شاه و اسلام

شاه و اسلام


تاریخ صد ساله گذشته ایران پر است از این که این دو روی ران همدیگر نشسته و این یکی آن دیگری را نوازش کرده است.

امروز از مجلس اسلامی و آخوندی ایران فریاد میزنند اگر قرار باشد بریم به نتانیاهو بوسه بزنیم چه بهتر که شاهزاده را بغل کنیم.

شاهزاده میگوید که راه آشتی ملی را باز میکند، شکنجه گر و دزدها میتوانند در ایران فردا کنار ش باشند.

سال ۵۷ آخوند ایران را از شاه پس گرفت حالا قرار است آخوند و اسلام دوباره پس بدهد.

“نوبتی باشه نوبت منه! پدرم و خانواده به شما تحویل دادند، حالا پس بدید!”

در این معماری کردن و نقشه کشیدنها ترامپ و برادر نتانیاهو هدایتشان میکنند.

تلویزیون من و تو دارد من و تو را آماده میکنند ، خانم گوگوش سیاسی شده و میگوید از انقلاب خوشش نمی آید ،

فرمولبندی گوگوش برای همسویی و ساخت و پاخت سلطنتی ها و آخوند و اسلام است. او را خانواده شاهزاده جلو انداخته اند. به یاد آن روزها که در جشن تولد های دربار مراسم را می گرداند و می چرخاند.

سلطنت در ایران روی ستون استبداد بند و تربیت شده است.

تاریخ لااقل صد سال اخیر ، گواه است که این شاه و آن شاه سفره را برای ماندگاری و طول عمر اسلام چیده و زینت داده اند .

و اسلامیستها هم، مخ خوری کرده اند و مردم را احمق کرده اند تا به سلطنت رضایت دهند.

شاه و شیخ همدیگر را اگر هم تبعید کنند دست آخر گوشت و استخوان فکری و ایدئولوژیک هم را خرد نمی کنند.

هر دو به استبداد و فقر مردم آویزان اند.

وضع امروز جامعه بخشا تاوانش به عهده سلسله ها ی شاهان است که اسلامی ها نکبت فقر ، بی سوادی ، زندان و شکنجه اش را توجیه خدایی کرده اند.

شاه ، سلطنت و اسلام با فقر و استبداد شان سفره و مخ مان را دزدیدند. آدمهای فرهیخته مان را دهان و دسبند زدند و به تاراج و زندان و خون و شکنجه بردند.

پس زدن هر دو اینها در جای خود ضمانتی است برای این که یکبار دیگر قدرت سیاسی و نان بین این برادران تاریخی و دیرینه دست بدست نشود