این ماشین کشتار و تباهی و توحش را باید سرنگون کنیم!

این ماشین کشتار و تباهی و توحش را باید سرنگون کنیم!

زندگی زیر سیطره جمهوری اسلامی برای بیش از نود درصد جامعه به یک جهنم به معنای واقعی کلمه تبدیل شده است. برای زنان خانواده‌های کارگری این وضعیت حتی بدتر از آن هم است که بشود به آسانی توصیف کرد. در هفته گذشته دو گزارش و خبر در سایتهای اینترنتی درباره موقعیت این طیف از زنان منتشر شدند که از به قهقرا رفتن باز هم بیشتر موقعیت آنها حکایت دارد. یکی از این دو خبر مربوط به حمل مواد مخدر توسط زنان است و دیگری درباره پدیده‌ای به نام “طلاق صوری”. یکی از اعضای مجلس شورای اسلامی به نام معصومه آقاپور علیشاهی گفته است که “حمل مواد مخدر جرم ۸۵ درصد از زندانیان زن در جمهوری اسلامی است”. و اضافه می‌کند که “چون منبع درآمدی نداشته‌اند، ناچار به حمل مواد مخدر شده‌اند. … با دریافت کمترین مبلغ حاضر به جابجایی حجم زیادی از مواد مخدر شوند”.

در خبر دیگری که گزارشی است مندرج در “ایلنا” خبر مربوط به هیاهوئی است که مقامات جمهوری اسلامی بر سر پدیده “استفاده نامشروع از مستمری” مردان فوت شده به راه انداخته‌اند. نوشته است این مقامات نگران این موضوع هستند که زنان زیادی از همسرانشان مصلحتی طلاق می‌گیرند تا از مستمری “پدران” متوفی خود استفاده کنند، و یا ازداوج دختران جوان با مردان مسنی که امیدوارند همسرانشان زودتر فوت کنند تا آنها بتوانند از مستمری آنها استفاده کنند. یکی از مقامات جمهوری اسلامی گفته است که بیش از ۳۵ درصد از طلاق‌ها، صوری است! نکته دیگر حائز اهمیت در گزارش فوق این است که زنانی به دلیل عدم امنیت شغلی، قراردادهای موقت، شغل با دستمزد بسیار پائین و غیره، شغل خودشان را، اگر شغلی داشته باشند، رها می کنند که مستمری پدر فوت شده خود را دریافت کنند.

حتما خواننده دو گزارش فوق، بخصوص در مورد پدیده طلاق‌های صوری، می‌خواهد بداند جمهوری اسلامی چه راه حل‌هایی را در نظر دارد. گزارش نوشته است: “مسئولان تامین اجتماعی معتقدند که از اطلاعات ثبت احوال استفاده می‌کنند و با مطالعات میدانی پی می‌برند که کدام طلاق‌ها صوری و برای استفاده از مستمری بوده است”. یعنی در واقع می‌خواهند از راههای جاسوسی مانند بدانند که کدام طلاق‌ها صوری‌اند که مستمری را از آنها دریغ کنند!

یکی از فعالین کارگری گفته است که به نظر می رسد که جمهوری اسلامی نیات دیگری را نیز در سر می پروراند. گفته است: “مدتی است که این نگرانی تشدید شده که می‌خواهند شستا را بفروشند، صندوق‌های بازنشستگی را خصوصی کنند و از عرصه روابط تامین اجتماعی «قانون‌زدایی» کنند.” واضح است که برای کارگر، علی العموم کارفرمای خصوصی و یا دولتی فرقی نمی کند؛ اما در ایران “خصوصی سازی” عنوان دیگری برای چپاول هرچه بیشتر دار و ندار کارگران و بدبختی و آوارگی بیشتر است که بعضا کارگران برای جلوگیری از پرتاب به ورطه نابودی بر علیه خصوصی سازی ها مقاومتهای شدیدی می کنند.

نکاتی حول این دو خبر قابل ذکر و برای ما در جنبش کارگری قابل تأمل‌اند:

۱) در همین دو خبر و گزارش آمده است که سواستفاده از موقعیت فرودست زن بسیار فراتر از حمل مواد مخدر برای پولی بسیار ناچیز و یا تن دادن به ازدواج با افرادی مسن برای گرفتن مستمری برای مبلغی کمتر از دو میلیون تومان در ماه است.

۲) جمهوری اسلامی مسئله “سواستفاده” از طلاق‌های صوری برای گرفتن مستمری را برجسته کرده است که یک قلم از بیمه‌های اجتماعی را که جنبش کارگری برایش مبارزه کرده، ملاخور کند.

۳) جای سئوال است که چه موقعیت اجتماعی‌ای زنان را به این وضعیت انداخته که تن به حمل مواد مخدر بدهند؛ آن هم برای مبلغی صدها بار کمتر از مبلغی که مردان برای به جان خریدن چنین کاری دریافت می‌کنند؟! چه موقعیت اجتماعی دختران جوان را به این وضعیت انداخته که به قول گزارشات فوق به تحقیر و تابوهای سنتی آن جامعه، و ریسک آمیخته به نگرانی نسبت به آینده، تن بدهند؟!

۴) عدم امنیت شغلی و قرارداد سفید امضا و موقت چه آسیبهای اجتماعی سیاهی را بر این جامعه زیر سیطره جمهوری اسلامی گسترانده است؟!

۵) توجه داشته باشیم که موقعیت زن چنان بد و ناهنجار است که مسئله مستمری گرفتن زنان از پدر متوفی است نه از مادر و یا والدین؛ چرا که مادر اصلا جزو شاغل به حساب نمی‌آید که مستمری هم داشته باشد.

۶) …

لیست نکات و سئوالاتی که جلوی ما قرار می گیرند، طولانی است. کارگران در ایران در یک موقعیت معیشتی بسیار بغرنجی قرار دارند. دستمزدها با قیمت اجناس مورد نیاز برای زنده ماندن اصلا قرابتی ندارند. بیمه ها ابدا با وضعیت اقتصادی و اجتماعی در آن جامعه همخوانی ندارند. هیچ کارگری امنیت شغلی ندارد. بیش از ۹۵ درصد قرارداد موقت و یا سفید امضاء هستند. دستمزدها اغلب یا پرداخت نمی شود و یا با تأخیر چندین ماه پرداخت می شود. … جمهوری اسلامی عملا دارد خانواده های کارگری را به نابودی میکشاند. کرامت ما را به حراج گذاشته است. جهنمی را که در کتاب داستانشان ناشیانه تصویر کرده‌اند، در همین ایران به شکلی واقعی و ماهرانه بر ما کارگران تحمیل کرده‌اند.

اما ما در جنبش کارگری نمی‌توانیم دیگر به این موقعیت تن بدهیم. نمی توانیم شاهد این باشیم که نه تنها این رژیم منحوس زندگی خودمان را تباه کرده است، بلکه زندگی فرزندانمان را تباه‌تر و آینده را بر آنها سیاه و سیاه‌تر میکند. اگر تا دیروز اخبار مربوط به عدم توانائی کودکانمان به رفتن مدرسه سرتیتر اخبار این مملکت بود، اکنون اخبار تن دادن به حمل مواد مخدر و گیر افتادن در دام باندهای قاچاق، که جملگی زیر نظر و مدیریت باندهای مختلف جمهوری اسلامی هستند، موضوع داغ اخبار رسانه‌ها شده است. تن دادن به ازدواج با افرادی که جای پدر و پدر بزرگ دخترانمان هستند در این جامعه دیگر استثناء نیست!

جنبش کارگری برای این وضعیت باید چاره‌ای جدی بیاندیشد.

جمهوری اسلامی از یکسو اکثریت خانواده های کارگری و مردم زحمتکش را آنچنان به فقر و گرسنگی کشانده که حمل مواد مخدر را به “شغل” این انسانهای بیگناه بدل کرده که اسیر توحش سرمایه هستند. این رژیم باشکال مختلف از خانواده های کارگری قربانی میگیرد. برخی را در زندانها سربه نیست کرد، تعدادی را اعدام کرد، هر روز عده ای کولبر را از پشت به رگبار میبندند، کارگر معترض به نپرداختن دستمزدش را به زندان میاندازد و برایش پاپوش میدوزد، هر روز چندین کارگر هنگام کار جانشان را از دست میدهند و آمار قربانیان حوادث کار بدلیل سودجوئی سرمایه داران و بی ارزش شدن جان انسانها در نزد این حکومت بطور عجیبی هر روز اوج میگیرد، فوج فوج کارگران را بیکار و روانه خیابان میکنند و علاوه بر اینها و موارد متعدد دیگری از جنایات این حکومت علیه مردم روزانه در خیابانها به جان مردم میافتند و عده ای را دستگیر میکنند تا شاید این جامعه ملتهب را آرام کنند. اما جامعه این حکومت را نمیخواهد. تحولات سالهای اخیر نشان داده که طبقه کارگر پای اصلی تحول بعدی در جامعه ایران است و همین این رژیم جنایتکار را به تکاپو انداخته است. این وضعیت را تغییر خواهیم داد! جمهوری اسلامی، این ماشین کشتار و تباهی و توحش را باید بزیر بکشیم تا جامعه نفس بکشد.

۲۴ ژوئن ۲۰۱۹