مروری بر سرکوب” خلق عرب” در سال گرد واقعه ۱۶ خرداد ماه ۱۳۵۸

امروز که به این موضوع با اهمیت می پردازم۳۹ سال از روز واقعه را پشت سر گذاشته ایم و هم چنان جمهوری اسلامی به سرکوب شهروندان مشغول ست. تاکید بر رفتار خصمانه و ستم گرانه حکومت به قدرت رسیده در پس از انقلاب نافرجام ۱۳۵۷ خورشیدی ست که این نویسنده را وا می دارد به دور از وابستگی قومی –  نژادی «واقعه خلق عرب» را مرور کنم. عدالت حکم به دفاع از حوادث و رخداد ها می دهد و پیامدهای همان رخدادها ست که مرکز توجه ست و منافع عمومی را تعریف می کند؛ منافع عمومی را تامین یا تضعیف می کند.

امروز که به این موضوع با اهمیت می پردازم ۳۹ سال از روز واقعه را پشت سر گذاشته ایم و هم چنان جمهوری اسلامی به سرکوب شهروندان مشغول ست.

پس از استقرار جمهوری اسلامی شهر «خرمشهر» نقطه آغازین سرکوب ها در ایران گردید و پس از آن، در جای جای کشور پیوسته، پیوسته ادامه یافت. گزارش ها حکایت از آن دارند که درگیری ها از اوائل سال ۱۳۵۷ خورشیدی آغاز شد و دامنه آن وسیع گردید. از مجموع اسناد مربوط به “خلق عرب” می شود پایگاه و خواست های آنها را دریافت و بررسی کرد؛ مشترکات، توافقات و اختلافات را در آورد و به چگونگی و چرایی آن پیش آمدهای خونین پرداخت.

بعد از  انقلاب ۱۳۵۷، شیخ «شبیر خاقانی» از روحانیون معروف “خرمشهر” به دلیل اعلمیت در فقه و همچنین به دلیل نفوذی که در عامه مردم داشت ـ علی رغم این که سابقه مبارزاتی قابل توجهی در دوران شاه نداشت ـ تا حدود فراوانی توانست زمام امور منطقه را در دست گیرد. یکی از نخستین فرامینی که شیخ شبیر صادر کرد آن بود که کلیه سرحدات مرزی خرمشهر اعم از زمینی و دریایی تا اطلاع ثانوی مسدود اعلام شد و کار کنترل مرزها به عشایر ساکن نوار مرزی خرمشهر محول گردید.۱

وی همچنین طی حکمی سید هادی مزاری پور ـ که بعدها سر از عراق در آورد و عبدالصاحب موسوی اصل را به عنوان مسوولین امنیت و حراست شهر و خطوط مرزی استان معرفی کرد. ۲

به دلیل نفوذ شیخ شبیر خاقانی شورای جدید شهر و کمیته انقلاب که ترکیبی از عرب، لر و فارس بود- منحل شد و با حمایت او ابتدا کمیته عرب ها تشکیل شد که بعد از مدت کوتاهی به “مرکز مجاهدین عشایر” تغییر نام داد و سرانجام به نام «ستاد رزمندگان خلق عرب» در آمد. یکی از وجوه اصلی این تشکیلات قوم گرایی افراطی بود. در کنار این تحولات نیروهایی که دفاع از جمهوری اسلامی می کردند “کانون فرهنگی نظامی جوانان مسلمان خرمشهر” را تشکیل دادند و سعی نمودند در اموری چون انتظامات شهری و مرزی و دستگیری عوامل رژیم سابق و دیگر مسایل مختلف سیاسی از جمله شرکت در سرکوب اعتراضات و جنبش های مردمی و اجتماعی استان به فعالیت بپردازند.

همزمان با تشکیل “کانون فرهنگی خلق عرب” و در نخستین روزهای انقلاب بهمن ۱۳۵۷ سازمانی به نام “سازمان سیاسی خلق عرب ایران” تشکیل و ساختمانی را جهت تشکیل جلسات بحث و تبادل نظر در اختیار گرفت. ۳

ترکیب عمده اعضای آن از برخی افراد وابسته به خاندان شیوخ و عده ای افراد متنفذ و معروف و تعدادی از روشنفکران بود. از اسم سازمان پیدا بود که خود را به عنوان جزئی از جامعه بزرگ ایرانی می دانستند و به هیچ وجه گرایشات تجزیه طلبانه در این تشکیلات معین نبوده است. ذکر این نکته ضروریست که حتی در آن مقاطع افراد و یا جریاناتی که معتقد به راه حلی در چارچوب ایران نبودن به صورت علنی فعالیت نمی کردند. چون مردم عرب زبان ایران چه قبل و چه بعد از آن احقاق حقوق خویش را با حفظ وحدت و یکپارچگی ایران عملی می دانستند. ۴

شبیر خاقانی که از شیوخ متنفذ در خرمشهر بود در واکنش به تلاش های دولت برای حفظ امنیت و تحکم قدرت توسط نیروهای دولتی، به بهانه دخالت بی رویه کمیته های انقلاب در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ خورشیدی با انتشار اعلامیه ای تهدید کرد که به عنوان اعتراض کشور را ترک خواهد کرد. در پی این واقعه «آیت الله خمینی» از «آیت الله طالقانی» و «حجت الاسلام احمد خمینی»  خواستند با شبیر خاقانی مذاکره کرده و از وی بخواهند در این وضعیت بحرانی کشور را ترک نکند. احمد خمینی در تماس تلفنی با شبیر خاقانی مراتب تأسف خمینی را از شنیدن خبر تصمیم شیخ شبیر خاقانی در مورد ترک ایران ابلاغ کرده و از او خواست که “در این اوضاع بحرانی کشور را ترک نکند زیرا در این صورت احتمال وقوع رویدادهای ناخوشایندی در خوزستان می رود”. ۵

در پی همین مذاکرات بود که هیأت اعزامی از او درخواست کرد که برای استراحت به قم برود ولی وی قبول نکرد. ۶

 تبعید غیر مستقیم که در واقع حکومت تصمیم داشت وی را از صحنه سیاست خارج کند. همزمان با رد این تقاضا گروهی تحت عنوان “هیأت اعزامی خلق عرب مسلمان ایران” متشکل از سی نفر به دعوت نخست وزیر «مهدی بازرگان» وارد تهران شدند تا مسایل خود را مطرح و یک راه حل اصلاحی به دست آورند. این هیأت علاوه بر مذاکره با دولت موقت با آیت الله طالقانی نیز ملاقات کرد.

در اوائل اردیبهشت ۱۳۵۸ “هیأت نمایندگان خلق عرب  اعزامی به تهران” طی نامه ای به مهندس بازرگان خواست های خود را در ۱۲ بند اعلام کرد. در میان این خواست ها” اعتراف” دولت به وجود “ملیت خلق عرب” و درج آن در قانون اساسی، تشکیل دادگاه های عربی و مجلس خود مختار عرب، پذیرش زبان عربی به عنوان زبان رسمی در منطقه و آموزش آن در مدارس و اولویت بر استخدام عرب ها، تخصیص درآمد نفت به عمران منطقه گنجانده شده بود.۷

از مذاکره عملن نتیجه ای حاصل نشد. در این میان اعضاء و هواداران سازمان سیاسی خلق عرب اقدام به تحصن در اماکن دولتی کرده و سعی داشتند حمایت مردم را بگیرند. ۲۱  اردیبهشت ماه.

در ادامه درگیری ها کانون فرهنگی خلق عرب در اعلامیه ای خواهان اعطای خود مختاری به عربستان (خوزستان) ، محکومیت اتهام تجزیه طلبی و اجرای برنامه های عربی در صدا و سیما و انتصاب استاندار بومی شد.۸

 در حالی که این تحولات ادامه داشت و به رغم این که پس از گذشت بیش از هشت روز از پایان ضرب العجل فرمانداری، هواداران کانون فرهنگی خلق عرب  هنوز به تحصن خود پایان نداده بودند وقایع دیگری رخ داد که تمامی این تحولات را تحت الشعاع قرارداده بود. ۹

شیخ شبیر هم که در بعد از ظهر ۲۹  اردیبهشت از خرمشهر راهی قم شده بود از آنجا پیام داد که پسرش و یکی از روحانیون به نام دیباجی از حوزه علمیه قم به خوزستان خواهند آمد تا مسایل را مورد بررسی قرار دهند. ۱۰

چهارشنبه ۹ خرداد، “شیخ شیبر خاقانی طی اعلامیه ای اعلام کرد که در مذاکرات پیشین سه شنبه ۸ خرداد ۵۸ خود با مقامات دولتی یعنی آقایان مدنی استاندار خوزستان و حقانی شهردار خرمشهر از یک سو و نمایندگان وی حجت الاسلام دیباجی، الیاسی و شیخ عیسی آل شبیر خاقانی از سوی دیگر در مورد خلع سلاح و تخلیه و تحویل کانون فرهنگی و دفتر سیاسی خلق عرب خوزستان توافق شده  بود که نقل و انتقال مزبور تا روز پنج شنبه ۱۰ خرداد ۵۸ صورت گیرد. با این حال نمایندگان وی صراحتاً اعلام کرده بودند که انجام مورد گفتگو نیاز به حداقل ۲۴  ساعت مهلت دارد و در غیر این صورت مسئولیت هرگونه پیشامد و اتفاق احتمالی به عهده آقای مدنی خواهد بود و مردم مسئولیتی نخواهند داشت و لذا توافق گردید تا روز پنج شنبه۱۰ خرداد ۵۸ موضوع مورد بحث به نحو مسالمت آمیز به انجام رسد. لیکن علیرغم توافق فوق الذکر حوادث خونین و ناگوار خرمشهر ۲ ساعت پس از جلسه مذکور با هجوم مسلحانه به کانون فرهنگی و دفتر سیاسی خلق عرب آغاز گردید… در مقابل شیخ شبیر تهدید کرد اگر استاندار خوزستان برکنار نشود ممکن است بحران جاری ابعاد گسترده تری به خود گیرد”. ۱۱

در ۱۲ خرداد ماه ۱۳۵۸ خورشیدی دریادار مدنی که پرونده ای …. در ارتباط با آمریکای متجاوز داشت جستی زد و مردم را سرکوب کرد. ظهور این پدیده آمریکایی نسب اعلام خطری بود برای ساکنین کشور ایران، برای آینده ایران که مذهب چون مردابی گندیده آن را به قعر خود می برد و مسلمانان جاهل متوجه نابودی و فرو رفتن خود و دیگران نبودند.

به دنبال این تحولات دریادار مدنی در شهر حالت فوق العاده اعلام کرد و از مردم خواست که از خانه های خود خارج نشوند. بلافاصله پاسداران انقلاب و تکاوران از ارتش وارد شهر شده مرکز سازمان سیاسی خلق عرب و کانون فرهنگی خلق عرب را محاصره و بعد از پاره ای درگیری ها آنجا را تصرف کردند.

هواداران کانون خلق عرب هم دست به تحصن در ساختمان ها و اماکن دولتی زدند. در این درگیری ۳  نفر از سازمان سیاسی خلق عرب کشته و ۱۰  نفر مجروح و ۳۷  نفر دستگیر می شوند. و حکومت در کوتاه مدت توانست بر منطقه حاکم شود و از شورش ها جلوگیری کند. ۱۲

مسئولان مملکت رسماً و بطور علنی سازمان های عرب را تجزیه طلب معرفی کردند و پیرو این دیدگاه تبلیغات وسیعی در کشور آغاز شد و نتایج مرگبار و جبران ناشدنی برای مردم داشت. در اواخر خرداد «آیت الله خلخالی» در مصاحبه ای با مجله فردوسی اظهار داشت “مجازات خائنین و تجزیه طلبان مرگ است و اگر شبیر خاقانی نیز به بازی های تجزیه طلبان ادامه دهد و خائن شناخته شود، مصداق همین حرف خواهد بود….” ۱۳

 بار دیگر بر تنش های موجود دامن زده شد. در این میان حتی به رغم انتشار بیانیه ای از سوی شورای تامین شهر خرمشهر مبنی بر آن که نظر افراد که در باره آیت الله شبیر خاقانی بیان می شود مسئولیتش با گوینده آن است و نیز با وجود آن که شورای تامین شهر ضمن تجلیل از مقام آیت الله شبیر خاقانی اعلام کرد سعی دارد اجرای مفاد توافق نامه تداوم یابد و سرانجام علی رغم این که شیخ شبیر این سخنان خلخالی را غیر مهم دانسته و تظاهرات کنندگان را به آرامش دعوت کرده بو. ۱۴

 سازمان های سیاسی خلق عرب این موضوع را کم اهمیت ندانستند و دست به راهپیمایی زدند و در پایان طی صدور قطعنامه ای گفته های صادق خلخالی را محکوم کردند.

همزمان با این درگیری ها دریادار مدنی در مصاحبه ای با روزنامه آیندگان گفت: “هر نیرویی را که ضد انقلابی بود درهم می شکنیم و هیچ حوصله تلاش های ضد انقلابی را نخواهیم داشت… خلع سلاح را ما در خوزستان به این صورت عمل می کنیم که سلاح را از دست آدم های غیر مسئول در بیاوریم و آن را فقط در اختیار کسانی که پاسداران انقلاب اسلامی هستند و مؤمن به انقلاب اسلامی می گذاریم.

او چنین می گوید: “دست هایی در خارج از کشور با عناصر ضد انقلاب همکاری دارند که بعدن در این مورد به صورت آشکار از این تلاش ها پرده برداری خواهد شد ” که هرگز آن روز نرسید و کسی را به عنوان ضد انقلاب معرفی نکردند. ۱۵

رادیو بی بی سی که نگاه عاشقانه و ارادت خاصی به عرب ها دارد در این رابطه اعلام کرد که مبارزات مردم در خوزستان برای جدایی و پیشبرد امر مبارزه با هدف تجزیه ایران نیست.

در این میان «سازمان چریک های فدایی خلق ایران» با انتشار اعلامیه ای شدیداللهن دولت بازرگان را محکوم و از خواست خلق عرب پشتیبانی کرد. که این اقدامی تاکتیکی به نظر می رسید و در جهت تضعیف لیبرال ها انجام گرفته بود؛ زیرا سازمان چریک های فدایی خلق ایران در نشریه «کار » که ارگان رسمی آن سازمان بود به نقش امپریالیسم و ارتجاع در وقایع خونین خرمشهر می پردازد. هم چنین گزارش و چگونگی رخ دادها در «خرمشهر»  را منتشر می کند و هرگز و هیچ گاه از تفکرات و گرایشات جدایی طلبانه پشتیبانی نکرده ست. ۱۶

در ادامه تهاجمات نودولتیان به خلق عرب روزنامه کیهان خواستار محاکمه عاملین حوادث «خرمشهر» در دادگاه انقلاب می شوند. ۱۷

درگیری در خوزستان (خرمشهر) بازتاب بیرونی وسیعی داشت و بسیاری از شیوخ عرب و دولت های عربی که با حکومت ایران و اقوام ساکن در کشور ایران اختلافات دیرینه ای را داشته اند وسوسه شدند در جریان سرکوب خلق عرب نقشی پیدا کنند و هدف معینی را پیش ببرند.

هم زمان دولت عراق پرونده‌های کهنه پشتیبانی از «جهبه آزادی‌بخش» را پیش کشید و در سال  ۱۳۵۸ “سازمان سیاسی عربستان (خوزستان)” تحت پشتیبانی دولت عراق ، کنگره‌ای بنام کنگره ملی عربستان برگزار کرد؛ به اضافه اینکه کنسولگری عراق در  خرمشهر، مرکز فرهنگی خلق عرب را پشتیبانی می کرد. ۱۸

مجله کویتی “ الطلیعه” به پشتیبانی از عراق نوشت:

“عربستان (خوزستان) نه تنها کلید ایران به خلیج فارس و راه ایران به اقیانوس هند و آرام و کرانه‌های آسیا و آفریقاست بلکه منبع اصلی ثروت‌ ایران بشمار میرود. از لحاظ استراتژیک لازم است که نبرد را به داخل ایران نه فقط به اهواز بلکه به تهران نیز منتقل ساخت …… ”!!

در ادامه این پروژه یکی از نمایندگان مجلس کویت گفت:
“ جنبش انقلابی در  عربستان (خوزستان) ایران را تهدید میکند ما میتوانیم تمام ملت عرب را بسیج کنیم و از انقلاب خلیج (فارس) و عربستان (خوزستان) و انقلاب ملی علیه رژیم ایران پشتیبانی کنیم –باید به جنبش‌ها پول و اسلحه بدهیم تا رژیم فعلی را واژگون کند.

سرانجام صدام حسین در ۲۳ اسفند ۱۳۵۸ با جملاتی رساتر نیاتشان را مطرح کرد و گفت:
«….. مردم ما در عربستان (خوزستان) باید خود را برای اعمال حقوق ملی و میهنی خویش در سرزمین خود آماده کنند و همچنین آماده شوند تا به عنوان مردمی که دارای ویژگی‌های خاص خود در طول تاریخ بوده و اکنون نیز آنها را دارا هستند نقش خود را ایفا کنند، مردم ما در عربستان (خوزستان) تمام شرایط را برای ایجاد کشور خود دارند.

مسوولین دولت عراق پشتیبانی از گروههای تجزیه ‌طلب را بدون در نظرداشت واکنش دولت ایران رسماً بر زبان جاری کردند بطوریکه در اردیبهشت ۱۳۶۱ “عزت ابراهیم الدوری” معاون صدام حسین خطاب به رهبران جبهه عربی آزادی‌بخش اهواز گفت:
«…… عراق پایگاه انقلاب عربی اهواز بشمار می‌آید و مبارزه ر‌هایی بخش شما را نمونه‌ای از مبارزات آزادی خواهانه ملتی میداند که برای بدست آوردن حقوق خود در سرزمین‌اش تلاش میکند …..» !…. ما به خلق مبارز عربستان (خوزستان) که در راه آزادی و برابری علیه دار و دسته ، نژادپرستی که او را از ساده‌ترین حقوق زندگی و امیدها محروم ساخته است و کاروان‌های شهیدانش را تقدیم میدارد ، درود میفرستیم …. ». ۱۹

پایگاه و جایگاه سیاسی خلق عرب: “ستاد رزمندگان خلق عرب” که در مدت زمان کوتاهی تغییر نام داده بود به “سازمان سیاسی خلق عرب” معروف شد. در کنار این سازمان که در رأس آن شیوخ عرب قرار داشتند و بیشتر به جذب توده مردم می پرداخت؛ گروهی با عنوان “روشنفکران انقلابی عرب” با اشغال ساختمان “سازمان زنان” در خرمشهر “کانون فرهنگی خلق عرب” را تشکیل دادند که گروه اجتماعی دیگر یعنی بیشتر قشر روشنفکر را هدف تبلیغات خود داشت. این کانون طی اعلامیه هایی مبارزه علیه “ارتجاع عرب و فارس” بخصوص “مرتجعین عرب” که می خواستند از احساسات ملی مردم عرب به نفع خود سوء استفاده کنند و احیای فرهنگ عرب،  رشد سیاسی مردم و ایجاد محل تجمع برای اقوام عرب که مسایل خود را مطرح کنند، را جزء اهداف خود بیان کردند. بخش عمده ای از کادرهای این تشکیلات را عناصر سابقه دار جبهه التحریر و مارکسیست ها تشکیل می دادند. ۲۰

سازمان سیاسی خلق عرب بیشتر نماینده بورژوازی نوپای عرب بود که خواستار مشارکت بیشتری در حیات سیاسی و اقتصادی بودند. علیرغم اطلاق نام سیاسی بر سر در ساختمان اختصاصی، آن سازمان مزبور فاقد برنامه مدون استراتژی و تشکیلات بود. بر خلاف کانون فرهنگی که ترتیب دهنده چندین شب شعر بود، سازمان سیاسی هیچ گونه اقدامی برای ارتقاء آگاهی های سیاسی و یا اعتلای فرهنگی مردم انجام نداد. به تدریج با توسعه فعالیت های این گروه ها که حول محور شیخ شبیر خاقانی جمع شده بودند تنش های قومی افزایش یافته و هر روز در یک نقطه تظاهراتی برپا بود.

جمهوری اسلامی آمار واقعی کشته شدگان را هرگز اعلام نکرد. بر اساس اخبار محلی–  غیر رسمی، برای سرکوب کانون فرهنگی و دفتر سیاسی خلق عرب یک پایگاه دریایی – در حدود ۲۰۰ نفر با سلاح های سنگین و در حدود ۴۵۰ نفر از پاسداران انقلاب اسلامی به آنجا «خرمشهر» آمدند و اعضاء کانون فرهنگی و دفتر سیاسی جملگی تجزیه طلب لقب گرفتند. و نیز نیروهای انقلاب و انتظامی به طور هم زمان وارد شهرستان مسجد سلیمان و شوشتر شدند. ۲۱

آنها را سرکوب کردند و حکومت تبلیغات وسیعی را بر علیه شان آغازکرد. روزنامه اطلاعات چهارشنبه ۱۶ خرداد، شمار کشته شدگان آن رویداد خونین را ۱۲۰  نفر گزارش کرده و شمار گم شدگان و دستگیر شدگان را ۹۰  تن. ۲۲

برخورداری از حقوق فرهنگی و قومی یک حق مسلم و اساسی انسان هاست ولی در بسیاری از موارد این حق را مخاطراتی اساسی تهدید می کند. بر خلاف آنان که این خطر را بیشتر در مقولاتی چون شوونیسم فارسو تبلیغات رژیم پهلویو دیگر موارد مشابه می بینند. این نویسنده و بسیاری از روشن فکران و آگاهان در اجتماع خطر اصلی و واقعی را منحرف شدن این خواست برحق از مجرای داخلی و طبیعی آن می بینند و مرتبط شدنشان با تحرکاتی خارج از این حوزه داخلی. جدای از مسائل خوزستان بخش مهمی از دیگر رخدادهای ایران معاصر را نیز در دیگر نقاط مرزی کشور می توان در توضیح بیشتر این خطر به شهادت گرفت که در عرض مدت زمانی کوتاه بسیاری از دیگر تلاش های حق طلبانه مشابه را از پا انداخت. رخدادهایی که همگی کم و بیش از آنها مطلع یم ولی عجالتن به دلیل پرهیز از گسترش مطلب از طرح و بحث آنها خودداری می شود.

از نمونه خطراتی که آشکارا بروز کرد دفاع و پشتیبانی دوول عربی از واقعه خلق عرب ست. این کشورها جملگی پایگاه غرب محسوب می شوند. اینان همان دوولی هستند که قراردادهای کلان اقتصادی با ایران منعقد کرده اند و در عین حال رقیب ایران شمرده می شوند و از نفوذ و تحکم خود بر دیگر مردم نمی توانند بگذرند. شیوخ عرب به سرکوب شهروندان کشورهای شان مشغول هستند و هم چون جمهوری اسلامی اولی ترین حقوق شهروندان را محترم نمی شمارند؛ بنابراین دفاع آنان از خلق عرب سودجویی تلقی شده و سعی شان در بهره وری از نابسامانی های درون ایران ست. از واکنش شیخ نشین های خلیج فارس می توان دریافت چه سودایی در سر دارند! خبر ذیل تاییدی ست بر این ادعا: “هفته گذشته جلسه ای به عنوان افطار در منزل یکی از سفرای عرب درتهران تشکیل شده بود. در این جلسه پنج سفیر و معاونانشان درباره سیاست آینده دولت های مطبوعشان در مورد خوزستان به بحث نشسته اند و در نهایت گزارش مشترکی نوشته شده که  در آن سفرا به دولت های مطبوعشان توصیه کرده اند در مورد حوادث خوزستان سیاست صبر و انتظار در پیش بگیرند…” ۲۳

پیش برد بحث حاضر از زوایای دیگر هم مثبت ارزیابی نمی شود به اعتراف فعالان و نمایندگان عرب زبانان ریشه سنت هایشان ” اسلامی – عربی” ست. در اینجا از باز کردن نقش مخرب مذهب در جوامع بشری پرهیز می شود اما از طرح شدن “سنت” که وابسته به ” اسلام” ست نمی توان چشم پوشی کرد. ۲۴

اغلب سنت های ما ریشه در اسلام دارد و بی حرمتی ها و بی حقی را در همین جاست که باید جستجو کرد. دفاع از سنت هایی که اجازه چند همسری می دهد. دختران خردسال در ۹ سالگی به خانه شوهر می روند و در ۱۱ سالگی، روزانه، تشت لباس در مقابل می گذارند و با آب و صابون چنگ می زنند؛ سنت رایج در اسلام بخصوص در اعراب این گونه ست. نکته دیگر اینکه این آقایان خود را مدافع حقوق زنان می دانند با شیوه های سنتی و دفاع از سنت زن ستیز اسلامی! عرب و اسلام این را می خواهند.

سنت هایی که این فعالان مروج آن شده اند تماماً در خدمت جامعه مردسالار و زن ستیز ست نمونه آشکار آن تصرف ساختمان “سازمان زنان” در خرمشهر ست. در حالی که ایران کشور وسیعی ست و اماکن و ساختمان های فروانی در بعد از انقلاب ۵۷ خالی ماندند، صاحبان شان از کشور متواری شدند و اموالشان به مصادره نودولتیان در آمدند. انتخاب ساختمان “سازمان زنان” و تبدیل آن به ستاد فرهنگی- سیاسی نگرش جنس مرد خصوصاً در این بحث نسبت به رعایت حق زن در جامعه نزد مردِ مردسالار ست!

از دیگر موارد منفی موجود در این مبحث این ست که برای گسترش مالی و ملکی شیوخ عرب خوزستان تلاش می کنند وگر نه گرفتن و برگرداندن زمین هایی که بوسیله سازمان ها و کارخانه جات ساختمان سازی شده اند و به شکل مسکن در تملک و اختیار بخشی از کارگران و کارمندان ست  نه گامی ست در جهت از بین بردن فقر در منطقه و نه گامی ست رو به جلو. مشکل زمین و مسکن در ایران به خاطر تملک و تصاحب فارس زبانان بر زمین ها نیست بلکه نتیجه تملک فئودال ها، ملاکان و رانت های اقتصادی چون سپاه پاسداران سرکوب گر و نهادهای وابسته به بیت خامنه ای، رفسنجانی، عسگراولادی، لاریجانی ها و دیگر مسئولان حکومتی ست. بنابراین، مشکل را در آنجا بایستی حل کرد؛ در آنجا! عقب افتادگی اندیشه های آشکار این دست از آقایان که در اتاق های پالتاک شنیده می شود و به جای ترغیب و همراهی مردم در مبارزه با جمهوری نکبت اسلامی، در وب سایت های خبری بر علیه قوم بزرگ پارس می نویسند و دیگران را تحریک می کنند. ۲۵

از نظر نبایستی دور داشت که از مجموع ۳ درصد عرب زبانان ایرانی ساکن مناطق جنوبی، جمعیت قابل توجهی از تجزیه خوزستان استقبال و دفاع نمی کنند؛ بنابراین احتمال بروز جنگ داخلی در آنجا ضعیف ست حتی در صورت شعله ور شدن بحث تجزیه «خوزستان» بوسیله تجزیه طلبان با پشتیبانی غرب یا تجزیه هر خطه ی دیگر از ایران به معنی رویارویی مردم و اعلان جنگ داخلی نخواهد بود. ساکنان مبارز و اصیل ایران خواهان بازگشت مناطق جدا شده و از دست رفته به سرزمین مادری خویشند “در چهارچوب قوانین بین الملل” تا از تداوم قراردادهای ننگین بکاهند. ۲۶

بهتر ست گفته شود که راه حل های پیشنهاد شده حنجره تشنه عده ای راحت طلب را سیراب می کند؛ و مشکلی از مشکلات مردم را حل نخواهد کرد و در عوض درگیری های جدیدی می افزاید که منجر به کشمکش های قومی و اقلیمی خواهد شد.

اما در پاسخ به ادعای حکومت اسلامی حاکم بر ایران مبنی بر دخالت بیگانان در منطقه، جای آن دارد که پرسیده شود مگر انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی بدون دخالت بیگانگان انجام گرفت که اکنون عوامل خارجی را دخیل می دانید؟ ۲۷

پرواضح ست که جهان غرب با تقویت خمینی و با در اختیار نهادن وجوه مالی سنگین به هم دستان او، و هم چنین فرمان ترک قدرت و خروج از کشور به «محمد رضا پهلوی»، تدارک روزهایی سخت را برای ایران دیدند. مسئولان جمهوری اسلامی چگونگی به قدرت رسیدن خود را بهتر از هر تحلیل گر سیاسی و روزنامه نگار می دانند؛ و بهتر می دانند که آمریکا و انگستان در چه موقعیت و با چه شرایطی آنها را به قدرت رسانند!  از جمهوری اسلامی باید پرسید که چه کسانی خمینی را از نوفل لوشاتو سوار بر هواپیما کردند و به ایران باز گرداندند؟ مگر به جز دخالت آشکار ابر قدرت غرب بود که حکومت دکتر محمد مصدق سقوط کرد و کودتا در کودتا در ایران صورت گرفت؟ پاسخ برای این نویسنده روشن ست اما ضرورتاً به ذکر مواضع امپریالیست ها در مقابل خواست مردم ایران که آزادی و استقلال و تامین جان ست می پردازم.

در این مورد معین بعضی از ادعاها صحت دارد و دیده می شود که تعداد قلیلی “قوم عرب، قوم عرب ” سر داده اند و محتاطانه خواستار جدایی خوزستان از نقشه ایران هستند و در این راه هزینه مالی می کنند. اینان به تاریخ دست برده و به جعل آن اقدام کرده و با ارائه مدارک و نوشته هایی قلابی، خوزستان را عربستان می خوانند. این افراد ایرانی که ساکن کشورهای غربی هستند؛ برای آزاد سازی خلق ها از ستم استبداد و جلو گیری از چپاول ثروت حرکت نمی کنند و در هیچ یک از بیانیه ها و مقالات تحریک آمیزشان از تغییر حکومت در ایران دفاع نکرده و سخنی نمی گویند. پیش برد این امر (نفاق و تفرقه) در موقعی ست که بیش از هر زمان کشورمان نیازمند مراقبت ست و بینایی. با چشم باز باید نگهبانش بود تا حکومتی مردمی و زمام دارانی شایسته و قدردان به قدرت برسند و احقاق حقوق پای مال شده مردم را بکند.

عارف قزوینی زبان حال ایران را دانسته و می گوید:

مادر بیچاره فتاده علیل      /        دخترک اندر پی هر کج سبیل

سخن آخر: به انحراف کشاندن مبارزات حق طلبانه و طبقاتی مردم در پوشش دفاع از سنت و تبلیغ و پافشاری بر آن سنت هایی که ریشه و اساس آنها در مذهب اسلام ست خدمت دیگری ست به جوامع سرمایه داری و حکام اسلامی.

برا ی آن عده که به خیانت تاریخی دست زده اند و در رویارویی با دیگر هم میهننان خود هستند و « خوزستان» را عربستان می نامند؛ تاریخچه نام استان خوزستان بر جنوب غربی ایران را از ویکی پدیا برداشته و در پایان این جستار پژوهشی گنجانده ام.

مهر ماه ۱۳۹۷

لندن

خوزستان در نگاهی کوتاه ، از ویکیپدیا
نام خوزستان
نقشه‌ای مربوط به قرن ۱۱ میلادی اثر محمود کاشغری که در آن خطهٔ نام خوزستان نیز به‌چشم می‌خورد. (این نقشه را در ویکی پذیا می توان دید(
درباره واژه «خوزستان»، معانی و تعابیر فراوانی وجود دارد که قدمت و دیرینگی این خطه را آشکار می‌سازد. خوزی‌ها قوم اولیه ساکن این سرزمین بودند و با ایلامیان همتبار بودند. بنابر سنگ نوشته داریوش بزرگ، در دوران هخامنشی، خوجیا (Khavjiaa یا به پارسی باستان خشتره‌پاو) نام استان خوزستان بوده است[۱]. «ابن منظور» به سال ۷۱۱ ه.ق. در «لسان العرب» اشاره دارد: و الخوز جیل من الناس، اعجمی معرب، یعنی: «خوز» قوم یا قبیله‌ای از مردم عجمند. از سوی دیگر «خوز» را به معنی « شکر» و « نیشکر» نیز معنا می‌کنند. زیرا خاک حاصلخیز و بارور خوزستان، استعداد ویژه‌ای برای رشد این گیاه داشته و آنجا بهترین محصول نیشکر را به دست می‌داده‌است.
در کتاب «مجمع التواریخ و القصص» خوزستان به نام «حجوستان» و «حبوجستان و اجار» آمده‌است که به نظر می‌آید، برگرفته از زبان پهلوی با عناوین »حبوجستان» و حوجستان است. همچنانکه در بعضی از گویشهای رایج در این استان « بختیاری » برای ادای حرف «خ» از «ح» نیز بهره می‌گیرند. بنابراین واژگان « اوج»، «هوز»، «هوج»، «حوز» و «خوز» در سیر تحول و تطور لفظی با پسوند « ستان» و « اوجستان» به تدریج بر اثر سایش تلفظ، از «هوجستان» به «خوزستان» تغییری یافته‌است.در متون پارتی نیز واژه هوزستان اشاره به همان نام خوزستان در دوران نوین دارد.[۲]
در گویشهای فارسی باستان و زبان پهلوی « او» به «هو» قابل تغییر است؛ مانند « اورمزد» – «هورمزد» و «اوشمند» – «هوشمند» همچنانکه «هورداد و حورداد» را «خرداد» و «خورتات» نیز گفته‌اند. البته تا سالهای اخیر این اسامی را با حرف (ح) نیز می‌نوشته‌اند. از سوی دیگر «یاقوت حموی» واژه «خوز» را با نامهای «خوز» و «هوز» و «اهواز» و «هویزه» هم ریشه می‌داند. «اهواز» محرف واژه «اواز» و «اوجا» نیز هست که در کتیبه داریوش بیستون آورده شده و این نام در کتیبه نقش رستم «خواجا» یا «خوجا» حک شده که هزار سال پیش، مرکز حکومت نشین استان خوزستان بوده‌است. پس از هخامنشی، در دوران اشکانی، ساسانی و تمام دوران اسلامی شوشتر مرکز حکومتی خوزستان بوده‌است. در سال ۱۳۰۳ در پی شیوع بیماری وبا در شوشتر مرکز حکومتی خوزستان به اهواز منتقل شد و تا کنون نیز اهواز است.
در شاهنامهٔ فردوسی به تصحیح استاد جلال خالقی مطلق از این خطه با نام خوزیان یاد شده است. برای نمونه:
بشد تیز با لشکر خوزیان برآن سود جستن سرآمد زیان[۳]

وزان پس بر کشور خوزیان فرستاد بسیار سود و زیان[۴]

همی‌رفت تا کشور خوزیان ز لشکر کسی را نیامد زیان[۵]

این نام آشکارا با نام سوزیان یا سوزیانا (Susiana) که در نوشتارهای تاریخ‌نگاران یونانی به عنوان سرزمینی به پایتختی شوش (سوس یا سوسا) و نامی دیگر برای ایلام باستان آمده همخوانی دارد و نشانگر این است که واژهٔ خوز و واژهٔ شوش یکی است.
خوزستان در دوران باستان
« خوزستان» در دوران باستان، به‌ویژه، در دوره هخامنشی به دو ناحیه تقسیم می‌شد: بخش‌های شمال و شمال شرقی که انشان (انزان) نام داشت و سرزمینهای باصفا و کوهستانها و جنگلهای فراوانی را شامل بود، و ناحیه جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگه‌ای جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگه‌ای سرسبز و پرآب بوده که به قاره‌ای کوچک و مستعد می‌مانست. بخش‌های جنوبی که «عیلام» نام داشته یادآور تمدنهای دیرینه خوزستان است و بشدت تحت تأثیر فرهنگ «میان‌رودان» بوده و جغرافیای وسیعی را شامل می‌شده که حد فاصل لرستان و خوزستان و سواحل خلیج فارس امروزی است.

پی نویس ها و فهرست منابع:

گردآوری و پژوهش دکتر منوچهر یزدی  و کریم عبدیان در گفتگو با محمد محمدی (کیهان آنلاین) ملت عرب خوزستان به امید خودگردانی و خودمختاری محلی در انقلاب شرکت کرد!

مروری بر ظهور و سقوط پدیده خلق عرب۵۸-۱۳۵۷ رضا ربیعی فصلنامه “گفتگو” شماره    ۲۵ پاییز ۱۳۷۸

رادیو فردا

مشکلات و مسایل اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، تهران. دفتر نهضت آزادی ایران.۱۳۶۲.ص۱۰ و۱۱

تنش های قومی در خوزستان… پاسخ یک انتقاد . رضا آذری شهرضایی

خرمشهر در جنگ طولانی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ ، تهران.۱۳۵۷. ص۳۴

فریدون کیان- استکهلم ماه می ۲۰۱۱ ایران لیبران-  ایران امروز

۱- دولت، نمایندگان عرب زبانان را به تهران فراخواند. روزنامه اطلاعات ۲۱/۱/۱۳۵۸ص۳ .

۲- همان ، ص ۷۴۸ به نقل از نشریه ویژه خبرگزاری پارس ۴/۲/۱۳۵۸ص۶.

 ۳-  همان، ص ۷۳۹ به نقل از نشریه ویژه خبرگزاری پارس ۷/۲/۱۳۵۸

۴-  همان، ص ۷۳۹ به نقل از نشریه ویژه خبرگزاری پارس  ۷/۲/۱۳۵۸

۵- روزنامه اطلاعات ۲۲/ ۲/۵۸. ص۳

۶- ساختمان کانون نظامی فرهنگی خرمشهر به آتش کشیده شد. روزنامه اطلاعات  ۲۴/۲/۱۳۵۸.ص۷.

 ۷- خلع سلاح خوزستان از جمعه شروع می شود. روزنامه اطلاعات ۲۶/۲/۱۳۵۸.ص۷

۸- روزشمار ج ۲،ص۲۳۰ به نقل از روزنامه بامداد و کیهان ۱/۳/۱۳۵۸ص۲.

۹- در وقایع خوزستان دست خارجی دخالت دارد. روزنامه اطلاعات ۱۲/۳/۱۳۵۸ص۲.

۱۰- توافقنامه آرامش در خوزستان امضا شد. روزنامه اطلاعات۱۷/۳/۱۳۵۸.ص۲

۱۱- همان ، ص۶۷۳ به نقل از خبرگزاری پارس

۱۲- روزنامه کیهان روزنامه کیهان ۱۷/۳/.۱۳۵۸ ص۸-

۱۳- عاملین حوادث خرمشهر در دادگاه انقلاب محاکمه می شوند. روزنامه کیهان ۱۷/۳/.۱۳۵۸ص۸-

عاملین حوادث خرمشهر در دادگاه انقلاب محاکمه می شوند. روزنامه کیهان ۱۷/۳/.۱۳۵۸ص۸-

عاملین حوادث خرمشهر در دادگاه انقلاب محاکمه می شوند. روزنامه کیهان ۱۷/۳/.۱۳۵۸ص۸-

۱۴- دیدار با آیت الله ال شبیر خاقانی و گزارش آنچه درخوزستان می گذرد. مجله امید ایران. دوشنبه ۲۵ تیرماه.۱۳۵۸

۱۵-  فصلنامه  گفتگو ص ۷۲

۱۶-  نقش امپریالیسم و ارتجاع در وقایع خونین خرمشهر، نشریه کار، دوشنبه ۲۸ خرداد.۱۳۵۸ شماره ۱۵ و پنج شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۵۸ شماره ۱۶

۱۷- روزشمار جنگ ایران و عراق بحران خوزستان ج دوم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ تهران۱۳۷۷.ص۲۹۹. به نقل از اسناد لانه جاسوسی آمریکا جلد ۱۰ ص ۶۶،۶۵

۱۸- روزشمار ج۲،ص۴۵۵ به نقل از روزنامه مردم ایران ۱۹/۳/۱۳۵۸

 ۱۹-  مجله امید ایران، دوشنبه ۲۹ مرداد.۱۳۵۸ خیلی محرمانه. ص۵۰.

۲۰- روزشمار جنگ ایران و عراق، جلد اول .ص۸۷.

۲۱-  روزشمار،ج۲ ص  ۲۷۷و۲۷۸ به نقل از اعلامیه کانون فرهنگی خلق عرب. و

روزنامه اطلاعات ۲۹/ ۲ /۱۳۵۸ ص۲

۲۲- روزشمار، ج۲.ص ۱۸۷و۱۸۸

۲۳- مجله امید ایران. دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۵۸

۲۴- به دلیل تاریخ و تمدن کهن و فرهنگ عرب که ریشه در تمدن اسلامی دارد همچنان باقی خواهد ماند. رضا ربیعی ۲۹ نوامبر ۲۰۰۹ منبع فصل نامه گفتگو

۲۵- منبع:فصلنامه علوم سیاسی ، شماره ۳۴

۲۶- مرکز آمار ایران –  مرکز آمار یونسکو- ویکی پدیا

۲۷- روز شمار،ج۲، ص ۳۵۵ به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی ۱۲/۳/۱۳۵۸