خود را منحل کنید! (در مورد سیاست ترور مخالفین سازمان زحمتکشان)!

خود را منحل کنید! (در مورد سیاست ترور مخالفین سازمان زحمتکشان)!

افشا گری های اخیر در مورد کشتن اعضا و کادرهای حزب حکمتیست توسط سازمان زحمتکشان، ( باید منتظر شد و دید که موارد دیگر کدامند)  علیرغم انکارهای تعدادی از وابستگان شان،  نشان داد که خط و جهت سیاسی یک سازمان چه نقش کلیدی ای در شکل دادن به فرهنگ و شیوه های تربیتی  یک تشکل در تنظیم رابطه اش  با دیگران  و با صف خودش دارد.

سیاست این سازمان از روز اول تولد شان امید به اصلاح طلبان درون و بیرون رژیم بود ، دوم خردادیها را دیدند از شعف مست شدند،   به آمریکا چشم دوختند و  به انتظار

 بمب و حمله نظامی  روز شماردند ، هنوز هم چنین اند. و شاید رو به قبله بن سلمان هم ایستاده  دعا کردند.

مذاکرات پنهانی با اطلاعات رژیم را در کارنامه دارند.

جنبش سبز را مهمتر از جنبش مشروطه خواندند.

قصد حمله نظامی به  اردوگاه کومله کردند، و روی آنها اسلحه کشیده، عملیات ایذایی کردند. مخالفین را کتک زدند، و خنجر زدن از پشت بخشی از اخلاقیات شان است.

در این مورد به کتاب احمد ترجان،  که خودش آنوقت عضو ک.م. بوده مراجعه کنید که عبدالله مهتدی چگونه برای کودتای حزبی قبل از انشعاب از حدکا تلاش کرده است)

…..

اینها چون اهل کار سازماندهی و خود مدیریتی مردمی نیستند،  پس میبایست نام کومله را می قاپیدند.

 شهید خوری میکردند و تا به امروز هم  ادامه داشته است.  عکس جانباختگان کومله را زینت بخش مقر ها یشان کردند ،  و هر از چند گاه یکی دو یاد نامه ” شهیدان” را بیرون می کشند تا بی کفایتی سیاسی شان را لاپوشانی کنند و درعین حال از نام و محبوبیت آنها وجه و منزلت دست و پا کرده و مظلوم نمایی کنند.  پشت سر هم برای “رهبر کرد ” بارزانی پیام تبریک و شادباش روانه میکنند.

ناهمخوانی اینها با روند پیشرفت جامعه، به روز نبودنشان  به لحاظ سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی و  داشتن تحلیل های  الک دولکی ، و به خاطر درماندگی سیاسی به شدت  بی اعتماد به نفس اند.

 به همین خاطر شنیدن و ابراز وجود دیگران برایشان کابوس میشود. و آن را افشاگری و تهدید علیه خود می دانند.

 و در نتیجه،  رهبری این جریان به سیاست  تهدید ، کتک کاری ، شانتاژ و ترور مخالفین روی میآورد. این رهبری سعی میکند افراد تازه وارد درون خودش را برای اجرای این توظئه ها بفریبد و تا این حد برایش مهم و حیاتی میشود که  در پلنوم سازمانی اش آن را به رای میگذارد. تنفر پراکنی علیه چپ در آموزشگاه پیشمرگان بر افشای جمهوری اسلامی ایران می چربد.

لومپنیزم را تشویق میکند ، به آدمهای لاف زن ، بی اخلاق  و بد دهن دل میدهند و قلوه میگیرند  و نسبت به غیر خودیها دائما تخم نفرت می کارند.

مردم‌ آزاری میکند. به زنان جوان داخل تشکیلات دست درازی میکنند ، و نماینده اخلاقیات فاسد و ضد زن هستند.

 بیرون انداختن خر ( الاغ) و اخراج چند  مخالف خود را( که به زعمشان کمونیست بوده اند) یکجا شمارش میکند..و این را در سلف سرویس علنی گفته اند و همچون مزاح گویی تشویق می شود.آ

و اما  مهتدی آب از سرش گذشته است.او برای رهبر شدن به هر جا میرود.

  برای کشتن رفقای دیروز لشکر کشی میکند، (  به شرطی که خودش حضور نداشته باشد)

نزد پمپئو باشد یا بن سلمان ، بارزانی یا سازگارا  او دنبال الماس رهبری است .

او قابل اعتماد نیست، راحت دروغ میگوید و زیر سند و مدرک میزند. و گذشته مستند را انکار میکند .

چند نکته خطاب به بدنه شریف و صادق حزب دمکرات!

امروز در شرایط نبود چهره شناخته شده ای چون قاسملو و در شرایطی که آمریکا در فکر تدارک آلترناتیو است مهتدی سعی میکند خود را کاندید مناسب قلم بزند.

بدنه حزب دمکرات باید این را بدانند و به رهبری خود این را گوشزد کنند که مهتدی جای اعتماد نیست. و باید او را طرد کنند. و نگذارند دخالتهای مهتدی سرنوشت آنها را به بازی بکشد و روز حسابرسی و یا ناکامی ،  از زیر همه چیز در برود. در کومله و ح.ک.ا  چنین کرد. شرایط دیگری پیش بیاید  که برای قدرت گیری لازم باشد چرخش دیگر  میزند و از زیر موضع گیری های امروز هم در می رود.

عبدلله مهتدی آدم بی رحم و خالی از هرنوع سمپاتی و دلسوزی انسانی است .

چندی قبل او در کنفرانسی در نروژ،  به لزوم تشکیل نیروی مسلح برای کنار زدن نیروی آشوبگر در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی اشاره کرده است. این تدارک نیرو برای سرکوب مخالفین است.

 واقعیت این چند دهه نشان داد که این‌نوع سیاست کردن چگونه آدمها را فاسد میکند. کسی به خیر مهتدی امیدی نیست. او بیمار گونه دنبال قدرت ، رهبر شدن و پول است .

برای تقابل با این ششلول بندها در فردای پس از جمهوری اسلامی باید از همین امروز برنامه داشت و مردم را در جریان گذاشت.

از طریق سیاست” تمام قدرت به شورا ها” باید حق تسلیح در اختیار مردم باشد و نه احزاب و به این صورت خطر تبدیل شدن جامعه کردستان ایران به حکومت اقلیم در عراق را منتفی کرد.  و گرنه اینها با سازمان دادن نیروهای لومپن و حشد اشعبی کوردی ، زبان ها و قلمها را به شکنجه میبرند. و وضعیت کردستان عراق را کپی کرده و در آنجا،  از کرمانشاه  تا اشنویه و نقده اجرا میکنند ، رانت و ترور و خود کشاندن ( خودکشی)  زنان را نرم جامعه میکنند و برای این دلار آمریکایی و دینار عربستانی خرج میکنند. اگر توان بسیج سیاسی ندارند ولی میتوانند بسیج اجتماعی کنند.

اینها در عرصه سیاسی بازنده آند نمیتوانند با استدلال سیاسی مردم را دور خود بسیج کنند.

ولی با پول و  تهییج کردن و نفرت پراکنی امکان بسیج اجتماعی  گله های لومپن را دارند.

در مورد شاخه دیگر سازمان زحمتکشان!

میماند و دید آیا رهبری آن شاخه دیگر سازمان زحمتکشان تا کجا و تا چه زمانی میخواهد در این مسیر برود و از همان چشمه آب بخورد که مهتدی پیشتر دستان اش را در آن

شسته است.

چند دهه اخیر نشان داد که این ها به مرور زمان “بدتر “شده اند. و سنت های جریان مهتدی را پیش گرفته اند و به ترور و حذف فیزیکی رو آورده اند ، فرض این است که در آغاز گرفتار شدن و مبتلا شدن  به این ویروس اند.

 برای نه غلطیدن بیش تر تنهاه راه این است که اینها از ادامه رفتن در این منجلاب، بایستند و کنار بکشند.

سیاست و عملکرد تا امروزشان،  به نام کومله به معنی انقلابیگری ، سکولاریسم و عدالت خواهی اجتماعی شدیدا و عمیقالطمه زده است.

انتخاب مناسب برای شاخه ایلخانی زاده این است که خود را منحل کند. و بیشتر از این کومله و ارزش و دستاوردهای آن را برای قدرت و پول حراج نکنند .

اگر قرار بر سر انتخاب بین کار سیاسی متشکل  به قیمت کومله فروشی باشد ، بهتر است منفرد و شرافتمند بود.

و به این ارزشها گند نزد.

این نشانه ای عظیم و ارجمند از دوست داشتن مردم و سپاسگزاری از ارزشهای  سیاسی – اجتماعی انسان مدار است.