از تفرقه صفوفمان بیشتر از بمبها بترسیم

از تفرقه صفوفمان بیشتر از بمبها بترسیم

جنگ آمریکا و جمهوری اسلامی،  جنگ علیه طبقه کارگر و به قیمت هستی و سرنوشت مردم زحمتکش آن جامعه است. اولین طلیعه های جنگ با محاصره اقتصادی و گرو گرفتن دارو و  خوراک محرومترین و بی دفاعترین بخشهای جامعه، گویای  ابعاد و اهداف بمب های فردای این جنگ  است. برای این جنگ و اهداف و گردانندگان و ابزارهای آن آبشخوری جز مالیخولیا نمیتوان سراغ گرفت. امریکای ترامپ بعد از عراق در پی رفع خطر تروریسم؛  جمهوری اسلامی  مادر فرودستی و بینوایی در موضع اقتصاد و سازندگی؛ اسراییل و عربستان سعودی و  جمهوری اسلامی  در کمدی اکتشاف تروریسم؛ دست در دست هم لجنزاری  را شکل داده اند که قرار است از یک طرف، دنیا را در مقابل قلدری امریکا   رام کند و از طرف دیگر ریشه آزادیخواهی حق طلبی در ایران را بخشکاند. جنگ همیشه بین طبقات بالا  و با فدا کردن جان توده مردم به پیش رفته است. در این جنگ، پیش برندگان آن بیش از شکست حریف در نبرد رو در رو، زیر بغل یکدیگر را گرفته اند، طبقه کارگر در ایران قرار است هم جور تلفات و هم جور  اندیکاتور موعد عملی پایان جنگ را به گردن بگیرد.

این جنگ بر علیه توده زحمتکش ایران است. راهی که طی میکند طبقه کارگر را پراکنده و متشتت، غرق در زخم های جنگ تحویل

گرگهای بعدی استثمار طبقه در منطقه میدهد. اگر بمبها تصمیم بگیرند… قرار است طبقه کارگر  اینبار برای  رفاه و امنیت و آسایش و حرمت خود با باغ وحشی از تفنگچی ها و گانگسترهای ملون اسلامی و ناسیونالیستی دست بگریبان شود. وارثان هرج و مرج این جنگ اوین ها و ابوغریب ها را بر دوش ما خواهند ساخت؛ ساواک و ساوامای بعدی را به جان کارگران خواهند انداخت؛  “خانه کارگر” را از روی تجربه و شجره حزب رستاخیز و بعد حزب جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان بازسازی خواهند کرد. اگر بمبها تصمیم بگیرند… به موازات بمباران ویرانگر یکی پس از دیگری شهرکهای صنعتی و مسکونی مبارکه، اراک و قزوین و زنجان همزمان جردن و نیاوران بمراتب زیباتر و مدرن تر از دیروز و امروز، با ساکنانی حق به جانب، به همان  اندازه دور از دسترس کارگر همچنان در تارک چراغان شهر عروس همیشه بیدار خاورمیانه خواهند درخشید… اگر بمبها تصمیم بگیرند… خاک سفید ها و حلبی آبادها …  کار و بردگی مزدی، زنان طبقه ما در آغوش عیاشخانه اعیانی شهرها و فرزندان ما در سردخانه های  سوداهای جنگ ظفار و  لبنان  … متن زندگی خواهد بود …

این جنگ ما نیست، و ما عجالتا قادر به پایان آن نیستیم. باید خود، جان خود و انسجام و همبستگی خود را حفظ کنیم. این تنها امید آن جامعه است. از فردا نه فقط بمب ها بلکه حزب الله و دار و دسته های ناسیونالیستی و قوم پرست مثل کفتار بجان ما کارگران خواهند افتاد. اینها از همین حالا برای هویت کارگری ما،  آگاهی ما و هر درجه از همبستگی و خوشبینی ما دندان تیز کرده اند. از پراکندگی صفوفمان، از رخنه تفرقه و ناامیدی به میان  صفوف خود  بیشتر از بمبها بترسیم.

ما، قطعا به کمک نیازمندیم اما نباید موضوع کار دوایر خیریه قرار گرفت، مهمتر از آن هرگز زیر بار ننگ بسیج جنگی نرویم، هویت کارگری و فقط هویت کارگری را سرمنشاء انواع شبکه های همکاری و تعاونی قرار دهیم، هم طبقه ای های افغانی را مثل برادران و خواهران تنی در جمع و سرنوشت مشترک خود بپذیریم.

مردم زحمتکش و شرافتمند ایران یکبار در جنگ عراق ماشین جنگی جمهوری اسلامی را به گل نشاندند، فریادهای “جنگ، جنگ تا فتح قدس” اساسا با مبارزه کارگران در مقابله با سربازگیریها و  بسیج جنگی و کلاشی های جبهه پایان گرفت.

بر خلاف ناله های  “نجات امریکایی” از طرف  اپوزسیون ضد رژیمی،  عصیان و خیزش تنها باید با بیشترین  مراقبت و تامل و آمادگی در دستور قرار بگیرد.

هیچ کس حق ندارد مقاومت در مقابل دستگاههای رژیم و بخصوص در یک فضای جنگی، در جایی که سایه فقر و بیکاری سنگین تر خواهد بود را آسان جلوه دهد؛ اما به طریق اولی هیچ کارگری نباید ظرفیت و توان فعلی طبقه کارگر در ایران را دست کم بگیرد. تشکل های موجود،  سر رشته های اتحاد کارگری، محافل و رفاقت های کارگری، وجدان بیدار کارگری آن جامعه (که فقط برای نمونه در اعتراضات معلمان و دانشجویان مجال بیان یافته است) میتوانند به سنگری تبدیل شوند که طبقه خود را نه فقط در مقابل بمبها حفاظت کنند بلکه با آزاد کردن نیرویی که در آگاهی و اتحاد و سازندگی طیقه ما نهفته است در یوغ نکبت  سرمایه شکاف بیاندازند.

امروز وقت آنستکه که هر کارگر همه توش و توان خود را برای اتحاد و خوش بینی و باور در میان صغیر و کبیر طبقه خود بکار بیاندازد. ایران را به “ویتنام” شکست توطئه های اسلامی و امریکایی سرمایه تبدیل سازیم. راه بیفتیم و یادآور باشیم که هر بلایی سر ما کارگران میاید از آنجاست که خیال میکنیم یک نفریم و گویا میتوانیم بدون بقیه گلیم خود را از آب بیرون بکشیم. واقعیت اینستکه هم موجودیتمان، هم توش   و توانمان و هم گلیم زیر پایمان بهم گره خورده است. کارگری که سرنوشت خانواده و خود را به هر عنوان و به هر شکلی به این جنگ گره میزند سند بدبختی و گرسنگی و آوارگی خود و میلیونها کارگر همزاد خود را برای سالیان دراز امضاء کرده است.

وقت آنستکه در هر محله و کارخانه بطور خستگی ناپذیر و به هزار بهانه گفتگو و مشورت در مورد جنگ و چه میشود کرد را پا داد. هیچ کارگری را با افکار و دغدغه های خود و در دنیای کثیف رسانه های بورژوایی تنها نگذاشت. بدون تردید اگر در میان کارگر جماعت  توهم و همراهی با این جنگ وجود داشته باشد، به خاطر این است که هنوز کسی سراغ آنها نرفته است. مطمئن شویم که چشم بر اشتباهات و ندانم کاری هم طبقه ای های خود نبندیم، سراغ همه رفته باشیم، با صحبت  و اگر  قانع نشد، با قسم به  جان عزیزش وادارش کنیم با مابقی همراه بشود.

علیه بیکاری

از مندجات شماره  ۳۷ نشریه علیه بیکاری