شقایق / اکبر یگانه

شقایق ۱ بیاد مادرعزیزم

من و شقایق
هردو
هم سرنوشت بودیم
او در دشت
می خرامید
ومن در دامان مادرم
دشت به آتش
کشیده شد
بدست مردم نادان
وشقایق ها سوختن
در آن
ومن
در خود فرو ریختم
بعد از خاموشی
مادرم.
…….
شقایق ۲
گل شقایق را
در گلدان خانه ات
اسیر مکن
چرا که او
همیشه
خواب دشت را
می بیند
ودر رویاهایش
با نسیم صبح گاهی
می رقصد
وبا پروانه های رنگی
راز عشق های
سرخ ش را
نجوا میکند.
…….
شقایق۳
وقتی شقایق را
به اسیری
در گلدان
طلائی خانه ات
زندانی می کنی
خواهید دید
که چگونه
روز به روز
پژمرده می شود
وعنکبوت ها
می تنند
تارهای یشان را
بر پیکر او
برای
به دام انداختن
پروانه های
رنگین
اما شقایق ها
تا اخرین لحظه
پخش می کنند
عطر تن شان را
برای پروانه ها. اکبریگانه ۲۰۱۸٫۰۳٫۲۶