خشونت یا نافرمانی مدنی، مساله این نیست!

خشونت یا نافرمانی مدنی، مساله این نیست!

دو نوشته، با نگاه های نسبتا متفاوت، در باره اعتراضات جاری، از جانب آقایان احمد هاشمی و فرج سرکوهی را در سایت اخبار روز خواندم. جوهر اختلاف در رویکردها را در دو نوشته مذکور، میتوان در رویه خشونت و قهر و یا نافرمانی مدنی خلاصه کرد. تیتر یادداشت آقای سرکوهی، گویا است: “گاندی های نا بهنگام”. به نظر میرسد، انتخاب تعبیر “نابهنگام” در تقابل با رویکرد آقای هاشمی است: نافرمانی مدنی، در “منطقه خاکستری” میان “خشونت” و “اخطار”. من، اما، سعی میکنم در “میان سطر”های دو یادداشت ذکر شده، به یک “حفره سیاه”، خیره بشوم. تعبیر حفره سیاه را با هیچ منظور تحقیرآمیز بکار نگرفته ام. قصدم یک استعاره است با اشاره به ظرفیت حفره ها و سیاه چاله ها در میلیاردها کهکشان، که از چنان قدرت جاذبه ای برخوردارند که سیارات و ستاره ها را میبلعند. تصورم این است که دوستان گرامی در نوشته های خود، نسبت به این حفره های سیاه در تاریخ جامعه ایران، دستکم از اوائل دهه ۱۳۴۰، چندان خود آگاه نیستند و یا اینکه خطر را، چون من، بزرگ و جدی نمی بینند. بحث مُهم و گرهگاه اصلی در متن مبارزات و اعتراضات علیه جمهوری اسلامی، خشونت و یا مبارزه مدنی نیست. از این نظر، بازهم برای رساندن منظورم، استفاده از استعاره حفره سیاه را قدری میشکافم:

در سالها و ماههای دهه آخر ۱۳۵۰، جامعه ایران در یک تلاطم سیاسی بسر میبرد. آنوقتها، اساسا تفاوتها در صفوف اپوزیسیون رژیم شاه، بین “سازشکاران” و “انقلابیون”، مورد توجه بود و همه اختلافات بین نیروهای اپوزیسیون به “بعد از شاه” موکول میشد. اما پس از چهل سال از گذشت آن ایام، و در بازنگریهای بسیاری که در باره سرنوشت انقلاب ۵۷ انجام گرفته است، اکنون شاید بتوان با قطعیت بیشتری ادعا کرد که یکی از آن نوع حفره ها و نیروی سیاه در بطن رویدادهای آن سالها، خود را در مرکز سیاست جامعه ایران، پنهان کرده بود. آن مردم خوش قلب حتی اگر برخی بروزات آن را مشاهده و حس کرده بودند، اما وجود مخوف آنرا منکر شدند. درست در بحبوحه تعیین تکلیف شدن سرنوشت “حکومت جانشین”، در حالی که اختلافات بر سر “شیوه” های مبارزه در “پائین” و در میان مردم و در میان هواداران گروههای چپ با شور و حرارت در جریان بود، درست آنوقت که صاحبان قدرت درجهان فهمیده بودند که شاه رفتنی است، تلاشها برای استقرار حفره سیاه مورد نظر، شتاب گرفت. جامعه در تب و تاب بود، کشتارهای خیابانی ادامه داشت و اعتصاب همه مراکز کار و کارخانه ها و صنایع کلیدی را در برگرفته بود. اختلافات بر سر شیوه مبارزه، در مصاف با رویدادها، به حاشیه رفت و مردم و جامعه و نیز همه جریانات سیاسی “چپ” و “راست” بطور غیر رسمی حول یک محور، متفق بودند. فعلا “شاه باید برود” و اختلاف را بگذاریم برای دوران پس از شاه.

گرچه مرحوم خمینی در صحن ظاهر، هنوز “حجت” را تمام نکرده و “حکم جهاد” نداده بود، اما حقیقت این بود که همه طرفهای سیاسی از دست زدن به هر شیوه، چه مسالمت آمیز یا قهرآمیز برای قطعیت بخشیدن به سقوط رژیم شاه، ابائی نداشتند. با اینحال، درست مانند حفره ها و سیاه چاله ها در کهکشانها، هیچکس حفره سیاهی را که در بطن آن تحولات پدید آمده بود، رویت نکرد. اگر وجود سیاه چاله ها با برخی خصوصیات، انتزاع میشوند، از جمله اینکه نور را از خود عبور نمیدهند و یا اینکه قدرت جاذبه بسیار زیادی دارند، هیچ نیروئی در آن سالهای پُر تلاطم نتوانست برای اثبات وجود حفره سیاه اسلام سیاسی، حتی به خصوصیات و بروزات آن دقت کند. فضای غرق در نور و آتش و احساسات شورانگیز آن ماه ها و آن روزها چنان فریبنده بود که کسی تصور نمیکرد یک عنصر مرتجع حاشیه تاریخ ایران، بتواند آن منبع عظیم نور و انرژی را در سیاهی و  جاذبه حفره سیاه اسلام سیاسی، فرو بلعد.

 “حزب فقط حزب اله، رهبر فقط روح الله” در صف اعتراضات آن سالها، بویژه در ماههای آخر، صرفا و فقط جلوه ای از حضور جریانات مرتجع اسلامی نبود. آن شعار مُکمل یک پدیده برای شکل دادن به “حکومت پس از شاه” بود، بخشی از تدارک و آمادگی برای قبضه کردن صحنه سیاست توسط “کمیته های امام”. آن شعار گوشه ای از توافقات پشت پرده بودند: “کنفرانس گوادلوپ” و سفر ژنرال هایزر جهت ملاقات با سران نیروهای مسلح رژیم شاه در راستای خودداری از کودتا و “بیعت” با اسلامیون و دیگر ماجراها که تاکنون کتابها در باره آنها نوشته شده اند.

بهیچوجه نباید تردید داشت که شکل دادن به سیاه چاله های جدید و با ظرفیت بسیار بالاتر برای بلعیدن هر ستاره و منبع نور در دوره سرازیری رژیم اسلام سیاسی، فی الحال در جریان است. خود سران رژیم اسلامی میدانند که هرگونه امکان سرکوب خونین، با توجه به وضعیت آنها از نظر اقتصادی، از محالات است. میدانند پیش شرط هر “کودتا” و قبضه کردن قدرت در دست سپاه اسلام، منوط به امکان فراهم کردن درجه ای از رفاه اقتصادی برای لایه اجتماعی و پایه رژیم است. الان سالهاست که “جانبازان” انقلاب و خانواده شهداء اسلام، بخاطر همین مشکل اقتصادی، به صف معترضان و ناراضیان پیوسته اند. نفس اعتراضات کنونی جامعه، به گفته ظاهرا طنز آمیز در جنگ جناحها، به خاطر “تعطیل کردن” اقتصاد است. روشن است وعده پرداخت “یارانه” برای کم کردن فشار افزایش قیمت بنزین و سوخت، ابعاد نارضایتی عمیق از فلاکت اقتصادی را، مطلقا کاهش نخواهد داد.

رژیم اسلامی با توجه به اوضاع اقتصادی و نیز جهت گیری اعتراضات مردم عراق و لبنان علیه دخالتهای این رژیم در زندگی آنها، با سر رو به فروپاشی و سقوط است.

سوال این نیست که آیا مردم در این نقطه عطف بحرانی، “خویشتن دار” خواهند بود و فقط به نافرمانی مدنی بسنده خواهند کرد و یا به “خشونت” روی خواهند آورد. مساله مهمتر، آگاهی همین مردم به حفره های سیاهی است که برای شکل دادن به حکومت بعد از اسلام سیاسی، در حال تکوین اند. این را نیک میدانند که در یک حکومت اندک معتقد به دمکراسی و قدری حقوق بشری، لایه هائی از بورژوازی ایران میتوانند اقتصاد “ایران کهن سال” را که در حکومت مشتی” آخوند نالایق و دزد” از جهان منزوی کرده است، دوباره به بازار جهانی وصل کنند. بیجهت نیست که با توجه به شعار برخی از مردم ناراضی: “رضا شاه روحت شاد”، پُز میدهند که با از سرگیری سیر انباشت سرمایه در ایران، حمایت جامعه را نیز با خود دارند. این دورنما قبل از هر عامل دیگر، به صاحبان پول و سرمایه نوید میدهد که با رفتن رژیم اسلامی، دلیلی برای “مهاجرت و فرار” سرمایه به ترکیه و شیخ نشین های حاشیه خلیج، وجود نخواهد داشت. از “برکت” حاکمیت خونین اسلامی هم کارگر و مزد بگیر و کارمند و بازنشسته راضی میشوند که به یک حکومت “قانون” و متعهد به قواعد بازار جهانی گردن بگذارند. از این نظر نیز کاملا روشن است که دست اندر کاران و معماران رژیم چینج و “دمکراسی” خواه، روز و روزگار زندگی مردم اروپای شرقی، قبل و بعد از فروپاشی دولتهای “توتالیتر” را فی الحال در برابر مردم ایران نیز گذاشته اند و باز هم خواهند گذاشت. لابد چند نفر از “خودسر”ها و علنی ترین و منفورترین عوامل رژیم اسلامی را نیز به عنوان “فدیه” به دادگاه خواهند کشاند تا خشم مردم فروکش کند و همه جنایات و قتل عامها را در پرونده آنها بگذارند. از این نظر، برعکس ایام انقلاب ۵۷، اختلاف بر سر چگونگی حکومت آینده را مطلقا نباید به “بعد از رژیم اسلام” موکول کرد. چه کسی میداند که ممکن است درست در این لحظات، “رایزنی” ها بین برخی دوایر سپاهی و اطلاعاتی و دوایر و سازمانهای جاسوسی و ضد جاسوسی غرب، در جریان باشد؟ مگر نه اینکه، “سید اصلاحات” در رژیم “آخوندی” ممنوع التصویر است؟ ایران از نظر مکان در جغرافیای سیاسی جهان، موقعیت مُهمی دارد، طبیعی است که صاحبان پول و سرمایه و تکنولوژی، برای ایران پس از جمهوری اسلامی، حتی با دخیل کردن لایه های کمتر علنی شده و کمتر رسوا شده همین رژیم اسلامی، برنامه و سناریوهای کارشده و بسیار پیچیده دارند. از این نظر نباید خام بود و خیال خود را راحت کرد که “فعلا سرنگونی رژیم اسلامی”، ریسمان وحدت است. از کنجکاوی در باره سناریوهای پشت پرده و مرموز و افشاء آنها به این بهانه و توجیه که در صف اپوزیسیون رژیم اسلامی “تفرقه اندازی”، نکنید”، نباید لحظه ای غافل ماند.

مهمترین وظیفه هر انسان و حزب سیاسی مسئول در برابر سرنوشت جامعه، این نیست که به جامعه بگویند به چه اشکالی مبارزه بکنند یا نکنند. با توجه به تجربه خونین و چرکین پرتاب شدن اسلام سیاسی به حاکمیت دولت در بطن یک انقلاب واقعی، این بار وظیفه همه نیروهای دلسوز مردم و بویژه نیروهای مترقی و سوسیالیست، کمک کردن به آنان برای تعیین تکلیف با مساله حاکمیت و دولت، به اتکاء قدرت مستقیم خود آنان و از طریق دخیل کردن شهروندان است. خنثی کردن سیاه چاله های سیاسی، که در دورانهای برزخ، “دولت تعیین میکنند” و هر منشا نور وعلم و دانش و آگاهی و  ترقی خواهی و اعتماد به نفس را “می بلعند”، دیگر نه فقط یکی از درسهای تلخ و خونین انقلاب ۵۷، که شرط اولیه تعهد به مردم و طبقه کارگر ایران است.

بروزات و نمودهای چنین سیاه چاله هائی را در برخی “مدیریت دورانهای گذار”، مشاهده کرده ایم، این بار باید باور کنیم که سیاه چاله نه فقط در دنیای فیزیک و در کهکشانها، که در میدان سیاست و در دوره بحران سیاسی نیز، واقعا وجود دارند. طرح انواع “آلترناتیو” ها از جانب عافیت طلبان و ابن الوقتهای سیاسی، که در چنین دوره هائی ناگهان از زیر هر علف و گل و لای سر بر میآورند، دلیل بر وجود آنهاست. گرچه وقتی که به جهان انسانها  برمیگردد، این حفره ها میتوانند نه سیاه و تاریک و مخوف، مثل اسلام سیاسی، که “رنگین چاله” و بسیار خوش خط و خال؛ و بطرز سانتی مانتال “دمکراسی”خواه و “حقوق بشری” به نظر آیند.

باید فوق العاده هوشیار بود.

۱۸ نوامبر ۲۰۱ِ۹

iraj.farzad@gmail.com