انتخابات ریاست جمهوری پوشالی عراق و موقعیت جدید فرعونها!

انتخابات ریاست جمهوری پوشالی عراق و موقعیت جدید فرعونها!

انتخابات پارلمانی از بیخ و بنیاد علیه دخالت مستقم مردم در سرنوشت سیاسی و سازمان دادن امورات زندگی و معیشتشان به عنوان شهروندان متساوی الحقوق است. حال چه رسد به منطقه ای که دولتها در آن بخش عمده اشان با دخالت و نقش قطبهای جهانی در اشکال مختلف دست به دست میشوند. هیچکدام از کشورهای مستبد سرمایه داری اسلامی در منطقه در دنیای واقعی با رای مردم انتخاب نشده اند و مقبولیت ندارند. اگر در هر کدام از کشورهای منطقه تنها و تنها برای ۲۴ ساعت شرایط و ملزومات یک رفراندوم تماما آزاد با حق و حقوق متساوی شهروندی، بطور واقع در آن میسر گردد بگونه ای که کارگران و آزادیخواهان و توده های آگاه و محروم که اکثریت عظیمی جامعه را تشکیل می دهند، نقش مستقیم در سرنوشت آتی خود را بتوانند ایفاء کنند، بدون تردید یکی یکی همه دولتهایی که تا کنون از بالای سر مردم بواسطه قوانین عصر حجری و به زور سرکوب و کشتار اعمال شده اند را حواله زباله دانی تاریخ خواهند کرد. انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری عراق در اثنایی برگزارد گردید که بعد از اینکه مردم عراق از جنگ خانمانسوز چندین باره داعش گریبانگیرشان شد و گوشت دم توپ بین دو قطب ارتجاعی گردیدند و زندگی و تمدن در بخش زیادی از مناطق و شهرها رخت بربست و بر ویرانها نشانده شدند، اینبار تازه جنگ برای سازمان دادن زندگی ویران شده با سیستمی که بر همه هست و نیستشان چنگ انداخته شروع گردید. جنگ برای نان، آب، مسکن، برق و دیگر اقلام حیاتی!

دولتها از دیر باز در عراق یکی پس از دیگری میان احزاب و سازمانهای ملی_ مذهبی دست به دست میگردند. دولتهایی که سراپا علیه منافع اکثریت این جامعه

بوده و هستند و به غیر از فقر، فلاکت، جنگ و ویرانی و خانه به دوشی که به توده های مردم اعمال نموده هیچ نفعی برای آنان در پی نداشته و ندارند.

حتما به خاطر میاورید جنگ خلیج هم در پس تحقق همان پروژه و استراتژی “نظم نوین جهانی”، البته بخوانید نظم خونین جهانی بوقوع پیویست که آمریکا بعد از فروپاشی بلوک شرق و دیوار برلین خواست با توسل به نیروی ناتو و همپیمانان خود با چنگ انداختن بر بازار و سامانه های زیر زمینی کل منطقه اعم از نفت و گاز به عنوان یکتاز بلامنازع دست یازد. پروژه ای که بمنظور تغییر جغرافیای سیاسی منطقه سرهمیندی شده بود و در همان سالهای اول عقیم ماند و حتی در هیئت حاکمه آمریکا شکاف بزرگ ایجاد کرد. یک دهه پس از آن دیدیم در سال۲۰۰۱ به بهانه رویداد تروریستی۱۱ سپتامبر، افغانستان را اشغال نمودند و خروار خروار بمب افکنها بمب بر سر مردم بیدفاع می ریختند با این ادعا علیه طالبان و القاعده که دورانی حامیان پرو پا قرص همدیگر بودند در تقابل با مبارزات آزادیخواهانه مردم می جنگند! دو قطب تروریستی غرب و طالبان از آنزمان تا کنون جنگ و خونریزی خانمان براندازی بر این کشور حکمفرما کرده اند که تا به امروز نیز قتل و عام هر روزه کودکان و انسان های بیگناه دامن این مملکت را رها نکرده. به دنبال این سناریو به یاد داریم سال ۲۰۰۳ غرب و آمریکا مهره پیشین خود در قدرت صدام حسین دیکتاتور را نیز که دیگر مطامع شان را کمافی سابق تامین نمیکرد به بهانه “نقض حقوق بشر !” و “صدور دمکراسی به عراق” و مشتی از این اوراد با اشغال عراق از قدرت ساقط نمودند البته به قیمت فجایعی که در این مملکت آفریدند و تا کنون هم برای یک لحظه روی امنیت و آسایش بخود ندیده.

سال بعد یعنی ۲۰۰۴ گویا در یک تحقیقات از سوی آژانس بین المللی انرژی برآورد شده بود تا سال ۲۰۳۰ عراق دومین صادر کننده نفت جهان خواهد شد. البته این پیش بینی مشروط بود که دولت دست نشانده عراق بتواند با استفاده از تکنولوژی های پیشرفته و امکانات مورد نیاز وارد رقابت با دیگر رقبای جهانی خود گردد! اما عیان تر از این که دستیابی به چنان سطحی از تکنولوژی و نیازمندیها از نظر قطبهای جهانی خصوصا آمریکا بایستی منافع آنان نیز در آن منظور شده باشد. و اساسا این ملزومات تنها وقتی میسر خواهد شد که عراق به حیات خلوت این قدرتهای جهانی تبدیل شود و آنوقت آنها زمینه های ” رونق اقتصادی ” در این مملکت را بیشتر تضمین خواهند نمود! استراتژی که کشتی شکسته آن چه در عراق و چه در افغانستان به گل نشست.

کشور عراق و رژیم آن از چند منظر بطور اخص برای غرب دارای اهمیت استراتژیکی بوده و هست. نخست اینکه کشوری نفت خیز با دیگر مشتقات آنست. ثانیا موقعیت استراتژیکی که عراق در همسایگی با کشورهای منطقه با ساختارهای قومی مذهبی دارد. مبرهن است قطبهای جهانی هر کدام به این ویژگیهای عراق و فاکتورهای مهم دیگری نظیر نیروی کار ارزان چشم اندوخته اند. و برای تحقق دستیابی به این منبع عظیم نفت و بازار آن بایستی مکانیزم های قابل دسترس بودن آنرا ممکن نمایند. چه ابزاری بهتر از این ابزار که توانسته اند با دامن زدن به جنگ های نیابتی به بخش زیادی از مقاصد خود اعم از نفت و فروش تسلحیاتی و بازار وغیرو دست یابند می تواند عمل نماید؟! ریشه دار بودن منازعات و کشمکش های قومی و مذهبی در سایه دولتهایی که تنها به مطامع خود چشم دوخته اند نه تنها جنگهای داخلی در آنها به آسانی شعله ور میگردد کمااینکه در سوریه و یمن… شاهد بودیم بلکه خود این منازعات قومی و مذهبی توانسته بمثابه ابزاری کارا در دست قطبهای جهانی و شرکای مرتجع منطقه ایشان نیز که در پی مطامع خویشند، عمل کند.

اما هنوز مفسران بورژوازی در توضیح بی ثباتی سیاسی، فلاکت اقتصادی چندین دهه در این کشور میخواهند فاکتور اساسی همانا پروژه ای که در عراق دولتهای بورژوازی یک پس از دیگر با همدستی شرکای غربیشان آنرا بر گرده این جامعه سوار نموده اند از نظر دور بدارند و مردم را حول عاملهای فرعی سرگرم نمایند.

انتخابات پوشالی در عراق تنها یک صف آرایی جدید برای جابجایی فرعونها

ست، تا شاید بتوانند از اینطریق کشمکش و منازعات قومی مذهبی را ولو به شیوه مقطعی کاهش دهند و بطریق اولی با تاکتیک های مزورانه برای دوره ای دیگر سر توده های مردم علیه وضع موجود شیره بمالند. این یکی رئیس جمهوری پوشالی عراق «به رهه م صالح» نیز سوگند یاد کرد بر اصل “حفظ تمامیت ارضی عراق” وفادار است!، و این همان رویکرد سیاسی دیکته شده در متن رویدادهای لااقل یک قرن اخیر در منطقه از سوی غرب بوده از یکسو برای نائل شدن به مقاصد خود و از دیگر سو جهت راضی نگه داشتن دیگر کشورهای مرتجع منطقه ای که در شرایط مشابه کشور عراق بسر می برند اعم از ایران، ترکیه و سوریه و غیرو . ضمنا آمریکا در این جابجایی مهره ها سیاست هویج و چماق را در برابر رژیم جمهوری اسلامی ایران نیز آزمون میکند که اگر به سیاست متعادلتری گردن ننهد مضاف بر تحریمها از این ناحیه هم اینبار منافعش در عراق با خطر جدی مواجه خواهد شد.

اما همه برنامه ریزیهای استراتژیک مصلحت اندیشان بورژوازی که پشت درهای بسته انجام شده نهایتا مستلزم اینست در دنیا واقع روئت بیابند و در عمل محک بخورند و الا پشیزی نمی ارزند. اینهم در شرایطی که عراق مثل کشوری زلزله زده است که بر ویرانهایش بایستی از نو زندگی را سازمان داد.

مملکتی که شیرازه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن از هم پاشیده شده و فقر، بیکاری زندگی چند نسل را با مخاطرات جدی مواجه نموده. مملکتی که در آن مایحتاج ابتدائی زندگی همانا آب و برق، نان، مسکن خواستهایست که برآورده کردنش طی ماههای گذشته از سوی رژیم عراق در بغداد، بصره، نجف، عماره، ناصریه و میسانو و ده ها شهر و نواحی دیگر در روز روشن با ضرب گلوله و سرب نیروهای سرکوبگر به وحشیانه ترین شیوه به خون نشانده شده و هزاران کشته و مجروح برجایی گذاشته. در چنین وضعیت و شرایطی موضوع انتخابات یک جوک مضحک بیش نیست.

کشوری که بر ذخائر بزرگی از نفت خوابیده اما برای بهبودی زندگی شهروندان این مملکت نه تنها مورد استفاده قرار نمیگرد بلکه تنها صرف تسلحیات جنگی و سوخت ساز بقای خود و حفظ منافع شرکایشان میگردد. در همچون شرایطی بحث از انتخابات مرسوم بوروژوازی، توهین به شعور اکثریت شهروندان این جامعه است. بحث مضحکه انتخابات جهت ریاست جمهوری یا وزیر و وزرای عراق، چونکه دست به دست شدن قدرت میان بالایی هاست نه تنها از نظر اکثریت این جامعه که توده های به ستوه آمد از کل این نیروهای ارتجاعی است به ذره مقبولیت ندارد بلکه باید جنبش سوسیالیستی و آزادیخواهان از شناساندن هر چه بیشتر ماهیت واقعی این سناریوها باز عقب ننشینند و پروژه های آنانرا چه در بغداد و چه در دیگر مناطق اعم از کردستان افشاء نمایند. هر چند حزب کمونیستی کارگری در افشای ماهیت واقعی جریانات بورژوازی با بایکوت کردن این مضحکه، موضع خود را بیان نمودند. و این حرکت در همین سطح هم اقدام بجایی بود اما به هیچ وجه کافی نیست و از وضعیت موجود چیزی را عوض نخواهد کرد. این سناریو و لیستهای سرهمبندی شده که مهرهای این ملت یا آن ملت در آن چیده شده اعم از جلال طالبانی، عبادی، مالکی، هادی عامری، سیستانی یا فواد حسین و فواد معصوم یا “به رهه م صالح” در تقابل با منافع اکثریت این جامعه بوده و هست. نباید بیش از این مردم را دنبال این یا آن پروژه بتوانند سر بدوانند و یا حول اینکه تقلب شده و در اینجا یا آنجا رای گیری غیردموکراتیک بوده و از این خزعبلات سرگرم کنند ! قضیه اینست کل پروژه انتخاباتی پوشالی است دیگر چه میزان رای جعلی یا چه کسی از صندوق آراء بیرون آمده و میاید صورت مسئله را به ذره تغییر نخواهد داد.

منطقه اقلیم کردستان هم هر چند احزاب ناسیونالیست کرد بخواهند تصویر واژگونه “جزیره آرامش!” از آن بدهند به ذره از این واقعیت اسفبار نمیکاهد که چطور اکثریت مردم کردستان نیز که کارگران و اقشار محروم اند طی این چند دهه تحت حاکمیت احزاب بورژوازی کرد چه وضعیت فلاکتبار اقتصادی و سیاسی را در این جامعه متقبل شده و بنوعی دیگر قربانی سیاستهای آنان شدند. مگر توده های مردم معترض در کردستان عراق حافظه تاریخیشان را از دست داده ا ند که در ۱۶ اکتبر ۲۰۱۷ چگونه احزاب ناسیونالیست در پی بند و بستهای پشت پرده با شرکای جهانی و دولتهای مرتجع منطقه جهت رسیدن به منافع خود کرکوک و دیگر نقاط کردستان عراق را ضمن قربانی کردن ساکنان آن تحویل حشدالشعبی(پیاده نظامهای سپاه قدس) و نیروهای رژیم عبادی دادند؟ یا واقعه بینهایت تراژیک ژنوساید شنگال که بعد از کشتار دستجمعی، به بردگی کشاندن هزاران زن و کودک خردسال را نیز در پی داشت!

پیشینه احزاب ناسیونالیست کردستان عراق مملو از پشت کردن به منافع تودها در پی مطامعشان بوده. تاریخ گواهی میدهد که نمایندگان بورژوازی در کردستان عراق با پشتبانی همپیمان غربی خود که متاسفانه در مهندسی افکار عمومی نقش چشمگیری داشته اند، در دو مرحله سرنوشت ساز تاریخی دیگر نیز خیزشها و مبارزات مردم را از مسیری که منافع واقعی آنان را نمایندگی میکرد، یا بعبارتی بتوانند اختیار سرنوشت سیاسی خود را بدست بگیرند، به انحراف کشانده اند. پرواضح است دلایل زیادی موجب گردیده که این جامعه به چنین سرنوشت مهلکی دچار شود. اما می توان از میان دلایل عمده که سبب گردید چنین فرصتهای تاریخی از دست برود و شرایط اینگونه اسفناکی برغم مبارزات علیه وضع موجود بر این جامعه اعمال گردد فاکتورها برشمرد. نخست ناآمادگی آلترناتیو سوسیالیستی، متکی به جنبش کارگری و پیشروان و آزادیخواهان جهت سازماندهی و هدایت خیزش ها و اعتراضات توده ای بود. ناآمادگی این جنبش و پیشروان و آزادیخواهان و به تبع آن فقدان رهبری انقلابی، زمینه را برای احزاب بورژوازی خوش کرد تا با توسل به دخالتگری های کشورهای غربی و در راس همه آمریکا و شرکای منطقه ایشان که همه منافعی در تداوم اینگونه حاکمیتهای ضد مردمی دارند و با توسل به ملشیای توده های کمتر آگاه به منافع خود توانستند بسان فرعونهایی بر دوش این جامعه تا کنون سوار شوند.

نتیجتا کردستان عراق به میدان تاخت و تاز این احزاب سیاسی تبدیل گردد و کمونیست و زن کشی و آزادیخواهان و روزنامه نگار کشتن از سوی این احزاب متکی به ارتجاعی ترین مناسبات و قوانین، بخشا پست و مقام حزبی در پی داشته باشد. قرارگاه رمضان و سپاه قدس در شهرهای تحت حاکمیت این احزاب امنیت را از اپوزسیون ایرانی سلب نمایند. برغم بالا بردن ضریب امنیتی صدها نفر از فعالین سیاسی در منطقه تحت حاکمیت این احزاب آماج حملات تروریستی خانه های تیمی تحت نظارت سپاه قدس و قرارگاه رمضان قرار گیرند و تا بحال هم این روند کماکان تهدیدی برای احزاب اپوزسیون ایرانی است. آخرین فاکتور عملیات موشکی زمین به زمین توسط نیروهای سپاه پاسداران ایران بود که مواضع دو حزب حدک و حدکا را در عمق خاک اقلیم کردستان عراق باآماج حملات وحشیانه خود قرار دادند و موجب جان از دست دادن و مجروح شدن ده ها نفر از کادر و پیشمرگهای این دو حزب شد.

اینکه کدام مهره از احزاب ناسیونالیست کرد به پست ریاست جمهوری یا دیگر منسب ها نائل میگردد چیزی از ضد کارگر، ضد زن و ضد منافع محرومان بودن آنان در این جامعه کم نمیکند. این احزاب هر کدام در یکی از صف بندیهای جهانی پادوی دول غربی و مرتجعین منطقه ای هستند در پی مقاصد ماندن در قدرت. اتحادیه میهنی در جبهه ایران اسد روسیه و شرکای غربیش مدام در نوسان است. کمااینکه پارت دمکرات کردستان عراق هم در جبهه آمریکا، ترکیه، عربستان و اسرائیل پیاده نظامی بیش نیست.

جا دارد تاکید شود بحث بر سر این که کدام کاندیداتور نامطوب و خائن بوده و هست صورت مسئله را گم کردن است! حقیقت اینست بارها و بارها مردم ستمدیده و محروم این جامعه با اعتراض و اعتصاب خود نشان داده اند که این سیستم حکومتی اعم از اتحادیه میهنی و پارت دمکرات کردستان عراق و دیگر نیروهای بورژوازی در صحنه سیاسی فراعنه هایی هستند که با خون مردم در شیشه کردن و به جیب زدن ثروت و سامان شهروندان، زندگیشان را به تباهی کشانده اند. مگر غیر اینست تا کنون بارها و بارها اعتراضات و اعتصابات کارگران و دیگر اقشار محروم و زحمتکش این جامعه از سوی نمایندگان بورژوازی کرد که همین احزاب حاکم باشند با گلوله پاسخ گرفته. مگر غیر اینست که با بر سر کار آمدن احزاب ناسیونالیستی اقلیتی مفتخور در این جامعه توانسته اند سرمایه های باد آورده به جیب بزنند و اکثریت عظیمی نیز طی این ۲۷ سال را به خاک سیاه نشانده اند. مضحکه انتخاباتی اخیر برای احراز پست ریاست جمهوری پوشالی، تنها و تنها دور زدن نیازمندیها، خواست و مطالبات حیاتی اکثریت شهروندان این جامعه بوده و بس. تنها چشم انداز و راه حل جهت برون رفت جامعه عراق نیز از شرایطی که چندین دهه است با آن گریبانگیر است آلترناتیو سوسیالیستی می تواند باشد.

ناصر بابامیری ۰۴٫۱۰٫۲۰۱۸