از فاشیسم اسلام خمینی در گودالوپ فرانسه تا مضحکه” شورای مدیریت گذار”شونیستها و قوم پرستان در لندن

از فاشیسم اسلام خمینی در گودالوپ فرانسه

تا مضحکه” شورای مدیریت گذار”شونیستها و قوم پرستان در لندن

 

 

 در ادامه یک پروسه طولانی مدت آلترناتیو سازی اپوزسیون بورژوازی ایران، اعم از شونیستها و ناسیونالیستها،که در قالبهای “شورای ملی”، “قفنوس”، “فرشگرد، و “کنگره ملی” و غیره هیاهو راه انداختند و البته ناکام ماندند، اکنون شاهد تولد همین  سبک “دمکراتیک” و بیخود خود را نماینده مردم قلم داد کردنهای”آلترناتیو”سازی دیگری هستیم که دوباره با “مدیریت” رضا پهلوی واساسا جریانات حامی نظام فاسد سرنگون شده شاهنشاهی به اضافه تعدادی قدیم پاسدار جنایتکار و چند کاسه لیس همیشه سر بزیر از جریانات ناسیونالیست قوم پرست کورد و ترک، تحت پوشش جدیدی به اسم “شورای مدیریت گذار” هستیم. این “شورای” بورژوا-شونیستی- قوم پرستی در روزهای ۲۸ و ۲۹‌ام سپتامبر برابر با هفتم و هشتم مهر ماه، طی مراسمی در” امپریال کالج شهر لندن “فعالیت خود را شروع کرد.

سال ۵٧ هنگام قیام سراسری جامعه ایران برای سرنگونی نظام پادشاهی جنایتکار، که بیش از نیم قرن حاکمیت استبدادی و شونیسم فارس را “مدیریت گذار” کردند، بورژوازی جهانی در هیئت دولت امریکا، فرانسه و بریتانیا به همراهی بخشی از بورژوازی ملی-اسلامی های مرتجع ایران رفتند در گودالوپ فرانسه “آلترناتیو” برای جایگزینی “شاه” و طرحهای به منظور ممانعت از پیروزی انقلاب ۵٧ را سازمان دادند، و در این راستا همه امکانات مدیایی و مادی تا همراه کردن ارتش را در اختیار یک موجود کپک زده دوران قرون وسطایی به اسم خمینی قرار دادند و تبدیلش کردن به رهبر”انقلاب”!، و سپس خودشان نیز نظاره گر و کمک کننده سرکوب خونین انقلاب کنندگان  وتداوم چهل سال جنایت شبیه نازیها به واسطه جمهوری اسلامی بودند.

اگر چه اوضاع آنزمان و امروز از خیلی جنبه ها متفاوت هستند، اما اساس نقشه و تلاش بورژوازی ایران در جدال با کشمکشهای درونی خود و جدال همه شان در جهت به زانو در آوردن طبقه کارگر و مردم تشنه آزادی و برابری و رفاه همچنان جاری و به قوت خود پا بر جا است. هنوز در بر روی همان پاشنه می چرخد، چه‌ در ایران چه در خارج و چه در جایگاه اپوزسیون راست در تحولات سیاسی امروز ایران. شکل تکرار سناریو گودالوپ خمینی با دوره کنونی  ممکن است متفاوت باشد اما تلاش واقعی نیروهای کدخدا منش مانند “شورای مدیریت گذار” دقیقا تکرار همان سناریو در شرایط جدید است. در غیاب هشیاری جامعه‌ از جمله در غیاب تشکل و تحزب گسترده کارگری و طبقاتی و ابزار سازیهای توده ای مبارزه و مقاومت  وبرخورداری از آمادگی عملی برای نبرد نهائی به هدف کسب قدرت سیاسی از جانب طبقه کارگر و جنبش سوسیالیسم کارگری، که متاسفانه  کمبودها وخلا های بسیار عمیقی در آن وجود دارد، بورژوازی جهانی و اپوزسیون راست و چپ بورژوا و جمهوری اسلامی هر سناریوی که بخواهند میتوانند دوباره به ما تحمیل کنند. بنظر میرسد طی یکی دو سال اخیر، و به ویژه در صورت عدم موفقیت آنها در رام کردن جمهوری اسلامی و عقب نشینی به آن در منطقه، کارت دوباره “آلترناتیوسازی” بورژوازی جهانی و داخلی در قالب و پوششهای جدید از جمله در پوشش ملی گرای و میهن پرستی و هذیان گویی رسالت دفاع از “تمامیت ارضی میهن” و البته با همکاری “اقلیتهای ملی و مذهبی” ودادن “حقوق اقلیتها( یعنی تامین منافع اقتصادی و اداری بورژوازی اقلیتهای ملی و مذهبی)، دوباره میتواند در بورس قرار بگیرند و به جای آینده خوشبخت و آزاد و حق شهروندی برابر، که حق اولیه کلیه شهروندان است، دوباره سیاهی و عقب گرد را به آن مملکت تحمیل نمایند. نمایش های الترناتیو سازی امروز به ظاهر جدی تلقی نمیشوند اما میتواند به مخاطره بسیار پر هزینه ای برای کارگران و مردم آزادیخواه در ایران منجر گردد.

آنچه که اسناد”سه گانه”این “شورای”بورژوا-شونیستی-ناسیونالیستی، بیان میکند در هیچ موردی از ادعاها و قولهای خمینی در ۴١ سال پیش در گودالوپ فرانسه جلو تر و یا چیز بهتری در چنته ندارد. فقط یک مشت دروغ و ادعا آن هم از جانب نیروها و کسانی که خود  هم مجرم و  هم امتحان پس داده اند و ربطی به آزادی و برابری واقعی شهروندان هرگز نداشته اند!. تکرارمضحک همان دروغهای که بورژوازی ایران روزی در قالب اسلام و خمینی ارائه کرد و مردم زیادی را فریب داد، اکنون در پوشش ملی گرای و حقوق ملی و میهن و تاریخ دویست و پنجاه ساله یک مشت شونیست وعناصر مجرم و آلت دست ارتجاع بورژوازی تکرار میکردد تا از نو چاله  دیگری برای مردمی کنده باشند که از دست جمهوری جانی اسلامی به تنگناه آمده اند و ممکن است به هر پدیده ای تن بدهند تا از از دست این رژیم خلاصی یابند. کاری که دقیقا ما در سال ۵٧ دچار چنین اشتباه مهلکی شدیم، اعتراض و انقلاب و اعتصاب کارگری و  مطالبه های آزادیخواهانه و همچنین قربانی دادنها  نیزاز ما بودند اما قدرت بدست یک مرتجع مرتجعتر از شاه افتاد. آنزمان فقط فهمیدم بگوئیم مرگ بر شاه، نمی دانستیم براستی آلترناتیو بعدی ما باید چه باشد و چگونه باید آنرا متحقق کرد. اصلا بخشی از نیروی چپ بورژوا و پوپولیست آندوره که هنوز هم در میدانند و “اتحاد با هم” تشکیل می دهند، به شکست ما و قدرت گیری ارتجاع کمک کردند. به همین دلیل ساده و روشن بورژوازی ایران به رهبر خمینی فاسد آدمکش کل آن انقلاب را شکست داد و برای شکست آن هم از کارگران شروع کردند و هنوز هم بی وقفه این جنگ ادامه دارد. طبقه ای که حتی این “شورای” مضحک بورژوازی شونیستهای عمو زاده جمهوری اسلامی از اسم بردن از آن در اسنادش زبانش لال شده و وحشت دارد. در هر صورت برای برخی گویا به دلیل فراموش شدن تاریخ سیاه گذشته دوره پهلوی و به دلیل جنایات بیشمارترجمهوری اسلامی، و به دلیل از سر گیری همان اعتراضات و مطالبات دوره شاه، که اکنون علیه جمهوری اسلامی تمرکز پیدا کرده است، از نو نوبت فریب جامعه و زمان به میدان آمدن تکنوکراتهای پاپیون و کراوات پوشان ملی گرا و پرفسورها و محققین مواجب بگیربه منظور مهندسی افکار عمومی فرا رسیده است. گویا از منظر آنها مردم ایران رعیتهای هستند که بجزانتخاب خرافه اسلام و شونیسم و ملی گرائی طبقه حاکمه بر کشور راه سومی ندارند. نه به هیچ وجه نباید به دام این شیادان رنگاورنگ بورژوازی افتاد! جامعه ایران، طبقه کارگر ایران برای همیشه باید پرونده هر دو جنبش ارتجاعی بورژوازی ایران، شونیسم و ملی گرائی و اسلام، را باید ببندد و پرچم و آرمان رهایبخش طبقه کارگر و استقرار جامعه سوسیالیستی و نظام  شورائی را در ایران  متحقق و مستقر کند!

ما برعکس بخشی از آن چپ هپروتی دنباله رو حوادث و پوپولیست ۵٧ ی که همچنان در حال و هوای سال ۵٧ زندگی میکنند و تصور کودکانه اش این است که این اتفاقات مهم نیست و حتی به نفع “سرنگونی” می دانند، فکر میکنیم. بنا به گفته مالخولیایی آنها “‌چپ هژمونی” دارد!،  و آنها هر روز سرگرم انقلاب هستند و بیست سی سال است هر هفته رژیم را در سراشیبی سقوط می بینند، و سرآنجام “کارگر و سوسیالیسم”پیروز می شود، چرا که این “حکم تاریخ” است و غیره. ما اتفاقا این نوع تحرکات بورژوازی ایران را چه در ایران و چه در قالب اپوزسیون بسیار جدی میگیریم، ما تره هم برای کسانی که مدعی اند نباید “اپوزسیون اپوزسیون” شد خورد نمی کنیم. چونکه این دقیقا  حربه و هدف امثال همین بورژواهای گرد آمده در “شورای مدیریت گذاراز جمهوری اسلامی” هم هست. بنظرم به همان اندازه ای که علیه جمهوری اسلامی تلاش میکنیم باید کل جامعه را نیز علیه سناریوهای ضد انقلابی الترناتیو سازیهای دولتهای امپریالیستی و احزاب راست و ارتجاعی آگاهتر و ترغیب کنیم. ما کارگران و سوسیالیستها و قربانیان دست دو حکومت فاشیست پادشاهی و اسلامی باید جامعه را علیه  کپی شده های جریان خمینی و جمهوری اسلامی بسیج نمائیم.

اگر فرد مرتجع و ناآگاه و عقب مانده ای در ایران به حاکمیت جمهوری اسلامی و بوسیدن دست خامنه ای و دولا شدن احمقانه اش در مقابل این وحوش اسلامی عادت گرفته باشد و رضایت  به این “زندگی”بدهد، باوجود همه عقب ماندگی که در آن نهفته است، هنوزهزاران بار از شرافت بیشتری برخورداراست نسبت به  زن و مرد “مدرن” و “تحصیلکرده” حتی مقیم اروپا و امریکا  که با فرهنگ شرم آور”رعیت مدرن” برای دست بوسی امثال “رضا پهلوی ها دولا میشوند، که هیچ ربطی هم به زندگی و مبارزه چهل ساله جامعه ایران ندارد، یا به همین ترتیب در مقابل پرچمی که رنگ و شیر و شمشیر و شاهش هم درست مانند ماهیت اسلام و خمینی و پرچم و قرآن شان نر سالار و ضد زن و ضد برابری انسانها است، دولا میشوند. مسئله فقط بحران شخصیتی و یا تناقض فرهنگی در بین این آدمها نیست، اگر چنین بود میشد از راه آموزش ویا روان درمانی آنها را چاره نمود، اما مسئله این است که سیستم نظام بورژوازی در ایران، حتی در کل منطقه نیز، تاریخا به این نوع نظامها و “رهبران” ماورا اجتماعی نیاز دارند، و بعضا “سایه خدا” هم باید باشند!.  نظام طبقاتی حاکم در آن کشور، چه اسلام شیعه یا سنی حاکم باشد یا شونیسم فارس یا بورژوازی”تحت ستم” “اقلیتهای ملی” فرقی نمیکند، منفعت بورژوازی ایران ایجاب میکند که در کنار زندان و شلاق و سرکوب عریان کارگر و کمونیزم آن طبقه و مردم متمدن و آزادیخواه  فرهنگ کثیف بازمانده  دوران برده داری و فئودالی را به فرهنگ بخشی از مردم تبدیل کنند و از آن به عنوان اهرم فشارعلیه  فرهنگ برابری طلبی و سوسیالیستی و مترقی درجامعه و همزمان به مثابه یک رکن مهم بقای خود بهره می برند. مبارزه ما با دولتهای سرمایه داری حاکم در ایران همزمان است با مبارزه برای پایان دادن به این دو فرهنگ عقب مانده دوره قرون وسطایی پادشاهی و اسلامی و امام بازیها و سینه سنی زنها و دولا شدنهایشان نیز هست!

سیاست و استراتژی این جریان دست راستی، ریاکارانه، همسو با منفعقت  بورژوازی ایران و همچنین برای تامین منفعت و بقای “بخشی از حاکمیت” اسلامی، و در راستای ممانعت از وقوع انقلاب کارگری و خروش انقلابی طبقه کارگر و آزادیخواهان علیه جمهوری اسلامی، در جهت ممانعت از انحلال دستگاه سرکوب، زندان، ارتش، سپاه، اطلاعات، و سر آنجام برای تامین منافع بورژوازی ایران در”بازارجهانی” است نه هیچ چیز دیگری! در این چهار چوب است که طبق روال معمول بخشهای مختلف بورژوازی و کاسه لیسان طبقه حاکمه برای رسیدن به قدرت و سهم بری خود  در صدد گذاشتن کلاه گشاد  دیگری بر سر مردم هستند و به آنها دروغ میگویند.  با سو استفاده از اسم “مردم ایران” و “اقلیتهای قومی”  و عربده کشی “تمامیت ارضی” و”میهن” و “تمدن کهن” میخواهند یکبار دیگر درد و رنج و مبارزه و قربانی دادن دها میلیون کارگر و کودک و انسان زحمتکش را در جهت “گذاراز جمهوری” اسلامی، و استقرار یک نظام شبیه فاشیستی بورژوازی دیگر که در زرورق “دمکراسی” و “حقوق بشر” بیچیده شده، با همت امریکا و بریتانیا و دیگر دولتهای که یک زمانی با “گودالوپ” توانستند انتقام شدیدی از طبقه کارگر و انقلاب کنندگان ضد شاهنشاهی بگیرند، اینبار نیز در شرایط تاریخی دیگری آنرا تکرار نمایند.  از “گذر” سخن می گویند تا در شکل دیگری مانع سرنگونی جمهوری اسلامی و انهدام ارگانهای سرکوب به دست کارگران و مردم معترض شوند. به جای “مدیریت خمینی” اینبار در روئیای “مدیریت گذار”، تحت پوشش اسم نامربوط “شورا” و از کانال امثال رضا پهلوی و شریعتمداریها، و چند پاسدار قدیمی و همکار پیشین خمینی و چند “رهبر” خود فروخته “اقوام” میخواهند به جای شیپور فریب مذهبی اینبار شیپبور به مراتب خرافی تر و عوامفریبانتر و خونین تر ملی گرای و شونیستی را با تکرار ملال آور سفسطه های شناخته شده همه بورژواهای ریز و درشت امروز جهان سرمایه داری مبنی بر “دمکراسی” و “حقو بشر” که نمونهای گند و ضد انسانی اش در جهان و منطقه میبینیمم، به صدا دربیاورند.

اینها از من و شما و طبقه کارگر و زحمتکش( اکثریت جامعه) هم میخواهند با آنها” ‘اتحادملی” کنیم!!، شیادی بورژوازی هم حد و مرزی دارد!!. اما ما با صدای بلند و با بیان روشن به همه حامیان دیروز و امروز نظام پادشاهی و جمهوری اسلامی و به همه  شونیستها و نژاد پرستان مرتجع  و نیروهای که میخواهند در راه پیشروی و پیروزی کارگران و زحمتکشان و سوسیالیسم در ایران اغتشاش سیاسی و مانع  ایجاد نمایند و ادای شعبده بازی “ملی” و “هم وطن” و “همه ایرانی هستیم” را در بیاورند میگوئیم کور خوانده اید! نمیگذاریم آب راحت از گلویتان پائین برود،، نمی گذاریم حربه سال ۵٧ را به آسانی تکرار کنید!، شما ها چه در اپوزسیون باشید وچه در حاکمیت برای ما جز یک مشت عنصر مواجب بگیر و حامی نظام فاسد سرمایه داری و طرفدار استثمار و سرکوب و اعمال حاکمیت یک اقلیت انگل سرمایه دار بر اکثریت جامعه نیستید! حال چه لباس اسلام را بپوشید یا لباس ملی گرای و شونیستی و ناسیونالیست بجز یک جنبش انگل استثمارگر و مایه شرم بشریت متمدن، که شرط انسانیت اش برابری کامل شهروندی در همه امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعیی و فرهنگی است، هستید.

واقعیت این است که نبرد بسیار سنگین و چه بسا خونین طبقاتی بین ما کارگران و سوسیالیستها و زنان و جوانان آزادیخواه با  صف اوباشان حامی خرافه مذهبی و ملی و طرفداران نظام ظالمانه و کثیف سرمایه داری در چهار گوشه ایران در انتظار است!، ایران بعداز جمهوری اسلامی یا باید یک ایران سوسیالیستی و آزاد و مرفه باشد یا یک ایران باز هم متکی بر بربریت سرمایه داری و چه بسا به سوی جنگ و نزاع بی پایان شونیستی، مذهبی و قوم پرستی در سراسر کشور. ما همه شهروندان آزادیخواه را به انتخاب راه حل اول، یعنی انتخاب یک جامعه سوسیالیستی و نظام شورائی فرامیخوانیم!

منبع: شماره ١١٠ نشریه سوسیالیسم امروز

١۵ مهر ١٣٩٨/ ٧ اکتبر ٢٠١٩