جایزه به شیرین عبادی

جایزه به شیرین عبادی

برای دفاع از آزادی زن یا از اسلام؟

آذر ماجدی

در تیرماه بنیاد پژوهشهای زنان سی امین کنفرانس سالیانه خود را در شهر فلورانس، ایتالیا، برگزار کرد. اگر در سالهای اولیه فعالیت این کنفرانس برخی از فعالین جنبش آزادی زن این کنفرانس ها را مکانی برای پیشبرد گفتمان آزادی و برابری زنان در ایران ارزیابی می کردند، با عروج جنبش اصلاح طلبان حکومتی در ایران، این بنیاد کاملا به این جنبش پیوست. هر سال بیش از سال پیش این کنفرانس به تریبونی برای فعالین اصلاح طلب حکومتی بدل شد. یکسال و نیم پس از اوجگیری خیزش توده ای در ایران؛ در شرایطی که مردم فریاد زدند: “جمهوری اسلامی، نمیخوایم، نمیخوایم!” و تنفر و انزجار خود را از کلیت نظام در خیابان ها و در سیاهچالهای رژیم و در زیر شکنجه شجاعانه به نمایش گذاشتند؛ در شرایطی که زنان آزادیخواه عملا حجاب اسلامی را از سر برگرفتند و پس از آزادی موقت با وثیقه های سرسام آور در مقابل زندان بی حجاب عکس گرفتند؛ در شرایطی که شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا!” در سراسر کشور پژواک پیدا کرد، کنفرانس این بنیاد تمام قد در کنار اصلاح طلبان حکومتی که بعضا به جبهه ارتجاع رژیم چنجی پیوسته اند، قرار گرفت.

اولین شاهکار این کنفرانس اهدای جایزه به شیرین عبادی، از فعالین پر و پا قرص جنبش اصلاح طلب حکومتی و از مخلصین خاتمی جنایتکار است. این عمل عملا خاک پاشیدن به چشمان جنبش آزادی زن و فعالین آزادیخواه و برابری طلب این جنبش است. شیرین عبادی بعنوان زن مسلمانی که اسلام را نافی حقوق زنان نمی داند در سال ۲۰۰۳ جایزه صلح نوبل را برد و سپس آنرا خالصانه به خاتمی تقدیم کرد؛ شیرین عبادی بارها و بارها اعلام کرده است که اسلام مردسالار و زن ستیز نیست؛ تا زمانی که در ایران زندگی می کرد عملا از رژیم اسلامی دفاع می کرد و تحت نام دفاع از حقوق زنان بدست بوسی اوباش مجلس اسلامی می رفت. شیرین عبادی هیچگاه برای آزادی و برابری زنان مبارزه نکرده است؛ او همواره در عناد با جنبش آزادی زن بعنوان مهره ای وفادار کوشیده است اسلام و رژیم اسلامی را از حملات جنبش آزادی زن نجات دهد.

یک سخنران از ایران، که بعنوان “کنشگر حقوق زن” معرفی شد، اعلام کرد که حتی فعالیت های دست راستی مسیح علینژاد علیه حجاب اجباری کار آنها را در ایران سخت و غیرممکن کرده است! در شرایطی که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب رادیکال علیه مسیح علینژاد و کمپین های دست راستی او شعار دادند، این فعال “جنبش حقوق زن” اعلام کرده است که فعالیت های خارج کشور، حتی این فعالیت های عقب مانده برای آنها “هزینه ساز” و مانع فعالیت آنها در ایران می شود. اگر این ادعا جدی گرفته شود ماحصل آن چه خواهد بود؟ فعالیت های اپوزیسیون در خارج کشور باید متوقف شود تا این عالیجنابان بتوانند بدون هزینه در ایران فعالیت کنند. جل الخالق! از این رندتر می توان برای توقف فعالیت اپوزیسیون در خارج کشور تبلیغ و تلاش کرد؟ به گفته گزارشگران این سخنرانی بسیار مورد توجه حاضرین نیز قرار گرفته است. باید پرسید شما به کدام جنبش متعلقید؟ جنبش برای آزادی زنان یا حفظ جمهوری اسلامی؟

و بالاخره کنفرانس از زندانیان زن نرگس محمدی و نسرین ستوده و سایر زندانیان زن تجلیل کرد. آیا این نیز یک انتخاب آگاهانه برای خاک پاشیدن به جنبش رادیکال و آزادیخواهانه زنان و مردم ایران نیست؟ چرا از زنان شجاع و رادیکالی مانند سپیده قلیان، ساناز الهیاری، عسل محمدی، ندا گرجی، عاطفه رنگریز، آنیشا اسداللهی، مرضیه امیری، لیلا حسین زاده و ناهید شقاقی نام برده نشد؟ زنان جوان و شجاعی که در مبارزات خود در دفاع از نه تنها آزادی زن، بلکه مبارزات طبقه کارگر و مردم ایران علیه فقر و سرکوب و تبعیض جان و آزادی خود را بخطر انداخته اند و در سخت ترین شرایط در زندان اسیر اند و تلاش های خانواده ها و عزیزانشان برای تماسگیری یا حتی آزادی موقت بی پاسخ مانده است.

این کنفرانس از فعالیت های سی ساله بنیاد پژوهش های زنان ارزیابی کرد. باید بعنوان ارزیابی اعلام کنیم که بنیاد هر سال بیش از سال پیش به کمپ دفاع عریان و خجول از جمهوری اسلامی خزیده است. این بنیاد تریبون نه آزادیخواهی و برابری طلبی زنان، بلکه تریبون اصلاح طلبان حکومتی، جریانات اکثریتی و توده ای، و مدافعین جمهوری اسلامی است. اکنون دره ای فاصله میان جنبش آزادی زن و بنیاد وجود دارد. جنبش توده ای اخیر و فعالیت های گسترده زنان آزادیخواه و برابری طلب و رادیکال عمق این دره را بوضوح نشان می دهد.