نکاتی در مورد متد بحث سلبی در دوره انقلابی

این بحث وقتی اولین بار از طرف منصور حکمت مطرح شد فضای سیاسی ایران ملتهب بود. چند ماه قبلش اعتراضاتی شکل گرفته بود که شعار شاخص آن این بود “آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه” یکی از رفقای رهبری حزب در رادیو انترناسیونال به نقد و کمبودهای این شعار پرداخته بود و با بیان اثباتی سیاستهای حزب از منظر خودش میخواست این اعتراض را رادیکال و عمق ببخشد. همان دوره سر نخهای این بحث سلبی اثباتی را منصور حکمت در دفاع از این شعار و در نقد رفیق مصاحبه کننده گفت. همان جا تاکید کرد مردم با ایده های مختلفی شعار نفی حکومت یا سلب حکومت را درست میکنند و فریاد میزنند. لازم نیست شما آنرا رادیکال کنید چون این به اندازه کافی رادیکال هست و دارد میگوید حکومت اسلامی نمیخواهم. اما با زبانی قابل فهم و جذاب اینرا گفته است و باید از همین شعار دفاع کرد. تاکید کرد که در خیابان مردم برای نفی حکومت هر شعاری در این چهارچوب بدهند مضمونش همان است که این رژیم باید برود. تا اینکه در جریان کنگره سوم تفاسیری از شعار جمهوری سوسیالیستی مطرح شد و منصور حکمت قدم به قدم به این بحث سلبی اثباتی غنا بخشید و یک چهارچوب فکری و متد را مطرح کرد و آنرا در نقد فضای حاکم بر حزب بیان کرد. حتی خودش گفته است این بحثش نظر شخصی است و میخواهد متد برخورد ما در شرایط انقلابی را که با شرایط قبل و بعد آن متفاوت است بیان کند. اکنون حتی به نادرست و نادقیق مرتب تکرار میشود بحث سلبی اثباتی گویا این دو یک وز در این متد دارند و یا حتی یک تاکتیک واحد هر دوی آنها را پوشش میدهد. در حالیکه چنین نیست این بحث اساسا بحث متد ما در جنبش انقلابی را بیان میکند که چگونی بتوانیم در جنبش سرنگونی هژمونی چپ را تثبیت کنیم. زیرا این گام مهمی برای شروع انقلاب کارگری است.

١ ـ اولین مسئله ای که باید مورد توجه باشد این است که بحث سلبی بحثی و متدی برای تمام دوران نیست. این متد نوع و شیوه دخالت کمونیستها در دوره جنبش انقلابی را بیان میکند. بنا بر این نباید دچار این وارونگی شد که در هر شرایطی این متد را مبنای سیاست گذاری قرار داد. بکار گرفتن این متد در دوره قبل و بعد از شرایط انقلابی بی معنی و مضر است. خود منصور حکمت با تاکید اینرا بارها تکرار کرده است. کسی که متد سلبی را در هر شرایطی بدون توجه به اوضاع سیاسی علم میکند درک نادرستی از این بحث دارد و خلاف سیاست و متد ناظر بر این بحث حرکت میکند.

٢ ـ برای بیان شرایط انقلابی اگر بخواهیم به دامن تعاریف نسبی گرایی و دلبخواهی نیفتیم به شرایطی شبیه سال ۵٧ ایران قبل از سرنگونی رژیم شاه اشاره میکند. مردم در خیابان هستند، شعار سرنگونی توده گیر شده است و معترضین در خیابان میخواهند حکومت را سرنگون کنند.

٣ ـ در این بحث “نه ” گفتن قاطع و تا به آخر در مقابل حکومت یک مولفه مهم است که سلبی بودن جنبش در این دوره را برجسته میکند. اما تنها نه گفتن هنوز هیچ چیزی را تعیین تکلیف نمیکند. زیرا جامعه در شرایط معنی نه گفتن کسی و جریانی را قبول میکند و نه گفتنهای دیگر را رد میکند. تمام بحث این است که نه گفتن به جمهوری اسلامی بخودی خود هیچ هنری درش نیست. آنچه مهم و پایه ای است شرایطی است که جامعه نه چه کسی را قبول میکند. آن شرایط چیست؟ برای درک این مهم باید دید چرا در ایران سال ۵٧ بخشی از مردم نه خمینی را قبول کردند اما نه بقیه را نپذیرفت. زیرا همه جریانات چپ و راست اپوزیسیون آن دوره به رژیم شاه نه گفتند. پس تفاوت تنها در گفتن سلب و اثبات نبود. تفاوت در همان شرایطی بود که خمینی از آن برخوردار بود و نه گفتن او برجسته شد و نه گفتن بقیه حاشیه ای شد. این معادله به شرایطی مربوط است که خمینی آنرا داشت و بقیه نداشتند.

۴ ـ اکنون و در سیاست امروز ایران هم همه جریانات راست و چپ اپوزیسیون ایران به جمهوری اسلامی نه میگویند و سرنگونی طلب هستند. پس سرنگونی طلب بودن و نه گفتن امتیازی برای هیچ جریانی محسوب نمیشود. نزدیکی و دوری هیچ جریانی را تجویز نمیکند. معیار آزادیخواه بودن و نبودن هیچ کسی هم نیست. یک دوره ای اینطور بود امروز نیست. ما اکنون در دوره ای قرار داریم که این شرایط را فراهم کنیم تا مردم نه ما را بپذیرند.

۵ ـ آن شرایط کدام ها هستند؟ منصور حکمت آن شرایط را چنین توضیح میدهد که نیرویی شانس دارد “نه” خود را به نه مردم تبدیل کند که قوی باشد، شناخته شده و معرفه باشد. مردم در ناسیه آن نیرو ببینند که میتواند و قدرتش را دارد رژیم را بیندازد. اگر انداخت عقل و توان درایت اداره حکومت را دارد. اینها مهمترین مولفه هایی است که باید به طور مادی جامعه ببیند و باور کند. ادعا از جانب همه جریانات سیاسی کم نیست. آنچه کم است این است که کدام جریان میتواند اعتماد مردم را جلب کند. کدام جریان میتواند قدرت بسیج مردم را داشته باشد.

۶ ـ معلوم است جریانی که دارای سازمان قوی، نفوذ کلام برای به حرکت درآوردن مردم و اعتبار اجتماعی داشته باشد و به چشم و گوش جامعه دسترسی داشته باشد، این شانس را هم دارد مردم نه او را بپذیرند. اما تا وقتیکه بخش قابل توجهی از فعالین سیاسی و اجتماعی خود را متعلق یا نزدیک و همراه آن جریان ندانند چنین اعتباری غیر ممکن است.

بدون حضور این الیت سیاسی اکتیوست در کنار یک جریان سیاسی هیچ راه دیگری از پایین وجود ندارد که جامعه نه گفتن کسی را بپذیرد. اگر جریانات راست چشم به بالا دوخته و میخواهند از بالای سر مردم و به کمک قدرتهای جهانی و منطقه ای به قدرت برسند به این دلیل است که شناس کمی دارند از پایین به این هدف برسند.

٧ ـ یک نکته مهم که در این دوره میتواند زیر سایه قرار بگیرد و درک وارونه ای از بحث منصور حکمت را بیان کند این است که مدافعین ظاهری این بحث متوجه نیستند یا نمیخواهند متوجه بشوند که جنبش سرنگونی در دوره انقلابی سلبی است اما جنبش کمونیسم کارگری و دیگر جنبشهای طبقاتی اثباتی هستند. اگر این را به یک شعر تشبیه کنم کسانیکه فقط یک مصرع از شعر را تکرار میکنند و آنهم بخش اول و سلبی بودن است عملا نشان داده اند که بخش دوم این مصرع را کنار گذاشته اند. متوجه نیستند یک جنبش اثباتی میتواند در جنبش سلبی هژمونی به دست بیاورد.

٨ ـ جنبش سرنگونی دنبال کسی میرود که میتواند مردم را با اتکا به نیروی آکتیویستهای داخل جنبشهای اعتراضی به دنبال خود بکشد. به این معنا اگر جامعه تصمیم بگیرد به خیابان بیاید سلب اولین کارش است. اما دنبال کسی میرود که مهمتر و قویتر از بقیه در میدان باشد. بنابر این جنبش کمونیسم کارگری باید اثباتی باشد، اثباتی است. اما با سیاست و متد سلب میتواند جنبش سرنگونی را رهبری کند.

با توجه به نکات فوق جنبش کمونیسم کارگری هنرش این است که با سلب برود جامعه را هدایت کند و بداند پرچم سلبی مربوط به دوره انقلابی است. تازه در همین دوره هم شعارهای سلبی ما با سلب جریانات راست متفاوت است و باید مرتب این دو سلب را به جامعه نشان داد. سلب گفتن فقط نه گفتن به حکومت نیست. نه به نابرابری، نه به تبعیض، نه به حجاب، نه به سرکوب، نه به سانسور، نه به دیکتاتوری ونه به … در این دوره انقلابی توده گیر خواهند شد یا میتوانند توده گیر بشوند. جریانات راست تنها نه به حکومت کنندگان فعلی را میگویند. این را باید به مردم نشان داد.

٩ ـ بنابر این سوال باید این چنین مطرح بشود که کدام جنبش اثباتی در جنبش سلبی میتواندهژمونی پیدا کند. بحث بر سر هژمونی یک جنبش اثباتی در جنبش سرنگونی است. جامعه باید بداند شما کی هستید؟ از چه تاریخ و پیشینه ای برخوردار هستید با کدام امیال و آرزوی مردم شناخته شده و معرفه هستید و… کسی که نمیتواند این مولفه ها را درک کند و یا نمیخواهد درک کند میگوید شفق سرخ به خمینی نه گفتند اما مردم آنها را مشکوک و وابسته به ساواک میدانستند. یا میگوید نقد مسیح علینژاد تفرقه ایجاد میکند و بیانیه های چهارده امضا حرفهای ما را زده است پس قابل دفاع است. معلوم است این نوع نگرش نه جنبش اثباتی خود را نمایندگی میکند نه میتواند در جنبش سلبی هژمونی پیدا کند.

زیرا بدون قدرت و توان عینی و در میدان مبارزه جامعه دنبال حرف هر کسی راه نخواهد افتاد. کسی مثل سازمان شفق یا جریانات چپ دوره انقلاب ۵٧ اگر حتی رادیکال هم میبودند مردم باورشان نمیکردند. قدرتی نداشتند، رسانه ای نداشتند. معرفه نبودند. جنبش اثباتی خودشان را به جامعه معرفی نکرده بودند. در هر محله و دانشگاه و مدرسه و کارخانه و…. حضور نداشتند. تشکیلات و سازمان قوی نداشتنند بنابر این توان بسیج مردم را هم نداشتند. حتی قابل تصور نیست در جایی مثل ایران فردا فلان جریان تروتسکیستی یا مائوایستی در مقابل یک جریان چپ شناخته شده مثل حزب کمونیست کارگری یا حتی مثل فلان شخصیت دوم خردادی سرنگونی طلب شده یا فلان جریان راست ناسیونالیست شناخته شده شانسی داشته باشد.

درک وارونه از متد سلبی در دوره انقلابی

درک وارونه از این بحث در این مدت چنین خود را نشان داده است: “سوسیالیسم سم است. نقد راست در جنبش سرنگونی سم است و تفرقه ایجاد میکند. هر کس راست را در جنبش سرنگونی نقد کند مردم او را مدافع رژیم میدانند و…” و همه اینها را به این بحث منصور حکمت سنجاق میکنند تا حقانیتی برای متد راست خود دست و پا کنند.

اولا منصور حکمت هیچ جا نگفته است که بحث سلبی اثباتی مربوط به رابطه ما با اپوزیسیون راست است. این یک ناحقی آشکار و نابخشودنی است که در حق منصور حکمت گفته میشود. برخلاف این تصورات و سیاست راست روانه او نوشته است اگر یک جریان چپی در جنبش سرنگونی به جای شعار سلبی شعار اثباتی بدهد سم است و مردم دنبالش نمی آیند. چون مردم در این مقطع میخواهند حکومت نباشد. این جابجایی و عدم تشخیص سیاسی تاکتیک غلط را سم میداند. اما چپ راست شده ما خود سوسیالیسم را سم معرفی میکند. معلوم است چنین تفکری اگر بخواهم خوشبینانه ارزیابی کنم درکی از سیاست و تاکتیک و جنبش و طبقه و سوسیالیسم و… ندارد. از بنیاد با این متد منصور حکمت بیگانه است. یاس و نامیدی و به راست چرخیدن خود را دارد به اسم منصور حکمت بیان میکند. برعکس این چپهای راست شده منصور حکمت با این متد که دارد میگوید در دوره انقلابی و در جنبش سرنگونی وقت آن نیست که بروید قانون کار رادیکال را پرچم کنید یا مثل چپهای دوره انقلاب که مردم در خیابان بودند آنها در کارخانه دنبال مطالبه اقتصادی کارگران رفته بودند بروید . یا با شعار سوسیالیسم در جنبش سرنگونی بخواهید این جنبش را رهبری کنید و… این ممکن نیست. باید سیاسی باشید. تشخیص بدهید. بدانید ماهیت و دوره جنبش سلبی با قبل و بعد این مقطع متفاوت است.

اما کسانی که این بحث سلبی در مورد چگونگی سرنگونی حکومت و جدال بر سر هژمونی چپ و راست در این جنبش را به آتش بس با راست تفسیر میکنند چگون میتواند توضیح بدهد که جامعه از چه مکانیسمی استفاده کند که بین چپ و راست یکی را انتخاب کند؟ در حالیکه منصور حکمت تمام خاصیت این بحث را این میداند که جامعه بتواند چپ را انتخاب کند و چپ هژمونی پیدا کند. این متدی که نقد ما را به اشتباهات راست در جنبش سرنگونی محدود میکند فردا مثل رفیق بهزاد مهرآبادی میگوید خمینی راست، تاکتیک کارا داشت و نباید نقد میشد و جامعه رفت دنبالش و…..واضح است این سیاست ربطی به متد منصور حکمت ندارند.

میگویند در این مقطع راست را فقط وقتی میتوانید نقد کنید که در جنبش سرنگونی مانع ایجاد کند یا تاکتیک غلط بکار گیرد. در غیر اینصورت غلط است. رفیق بهزاد مهرآبادی تئوری بسط این متد را نوشته است: “چون خمینی در جنبش سلبی و سرنگونی اشتباه نکرد و کارا عمل کرد و چپها مقهور او شدند پس نقد او هم درست نبود و کارایی نداشت و …”

از این نمونه تاریخی وارونه به اینجا رسیده است که امروز راست را نباید نقد کرد مگر در جنبش سرنگونی مانعی ایجاد کند در غیر اینصورت مردم منتقد راست را همکار رژیم فرض میکنند. با همین درک وارونه فکر میکنند منتقدین آنها بحث سلبی اثباتی را متوجه نیستند. در حالیکه داستان کامل برعکس است. آنها راست روی خود را به این بحث سلبی سنجاق میکنند که سازش طبقاتی و صف مستقل ما را که از اساس یک جنبش اثباتی هستیم را به جنبشهای دیگر وصل کنند. آنها بحث سلبی که رابطه ما با جنبش سرنگونی و حکومت را بیان میکند به رابطه ما با اپوزیسیون تبدیل کرده اند که راست روی خود را توجیه کنند.

اما این ممکن نیست. بی پایه است. کمونیسم ایران امروز خود آگاه تر از آن است که این گرایش بتواند با وارونه کردن و درک معکوس از این مباحث کلیدی برای کسب هژمونی در جنبش سرنگونی که قدم اول برای انقلاب کارگری است ما را به کج راه ببرد. خود منصور حکمت در همان بحث سلبی در دوره های انقلابی راستها را بسیار رادیکال نقد میکند و دارد میگوید در این جنبش جامعه بین چپ و راست انتخاب میکند. اما رفقای “مدافع” بحث سلبی از نوع بهزاد مهرآبادی با درک وارونه ای که دارند میگویند جنبش سرنگونی کاری به چپ و راست ندارد کارش سرنگونی است و بحث چپ و راست مسئله بعد از سرنگونی است.

منصور حکمت در همان بحث بارها نقد راستها را پیش کشیده و ورژنهای سرنگونی آنها را نشان میدهد. در نهایت میگوید “جامعه بین چپ و راست انتخاب میکند، اما بر مبناى قابل باور بودن، بر مبناى قابل دوام بود آن جنبشها. … مهم این است که جامعه قبول کند که چه کسى میتواند روى پاى خودش بایستد. چه کسى میتواند بزند، ساقط کند و بعد قدرت خود را حفظ کند. این وظیفه ما است. … باید مردم وقتى همدیگر را میبینند بگویند در خانه ما هستند، در محله ما هستند، در کوچه ما هستند، در مدرسه ما هستند در همه جا هستند و ببینند که واقعا اینها نیرو هستند. … در نتیجه من به جاى شعارهاى اثباتى و تحلیلهاى اثباتى و اندازه‌گیرى و بودجه‌بندى سوسیالیسم، رهبران متعدد و سرشناس را پیشنهاد میکنم. به جاى شعارهاى چه باید بکنیم، نیروى نظامى قوى را پیشنهاد میکنم، به جاى خیلى کارهاى دیگر رادیوى قوى و چند ساعته را پیشنهاد میکنم. تلویزیون را پیشنهاد میکنم. شهرت هر چه بیشتر حزب را پیشنهاد میکنم. بگذارید مردم مقایسه کنند. مردم مقایسه کنند اینها میتوانند حکومت کنند. “

من هم همراه و به سیاق منصور حکمت میگویم امروز حزب قوی، تشکیلات قوی، شخصیتهای زیاد به عنوان رهبران و سخنگویان حزب و سازش ناپذیری و قاطعیت در مقابل حکومت و نقد مستدل و قابل فهم همه جریانات راست را پیشنهاد میکنم. تا این جنبش بتواند انتخاب کند.

کمونیستهای کارگری باید بدانند در قدم اول برای قوی شدن فقط از جنبش خودشان میتوانند نیرو بگیرند. دلیلی ندارد نیروی جنبشهای دیگر به شما نزدیک بشوند. توهم رادیکال کردن راست و بخشهایی از بورژوای و یا حمایت از این و آن شخصیت راست و ملیگرا و… برای جنبش ما سم است.

در جنبش سرنگونی بخشهایی از جامعه که قدرت ما را باور کنند و آرزوهای خود را در سیاست ما ببینند همراه ما خواهند شد. از ما حمایت خواهند کرد آنها حامی ما خواهند شد نه آنطور که گرایش راست امروز معکوس عمل میکند و پرچم حمایت از راستها را توصیه میکند.

جدال جنبشها و آلترناتیو ها مربوط به فردا نیست. این جدال همین امروز در جریان است همچنانکه در بحث سلبی اثباتی منصور حکمت به روشنی به آن پرداخته است. و گفته است که جامعه بین چپ و راست انتخاب میکند.

توصیه های راست روانه که گویا جدال آلترناتیوها هنوز وقتش نیست ما را نباید در شکل دادن به جنبش و حزب قوی و قابل انتخاب خود غافل کند. کمونیسم فقط با افراط گرایی و با قدرت برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برای نفی استثمار و تبعیض و نابرابری و برای آزادی و برابری و رفاه باید به جامعه معرفی بشود. هر ورژن دیگری ما را به تاریخ شکست خوردگان وصل میکند.

٭٭٭٭٭٭٭