از هفت تپه تا اوین: با هم باشیم، قویتریم

از هفت تپه تا اوین: با هم باشیم، قویتریم

در طی دو روز گذشته اخبار رسیده از اوین قریب سه ماه بی خبری از زندانیان هفت تپه و لوله اهواز  را شکست. ورقپاره حکم دادستانی، قبل از هر چیز، پرده از پیچ و تاب و حقارت  و درماندگی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی برمیدارد. این پرونده سرگذشت فرزندانی از طبقه کارگر است که در چنگ بیرحم ترین جلادان و کینه توزترین دشمنان مردم تن به تسلیم نداده اند. مخاطرات و ضایعات عظیم لحظات اسارت و زندان این عزیزان بر هیچ کس پنهان نیست. اما اگر هفت تپه و فولاد  داستان اتحاد و پافشاری متحدانه بر سردستیابی بر حقوق حقه کارگری است، چه کسی میتواند از بهترین فرزندان این اعتصاب جز رگه های مقاومت و سرکشی انتظار داشته باشد؟

ساختمان و سالن های دهشت انگیز اوین در آدرسی در تهران، اما تهدید اوین یک دم کارگران را در دور دستها هرگز تنها نگذاشته است. با اولین بارقه های “چه باید کرد”،  اوین نه بصورت کابوسی از  عفریت ناکجا آباد ارعاب،  بلکه در هیبت یک واقعیت زمینی در لباس مدیریت و حراست و دستگاهها و مقامات و قانون با دم و باز دم کارگران در هم آمیخته است. بگذارید سرگذشت اعتصاب هفت تپه و فولاد را  در سایه آخرین اخبار منتشر شده در مورد پنج زندانی اوین دوباره بازنویسی کنیم. پرونده اوین بخصوص  در شناخت الگوهای فداکاری و عشق به همنوع در قعر فقر و تباهی و تسلیم  ضروری است، الگوهایی که خود را به آب و آتش زدند تا اتحاد و رزمندگی را بجای صبر و درماندگی به خون تبار کارگری آن جامعه تزریق نمایند. چسناله های سرکوب سرمایه در ایران را باید بدقت خواند تا بتوان آرمانخواهی فرزندان مردم محروم این جامعه را   قدر گذاشت، اما در عین حال  ورقپاره های دادستانی مقیم اوین گواه اینست که هرگز آرمانخواهی کارگری به این اندازه با زندگی روزمره و نفس حیات کارگر و خانواده های کارگری به یکدیگر  گره نخورده است.

هیچ چیز مسخره تر از  اتهام “اختلال در نظم و توطئه بر علیه نظام” نمیتواند باشد. میشود سوال کرد غیر از مرگ تدریجی کدام چشم انداز در مقابل مردم محروم جامعه قرار دارد؟ میشود سوال کرد این نظام مبارک جز تباهی، مبشر کدام دلخوشی و خوشبینی در زندگی توده عظیم زحمتکش بوده است؟ راستی کدام نظم؟ نظم استثمار وحشیانه و تسمه به گرده کشیدن جامعه، نظم بیگاری، نظم پر افتخار معافیت کارفرما در عدم پرداخت دستمزد، نظم قانونی جان کندن در قعر فقر؟ نظم فرودستی و تبعیض علیه زنان؟ وفاداری برای نظامی که در بن بست فروش کلیه و کودک و تن فروشی همسر او سالهاست مثل موریانه به جان غرور و احترام فردی و شهروندی  او افتاده است؟ بدون شک زندانیان هفت تپه قهرمانند، اما چه کسی است که نداند مقاومت نکردن در مقابل سیاهی و استثمار و استبداد چه مصائب و چه ضایعات عظیمتری بهمراه ندارد؟

بلاخره کسی باید در این حکومت جوابگو باشد: تکلیف چیست؟ اگر کر کسی نخواهد با فقر و سیه روزی بسوزد و بسازد، اگر کارگری در بدری و بی خانمانی را سرنوشت محتوم خود نداند، رفاه و آسایش را جستجو کند، روز کار دوازده ساعته را نپذیرد، بیکاری را معادل خانه خرابی  و اشتغال را معادل له شدن زیر فشار ماشین و چرخ و دنده کارخانه ها و در یک کلام توحش استثمار کارمزدی را  شایسته انسانها نداند، اگر کسی آزادی، حق تشکل بخواهد، کردها را در تعیین سرنوشتشان محق بداند، طرفدار برابری حق زن و مرد باشد، تکلیفش چیست؟

اوین میترساند، هنوز میترساند، اما اوین به مثابه مرکز فعال اشاعه ترس در جامعه به پایان تاریخ مصرف خود برای بورژوازی حاکم  نزدیک شده است. اعتصاب هفت تپه آخرین گواه آن است که  اوین جلودار اعتراض و حق طلبی نیست. عزت و احترامی که به حق تمامی جامعه  متوجه دستگیرشدگان هفت تپه میکند، باید و میتواند به کابوس اوین در آن جامعه پایان دهد.   آزادیخواهی یکبار با موج یک انقلاب دروازه های  اوین را از پاشنه درآورد و سیفون افسانه تسلیم و سرکوب خاورمیانه را کشید. اعتراضات هفت تپه یک دهان کجی به اوین بود، اوین را به هماورد طلبید، و میتواند طلایه دار تصفیه حساب آزادی و آزادیخواهی با آن در ورژن اسلامی بورژوازی ایران باشد.

باید بخاطر آورد حربه رژیم بر علیه  کارگر فقط به زندان و ضرب و شتم و اعدام و همه آن حربه هایی که همه جامعه را به انقیاد میکشد، محدود نمیشود. سرمایه دار و دولتش فقط جان بچه کارگر را در زندان به گرو نگرفته است، در بیرون زندان هم تملک ابزار تولید و محصول و از طرف دیگر بیچیزی محض ابزازی ساخته است که گویی همه چیز کارگر را میشود با آن تحت کنترل گرفت. کارگر ظاهرا آزادی که در شهر قدم میزند، شاید از زندانیان رسمی  زندانی تر باشد. فقر و اجبار به بردگی برای لقمه ای نان محکم تر از هر دیواری او را از زندگی و نعماتش،  و از همه توقعاتش محروم نگه میدارد. حبس مادام العمر با اعمال شاقه برای همه اعضای خانواده! بورژوازی در ایران را باید استاد بهره گیری این حربه بر علیه طبقه کارگر نامید.

امروز با پرونده زندانیان اوین جا دارد خود را در مقابل مبارزه و اعتصاب بزرک هفت تپه و فولاد و همه هیبت موتور محرکه آن بیابیم، همه کسانی که از یک پیام  ساده اتحاد کارگری، از ورد قدیمی  “با هم باشیم قوی ترهستیم” پایه های سلطه بورژوازی را به بازی گرفتند. هنوز برای باز شناختن تعداد بیشتری از الگوهای ایستادگی، لولاهای اتحاد، مبتکران صف متحد کننده، برای سرودها و داستانهای متاثر از سهم بهترین فرزندان این طبقه باید جلوتر رفت. تا همین جا نیاز به مشتهای گره کرده و متحد است که  ما را به یکدیگر گره میزند.

برای آزادی زندانیان هفت تپه، برای آزادی زندانیان سیاسی باید اعتصاب و اعتراض هفت تپه را همانجا که نیمه تمام ماند، در سطح سراسری  پی گرفت. طبقه کارگر برای تصرف اوین، اینبار، نیاز به یک انقلاب ندارد، سقوط اوین، چه بسا میتواند شیپور و محرک و وسوسه انقلاب باشد. دست کم دادستانی تهران بزرگ با این کیفر خواست به جنگ زندانیان هفت تپه آمده است.

مصطفی اسدپور

۱۸ ژوئن ۲۰۱۹