درد مشترک بورژوازی ایران!

درد مشترک بورژوازی ایران!

همکاری و همگرایی ایت الله بی بی سی و صدای آمریکا با توحش ناسیونالیسم کرد

در شرایطی که احزاب ناسیونالیست رسواتر از همیشه بر طبل تو خالی مذاکره با رژیم فاشیستی ایران از یک طرف و اعلام خوشخدمتی برای‌ نیروهای امپریالیستی و‌ دول منطقه می کوبند، در شرایطی که حزب قاسملو و احزاب برادرش مورد نفرین سیاسی جامعه ی کردستان قرار گرفته اند،بی بی سی و صدای امریکا،این رسانه های پوپولیستی-امپریالیستی قصد دارند با جلوه دادن نام قاسملو و کارنامه ی ساختگی برای این سیاستمدار مزدور و تاریخ بی تاریخی احزاب ناسیونالیست کرد، این جریانات را بار دیگر به عنوان الگویی سیاسی- اجتماعی به عنوان یک آلترناتیو ضد انقلابی و بورژوایی امپریالیستی به مردم کردستان تحمیل و مردم را وارد معامله و سازش بین نیروهای ارتجاعی، دولت های امپریالیستی و رژیم تروریست و فاشیست جمهوری اسلامی کنند. بی بی سی با وقاحت تمام و با چپ تلقی کردن قاسملو تصویری از این شخصیت سازشکار مرتجع ارائه میدهد که گویا ایشان یکی از دمکراتیک ترین سیاستمداران در تاریخ جنبش “انقلابی” کردستان بوده است و در همان حال میتواند “الگویی” برای آینده ی جامعه ی کردستان باشد. این رسانه ی عوامفریب و امپریالیستی در همان حال که از زوایای مختلفی زندگی سیاسی و شخصی قاسملو را بازخوانی میکند، کوچک ترین اشاره ی به موضع گیری قاسملو و اظهاراتش در رابطه با جنگ کومله و حزب دمکرات،معاملات و مماشات وی با دول فاشیستی- مذهبی بعث و خمینی بر زبان نمی آورد . البته این مصاحبه در سال گذشته هم از جانب ایت الله بی بی سی پخش گردید،اما هدف از این بازگویی را میتوان به عنوان تشویق احزاب ناسیونالیست کرد از جمله حزب دمکرات کردستان ایران در ادامه ی نشست “مرکز همکاری احزاب ناسیونالیست کرد” در نروژ با نمایندگان جمهوری سرمایه داری اسلامی ایران تلقی کرد. نشستی که از دو سال قبل مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. صدا آمریکا هم با تهیه ی گزارش از تظاهرات کوردهای وابسته به حزب دمکرات کردستان و با گزارش شپول عباسی، این مزدور سی ای ای تلاش می کند، تمام مسائل کردستان را به بند و بست حزب دمکرات به عنوان یک نیروی مزدور و امپریالیستی با رژیم ایران و غرب تخفیف دهد. رسانه های امپریالیستی این ابزار مهندسی افکار و مدافعین و مبلیغین پر و پا قرص جنگ امپریالیستی هم تلاش می کنند از یک حزب منزوی پرو امپریالیستی نوکر رژیم ایران مانند حزب دمکرات الترناتیو بسازند و بر دهل سیاست های امپریالیستی غرب از طریق برجسته کردن این حزب بکوبند.

بی بی سی با متود بی نهایت وقیحانه سعی دارد که نشست سه تن از اعضای حزب دمکرات کردستان ایران به سرپرستی قاسملو را به عنوان مساله ی عمومی در سطح کردستان معرفی کند: “ عبدالرحمن قاسملو و عبدالله قادری آذر به نمایندگی از کردها و فاضل رسول از کردهای عراق به عنوان میزبان جلسه حضور دارند”۱*. این اظهارات در حالی از جانب بی بی سی اعلام می شود که حتی خود رهبران حزب دمکرات کوچکترین اطلاعی در مورد نشست قاسملو و یارانش با نمایندگان رژیم ایران نداشتند.

“خواستی که ما داریم اگر تحقق پیدا بکنه کوچکترین ضربه ای به کشور ایران،تمامیت ارضی ایران و استقلالش نمی زنه. برای اینکه اگه خودمختاری کردها در ایران تامین بشه،کردهای ترکیه و عراق به طریق ا‌ولی به سوی ایران جذب خواهند شد”. در ادامه ویدیوی منتشر شده ی از سوی بی بی سی قاسملو می گوید: “نسل ما نسل دمکراسی و خودمختاریه. حالا یکی دیگه بیاد فردا بخواد استقلال بگیره برای کردستان یا نمی دونم سوسیالیزم درست بکنه برای کردستان من که اونوقت دیگه مسئول نیستم. هیچ وقت قول ندادیم فلان تاریخ نمی دونم جمهوری اسلامی سقوط می کنه…”. بنا به ادعای بی بی سی جلال طالبانی به عنوان نقش میانجی گر در نشست اول بین اشخاص نامبرده با مامورین رژیم ایران حضور داشته و از قرار معلوم نقش بسزایی در این ماجرا ایفا کرده است. جلال طالبانی خادم رژیم جنایتکار اسلامی و یار وفادار به خط خمینی که از تمام زوایای این نشست و حتی طریقه توطئه ی ترور “مذاکره کنندگان” در جریان بوده هیچ گاه حاضر نشد که بصورت علنی در این رابطه اعلام موضع کند و حرفی بر زبان بیاورد. حزب دمکرات از همان ابتدا بر سیاست سازش-جنگ، جنگ- سازش یا جنگ برای سازش پافشاری می کرد. در همین راستا بود که این حزب به بخشی از شورای ملی مقاومت درامد و تلاش داشت به همراه سازمان فاشیست مجاهدین به کمک تانک های بعث ایران را ناچار به مذاکره کند. بعد از اینکه این سیاست عضویت در شورای ملی مقاومت به جایی نرسید، از در سازش مجدد و نشست وارد شدند، که رهبران این حزب از جانب جمهوری اسلامی قتل عام شدند. اوباش ناسیونالیست و قومپرستان کورد وابسته به حزب دمکرات این خیانت قاسملو را تاکنون به عنوان سیاست قهرمانانه به مردم می فروشند.

حزب دمکرات کردستان ایران را که دارای بافت تماماً عشیرتی و قبیله ی است میتوان به عنوان حزب پایه یی و ‌نماینده ی ایدئولوژیک ناسیونالیسم کرد، حزبی که برای یک لحظه هم که شده از خدمت به قدرت های امپریالیستی در منطقه دریغ نکرده است، در چهارچوب جغرافیای سیاسی کردستان ایران و گاهاً سایر بخش های کردستان “عراق “ تعریف کرد. رد پای این جریان ارتجاعی در هفت دهه ی گذشته به عنوان یک نیروی واقعی در ایدئولوژی ناسیونالیسم و شوینیسم کردی تعیین کننده بوده و شعارهای راستگرایانه اش گاهاً مانع فعالیت ما کمونیست ها شده است. البته ناگفته نماند که کمونیستها به سهم خود حق لازم را در حدی که در توان داشته اند کف دست این جریان گذاشته اند. حزب دمکرات هم در گذشته و هم در حال حاضر تا جایی که در توان داشته برای فائق آمدن بر جنبش کارگری کردستان و حاشیه ی کردن فعالین کمونیست،مبارزین آزادیخواه و برابری طلب، احزاب سوسیالیست و غیره همواره در جبهه ی اخوندهای کردی، اربابان و خونخواران و لمپن های کردستان قرار گرفته است و با زور اسلحه قصد داشته که این جنبش را به چالش بکشاند . حزب دمکرات برای رسیدن به اهدافش از هیچ برخورد لمپنیستی دریغ نکرده است. رفقا و فعالین کمونیست داخل کشور از کردستان ایران با ما تماس گرفته و اعلام کرده که اراذل و اوباش جبهه ی ناسیونالیسم کورد انان را تهدید به مرگ کرده اند و بهشان اعلام کرده اند، دست از تبلیغ و سازماندهی کمونیستی بکشند و در یکی دو مورد اوباش وابسته به این احزاب ملیشیایی قومی همچون حزب دمکرات، سازمان زحمتکشان و پژاک با کلت رفقای ما را تهدید کرده اند. به قول تروتسکی “ اهداف پَست را وسیله های پست شایسته است”. (لئون تروتسکی، اخلاق آنها و اخلاق ما. ترجمه: مازیار رازی. بخش دوم کتاب. ص ۳۳ ).

زمانی که حزب دمکرات در سال ۱۳۶۳تصمیم گرفت وارد جنگ نظامی بر علیه ی کومله و‌حزب کمونیست ایران شود، قاسملو به عنوان رهبر این جریان شوینیستی، که تا لحظه ترورش با تمام قوای موجود جهت حفظ منافع بورژوازی کردی مهمترین از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرد، نقش بسیار مهمی را ایفا کرد، طوریکه شعارهای ضد کمونیستی و اتهامات سخیف وی علیه ی کمونیست های ایرانی و کردستانی برای هر شهروند کردستانی و گاهاً ایرانی موضوعی مجهول و ناروشن نیست . بنابراین طبیعی بنظر می آید که قاسملو و حزبش مورد استقبال رسانه های بورژوازی و پوپولیستی و ابزارهای مهندسی افکار و صنعت فرهنگ بورژوازی قرار بگیرند، تا جایی که همین رسانه های امپریالیستی از قاسملو در تایید ادبیات ارتجاعی حزب دمکرات کردستان از او به عنوان پیغمبر “آشتی” یاد کنند.

ناگفته نماند که احزاب موسوم به حزب دمکرات بارزانی،اتحاد میهنی کردستان، جریان “زحمتکشان” و جریان کومله “انقلابی” “زحمتکشان” که جدیداً به این خط پیوسته اند دستکمی از حزب دمکرات کردستان ایران در طول تاریخ حیات ننگین خود نداشته اند. اما مهتدی ها و‌ ایلخانی زاده ها بایستی به این واقعیت پی ببرند که حزب دمکرات و شخص قاسملو نماد واقعی ستون پنجم بورژوازی در کردستان بوده و به احتمال زیاد در آینده هم خواهد بود. امروزه جسم قاسملو در قید حیات نیست ولی افکار ارتجاعی و شوینیستی وی از سوی آقایان عمر ایلخانی زاده،عبدالله مهتدی و گاهاً فعالین و‌ رهبران به اصطلاح چپ و کمونیست در حال تولید و بازتولید شدن است. انصافاً جریانات نامبرده ثابت کرده اند که وفادارنه به خط شوینیستی قاسملو و حزبش متعهد هستند و در کمترین حالت برادران دوقلوی یکدیگر محسوب می شوند. هر یک از احزاب نامبرده در طول چند دهه ی گذشته، تاریخ پر فراز و نشیبی را طی کرده اند که هر کدام از آنها نیازمند به بررسی و تحلیل مختص بخود است،چیزی که در این نوشته نمی گنجد و از حوصله ی من خارج است.

نمونه دیگر به اختلافاتی بر می گردد که در بین جریانات ناسیونالیست کردی و سایر نیروهای سیاسی ناسیونالیست وجود دارد. این اختلافات نظرات از چند دهه ی گذشته در میان احزاب وجود داشته و‌هم اکنون نیز موجود است. اما تفاوت های تاکتیکی و در سر هم کوبیدن یکدیگر در اصل مساله یا همان تغییر استراتژی مشترک نقشی ایفا نمی کند. برای نمونه جریاناتی از جمله PKK از قدیم الایام در رده ای احزابی بوده اند که همواره جهت حاشیه ای کردن خط قاسملو و سایر جریانات ناسیونالیست فعالیت کرده اند . ریشه ی این اختلاف را که تنها رقابت بر سر قدرت داخلی بوده است بطور واضح میتوان در موضع گیری های ایدئولوژیکی عبدالله مشاهده کرد. برای نمونه عبدالله اوجالان می نویسد: “ احزابی که اکنون به نام جنبش کردی به فعالیت مشغول هستند،ملی و دمکرات نیستند و افکار ملی را نمایندگی نمی کنند”. (عبدالله اوجالان،رهبریت و خلق. بخش سوم صفحه ی ۸۶ )

حزب دمکرات بعد از قاسملو

حزب دمکرات کردستان چه در دوران قاسملو و بعد از وی همواره یکی از جریاناتی بوده که بزرگترین لطمات را به جنبش انقلابی و کمونیستی در کردستان وارد کرده است. حزب دمکرات دشمنی دیرینه با سوسیالیسم و کمونیسم و ماتریالیسم پراتیک مارکسیستی و سازماندهی انقلابی دارد و بیشتر رهبران این جریان از استخوان لیس های حزب مزدور و پاسدار جمهوری اسلامی یعنی توده بودند. حزبی که از “حقوق”ملی کرد حرف بر زبان می آورد در همان حال از دولت الترا فاشیستی و جنایتکاراسرائیل جهت “رهایی” خلق کرد درخواست همکاری می نماید. این موضع همانند کل سیاست و‌ فلسفه ی وجودی این جریان پر از تناقض گویی است که هیچ تئوری و سفسطه سرایی قادر در توجیه آن نیست. حزب دمکرات و احزاب ناسیونالیست در حالی از دولت سوپر فاشیستی اسرائیل درخواست کمک می کنند که دولت مذکور از هیچ جنایتی علیه فلسطینیان دریغ نکرده است. نمیتوان از دولتی انتظار داشت که جهت “رفع” ستم ملی کرد تلاش کند که همان دولت نماد وحشی ترین و ضد انسانی ترین سیاست اپارتاید،استعمار، سرکوب و قتل عام علیه ملت دیگری “فلسطین” باشد. سیاست تسخیر سرزمین های فلسطینی از طریق شهرک سازی،دامن زدن به فاصله یهودیان و غیر یهودیان در خود اسرائیل بر اساس سیاست های اپارتاید نژادی- مذهبی تنها بخش کوچکی از کارنامه ی سیاه این رژیم فاشیستی است.

مصطفی هجری با تکیه بر اینکه ما و اسرائیل دشمن مشترک داریم و اکثر کشورهای منطقه از دولت اسرائیل حمایت می کنند چنین اظهار کرد: “ایران پول زیادی را صرف حمایت از حزب الله و حماس علیه اسرائیل می کند و به نظر من اسرائیل باید رژیم را دشمن اصلی خود تلقی نموده و در جهت تضعیف آن تلاش نماید. حزب الله و‌ حماس کمک های فراوانی از ایران دریافت می کنند و آنان نیز با ایران در جهت دشمنی با اسرائیل همکاری دارند، به همین طور دلیل باید اسرائیل از احزاب اپوزسیون ایران علیه رژیم علیه ایران حمایت نماید”.‌ ۲*

مصطفی هجری که ادعای حل مساله ی کورد را دارد علاوه بردن اینکه علیه ستمدیده ترین توده ی مردم جهان یعنی فلسطینیان است و از اسرائیل این رژیم امپریالیستی و هیولای فاشیستی دفاع می کند، به اردوغان جلاد و جنایتکار فاشیست نامه ی تبریک برای پیروزی در انتخابات می نویسد و اعضای کمیته مرکزی حزبش را روانه ی عربستان سعودی برای حج می کند، تا از طرف این قطب های امپریالیستی منطقه یی حمایت مالی و معنوی شود و جمهوری اسلامی را زیر فشار بگذارد، که تن به مذاکره بدهد. همین رهبر مرتجع و مزدور حزب دمکرات، تفنگچیان بی سواد سیاسی حزب دمکرات را روانه ی نوار مرزی می کند، تا توسط هواپیماهای بدون سرنشین ایرانی بمباران شوند و خود با رژیم تروریست و فاشیست جمهوری اسلامی ایران در حال لاس زدن است.

سیاست های مصطفی هجری و حزب دمکرات در واقع ادامه دهنده ی همان سنتی است که رهبران پیشین این حزب[ قاسملو و شرفکندی] در پیش گرفته بودند.جریانی که در هر دوره ای و بنا به ضرورت جایگاه طبقاتی اش در کردستان برای “ سرنگونی” جمهوری اسلامی ایران از طریق جنگ و ایجاد دولت کردی[ همانند حکومت کردی در کردستان عراق] در کردستان ایران به هر نیرو و جریان ارتجاعی امپریالیستی اویزان می شود.

حزب دمکرات در همان حال که مشغول بند و بست با نمایندگان جمهوری اسلامی ایران است، یکی از حامیان اصلی یورش نظامی ایالات متحده و دول متحد منطقه ای بر علیه ی ایران بوده است. مشخص است که در صورت جنگ فاجعه بار دولت آمریکا و متحدین سعودی،اسرائیل و غیره علیه ی جمهوری اسلامی ایران، سراسر خاورمیانه در مقیاس گسترده میتواند به مسیری کشانده شود که ثمره ی جز کشتار در سطح میلیونی و درگیری های قومی و‌ قبیله ی در بر نخواهد داشت. تاریخ بشریت به یُمن سیاست های جنگی، تجاوزگرانه و ضد بشری ایالات متحده و متحدین جهانی و منطقه ای همواره در لبه ی پرتگاه قرار داشته است و یکی از عوامل اصلی بی ثباتی ،چیزی که بوش پدر از آن به عنوان “نظم نوین جهانی” یاد میکرد، در سطح جهانی مبدل گشته است. ناگفته نماند که چه در گذشته و چه در شرایط کنونی، خلاصه کردن فلسفه ی جنگ و خونریزی را نه تنها در سیاست های آمریکا بلکه بایستی در ماهیت ساختار نظام سرمایه داری جستجو‌ کرد. اقتصاد جنگی یا جنگ اقتصادی را میتوان تکیه کلام این سیستم برای رهایی از بحران مقطعی و‌ در شرایط خاص تلقی کرد.

کوتاه در مورد ناسیونالیسم

تقسیم ‏بندى بورژوازی به متعارف و غیر ممکن متعارف و یا بورژوازی خودی و‌ غیر خودی ایده ای است که از جانب بورژوازی ملی و نیروهای محافظه کار و بخشا چپ های ضد انقلاب همواره “ تئوریزه” می شود. هدف از این تحلیل و نگرش توجیه ناسیونالیسم “خودی” به عنوان نماینده ی بورژوازی “ملی” در مقابل “ناسیونالیسم دیگران” به عنوان “بورژوازی بیگانه” است و یا به عبارت دیگر نفی مبارزه طبقاتی در جغرافیای سیاسی مشخص، توجیه استثمار طبقه کارگر بدست بورژوازی “خودی” و طفره رفتن از این امر واقعی و غیره است. متاسفانه چنین گرایش وارونه و اپورتونیستی، که بر روی تضادهای فرعی تکیه می کند و تضاد اصلی یا تضاد کار و سرمایه ار به کلی انکار می کند یا نادیده می گیرد، همیشه توانسته به ناسیونالیسم “خودی” نزد افکار عمومی طبقه کارگر نوعی مشروعیت بدهد و شکلی از ناسیونالیسم رمانتیک را پدید بیاورد و به موفقیتی در این زمینه دست پیدا بکند. تعریف ناسیونالیسم از دیدگاه ما کمونیست ها با تعریف ناسیونالیست ها به طور کلی متفاوت است. زیرا در تحلیل نهایی کمونیست ها بر خلاف ناسیونالیست ها جوامع را نه بر اساس ملت ها بلکه بر اساس طبقات بورژوازی و‌ پرولتاریا تقسیم می کنند. ناسیونالیسم اما با رهایی ملی که مورد دفاع ما هم هست باز هم متفاوت است. ما علیه ناسیونالیسم به عنوان یک ایدئولوژی بورژوایی می جنگیم، اما رهایی ملی را یک حق کاملا دمکراتیک می دانیم و علیه اسمیله کردن اقلیت های در یک کشور از جانب دولت مرکزی یا دولت فاشیسم خواهیم ایستاد. اساس ما در مبارزه ی کمونیستی و در رابطه با مطالبات دمکراتیک بر این است که ما این مطالبات را به شیوه یی سوسیالیستی حل می کنیم. راهکار مساله ی ملی نه تشکیل دولت دیکتاتوری کوردی، انچه خالد عزیزی از رهبران سابق جناح انشعابی حزب دمکرات از ان صحبت می کند، بلکه سوژگی تمام اقلیت ها و رهایی از سرکوب و ستم و شهروند درجه چندمی و به رسمیت شناختن حق مردم یک منطقه در تشکیل دولت مستقل خود است. با در نظر گرفتن چنین جهان بینی میتوان جامعه را به شیوه ی علمی تعریف کرد. آیا در صورت فرض کردن دستیابی بقدرت سیاسی از جانب تمام بورژوازی های ملی، تقسیم انسان بر اساس ثروت، پول، قدرت خرید به اتمام خواهد رسید و ناسیونالیسم خودی پاسخگوی رسیدن به خوشبختی به پرولتاریای خودی باشد.

ناسیونالیسم تحت شعار وطن پرستی قصد دارد که برای خود هویتی جعلی برای بورژوازی خودی درست کند. با پناه بردن به چنین خصلتی نیمتوان همه ی طبقات را زیر یک ایدئولوژی تحمیل شده گرد هم آورد و به همه فهماند که میتوانید بصورت یکسانی از نعمات اجتماعی در محدوده ای جغرافیایی خاصی بهره جست. راهکار ناسیونالیسم برای حل مسائل طبقاتی یک راهکار طبقاتی نیست، بلکه راهکاری بورژوایی است. طبقه ی کارگر کردستان چه در حکومت بورژوازی کوردی و چه در چارچوب جمهوری اسلامی ایران از بردگی مزدی رها نخواهند شد و با وجود حاکم بودن مناسبات بورژوایی یعنی کالایی به سوژگی و رهایی نخواهند رسید. هدف ما براندازی مناسبات مزدی و استثمارگرانه است و هدف ناسیونالیسم حفظ استمثار و بهره کشی انسان از انسان. تا دیروز صاحبکاران عرب در کردستان عراق کارگران کورد را استثمار می کردند و امروز فراعنه ی خون اشام کرد با لباس کوردی. حزب دمکرات کردستان در بهترین حالت به دنبال تشکیل یک حکومت کوردی مزدور و متزلزل از جنس حکومت کارتونی اقلیم کردستان که یک اردوگاه تبدیل کنسرو به مدفوع است، است. حزب دمکرات تازه با توجه به مباحثی که در نشست نروژ با رژیم ایران مطرح کرده است، یک حاکمیت خودمختار از جنس اقلیم کردستان هم نمی خواهد، بلکه می خواهد به جای سپاهی های کورد در کردستان، تفنگچیان حزب دمکرات به مزدوری گرفته شوند، تا این بار این جانیان کارگران و زحمتکشان کورد در کردستان ایران را سرکوب کنند.

جمع بندی

با وجود اینکه ماهیت این قبیل احزاب برای فعالین چپ و سوسیالیست و بخش اعظمی از جامعه نمایان شده است وظیفه خود میدانیم که با مشارکت و همکاری چشمگیر جهت مداخله بجا در جنبش های اجتماعی بطور عام و جنبش کارگری بطور اخص در شرایط خاص و خطیر سیاسی در سطح سراسری کنونی ایران و عقب نشینی احزاب بورژوازی گام برداریم. پاسخگویی ما به چنین ضرورت عاجل جزو یکی از اساسی ترین وظایف انقلابی ما کمونیستها بشمار می آید. اقدام به این امر انقلابی بدون شک میتواند در اینده لطمات سنگینی به جنبش کارگری وارد کند. علیرغم تمام موانع موجود و ظرفیت سرکوبگری رژیم فاشیست سرمایه داری ایران امر اتحاد عمل و کار سازماندهی در داخل کشور و تقویت این جنبش امر اصلی تمامی فعالین چپ و کمونیست است. روشنگری و نقد بی پروا به جناح ها و فراکسیون های مختلف بوژوازی کورد، وظیفه ی خطیری است که بر دوش فعالین کارگر و کمونیست در کردستان ایران و خارج کشور است. با روشنگری، اگاهگری و اژیتاسیون علیه این سازمان باید به اگاهی طبقاتی و سوسیالیستی نوعی فرم سازمان یافته داد و با تشکیل بریگاردهای سرخ در مقابل فاشیسم قومی و ناسیونالیسم مزدور و امپریالیستی کورد، باید جلو قدرقدرتی و قلدربازی این احزاب را گرفت.

از نظر من هر گونه تغییر ولو جزئی در زندگی توده های کارگر در کردستان ایران به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و نابودی دولت در ایران گره خورده است. توهم اینکه رژیم امپریالیستی و فاشیستی ایران بتواند حقوق اقلیت های قومی و ملی را برای تعیین سرنوشت خود به رسمیت بشناسد، مانند شلیک کردن به کله ی خود با قناسه است. هیچ کارگر و کمونیست و روشنفکر انقلابی نباید این توهم را در سر بپروراند که رژیم تروریستی، فاشیستی و امپریالیستی ایران سر عقل امده است و لذا ما هم باید “عقلایی” (بخوانید رفورمیست و بورژوایی) شویم. حتی دمکراتیک ترین دولت های غربی هم نمی توانند منافع طبقه ی کارگر و زحمتکشان جامعه یشان را اشباع کنند. اشباع منفعت طبقه ی کارگر نه در سهیم شدن در قدرت سیاسی با بورژوازی بلکه در براندازی مناسبات تولید بورژوایی و اشتراکی کردن ابزار تولید و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و الغایی مناسبات کالایی است. هر نیروی سیاسی چه در خاورمیانه و چه در کشورهای غربی چیزی غیر از این را بگوید، به جبهه ی ضد انقلاب و ارتجاع و محافظه کاری تعلق دارد.

ما به عنوان نیروهای انقلابی و کمونیست تحت هیچ شرایطی با دشمنان قسم خورده ی طبقه ی کارگر وارد گفتگو و سازش نخواهیم شد و یا دشمن خود را با ابزار قهر زمین گیر کرده یا او ما را زمین گیر می کند، اما این را همه باید بدانند که هیچ اشتی ایی نمی تواند بین کار و سرمایه وجود داشته باشد، لذا هر میزان از رفرم در مناسبات سرمایه داری، نمی تواند به الغای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و مناسبات کالایی بیانجامد، برای این کار ما به یک انقلاب رادیکال و قهرامیز علیه سرمایه و سرمایه داری نیازمندیم و هر نیروی علیه انقلاب قهرامیز کارگری و توده یی باشد، به عنوان یک نیروی ضد انقلاب در مقابل ما قرار می گیرد و به همراه جمهوری اسلامی سرکوب خواهد شد.

مرگ بر حزب دمکرات و دیگر جریانات قومی و فاشیستی کوردی

مرگ بر جمهوری اسلامی

زنده باد سوسیالیسم

ژوبین خضری ۲۰۱۹٫۰۷٫۱۵

۱:

ترور قاسملو، صداهایی که شنیده نشده

http://www.bbc.com/persian/iran-48977416?fbclid=IwAR1L6XDKfNHC8dOPhehFpIgejmglekyB6xdqj76G8Tt5CmXpXw-g3mmUoF8

۲:

مصطفی هجری: رژیم ایران دشمن مشترک حزب دمکرات و‌اسرائیل است

https://kurdistanmedia.com/fa/news/