در مملکتی کە معلمش زندانی باشد باید خون گریست!

در مملکتی کە معلمش زندانی باشد باید خون گریست!

١۶ آذر ” روز دانشجو ” دوباره از سر رسید و خاطرات دانشجویی را با همه تلخی و خوشیهایش دوباره برگ به برگ ورق زد. دوباره روز قلم های تیز ، روز فکرهای خلاق ، روز اندیشه های نو فرا رسید و دگر بار خیابان ، اعتراض را در آغوش کشید. بار دیگر چشم ها به خیابان و به دانشگاه و دانشگاهیان دوخته شد و دوربینها روی این روز تمرکز کردند و به نشانه شکار عکسی درب و دیوار این نهاد پر ابوهت جامعه را نشانه رفتند.
بار دگر دستها در دانشگاههای سراسر کشور به نشانه اعتراض بالا رفت و پلاکارتهای سرخ و رنگین که نشان از عدالت و خواستهای بر حق دانشجویان است بار دیگر سرو کله یشان در میان جمع اعتراضیان یکی پس از دیگری پیدا شد.
این بار سخن از آزادیست …
سخن از فقرو سخن از تحصیلات رایگان برای دانشجویان و دانش آموزان و سخن از کارگران و معلمان در بند است . در نمایشات پی در پی در دانشگاههای مختلف سراسر کشور در چنین روزها و در چنین ایامی که به استقبال روز دانشجو می رفتیم ، دوباره سکوت خیابانها و کلاسهای درس و مجامع عمومی شکسته شدند وفریادهای دانشجویان بالا رفت و دانشجو این قشر زنده اجتماع خاموش بار دیگر با خیابان دست دوستی و آشتی داد.
این بارعدالتخواهی و مساوات طلبی نوشته حک شده روی تخته سیاه نیست و نیست و نخواهد بود…، این بار یار دبستانی ، کارگر زندانی آزاد باید شود در سپیدە دم زمزمه میشود و در قلب خیابان شکوفە میدهد…، این بار دانشجو سرود آزادی سر میدهد و یارو یاور زندانیان سیاسیست و از حقوق کارگران می گوید و با اشارە انگشتانشان به سوی زندان ” اوین ” از دردو مشقات معلمان سخن به زبان می آورد و گوید در مملکتی کە معلمش زندانی باشد باید در آن خون گریست …!
این بار دانشجو قلبش به خیابانهای شوش سفر کرده است و در کنار هفت تپەایی ها و قهرمانان فولاد اهواز لنگر گرفتە است… از فقرو بدبختی مردمان این دیار میگوید و قدرت طلبان نامسئول را نشانه رفته است و برای کودکان کارگران هفت تپه و فوالاد اهوا ز اشک میرزد و قلبشان با ” بخشیها و سپیدەها ” می تپد.
آره اینجا سخن از دانشجو و روز دانشجو و اعتراضات و شعارهای اخیر دانشجویان عدالت خواه و کارگران و معلمان در بند است .. دانشجویانی که برای ریخته شدن قطره های خون در تاریخ جنبش دانشجویی و اوضاع نابسامان مملکت و برای حمایت از اقشار محروم جامعه به خیابان آمده اند و فریاد سر میدهند و در نظر دارند در جهتی حرکت کنند کە شایستە انسان آزاد است.
اینجا دانشگاهای تهران ، قزوین، ارومیه ، تبریز، اهواز ، شیراز و کردستان است .. اینجا قلب تپنده نسل آزادیخواه امروز است که می خواهد روشنی بخشد به نسل فردای این مرزو بوم. اینجا صدای کارگر است و در روز دانشجو دمیدە میشود .
گرایش فعال چپ میان جنبش دانشجویی ، صداییست زنده با ابوهت و شناسنامه و تاریخی پر افتخار.. سالهاست متمایز است و فقر و استثمار را می شناسد. آنرا لمس کرده و باهاش سالها در جنگ بوده است ، پس باکی از ریختن قطرهای خونی دیگر ندارد… از دور پیدا هستند بویشان به مشام میرسد . سرخند سرخ سرخ همچون گل شقایق در دستان مادران دشت خاوارن میدرخشند و میدرخشند…
این روزها نه خبری از رنگهای سبز و بنفش و غیره هست و نه گرایشات فرسوده اسلامی و نه صحبت از بسیجیهای کشته و مرده نظام آدمکش رژیم و ولایت فقیه . بلکه همه خبرها از صداهایی خبر میدادند که سالیانیست خاموشند .. همان صدای عدالت خواهی…!
این روزها نه خبری از سپاه پاسدارن و نه خبری از سرکوبگران دیگر حکومتی هست و نه خبری از شیادی چون روحانی…!
فضای امنیتی محکوم است ، آموزش رایگان حق مسلم همە ماست ، همه باهم بادرد زحمتکشان ، همه ما اسماعیل بخشی هستیم و قلبمان با هفت تپەایی ها میتپدو زندانی سیاسی آزاد باید گرددو چراغ ها را در زندانها نگاه ندارید و پاره ای چند از شعارهای دیگر گزارش مثبت دانشجویی در ١۶ آذر سال ١٣٩٧ هجری شمسی در ایران است . گزارشی که می تواند عواقب منفی برای کارگزاران ریزو درشت جمهوری جنایتکار اسلامی را به همراه داشته باشد.
بله اینجا ایران است به وقت ١۶ آذر روز دانشجو…
روزی که هیچ شباهتی باگذشته خود ندارد و نگرش و نوع بینش آن جدید و با دنیای دیروز خود وداع گفته است و جوان است و با فکر جدید و امروزی و مدرن در حال درخشش است و خواهد افق فردای خود را به کرسی نشاند . باشد این جنبش را وصل کرد به جنبشهای دیگرو مترقی خواه در جامعه ایران تا بتوان آرزوهای نوشکفته جوانی را شکفت و برای دنیای عاری از ستم قدم گذاشت.
آینده از آن جوان مترقی خواه است… دنیا این را به اثبات رسانده است … پس صدای جوان در جامعە جوان باشیم…
اینجا ایران است به وقت ١۶ آذر

منبع: شماره ٧٩ نشریه سوسیالیسم امروز
٢۴ آذر ١٣٩٧
١۵ دسامبر ٢٠١٨