درس تاریخ

درس تاریخ

(به احتمال قریب به یقین، در آینده نزدیک در خیلی از کتاب‌های درسی تاریخ در خیلی از کشورهای جهان، در بخش مربوط به ایران چیزی شبیه به این را خواهیم دید)

. . . در سال ۱۹۷۹ در ایران یک اتفاق عجیبی افتاد؛ مردم ایران برای پایان دادن به همه ستمها، تبعیضات و نابرابری هایی که از آنها رنج می‌برند بپاخاستند، حکومت موجود را بزیر کشیدند و به دوره پادشاهی در آن کشور پایان دادند. ولی حکومت جدیدی که روی کار آمد، شروع به انتقام گرفتن از مردمی کرد که جرات کرده بودند علیه “نمایندگان خدا” و پادشاه “کمر بسته امام رضا” و ”سایه خدا‟ قیام کنند.

حکومت جدید خود را یک حکومت اسلامى و رهبرش را نماینده خدا بر روى زمین نامید و مردم را به سجده پاى بنیانگزارش فراخواند. این حکومت زنان را از مردان جدا کرد. هر معترضى را روانه زندان و شکنجه گاه کرد و یا از کشور فرارى داد. انسانهاى بیشماى را بدار زد. زنهاى زیادى را سنگسار کرد. اقتصاد و رفاه را ”زیر بناى خر‟ نامید، حقوق کارکنان مملکت را ماه ها پرداخت نکرد و جامعه را به چنان وضعى دچار کرد که تعداد زیادى از مردان و زنان براى تامین معاش خود و خانواده شان راهى جز فروش تن خود و فرزندان خود نیافتند. سران حکومت فربه و فربه تر شدند و تمام ثروت آن جامعه را در حسابهاى بانکى خود ذخیره کردند.

مردم ایران سه بار برعلیه این حکومت قیام کردند ولى هر بار قیام آنها از طرف جلادان حکومت به خون کشیده شد. معترضین خش و خاشاک و ارازل و اوباش نامیده شدند و در خیابانها و کوچه ها به رگبار بسته شدند. خلاصه اینکه، این حکومت برعلیه مردم ایران همه خشونتهاى همه ستمکاران تمام تاریخ را یکجا به اجرا گذاشت. ولى هر حمله سرکوبگرانه این حکومت، بجاى ترس و وحشت، خشم و نفرت علیه سرانش را در میان مردم انباشته تر و انباشته تر کرد. . . ولى روزى مردم بجان آمده ایران دست به قیام نهایى زدند. آنها در شهرهاى مختلف ایران در صفهاى چند صدهزار نفرى بطرف مراکز قدرت حکومت اسلامى به حرکت درآمدند. در مقابل صفوف بهم پیوسته مردم هیچ نیروى مسلحى یاراى مقاوت نداشت. در یک روز صفى بطرف محل سکونت رهبر، صفى بطرف کاخ ریاست جمهورى و صفى بطرف مجلس اسلامى حرکت کردند. رهبر اصلى حکومت که ولى فقیه نامیده میشد، قبل از رسیدن صف مردم ،بدست تعدادى از نگهبانان خودش بقتل رسیده بود. تعداد زیادى از نیروهاى انتظامى اسلحه هاى خود را برزمین گذاشته و به مردم پیوسته بودند. برخى از فرماندهان بالاى نیروهاى انتظامى خوکشى کرده و تعدادى هم خود را تسلیم مردم کرده بودند. رئیس جمهور بوسیله مردم زنده زنده بازداشت شد. تعداد زیادى از نمایندگان مجلس قبل از رسیدن صف مردم مجلس را ترک کرده و فرار کرده بودند ولى تعداى از آنها بوسیله مردم دستگیر شدند. . . تمام سران و فرماندهان درجه بالاى حکومت که بازداشت شده بودند، بجرم جنایت علیه مردم در دادگاه هاى علنى به محاکمه کشیده شدند و تحت مجازات قرار گرفتند. تعدادى از سران و فرماندهان حکومت اسلامى ایران که به کشورهاى اروپایى فرار کرده بودند در دادگاه هاى بین المللى به محاکمه کشیده شدند. . .

مردم ایران، که توانسته بودند یکى از وحشى ترین، خونخوارترین و ستمکارترین حکومتهاى تاریخ را سرنگون کنند، بمدت چندین روز، چنان جشن بزرگى در کشور برپا کردند و چنان شادى و سرورى براه انداختند که آنهم سابقه نداشته است.

مردم ایران سیستم جدیدى از اداره جامعه را آفریده اند. در این کشور همه مردم در شوراهاى محل کار و زیست متشکل هستند و از این طریق در اداره امور جامعه سهیم و شریک هستند. آنها سیستم جدیدى از تولید و توزیع ثروت در جامعه را ایجاد کرده اند. هر کسى که توان کار کردن دارد به اندازه توانش در تولید ثروت شرکت میکند و هر کس به اندازه نیازش از ثروت و رفاه جامعه برخوردار میشود. امروز در آن جامعه فقر و محرومیت و نابرابرى بچشم نمیخورد. آنجا هر کس به صرف انسان بودن بطور کامل و برابر با دیگران از همه حقوق شهروندى برخودردار است. . .

جامعه ایران، که چند سال پیش یکى از خشن ترین و غمگین ترین جوامع جهان شمرده میشد، امروز، اگر نه شادترین و انسانى ترین ولى بطور قطع، یکى از شادترین و انسانى ترین کشورهاى جهان است.