنندس

سرانجام ھر تغیری را غیر قابل پیش بینی جلوە دھند.در داخل ھم سرکشیھا و قدر ت نماییھای منطقە ای را بە کار می گرفتند تا وجھە و شاخصە ی حکومتی سیستماتیک،مقتدر،قوی و مادامالعمر  را بە جامعە ی ایران بباورانند.

تا سالھا ھم باور بە تغییر بنیادی جمھوری اسلامی بسیار بعید بە نظر می رسید،چرا کە یک تصور بر این بود کە ظرفیت کشتار و جنایت این حکومت عقیدتی چنان بالاست کە اگر شدە تک تک شھروندان ایران را بە رگبار ببندد،درنگ نخواھد کرد.از سویی دیگر مسئلە ی فلسطین و حزباللە لبنان و اخیرا سوریە،عراق و یمن این حکومت را قدرتی منطقە ای و پر و بال کشیدە بر خاور میانە جلوە میداد.اما ھمە اینھا در واقع بە این عمق و حجم نیست کە جمھوری اسلامی و دستگاھھای رسانە ای و تبلیغیش القایش کردەاند.در یمن دستە جات تحت حمایتشان در یک ھماھنگی جھانی در باتلاق نبردی نابرابر بە تیغ عربستان سعودی سپردە شدە اند و مردم یمن عملا در میان دو نیروی مرتجعگیر افتادە اند،در فلسطین وابستگی مالی گروە حماس بە معنای تحت امر بودن نیروھای سیاسی و مردم فلسطین نیست،در لبنان نفوظ مالی آنھا بر حزب اللە بازدە ی مالی، منطقە ای و سیاسی ندارد،بلکە تنھا بازدە اش قرار بود تبلیغی باشد کە این روزھا و در شعارھای مردم می بینیم کە تاثیر معکوس داشتە است در سوریە کە برندە اصلی روسیە بود و ایران نھایتا ابزاری در دست روسیە برای برندە شدن منطقە ای در مقابل قدرتھای غربی بود.ھمکاری و ھمگامی ایران با آمریکا در جریان اشغال عراق و افغانستان ھم باز برندە اش آمریکا بود و ایران از یک پادوی دورەای بە یک دخالتگر منفور تبدیل گشتە است.

جای تامل است کە دولت شاھنشاھی ھم در منطقە قدرت نمایی می کرد. زمانی بارزانیھا را تجھیز کرد و متعاقبا بە آنھا خیانت کرد و در دورەای دیگر جنبش زفار را با دخالت مستقیم سرکوب کرد؛اما نھایتا از شکلی تاریخ مصرف گذشتە بە شکل ولی شاھی،سلطە تبدیل گشت دولت آمریکا تحت فشار قطب بندی با روسیە و فشار تودە ھای معترض مردم از پایین لحظە ای از این کە بە تغییر و و شکل گیری نظام سیاسی دیگری کمک کند درنگ نکرد.

حکومت جادو و جادوی حکومت

روحانیت و باورھا و خدە ھایشان چون جادوگران  ھمیشە در ایران بخشی از حکومت بودە اند.روحانیون چون حکومت در سایە و بخشی از حاکمیت طبقە مسلط بودە اند و برای شاە و سلطان ھر دورە و بازاریان ملک داران و مملکتدران حاکمیت بر ذھن و روان عمومی جامعە را تامین کردەاند.در خود حکومت اسلامی ھم آخوند یا خود دروس دانشگاھی را ملبس بە یونیفرم آخوندی می کند و مدیرت ھم می کند چون بخشی از لایە یی  بالای حاکمیت،یا نە درپشت ھمان پدافند جھل و خرافە،اختناق اندیشە و قاچاق ماندن شعور را پاسداری می کند.روحانیت چون ویروس از فساد و ستم حکومتھا ارتزاق میکنند،آنھا بە لحاظ روانی مریض احوالانی خطرناکند کە مالیخولای خرافات و باورھای جادوییشان آنھا را بر حقانیت خود مسمم می کند و در راستای منافع آنی و آتی،قشری و دستە ای ھر آنچە را لازم ببیند ا بە اجرا در می آورند حتی اگر شدە با ھمدستی ارازل و اوباش و  با توسل بە تبھکاری .آنھا ھمیشە توفیقاتشان را بە دست غیبی خدایگان آسمان مربوط می بینند و شکست ھای زمینیشان را از بیرحمی و قسی و القلبی شمرھا و معاویە ھای زمانە نتیجە می گیرند.

کیس آیت و البلا خمینی

روز اولی کە خمینی در مقابل حکومت ظاھر شدە چنان کە از اسناد آن دورە پیداست یک روحانی پر شر و شور ،عقیدتی و فدایی گونە ای  بود،کە بە خواب ھم نمی دید حاکم مملکت بشود و تصورش را نمی کرد کە بە این آسانیھا از دست حکومت شاە رھا بشود.او اما از ھمان برخوردھای اولیە ی ساواک احساس می کند کە حکومت در ھراس از کمونیستھا فشار کوبندە ای بە آخوندھای چون او نمی آورد. از ھمان روزھا   کە کارکرد آخوند و اسلام را در سیستم سرمایە داری حس می کند و تا روزی کە بە حکومت می رسد احتمالا جادوی پیش رویھای غیر قابل انتظارش و نھایتا پذیرشش چون رھبر آسمانی ایران توسط غرب  را بە دست غیبی خدا و امام زمان مرتبط می دانستە.چرا کە برای سیستم فکری یک کودتاچی چون پینوشە و یک آخوند ماجراجو چون خمینی،کە نیاز دورەای سیستم آنھا را از فرش بر عرش می رساند توضیح و فھم آن ھمە پیش روی جز در غیب آسان نبود.خمینی کە روز آزادی خرمشھر گفت«خرمشھر را خدا آزاد کرد»ھمە دورە اعتلای جادوییش را بە نبوغ فقیھانە ی خود و دست غیبیی اللە مرتبط می دانستە و آنگاە کە غرب و ساواک در مقابل کمونیستھا وجودش را غنیمت می دیدند و در مقابل جریاناتی چون حزب تودە و جبھە ملی او را پل گذراری دورەای از حکومت شاھنشاھی می پنداشتند؛عملا ابر و باد و مەو فلک و بیبیسی در کار بودند تا چھرەاش در ماە بیفتد و بە رھبر جادویی یک انقلاب تودە ای تبدیل شود.

خمینی عید نوروز ۱۳۴۱ را عزای ملی اعلام کرد چون از نظر او  دستگاه جابر در نظر داشت تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند.

 یک سال بعد هم  در نیمه آبان ۱۳۴۲ پنھانی بە دولت جان اف کندی پیغام داد تا حملات لفظی‌اش سوء تعبیر نشود زیرا او از منافع آمریکا در ایران حمایت می‌کند.فروردین سال ١٣۴٣ با یک خدعە ی غلط انداز از زندان خلاص شدە و سیاست او را انتخاب می کند.

او روز بعد از بازگشت بە قم ماجرای عقب‌نشینی مصلحتییش را اینگونە توجیە کرد:

آمد یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را بیاورم، گفت آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب،‌ نیرنگ، خلاصه پدرسوختگی است و آن را شما برای ما بگذارید.”

به نظر می‌رسد مقام مذکور تیمسار حسن پاکروان، رئیس وقت ساواک بوده باشد که با اعدام آیت‌الله خمینی مخالفت کردە بود و در حبس خانگی چند بار برای مثلا بە کار گرفتنش با او دیدار کردە بود.

آیت‌والبلا  می‌افزاید:چون موقع مقتضی نبود نخواستم با او بحثی کنم، گفتم ما از اول وارد این سیاست که شما می‌گویید نبوده‌ایم.”

البتە بعدھا کە مقتضی شد،‌تصریح کرد: “والله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کرده‌اند.”

 تا سال ١٣۴٣ و اصلاحات شاه،رعیت زمین می‌خواست و نیمی از جمعیت کشور هم حق رأی. حمله به سپاه دانش و سپاه بهداشت هم راه موثری برای جذب هواداران تحصیل‌کرده مصدق یا توده‌ای ها در شهرها نبود.

 خمینی حساب شده حملاتش را متوجه آمریکا کرد، همان آمریکایی که با همدستی بریتانیا و ارتش و آیت‌الله بهبهانی و شعبان جعفری دولت محمد مصدق را سرنگون کرده ولی بیش از همه آن‌ها،بە یومن نیروھای چپ و کمونیست ھم مغضوب مردم ایران شده بود.

خمینی می گویدآقا، تمام گرفتاری‌های ما از آمریکاست” 

مجالس شورای ملی و سنا تازه تصویب کرده بودند که ایران ۲۰۰ میلیون دلار از آمریکا وام نظامی بگیرد و به مستشاران آمریکا در ارتش مصونیت قضایی اعطا کند

 خمینی  خدعە چی دوبارە واکنش نشان داد: “ما را فروختند. استقلال ما را فروختند.”

رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما.”

سخنرانی به دستگیری و تبعید خمینیاول به  شھر نو شھیر ترکیه و بعد به شهر نجف در عراقمنجر می‌شود.تا نظریه ولایت فقیه را مطرح می کند و دور نمی بیند روزی خود بە جای شاھنشاە،ولی الشاە بشود.بر اساس آندر کتاب ولایت فقیه و جهاد اکبر صراحتا میگوید: “فقهای عادل باید رئیس و حاکم باشند و اجرای احکام کنند و نظام اجتماعی را مستقر گردانند.”

خمینی در پاییز ۱۳۵۷ از عراق اخراج و در حومه پاریس مستقر شد. بالاخرە وقت آن رسیدە بود کە جبھە غرب او را  پس از یک دهه انزوای رسانه‌ای به عنوان رهبر پرطرفدار ائتلافی بزرگ از مخالفان شاه  بە خورد مردم ایران و میدیای جھانیش بدھند.

اماماسلام‌گرایان و ملی‌گرایان و تودە یھای  ایران حالا موقعیتی اسطوره‌ای کسب کرده بود؛ میلیون‌ها نفر از مردم ایران یک شب به آسمان خیره شدند تا شاید چهره‌اش را در قرص ماه مشاهده کنند.

فقیە خدعە چی در آستانه بازگشت به ایران درباره نظریه ولایت فقیه خود حرفی نمی‌زد. به آنهایی هم که قدری به نیاتش مشکوک بودند و می‌پرسیدند آیا ما در انقلاب از زیر چکمه استبداد به زیر نعلین استبداد خواهیم رفت می‌گفت: “شما اگر حکومت اسلامی را ببینید خواهید دید که دیکتاتوری اصلا در اسلام وجود ندارد.”

رهبر خدعە چی مصادرە ی انقلاب مردم ایران، آمریکا را هم از وعده‌های خود بی نصیب نمی‌کند.بنا بر مجموعه تازه‌ای از اسناد دولت کارتر که پس از ۳۵ سال از حالت محرمانه خارج شده،خمینی و دستیارانش به‌شدت از تکرار سناریوی کودتای ۲۸ مرداد هراس داشتە اند؛ یعنی‌ این نگران بودند که کاخ سفید در لحظه آخر به ارتش ایران دستور سرکوب بدهد و برنامه‌هایشان را مختل کند.

فقیە خدعە چی در آستانه بازگشت به ایران درباره نظریه ولایت فقیه خود حرفی نمی‌زد. به آنهایی هم که قدری به نیاتش مشکوک بودند و از چند و چون حکومت ولی شاھی می‌پرسیدند،می گفت: “شما اگر حکومت اسلامی را ببینید خواهید دید که دیکتاتوری اصلا در اسلام وجود ندارد.”

رهبر خدعە چی مصادرە ی انقلاب ایران، آمریکا را هم از وعده‌های خود بی نصیب نمی‌گذاشت.بنا بر مجموعه تازه‌ای از اسناد دولت کارتر که پس از ۳۵ سال از حالت محرمانه خارج شده،خمینی و دستیارانش به‌شدت از تکرار سناریوی کودتای ۲۸ مرداد هراس داشتند؛ یعنی‌ این که کاخ سفید در لحظه آخر به ارتش ایران دستور سرکوب بدهد و برنامه‌هایشان را مختل کند.

در یکی از رمانھای سبک رئالیسم جادویی کە داستان بە حکومت رسیدن و سقوط یک نظامی  در روندی این چنینی بە طنز بیان شدە از مادر  دیکتاتور سوال میشود راست است کە فرزندت پنج کلاس سواد دارد و او جواب می دھد کە اگر می دونستم رئیس جمھور میشود میفرستادمش تا بیشتر درس بخواند.

چرا فلاش بک از عرش بە فرش

فلاش بک بە چگونگی شکل گیری این حکومت بر متن تقابلھای جھان دو قطبی آن دورە و تحت فشار مبارزات مردم و نیروھای سیاسی ازیک سو  و بە دلیل ستمگری،فساد،وابستگی و ناکارامدی حکومت شاە در آن دورە لازم بود تا روشن بشود کە ھزیانھای سردمداران این حکومت ریشە در چە توھمات و سیستم تحلیلی مالیخولیایی دارد.

مسائل و سیاستھایی با تشخیص دورەای آمریکا و شرکایش  در سال ١٣۵٧ زمینە ی آمدنش را فراھم کرد و البتە رفتنی است چرا کە اعتراضات و ناخوانایی اقشار و طبقاط مختلف جامعە با آن از یک سو و از دیگر سو انعطاف آورندگان جھانیش در رفرم یا دوبارە شکل دھی حکومت در ایران ھمە نشان از آن دارد کە ھمان گونە کە آمدنش در 

آن دورە چندان باور پذیر نبود،رفتنش ھم در این دورە زیاد محتمل بە نظر نمی رسد، در حالی کە حتمیست.       

در دل خطابە ھای رسمی حکومت حتی طیف وسیع اقشار وابستە بە حکومت بە سوی ھمدلی و ھمدردی با اقشار معترض کشیدە شدە اند،چرا کە بوی خون ریختە شدە معترضان و مستندات زندە محرومیت وسیع اقشاری کە نە بە داشتە ھایشان و نە بە حداقل حقوق مزایای حکومت وابستە ھستند، بدیھی و آشکارتر از آنچە است کە حکومت تلاش دارد القا کند.

آنچە کە این روزھا این حکومت بە ناکامی در پی آن است نگە داشتن و توجیە کردن لایە ای از منتفعین و متوھمین بە دور خود است.در حالی کە از یک سو متوھمین در ھمسایگی خود محرومیت و ناگزیری معترضین از دست این دولت ناکارامد را می بینند، از دیگر سو منتفعین چون حس می کنند این دولت در حال فروپاشیست چراغ خاموش و آرام دارند ھر آنچە را کە میتوانند می چاپند و بە خارج از کشور منتقل میکنند.سردمداران اصلی و عقیدتی این حکومت کە معماران این دوگماتیزم ھمە جانبە ھستند بە شیوەی مطلقی در دام خود تنیدەی خواب و خیالھای خرافات اداریشان،تک افتادە اند.ھمین خوف انزوا است کە اصلاح طلب و اصولچیھا را در حین شکافی چند سالە کە داشتە اند،بە آغوش ھم پرت دادە است.اما روزی کە حس کردند این لایە کنونی ھم نشتی دارد بە فکر سبقت گرفتن در تبرئە ی خود خواھند افتاد و ھر جناح سعی خواھد کرد کە جناح مقابل را بە تە درە پرت کند تا خود را از شراکت در این سقوط باز بدارد.

تلاش دارند تا جامعە را با القای کنترل قائلە و فتنە و شرارت مرعوب کنند تا شاید روزی کە مردم بە زور سرنیزە و کشتار امید و ارادە ی بازتافتە یشان را باختند؛ دوبارە و برای سالھای دور و دراز دیگری بە شکل تعدیل شدەی ھمین حکومت تن دھند.اما آیا احتمال و خطر این کە چنین بشود چقدر جدی است؟

واقعیت این است کە جامعە تنھا با تداوم ھر شکلی از اعتراض است کە بر سلطەی استبدادی فشارش را نگە می دارد،زمان پیروزی را نمی شود با عینک خوشبینی ھا و بدبینیھای حتی عینی و واقعی پیشبینی کرد، چرا کە عوامل و پشامدھایی می توانند سبب تسریع پیروزی بشوند و یا بر عکس عواملی  می توانندسعود بە سوی آن را بە تعویق بیندازند.آنچە کە روشن و بدیھی است سرفنظر از سرعت و قطعیت پیروزی متعالیترین وضعیت برای یک جامعە ایامیست کە در آن مبارزە ای در جریان است، چرا کە مبارزە در نفس خود پیروزیست چون فقط نفس وجود مبارزە است کە بر ظالمتر شدن دشمن مانع می شود و امکان ضعف  نە گستاختر شدن دشمن را در در زندە و حتوم نگە می دارد.

اگر دشمن انتخابات برگزار می کند بایکوت متحدانە و ملموس آن نسق دشمن را می گیرد،اگر دشمن جشن انقلابش را می گیرد حرکتی متحدانە کە نشانی از عزا را در حجمی سراسری نشان  دھد  زبان گویای ناسازگاری و آشت ناپذیری با حاکمیت خواھد بود.

اگر دشمن عزا اعلام می کند و تعطیلات عزاداریش است بھترین زمان برای نشان دادن شادی  انکاری و متحدانە است،

ھمە اینھا  در کنار پازلی از اعتصاب و تشکل محیط کار،اعتراضات خیابانی و آگاھگری و تشکیلاتی گاە مخفی و بە استضای زمان و مکان علنی حکومت را از نھادینە کردن و باوراندن ادامە ی سلطە محروم می کند،در مقابل حکومت بە انزوای درونی می کشاند و دستانت تیر اندازانش را سست کردە و بە لرزە وامیدارد.