فرش گرد ارتجاعی که با تولدش مرد !

فرش گرد ارتجاعی که با تولدش مرد !

این فرش گرد و دست اندرکارانش به نظر می رسد  عصاره ای از  ارتجاع سیاه هستند و ضد هرچه آزادیخواهی و برابری طلبی و مخالف  سوسیالیست ها  و کمونیست ها!

محفلی که در قرن بیست و یک ادعای حقوق بشر و دموکراسی دارد ولی از آزادی خواهان و برابری طلبان و کسانی که حقوق بشر واقعی را آورده و برایش مبارزه کرده اند متنفراست!

این جمع اکثرا تا یکی دوسال قبل از ابواب جمعی و عمله اکره  ی  یکی از جناح های رژیم بوده اند، چند تایی که از نزدیک می شناسیم که موسوی چی، یا کهروبی چی، یا خاتمی چی،  و یا روحانی چی بوده اند و با اصلاح طلبی خود می بالیدند!  و تازه به جرگه ی سرنگون طلب ها کوچیده و یا کوچانده شده اند!  یعنی  حالا که بوی کباب رژیم را شنیده اند سرنگونی طلب شده اند و از یک ارتجاع به ارتجاع دیگر نقل مکان  کرده اند.

اینکه تعدادی با برنامه  و حساب شده و مزدوری رسمی به خارج آمده  و تعدادی ناآگاهانه و از روی خرفتی و بی سوادی، چندان  مهم نیست.

این ها در ایران خیلی که رادیکال بودند اصلاح طلب و وقتی به خارج رانده و یا مامورانده شدند به ارتجاعی ترین و راست ترین جریانات خارج کشور و محل اقامت جدید خود مانند ترامپ (جناح اولترا راست و فاشیست حزب جمهوری خواه  در آمریکا) و یا حزب محافظه کار در کانادا وصل شدند.

این فرش چی ها و یا فرش گردی ها  در مواردی از احزاب اولترا راست و ارتجاعی غرب هم مرتجع ترند. بطور نمونه حزب محافظه کار کانادا (راست ترین حزب موجود) به این صراحت ضد کمونیست نیست و به دموکراسی موجود  تن داده و آن را پذیرفته است. و حتی به اعتراض و تظاهرات ما کمونیست های رادیکال هم تن می دهد. اما نماینده فرش گرد در تورنتو رسما می گوید از کمونیست ها بیشتر از رژیم اسلامی متنفر است!

کل درک و شعور و شناخت  این ها از دموکراسی و آزادی این هست که  حزب اللهی (که  اکثرا خودشان هم تا چندی پیش سر دسته و سردمدارش بودند) بد است و لی شاه اللهی خوب است. تنها افراد گویاعوض می شوند . از شاه به خمیمی،  و از خمینی به موسوی و از موسوی به رضا پهلوی.

جهت اطلاع این دوستان که افتخار می کنند در سال ۵۷ متولد نشده بودند، در سال ۵۳ فقط دو حزب در ایران علنی بود و اجازه فعالیت داشت.  یعنی حزب ایران نوین و حزب ملت ایران و شاه هر دو را ممنوع کرد و حزب رستاخیز را تاسیس و همه ی مردم ایران را مجبور کرد که باید عضو این حزب شوند و یا از ایران بروند!  . دموکراسی شاهنشاهی!. البته حزب رستاخیز هم در قبل از انقلاب مردم منحل شد. سال بعد هم حزب رستاخیز و بنیانگزارش همه به زباله دان تاریخ سپرده شدند.

در رژیم اسلامی هم در اولایل انقلاب خیلی از سازمان ها و احزاب از چپ تا راست آزادانه فعالیت می کنند و رژیم یکی یکی آن را منحل کرد و تنها حزب رسمی کشور را حزب جمهوری اسلامی اعلام کرد که آن را هم بعدها منحل کرد و سرنوشت  این حزب هم به سرنوشت حزب رستاخیز گره خورد.  می بینید که  دامنه ی  دموکراسی فرش گردی ها از  شاه و امام شان چقدر است.

 این ها ظاهرا  یک عده جوان، تحصیلکرده، و تکنیک دان و سوسیال دموکرات هستند که در انقلاب ۵۷ هم زاده نشده بودند! وگویا این ها همه امتیاز و افتخار است.

ظاهرا خیلی هم زرنگ هستند چون بیش از ۷۰ درصد مردم ایران جوان هستند و تحصیلکرده و سکولار و دموکرات، که در زمان انقلاب زاده نشده بودند! خب اگر چنین معیاری درست باشد که جناب رضا پهلوی هم شامل آنها نمی شود چون ایشان ۱۹ سال قبل از انقلاب زاده شده است.

فرش گرد چی ها  دموکراسی و آزادی خواهی شان و یا به روایتی ایدئولوژی شان  مبارزه با کمونیستها و آزادیخواهان و برابری طلبان هست و به روایت خودشان مبارزه با “ارتجاع سرخ و سیاه”. اگر قبول کنیم که دیگر شوروی و بلوک شرقی در کار نیست،  می شود فهمید که منظور این ها از ارتجاع سرخ “کارگران شرکت نفت” است که رژیم شاه را به زانو در آوردند، و کارگران شرکت واحد و کارگران نیشکر هفت تپه هستند که می گویند اگر نمی توانید ول کنید ما خودمان اداره می کنیم. و یا اتحادیه آزاد کارگران ایران و هزاران اعتصاب و اعتراض کارگری که هر روز خواهان دستمزدهای عقب افتاده و .. هستند و دارند رژیم اسلامی را به زانو در می آورند. و یا ده ها جریان و تشکل  کارگری که کارگران ایران را نمایندگی می کنند. و طبیعتا نمایندگان طبقاتی و جنبشی آنها یعنی احزاب چپ و رادیکال و سوسیالیست و کمونیست.

ارتجاع سیاه هم که از قدیم خودشان بوده و بعضا هنوز هستند. از محمد رضا پهلوی که ایده آل آنهاست و خودش به زیارت مشهد و همچنین  به طواف حج می رفت و موقع افتادن از اسب ابوالفضل نجاتش می داد! و بودجه ی مخصوص برای حوزه های علمیه گذاشته بود و از طرفی هم کمونیست ها و آزادیخواهان را  به نام خائن به وطن و مرز پر گهر! از طریق ساواک، زندان و شکنجه و اعدام می کرد، تا  خمینی که  آنها را به نام بی خدا و کافر و بی دین می کشت.

از منظر این ها  حزب اللهی باید ممنوع و شاه اللهی باید آزاد باشد. چیزی به نام آزادی بدون قید و شرط در مخیله اینها نمی گنجد. این که همه ی گرایش ها از راست تا چپ از مذهبی و ضد مذهب، از بی خدا تا خدا پرست، از لیبرال تا مجاهد و سلطنت طلب و کمونیست و  حتی طرفداران حزب الله باید آزادانه فعالیت کنند، و اینکه کسی را به خاطر عقیده اش نباید و نمی توان دستگیر کرد، این که زندانی سیاسی نباید باشد، و این که در فردای سرنگونی رژیم، سران رژیم را به خاطر جنایاتشان و نه  عقایدشان  محاکمه و مجازات می کنند، این ها چیزی نمی فهمند و درکی ندارند.

این ها به  صرف کمونیست بودن یک انسان  حاضرند خونش را بریزند. این ها به اقرار خودشان از کمونیست ها بیشتر از حزب اللهی ها متنفرند!

این ها درکی از اینکه مردم  باید آزاد باشند، تحزب و تشکل باید آزاد باشد  و در نهایت این  مردم هستند که آزادانه و آگاهانه انتخاب می کنند را برنمی تابند مگر اینکه آن مردم فقط شاهزاده شان را انتخاب کنند!

این جماعت گویا خودشان اراده و نظر و درک و شعوری ندارند و همیشه باید  سرشان در آخر بزرگانشان یعنی  امامی، خانی، و  یا شاهی باشد!

اینها در قرن بیست و یک دم از حقوق بشر و دموکراسی می زنند ولی  نمی خواهند قبول کنند که:

در طول تاریخ هیچ پادشاه، خان و یا امامی در هیچ کجای جهان از طریق انتخابات و دموکراسی و رأی مردم انتخاب نشده  و سر کار نیامده است. بلکه با کودتا و کشتن و قتل عام و زندان و شکنجه به قدرت رسیده و ادامه داده اند.

اینها درک و شعور و یا بینش این را ندارند و نمی بینند که در دویست سال  اخیر سلطنت در بیش از ۱۰۰ کشور به گورستان تاریخ سپرده شده و در خیلی از کشورها که هنوز نامی از آن هست سلطنت و شاه و ملکه چندان کاره ای نیستند و به همین دلیل عقب نشینی کرده و  به طور مثال در سوئد و انگلیس و کانادا هم که مثلا سیستم هنوز  پادشاهی هست مردم نمایندگان، و احزاب سیاسی را انتخاب می کنند و نه سیستم را و یا ملکه و پادشاه را.

شاه و ملکه  مانند امامان و خان ها جزو از ما (ببخشید از این ها) بهتران هستند و از منظر اینها گویا از گروه خون و نژادی برتر!  و البته موروثی  و در جهان سوم هم که حتما باید از جنس نرینه هم باشد!

در کانادا نخست وزیر مملکت که به اصطلاح از طریق انتخابات و دموکراسی و رأی مردم انتخاب شده است  و از حزب حاکم هست، نمی تواند  مجلس و پارلمان  کانادا را منحل کند ولی نماینده ملکه انگلیس در کانادا می تواند این کار را بکند! حالا اگر یکی مانند نخست وزیر استرالیا خواهان آن شود که سلطنت را باید ملغی کرد و از سیستم حکومتی  استرالیا برچید به قبای این جنابان بدجوری برمی خورد!

اینها درک و شعور این را ندارند که اگر تعصبی در کار نباشد و مقدساتی مثل خدا و شاه و میهن و مرز پر گهری در کار نباشد مردم خیلی راحت تر زندگی می کنند. اینها نمی دانند و یا نمی خواهند بدانند که همه ی این مقدسات و بازی ها به خاطر حفظ منافع طبقه ی خاصی است.

اینها هنوز هم در قرن بیست و یکم خود و مردم  را  گوسفندانی بیش  نمی دانند  که به چوپان و یا پادشاه و یا ملکه احتیاج دارند! و آگاهانه و یا ناآگاهانه در خدمت طبقه ی حاکم گام برمی دارند. هر چند این توهین به بشریت متمدن و قرن بیست و یکم است.

همانطور که اشاره شد در دویست سال گذشته بیش از صد کشور شاه و خان و امام را به گورستان تاریخ سپرده اند. و بقیه هم یا تن به خواست های  مردم می دهند و یا کم کم به دنبال پادشاهان سابق خواهند رفت.

برای ما آزادیخواهان مقدساتی وجود ندارد. نه خدا و نه شاه و نه میهن.

به قول گفتنی هیچ کس از بالا نجاتمان نخواهد داد. نه حاکم، نه بت و نه دستی  از غیب، نجات ما به دست خودمان است. امیدی به ترامپ و رضا پهلوی که خودش هنوز نمی داند که جمهوری خواه هست و یا سلطنت طلب و فرصت طلبانه منتظر مردم است که انتخاب کنند و بعد همراهشان شود! (یعنی  اگر مردم نظام برده داری و یا خانخانی و یا حتی جمهوری اسلامی هم انتخاب کردند ایشان می خواهد رئیس برده ها و یا خان بزرگ  و یا رئیس جمهور اسلامی شود.  فقط ایشان چون درس حوزه نخوانده  نمی تواند ولی فقیه و یا امام  شود وگرنه با این سیستم هم مشکلی ندارد!

البته بخش کوچکی از مشروطه خواهان که شاه اللهی نیستند نیز نقدهایی هرچند آبکی  به این فرش گرد چی ها کرده اند. ولی خود جناب وارث تاج و تخت مثل همیشه گویا دوست دارد هم از توبره بخورد و هم از آخور و همانطور که تا به حال هیچ وقت زندان، شکنجه، اعدام، سوزاندن، اتو کشیدن بر بدن آزادیخواهان و کمونیست ها را توسط ساواک پدرش و جنایات پدربزرگش به طور نمونه کشتن شعرایی چون فرخی یزدی  و میرزاده عشقی و آزادیخواهانی چون دکتر ارانی و… را محکوم نکرده و به صرف اینکه “اشتباهاتی بود” بسنده کرده است در این مورد هم برخوردش دو پهلو و آبکی بوده است.

آزادی، برابری، خوشی، شادی، سعادت و رفاه و آسایش  را با تلاش خود مردم و آزادیخواهان و برابری طلبان  به دست می آورند و نه خان و شاه و امام.

نجات ما به دست خود ماست.

نه شاه و نه خان و نه امام

فرشگرد هم کفی پوشالیست که هنوز زاده نشده مرگش محتوم است.

بابک یزدی

اول اکتبر ۲۰۱۸