پروسترویکا و گلاسنوست یا انقلاب ۱۹۱۷

پروسترویکا و گلاسنوست
یا

انقلاب  ۱۹۱۷

آذر مدرسی

انتخابات مجلس در راه است و برخلاف معمول شاهد تقابل برنامه ها و وعده ها و …. جناح ها با هم نیستیم. برعکس انتخابات امسال صحنه به نمایش گذاشتن سردرگمی و تشتت جناح ها، نمایش بن بست و تلاش برای یافتن راهی برای جان سالم به در دادن “نظام”  از طریق  برگزاری “آبرومندانه” انتخابات است. کار به جایی رسیده که دیگر نه فقط هر جناحی که هر شعبه و شاخه و فردی از هر جناح راه حل خود، برای برون رفت جمهوری اسلامی از بن بست سیاسی-اقتصادی و برای از سر گذراندن دوره متلاطم و”خطرناک” امروز، مطرح میکند. چند ماه به انتخابات مانده و”اصلاح طلبان” این ستارگان کشیدن مردم پای میز انتخابات، این”امید نظام” به متوهم کردن جامعه به خود، این آخرین شانس نظام برای بقا، متشتت تر، بی آبروتر، سردرگم تر از همیشه در فکر پیدا کردن راههایی برای کشیدن مردم به پای صندوق انتخابات، “احیا مشروعیت خود”، “جلب مجدد اعتماد مردم”، “رفع نا امیدی از اصلاحات” و بالاخره شرکت در پروژه مشترک همه جناح ها یعنی”فرار از خطر سرنگونی” اند.

موقعیت اصلاح طلبان همیشه محکی برای دیدن موقعیت جمهوری اسلامی است. بحران اصلاح طلبان، استیصال، بن بست و آینده تاریک شان، نماد بحران، استیصال، بن بست و آینده تاریک جمهوری اسلامی است. امروز پرچم شکست اصلاح طلبان نه در دست شریعتمداری و رقبای”انحصار طلب” و  “بی نزاکت” در کمپ اصولگرایان و .. که در دست تئوریسینها و متفکرین و شخصیتهای اصلی اصلاح طلبان است. سرافکنده و مغبون اقرار میکنند که دیگر سیاست “انتخاب بین بد و بدتر” هم شانسی ندارد. تئوریسین های شان میگویند “مردم تفاوتی میان اصولگرا و اصلاح طلب نمیبیند”، “اصلاح‌طلبان هم همان نقش منفی اصولگرایان را دارند”  و ….!

فائزه هاشمی بعنوان “رادیکال ترینشان” با “امتیازدهی” به جمهوری اسلامی و قیاس ناموزون آن با اتحاد جماهیرشوروی، اعلام میکند که جمهوری اسلامی مانند شوروی در آستانه فروپاشی است! و این نقطه اشتراک در بخشی از واقعیت، یعنی “فروپاشی نظام” و در واقع سرنگونی آن، او را به الگوبرداری از تجربه شوروی می کشاند! هاشمی با علم به اینکه کلیت نظام زیر فشار سیاسی-اجتماعی پائین تجزیه و متشتت شده است، با آرزوی پروستریکا و گلاسونست اسلامی، به دنبال ظهور گورباچفی شجاع و “با عضله” در صف اصلاح طلبان میگردد،  تا وظیفه نجات جمهوری اسلامی را به عهده بگیرد.  فائزه هاشمی، دو دهه است که از سیر تحولات در پایین، عقب است.

۱۹سال پیش، زمانیکه جنبش برای سرنگونی جمهوری اسلامی زمین را زیر پای سران نظام به لرزه در آورده بود، رهبر اصلاح طلبان تلاش کرد با ادعای گورباچف و وعده توسعه سیاسی و اقتصادی راه نجاتی در مقابل رژیم قرار دهد و خامنه ای اعلام کرد “این سید اهل گلاسنوست نیست”، منصور حکمت گفت:

“خاتمى و جبهه دوم خرداد یک تلاش کاملا اسلامى و “خودى” براى نجات رژیم اسلامى، و از جمله خود جناب خامنه اى، از ضربات موجى هستند که براى در هم کوبیدن حکومت اسلامى براه افتاده. خاتمى و دوم خرداد در این روند کاره اى نیستند. اهرمى براى کنترل اوضاع در دست ندارند. مشکل این حکومت مردم اند، مردمى که رژیم اسلامى را نمیخواهند و فهمیده اند که میتوانند از آن خلاص شوند. مشکل این حکومت اقتصاد است، اقتصادى که از تامین نیازهاى اولیه انسانها عاجز است و بر فقر دائم میلیونها انسان بنا شده. مشکل، نظام سیاسى است، نظامى که انسان قرن بیست و یکم را برده و مجرم و صغیر و بى حق تعریف میکند و تحقیر میکند و میکوبد. ایدئولوژى است، مذهب است، دستگاه فکرى فاسد و جنایتکارانه اى که بشر را گناهکار میشمارد و سعادت را ممنوع اعلام میکند. ایدئولوژى اى که علنا به جنگ زن میرود. مشکل این نظام، خود این نظام است. نظامى که جلوى تلاش انسانها براى رفاه و برابرى و آزادى و سعادت فردى و جمعى شان را سد میکند. مردم حکم به رفتن این نظام دادند. و خاتمى ها براى نجات نظام پا بمیدان گذاشتند. اکنون معلوم شده است که دوم خرداد راه نجاتى براى حکومت اسلامى نیست. مردم دیگر در خیابانند. اگر خامنه اى دنبال قیاس تاریخى در روسیه میگردد، توجه اش را به سال ١٩١٧ جلب میکنم”.

امروز پس از دیماه و هفت تپه وفولاد، پس از اعلام رسمی پایان عمر اصلاح طلبان و امید به توسعه اقتصادی و سیاسی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، دوره به میدان آمدن جنبش برای سرنگونی و اتوریته و هژمونی رادیکالیسم کارگری،  باید بار دیگر توجه فائزه هاشمی و اصلاح طلبان رادیکال را به انقلاب ۱۹۱۷ جلب کرد!

۱ سپتامبر ۲۰۱۹