دنباله روی “فعال”؟

دنباله روی “فعال”؟

رفیق عزیزم، مجید حسینی،  از جانب خود و “مبارزان کمونیست”، به نوشته من، دو نکته برای جدل و تامل، پرداخته است.

از همین ابتدا لام میدانم توضیح بدهم که قصد من، از پاسخ به برخی نکات نوشته رفیق مجید، مسابقه برای اثبات درستی موضع خویش و نادرستی موضع او نیست. من قصد ندارم هیچکس را از موضع سیاسی و عقیده ای که به آن باور دارد وادار به عقب نشینی کنم. این یک جدل واقعی و صمیمانه و صریح سیاسی است. قصد من، و مطمئنم که قصد رفقا نیز، در این جدل ها، “مالیدن پشت مخالف سیاسی ام به زمین نیست”. من و رفقا میخواهیم تا جائی که ممکن است مخاطبان خود را از احساسات به تعقل؛ و از سطح به عمق مسائل ببریم. ما در این جدلها نه به تحریک احساسات و پیشداوریها، که به شعور انسانها و حس شرافت سیاسی شان متکی هستیم.

عباراتی از نوشته رفیق مجید به من کمک میکند که هر چه روشن تر و صریح تر، موضع خود و در نتیجه مبناء اختلاف در متدولوژی بررسی و ارزیابی “اعتصاب عمومی مردم کردستان” را توضیح بدهم.

او نوشته است:

“اما ایراد اینجا است( که ر. ایرج فرزاد) دخالتگری کمونیست ها را در این ماجرا رد می کند بدون اینکهراهی نشان دهد. نقدها در حد اشاره به مخاطراتی است که ناسیونالیستها با راه حل آمریکائی برای جامعه دارند. برای خواننده روشن نیست مردم و کمونیست ها در جامعه چکار کنند. چگونه به مقابله با این وضع بر خیزند. فعالین چپ در جامعه اگر در این اعتصاب شرکت نمی کردند و سازمانش نمی دادند وجه اجتماعی کمونیسم در کردستان ضربه میخورد و میدان برای آنها خالی می ماند.”

و

” درس مهم برداشت از این وضعیت، نگاه فعالین چپ و کمونیست به خود است. قشر فعالین خارج از این احزاب در هر شهر و مرکز کارگری نباید نقش خود را دست کم گیرند”  (همانجا)

( مجید حسینی، مخاطرات پیش رو در کردستان، ۷ اکتبر ۲۰۱۸ – خط تاکید ها همه جا از من است)

امیدوارم استفاده رفیق مجید از تعبیر “راه حل آمریکائی” سهوی باشد. چرا که آن اصطلاح از جانب بازمانده محفل “کارگر پناه”، در رابطه با مساله کرد در تقابل با “راه حل کارگری” در دنیای فعالیت مجازی به میان آمد. “مساله ملی”، از نظر کمونیسم انزوا و کارگر پناه، بطور عینی و خارج از زمان و مکان، یک بار مثبت و عدالتخواهانه دارد که اگر  با راه “آمریکائی” حل شود، به انحراف میرود.  من اینطور فکر نمیکنم. تصورم بر این نیست که هر راه حل غیر آمریکائی “مساله کرد”، الزاما مترقی و قابل حمایت است. حل مساله ملی، از نظر من به شیوه “غیر کارگری” و از “بالا” مثل “مساله ارضی”، ممکن است.  مثال جدائی نروژ از سوئد، چک از سلوواک و استقلال تیمور شرقی از اندونزی در سال ۲۰۰۲ نمونه های “راه حل غیر کارگری” مساله ملی است.

بین دخالتگری و “دنباله روی” فرقی اساسی هست

رفیق مجید سوال خود را قدری گُنگ و چند پهلو، مطرح کرده است. از من ایراد گرفته است که چرا “دخالتگری کمونیستها” را “رد” کرده ام؟ اما در همان جملات نقل شده از نوشته خود او، باید به “مردم و کمونیستها” هم میگفتم که چکار باید بکنند و در ادامه میبایست مراقب بودم که اگر “فعالین چپ” در جامعه در آن اعتصاب شرکت نمیکردند و سازمانش نمی دادند، “وجه اجتماعی کمونیسم در کردستان ضربه میخورد و میدان برای آنها خالی می ماند.”

نیت و هدف من تقویت “فعالین چپ” نبود و نیست. در همان حال من “مردم و کمونیستها” را تواما و به یکسان مخاطب خود فرض نگرفتم. برای من آنچه اهمیت داشت و کماکان دارد، این بود که “کمونیسم”، با آن تعبیر مشخص و آن تاریخ معرفه اش برای من و مجید، چه اندازه قدرتمند از آن اعتصاب بیرون آمد. اگر رفیق مجید حقیقتا بتواند به من نشان بدهد که قشری از کمونیستها در کردستان وجود دارند که اذهانشان به پیشداوریهای ناسیونالیسم کرد آلوده نیست و مرز تا اندازه ای روشن از نظر نگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی با “”فعالین چپ” و “مردم” دارند، آنگاه هیچ جای نگرانی برای حل شدن و هضم شدن آنها در تب اعتصاب عمومی و موضع غیر انتقادی و جانبدارانه در قبال پرچم سیاسی “مرکز همکاری” کذائی نبود. من آن هضم شدن را نه “دخالتگری” که “دنباله روی” از هژمونی ناسیونالیسم کرد و مشخصا ثبت آن حرکت به نام “مرکز همکاری” کذائی دیدم و شناختم. اختلاف بین من و مجید و مبارزان کمونیست، از نظر من البته، اختلاف بین دخالتگری از یکسو؛ با دست روی دست گذاشتن و پاسیفیسم و “هیچ کاری نکردن” از سوی دیگر، نیست. تصور من این است که ارزیابی مجید از شرایط عینی و روانشناسی اجتماعی مردم و موقعیت کمونیسم و ناسیونالیسم، با ارزیابی من از همین پارامترها متفاوت است. پیش فرض من این نیست که موقعیت کمونیسم صرفا از جنبه “کمّی”، با موقعیت کمونیسم در کردستانِ سالهای قبل از جنگ خلیج و قبل از فروپاشی دیوار برلین، تفاوت دارد. در همان حال، هم ذهنیت مردم کردستان و هم جایگاه ناسیونالیسم کرد نیز کلا زیر و رو شده است.

تفاوت “دوران” ها

من معتقدم که در آرایش و مصاف گرایشهای اجتماعی، که مبارزه طبقات و احزاب مختلف طبقات را نیز شامل میشود؛ ما در بستر مادی تحولات اجتماعی با دو دوره متفاوت روبرو هستیم که تا آنجا که به بازتاب آن تقابلها در کردستان برمیگردد، میتوان آن دو دوره و تفاوتهای بنیادی سیر روندها را تشخیص داد:

۱. دوره بین سالهای بحران انقلابی ۱۳۵۷(اواخر دهه ۷۰ میلادی) تا جنگ خلیج(اوائل دهه ۹۰ میلادی) و همزمان آغاز سیر فروپاشی دیوار برلین و پایان جهان دو قطبی.

و:

 ۲.دوره پس از آن مقطع و نقطه چرخشها و زلزله های سیاسی که هنوز هم ادامه دارد. و فعلا فقط علائم و سو سو هائی در ورود به دوره جدیدی را می بینیم و فقط حس میکنیم.

گرایشات اجتماعی، شامل مصاف طبقات و احزاب آنها، از جمله کمونیسم و ناسیونالیسم، در این دو دوره تماما متفاوت اند. تا جائی که به کمونیسم به عنوان یک جنبش “دایر” در کردستان برمیگردد، شامل شکل تحزب یافته و “مسلح” آن، این روند، به عروج یک کمونیسم معتبر، دارای برنامه و حزب سیاسی دلالت دارد. کردستان ایران نه تنها حیاط خلوت ناسیونالیسم کرد نیست، بلکه کمونیسم در “دسترس مردم” چنان قدرتمند است که اعلام جنگ سراسری حزب دمکرات را به شکستی مفتضحانه میرساند.

در دوره دوم اوضاع مادی، نه صرفا در محدوده کردستان و در نتیجه مصاف گرایشات اجتماعی صرفا و منحصر به کردستان، جنگ خلیج و آغاز فروپاشی دیوار برلین، معادلات را در سراسر جهان زیر و رو کرد. و آن تحولات و دگرگونیها و رویدادهای بزرگ، که در بستر آن، یک اردوگاه سقوط کرد، سرزمین ها و شیرازه مدنی جوامع از اروپای شرقی گرفته و تا عراق و بغداد بمباران و فروپاشیده شدند، ناسیونالیسم را زیر بمباران بلگراد و بغداد و بر پا کردن گورهای دسته جمعی و قتل میلیونها مردم و شهروند و کودک، به قدرت دولتی رساند، را دیگر نمی شد با کمونیسمی که از آن تبّری میجستند و بنیانگذاران دوره اول، دست اندر کار ایجاد حزب نفرت ضدکمونیستی شدند و کمونیسم و کمونیستها زیر ضرب و هجوم و ترور فیزیکی و شخصیتی بود، به جائی رساند.

به نظرم این فاکتورهای فراکردستانی تر و فرا منطقه ای تر را باید در ارزیابی از نقش و “دخالتگری” محافل کوچکی که هشت شان در گرو نُه است و دستشان به هیچ جا بند نیست، در نظر داشت. تصور من این است که رفیق مجید چشمش را از تفاوتهای بنیادی دو دوره مذکور برگردانده و به دایره بسته و منزوی در برخی از شهرهای کردستان ایران و در میان آن، به محافل پراکنده ای که خجولانه خود را “چپ” و یا کمونیست مینامند خیره کرده است. و این به نظر من مهمترین نقطه گرهی اختلاف من با رفیق مجید و مبارزان کمونیست است که در جریان اعتصاب عمومی اخیر هم برجسته شد.

بنابراین با عطف توجه به اوضاع زیر و رو شده طی این سی سال است که من باید از رفیق مجید سوال کنم:

آیا فراخوان دادن به “کمونیستهای بیرون از احزاب موجود” که با تاثیرات نوستالژیک دوره اول، خود را تخدیر نکنند، که عمق قضایا را ببینند و بی جهت به احساسات زود گذر تسلیم نشنوند، که بجای تب کردن و فعال شدن در میدان ناسیونالیسم کرد و مرکز همکاری کذائی، خود را منسجم کنند، که اذهان خود را از پیشداوریها و توهمات و خرافات ارتجاعی ناسیونالیستی رها کنند، تا تازه بتوانند پرچمی را بدست مردم بدهند، که علنا و صریح، و نه از پهلو و از موضع بدهکار و آنهم در محافل دست در گردنی و پچ پچ های در گوشی،  با ناسیونالیسم کرد در بیافتند، “نشان دادن راه” نیست؟

چرا راه سلبی و انتقادی، و انگشت گذاشتن بر خصلتهای متفاوت دو دوره و هشدار به گیج سری در خاطرات مه آلود دوره اول، “رد دخالتگری” است؟ چرا این فعالترین و موثرترین دخالتگری نیست وقتی که به همان رفقای عزیز هشدار دادیم که نمی بایست در “عمل”، سازمانده و دخالتگر در اعتصاب عمومی میشدید، وقتی هم مردم و هم خود شما در برابر بلند کردن پرچم “مرکز همکاری” کذائی بر فراز کار و تلاش خود شما و حرکت مردم؛ و  پرواز شبح “ناسیونالیسم چهارپارچه” بر آن اعتصاب؛ بی تفاوت، ساکت و حتی جانبدار ظاهر شدید؟ آیا این رد دخالتگری است اگر به کمونیستها، که علی القاعده رهبر و پیشتاز مردم اند، هشدار بدهیم که به دنباله روان “صادق” و کم توقع “مردم” با همه پیشداوری و تعصب های خرافی که میشناسیم، تبدیل نشوند و به ناسیونالیسم کُرد کولی ندهند؟ آیا واقعا تسلیم به احساسات زود گذر و سلطه عواطف و “مردم داری” که مهندسان آن نه کمونیسم ضربه خورده، تکه پاره شده، زیر ضرب و تحت هدایت هر گرایش کمونیسم انزوا و کارمندی، جز کمونیسم کارگری اند، بلکه ناسیونالیسم کرد و نهادهای فراکردستانی در دوایر “رژیم چینج” ترامپ و سیا و پنتاگون است، “نشان دادن راه” نبود؟

۹ اکتبر ۲۰۱۸

iraj.farzad@gmail.com