اخبار اعتصاب معلمان را در کمپین معلمان دنبال میکنم. دوستانم به من پیغام میدهند که آیا در اعتصاب شرکت میکنی؟ پاسخ من منفی است. من یک معلم آزاد هستم، به هیچ نوعی در استخدام آموزشوپرورش نیستم و بهطور پیمانی تنها با کادر مدرسهای که در آن کار میکنم قرارداد دارم. قراردادی که از ابتدا در آن مشخص میکنند که ده درصد از حقوقم را کم خواهند کرد و بیمه نیز نخواهم شد. با وجود اینکه کل ساعات کار من در مدرسه ۱۵ساعت است و معلم رسمی نظام آموزش و پرورش نیستم، حتی معلم حقالتدریسی هم محسوب نمیشوم و با وجود آنکه مشخص نیست آیا در سال دیگر نیز در همین مدرسه مشغول بهکار باشم، هر سال برای گزینش مرا فرامیخوانند. در واقع گزینش تبدیل به ابزاری برای کنترل و فشار به معلمان (نه لزوماً عقیدتی) شده است. بدین ترتیب در شرایطی که تنها معاش من از همین دو روز درآمد یعنی ماهی نهصدهزار تومان است، چطور میتوانم در این اعتصاب همپای معلمان دیگر شرکتکنم؟ چه منافع مشترکی با معلمان اعتصابکننده دارم؟ روز اعتصاب در مدرسهی ما -که یک مدرسهی غیرانتفاعی است- یک روز معمولی مانند سایر روزها بود. هیچکدام از دبیران در مورد اعتصاب چیزی نشنیده بودند یا حداقل چنین میگفتند. صحبت معلمها در اتاق دبیرانِ خانم در این مدرسه عموماً حول نگرانیهایشان در مورد نرسیدن به بودجههای تعیین شده برای آزمونهای “قلمچی” یا “گزینه دو” است، نگرانیهای آنها دانشآموزانی هستند که تمرین حل نمیکنند، درس نمیخوانند، خوب تست نمیزنند و مرتب باید از ابزارهای جریمه و ترساندنشان استفاده کنند تا بلکه این دانشآموزان خسته و دلزده از نظام آموزشوپرورش فعلی را وادار به درس خواندن کنند. معلمان این مدرسه دوست ندارند که وقت ساعتهای کلاسشان به هرنحوی گرفته شود، چون در آن صورت از بودجهبندیها و برنامهریزیهایشان عقب میافتند. معلمانِآزادِ مدرسه بیمه نیستند و برایشان آنقدرهم مهم نیست، اغلب تصمیم گرفتهاند خود را بیمهی خویشفرما کنند، چون آنقدر ساعات تدریسشان در مدرسههای مختلف پخش میشود که عملاً جنگیدن برای گرفتن بیمه بیهوده است!. در این مدارس وقتی به معلمان میگویی که مشکل معیشتی داری و درآمد مدرسه کفاف زندگیات را نمیدهد، کارکردن در آموزشگاهها را پیشنهاد میکنند!، در هفته ممکن است در سه مدرسه کار کنند و آنها که جانی برایشان باقی مانده، پنجشنبه و جمعه نیز در آموزشگاهها مشغول به کار هستند و بدین ترتیب درآمدهای خوبی کسب میکنند. آنها تمام تلاششان را میکنند که وضعیت معیشتشان را سالبهسال با خریدن مبلی نو، تلویزیون نو یا رنگکردن خانه و سفر رفتن، بهتر کنند و برای فرزندانشان تا جان در بدن دارند سرمایهی مالی جمعکنند تا بتوانند آنها را به مدارس خوب بفرستند یا راهی دانشگاه کنند، در چنین شرایطی چهطور ممکن است به اعتصاب معلمان بپیوندند؟ بنابراین در اتاق دبیران، در مورد همه چیز میشنویم، از مشکلات دانشآموزان یا بحث زندگیهای شخصی معلمان در ارتباط با همسر یا فرزندانشان یا تفریحاتشان، همه چیز به غیر از بحث یا خبر اعتصاب. دراین شرایط بین این معلمان ارتباطات و اشتراکات کمی وجود دارد، هرکس روزها و ساعتهای مشخصی میآید و امکان شکل گرفتن ارتباطات قویتر عموماً وجود ندارد، مگر برای دبیرانی که سالها کنار یکدیگر کار کردهاند، نه آنها که هر سال در یک مدرسه خاص مشغول هستند. در این شرایط رسمی یا غیررسمی بودن، تازهکاربودن یا باسابقهبودن، وضعیت اقتصادی و وضعیت اعتقادی، بهراحتی امکان گرفتن یک موضع یکسان را در حوزه معلمان منتفی میسازد. در زیر سایه گزینش و اینکه در مورد هر معلم از معلمان دیگر پرسوجو میشود، در مورد سر و شکل حضور در مدرسه یا غیره، مانع از اندک جسارتی برای مطرح کردن بحثهای سیاسی و اجتماعی و یا حتی صنفی در مدرسه خواهد شد، چه برسد به شکلگیری اتحاد صنفی با سایر معلمانی که در میان خودشان دستهبندیهای زیادی وجود دارد. منظور از این دستهبندیها آن است که همه معلمان در شرایط یکسانی نیستند. برای مثال وضعیت معلمی که بهتازگی خانهای با وام خریده است و ناگزیر از پرداخت اقساط است و یا معلمی که بهتازگی بچهدار شده و هزینههایش چندبرابر شده است با معلم بازنشستهای که تقریباً وضعیت ثابت و مشخصی پیدا کرده و تنها میخواهد (حتی با دستمزد کمتری) جایی مشغول باشد فرق میکند. همینطور وضعیت اینها با معلم تازهکاری که ساکن خانه پدرش است و کمترین هزینههای زندگی را متحمل است، با معلمی که در سختترین شرایط معیشتی بهصورت کاملاً سربهسری به زندگیاش ادامه میدهد. همه این گروهها در وضعیتی که قرار دارند با یکدیگر تفاوت دارند، بنابراین چگونه میتوانند در اعتصابی سراسری مشترکاً شرکت داشته باشند. علاوه بر اینکه چشمانداز هر یک از این گروهها برای آیندهاشان متفاوت است.
* در چنین شرایطی است که تنها با تشکیل یک کانال همبستگی با معلمان با تعداد اعضای بالا، نمیتوان تفاوتهای واقعی زندگی معلمان را خارج از آن فضای مجازی از بین برد و آنان را همبسته کرد. به نظر میآید باید معلمانی که در اشتراک بیشتری (از نظر وضعیت اجتماعی و آگاهی) هستند، هسته های اولیه یک انسجام قوی تر را در زمانی جدا از زمان استراحت بین دو کلاس و اتاق دبیران فراهم نمایند. این انسجام و هماهنگی در نشستهای آنان میتواند شکل بگیرد و اشاعه یابد. اینکه امید داشته باشیم در تلگرام یا اتاقِ دبیران بتوان به هر اشتراکی رسید تلاشی بیهوده است.
* اما تا وقتی اینکار نشود همین خواهد شد که از میان تعداد بالای اعضای فعال در این کانالها، همواره تعداد بسیار کمتری هستند که متعهد به اجرای مطالبات هماهنگ شده هستند و کنش عدهی بیشماری تنها به غُر زدن، تماشاچی بودن و بحث و جدلهای بیهوده در کانال محدود می شود و کنش عملیای ندارند. آن تعداد کمتر هم برای نجات خود ناچار به فرافکنی و شلوغکاریهای رسانهای (چه برای رسانههای پوزیسیون و چه اپوزیسیون) خواهند شد که در نهایت به نفع هرکسی می تواند باشد غیر از معلمها و دیگر زحمتکشان جامعه. اما در صورت هماهنگی و انسجام درونی واقعی همچنین مسائلی از بین خواهد رفت.
* از سوی دیگر، اعلام این که علت اعتصابات برای عکسالعمل به گرانیها و فشار معیشتی است، باعث شده بود برخی معلمها، آن را یک موضوع عام برای کل جامعه بدانند و نه یک موضوع صنفی. به همین دلیل خیلی کلی و مبهم در مورد آن موضع می گرفتند. اینکه موضوع دقیقتر شود و شکل و روی صنفی مشخص بگیرد، خیلی کمک میکند. مثلاً بگویند گرانیها چطور و چگونه به معلمان فشار میآورد و دقیقاً چه خواستهای از بابت اعتصاب دارند، یعنی افزایش حقوق یا مزایا، یا تغییر در قراردادها و از این دست. از این بابت باید برای معلمان استخدامی یا حقالتدریس و آزاد مثل ما برنامه مشخص داشت. چرا که نمی شود انتظار سراسری بودن داشت و گمان برد که در چنین ابهامی و فضای مه آلودی هر کس میتواند جایگاه خود را پیدا کند.
* ضمن آنکه هشیاری در باب اینکه چطور معلمان میتوانند موضعگیریشان را طوری روشن و شفاف بیان کنند بیآنکه اعتصابشان را از تبدیل شدن به منبع تغذیهای برای بیبیسی، منوتو و سایر رسانههایی که با ایدئولوژیهای مشخص قصد مصادرهی اعتصابات و همسو جلوه دادن آن با اهداف سرنگونطلبانهی سلطنتطلبان یا نیروهای شبیه آن مصون دارند، خود مساله ای بسیار مهم است.
* اعتصاب سراسری باید مشخصکند که چه چشماندازی را برای شرایط بعد از پیروزیاش ترسیم کرده است که قرار است برای همه امیدبخش و کمکننده بار زندگیاشان باشد؟ اعتصاب میتواند و باید سراسری باشد ولی برای گروهها و افرادی که در شرایط مشابهی با خواستهها و گرفتاریهای مشابهی، بدانند که چه چیزی و چگونه دست و پایشان را بسته است.
* همچنین باید روشنشود چه مکانیزمهایی برای دوران اعتصاب و یا کمکردن و یا دفعکردن تبعات اعتصاب مانند اخراج، تعلیق و یا محرومیت موقت یا دائم از معلمی… وجود دارد یا می تواند شکل بگیرد؟ بی شک تشکیل صندوقهای کارگری در شکل مرسوم اعتصابات با توجه به اینکه معلمان کنار یکدیگر و در دسترس یکدیگر قرار ندارند، وجود ندارد. در چنین شرایطی به چه راهکارهایی میتوان رسید؟ مطمئناً برای رفع و دفع تبعات اعتصاب اولین و تاثیرگذارترین راهکار باهمبودن معلمان در تعداد بالاست. اما ضمانت اجرایی این با هم بودن را چگونه میتوان ایجاد کرد؟
اینها و بسیاری دیگر، پرسشهایی هستند که تا طرح و پیگیری نشوند و در اعتصابات و به خصوص پیش از اعتصابات منظور نشوند انتظار از سراسریشدن و محققشدن آن انتظار زیادی است.
مهر۱۳۹۷