حزب حکمتیست و مبارزه مسلحانه ناسیونالیستها، التقاط یا انتخاب سیاسی

حزب حکمتیست و مبارزه مسلحانه ناسیونالیستها،

التقاط  یا انتخاب سیاسی

اسد گلچینی

اخیرا رفیق رحمان حسین زاده از حزب حکمتیست  مصاحبه ای با تلویزیون پرتو داشته اند در رابطه با درگیر های نظامی احزاب دمکرات کردستان و پژاک، با نیروهای جمهوری اسلامی. در این مصاحبه ایراداتی به این عملیات ها گرفته میشود و بر پایه احکامی ظاهرا بدیهی به نتایجی التقاطی از ماهیت سیاسی و طبقاتی این جریانات میرسد. در شرایط هایی مانند این دوره از اعتراض و مبارزات مردم ایران و فعالیت کمونیستها، جایگاه این مباحث و بررسی آنها بیش از بیش به انتخاب های سیاسی کمک میکند.

دوره بحرانی کنونی با محوریت نارضایتی عمیق توده های مردم بیش از بیش به دامنه بحران سیاسی در میان حاکمان و جامعه دامن زده است. مشخصه این دوره از جمله رادیکالیسم و اتحاد هم هست و استفاده و تاثیر گذاری برای همه باز شده است. باز هم یکی از مناسبترین شرایط برای کمونیستهای کارگری مطرح شده است که از آن به برای جنبشی که به آن تعلق داشته باشند استفاده کنند. بدیهی است این جنبش میتواند و باید با قامت و شفافیت هر چه بیشتر ویژه خود مطرح و تبلیغ شود، میتواند قابلیت چسبیدن به این دوره را داشته باشد، میتواند محوری مهم برای اتحاد همه کمونیستهای متعلق به این جنبش باشد و این بدون تردید انتظاری است که اساسا و بویژه از نسل جوان و انقلابی کمونیست های کارگری در جامعه میرود. تلاش در اغماض از شناساندن ماهیت سیاسی و طبقاتی احزاب بورژایی، در هر کجا هستیم و فعالیتی داریم، در شهرهای ایران و یا در خارج کشور، تحت نام کمونیسم کارگری و حکمت، تیر زدن به خود است. هنر پاسخ دادن و احساس مسئولیت به رادیکالیسم موجود و اتحاد و دوستی ها، نه بازی کردن در میدان ناسیونالیستها و دیگر جنبشهای بورژایی اپوزیسیون، بلکه پاسخ گویی به نیازهایی است که جنبش کمونیسم کارگری دارد.از آنجایی که نقد روشنی در این بحث رحمان به این سنت وجود ندارد هر تلاشی برای نقد و ایراد از این سازمانها و حرکاتشان به ایرادات درون خانوادگی که آنها معمولا از هم دارند بیشتر شباهت دارد.

نکاتی که رفیق رحمان در نقد عملیات مسلحانه این احزاب اساسا مورد تاکید دارد بعضا اینها هستند:

“علتی که برای انجام این عملیات ها وجود دارد سرکوب ج ا است”. “با حمله ج ا مبارزه نظامی شکل گرفت و از آن دوره تا هم اکنون تقابل نظامی بین جمهوری اسلامی و احزاب مسلح وجود داشته است”

“تا زمانی که ج ا به مردم کردستان اعلام جنگ کرده است ضرورت مقاومت و فعالیت نظامی در مقابل ج ا ضرورت دارد و از این سر احزاب سیاسی و از جمله حزب حکمتیست قایل به این است که فعالیت نظامی و مقاومت نظامی داشته باشند”. “این حرکات تقویت کننده مبارزه مردم نبود، هر دو این عملیات ها هیچ تناسبی و هماهنگی با مبارزات مردم ندارد”. “این عملیات ها تقویت کننده مبارزه کنونی نیست بلکه بهانه بیشتر به رژیم برای مرعوب کردن جامعه میدهد هر چند کار از این هم گذشته” ( مردم مرعوب نمیشوند). “اتفاقا دوره گسترش فعالیت نظامی نیست دوره اعتصاب و تحصن و … است”. مردم حق دارند مسلح باشند و فعالیت نظامی داشته باشند اما از این حق و امکان چه وقت استفاده میکنی که به ضرر نباشد و…

سوال اصلی

آیا واقعا همان اعلام جنگ خمینی و حمله وسیع و وحشیانه جمهوری اسلامی با همه قوا به کردستان در سال ۱۳۵۸ کماکان در جریان است و مبارزه مسلحانه احزاب در مقابل جمهوری اسلامی به اشکالی که وجود داشته است ضروری است؟ حزب حکمتیست هم از این ضرورت ها فعالیت های مسلحانه و مسلح بودنش را کسب کرده است؟ چیزی تغییر نکرده است؟

 واقعیت چیز دیگری است خیلی چیزها تغییر کرده است. آن زمان اعلام جنگ جمهوری اسلامی پاسخ در خوری گرفت و یک جنگ توده ای به وسعت تمام مردم شهر و روستاهای کردستان به مدت ده سال ادامه یافت. جنگ توده ای و جنبش مسلحانه توده ای یا هر تعبیر دیگری ، دیگر ادامه نیافت. هر نیروی دخیلی دنبال راه حل و دنبال سنت های معمول خود برای ادامه درگیری و جنگ با جمهوری اسلامی بود چرا که واضح بود جمهوری اسلامی آتش بس اعلام نکرده بود اما جنگ توده ای مسلحانه که درراس آن نیروی چند هزار نفره پیشمرگ اساسا از سازمانهای حزب دمکرات و کومه له بود به معنای گذشته دیگر وجود نداشت. مرز ها هم که به دلایل مختلف از جمله حاکمیت احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق بسته شد و شعله ور نگاه داشتن جنگ مسلحانه که اساسا برای نیروهای ناسیونالیست حیاتی بود به داشتن اردوگاه های نظامی در کردستان عراق محدود شد. این نیروها هر کدام در جامعه دنبال سیاستها و حمایت و همچنین اتحاد های مختلف  میان خود شدند. حزب دمکرات و بخش دیگری از نیروهای تازه ناسیونالیست شده بریده از کومه له به سراغ رژیم رفتند و در پی تلاش برای مذاکره با آن بر آمدند. در انتخابات های مختلف مردم را ترغیب کردند با ساز جمهوری اسلامی برقصند. برای  کومه له حزب کمونیست ایران هم، دوره بازبینی “تند رویها” و “افراطی گریها” و باز گشت به “مذهب توده ها”  اتحادیه های کارگری اری و شورا ها نه، ائتلاف و اتحاد با ناسیونالیستها و هم جبهه خواندن آنها با خود و دوری بیشتر از کمونیسم و بویژه کمونیسم کارگری در ایران و عراق معمول شد. ادامه اینها کم و بیش تا امروز هم صادق است و تنها چیزی که تغییر کرده است رنگ عوض کردن نیروها بنا به اوضاع سیاسی و رادیکالیسم موجود است که همه با قطب نمای جنبشی که به آن تعلق دارند دنبال یاران امروز و فردا میگردند.

واضح است که جنگ مسلحانه توده ای در این مدت در جریان نبوده و جمهوری اسلامی و مردم کردستان درگیر جنگی که در سالهای ۵۸ تا حدود ۷۰ در جریان بود نبوده اند. برای یک نیروی کمونیست با سنت های شناخته شده کمونیستی، حتی دست کشیدن از مبارزه مسلحانه و عملیات مسلحانه ای که دیگر در ابعاد توده ای در جریان نیست، به معنی دست کشیدن در مبارزه مردم کردستان نبوده و نیست. طبقه کارگر و توده مردم که در تلاشی دائمی و مبارزه و اعتراضی دائمی برای تغییر زندگی خود هستند در اشکال بسیار متنوعی خود را سازمان میدهند و قدرتمند میشوند و از این طریق میتوانند و ممکن است با قدرت خود حقوقشان، آزادی و رفاه و حکومت سوسیالیستی شان را داشته باشند. برای جنبش ناسیونالیستی “آش بتال” یعنی دست از مبارزه کشیدن همیشه معنی داشته است و در رگ و خون این جنبش است. نمونه بارز آن جنبش به رهبری حزب دمکرات کردستان عراق و مصطفی بارزانی در سال ۱۹۷۵ بود که بعد از توافق دولتهای وقت ایران و عراق نیروی  مسلح ده ها هزار نفره این سازمان دست از فعالیت کشید و بی افقی تمام بر جامعه گسترانیده شد.

 بعد از سال ۱۳۷۰ و مستقر شدن نیروی پیشمرگ و سازمانها و تشکیلات های علنی و رهبری  آنها درعراق، تا کنون مبارزه مسلحانه به عملیات هایی که هر از چند گاه صورت گرفته محدود شد . این چنین وضعیتی را دیگر نمیتوان ادامه همان جنگ مسلحانه توده ای دانست. دقیقا به همین اعتبار نمیتوان نیروی کمونیست را ملزم به انجام حتمی آن بر اساس فرمول اعلام جنگ جمهوری اسلامی به مردم کرد. صادر کردن چک سفید برای حقانیت جلوه دادن این سازمانها و موجودیت و کارهایشان بر همان استدلال های دوره جنگ توده ای در کردستان بیشتر از آنکه کمکی به روشن شدن مساله برای کارگران و کمونیستها و مخاطبین باشد، اغماض در شناساندن بیشتر این نیروهای ناسیونالیست است که به اصطلاح به عنوان نماینده ملت کرد فعالیت میکنند. مطلقا دور از انتظار نباید باشد که در گرما گرم مبارزات و نبرد مردم در ایران با جمهوری اسلامی و تلاش برای سرنگونی آن، چنین نیروهایی تحت نام کردایتی بر علیه انقلاب مردم در سراسر ایران قرار بگیرند و با رژیم بر سر اداره امور مناطق کردستان هم به توافق برسند و به خودمختاری خود دست پیدا کنند! این مساله ای غیر منطقی نیست و کمونیستی که تماما حساب روی ماهیت این نیروها باز نکرده باشد قربانی است. نمونه این نوع چرخش ها در سیاست و چسبیدن به استراتژی جنگ، مذاکره و مذاکره و جنگ، در کردستان سوریه اتفاق افتاد و کرد های سوریه با دولت مرکزی بشار اسد متحد شدند و در عراق تحت پرچم آمریکا همین کار را کردند و به قدرت رسیدند و در ترکیه چنانچه دولت مرکزی به شیعه بگرود! یک شبه این کار ممکن میشود. اینکه تحت رهبری آمریکا به قدرت برسی حتی اگر بقیه مردم در کشور سلاخی شوند برای یک ناسیونالیست بدون ایراد بوده است. در ابعاد عظیمی در عراق این اتفاق افتاد. در ابعاد شخصی نیز بسیاری از سابقا مارکسیست ها به این راه رفتند و افق خود را به جای مارکس و لنین از اوجلان و طالبانی گرفتند.

چه دلیلی دارد که رحمان حسین زاده خود را موظف به این میبیند که برای نیروهای ناسیونالیست پیشنهاد و طرح بدهد که چه زمان برای عملیات مناسب است و چه زمان نیست؟ غافل از اینکه احزاب دمکرات و پژاک بسیار آگاهانه و حساب شده فعالیتهای خود را سازمان میدهند و دقیقا از این طریق میخواهند بر مبارزات توده ای در شهرهای کردستان هم تاثیر بگذارند. بحث بر سر افشا گری هم نیست که مردم را متوجه چیزی کرد. انتقاد و افشاگری و رقابت در این مورد را باید به خود احزاب و جریانات و دسته های مختلف این گروه ها سپرد که تابع سیاستهای مختلف خود هستند و بر سر آن مسابقه هم دارند. گوشزد کردن دوره بعنوان دوره اعتصاب و تحصن هم برای نیروهای ناسیونالیست زیادی خیرخواهانه است و از جیب فعالین و دست اندرکاران این اعتصاب و تحصن ها بخشیدن است. روزی اگر این نیروها فراخوان اعتصاب دادند و تحصن پیشه کردند شما و یا “کمیته کردستان” حزب البته، آماده همکاری با این نیروها میشوید یا تلاش میکنید در محل فعالیت، خود را در هر جنبش و حرکتی و برای تقویت جنبش کمونیسم کارگری سازمان بدهید؟

ضرورت مبارزه مسلحانه بطور اتوماتیک برای نیروی ناسیونالیست معنی دارد اما برای یک کمونیست و حزب کمونیستی تا زمانی که در آستانه یک قیام توده ای و یا درگیر در جنگ توده ای قرار نگرفته باشد به معنی لغزش به سمت سنت ها و برنامه های ناسیونالیست هاست که در کردستان و در سنندج ، مریوان و تهران و بندرعباس به معنی عملیات های چریکی مرگبار برای فعالین کمونیست و کارگران و تشکیلات هایشان است. ادامه فعالیت گارد آزادی برای حزب حکمتیست که امروز از پاسخ گویی به همان ضرورت در اعلام جنگ جمهوری اسلامی به مردم کردستان در میاید، متاسفانه باز هم میتواند چنین مسیری را تجربه کند. نیروی کمونیستی چنانچه با قدرت سازمان و نفوذ توده ای وجود داشته باشد در زمان مناسب قادر به عظیم ترین تدارک و آمادگی برای دفاع از خود و توده مردم و آزادیهایشان خواهد شد. این نیاز که یک کمونیست برای فعالیت احزاب و جریانات بعضا تا مغز استخوان ارتجاعی نسخه فعالیت های منطقی و عادلانه بپیچد در درجه اول خلع سلاح کردن خود از نقد همه جانبه یک نیروی ناسیونالیست و سنت های ناسیونالیستی و فرهنگ ناسیونالیستی است و در خوشبینانه ترین حالت  بی آزار شدن این کمونیست و یا نیروی کمونیستی است.

مساله ملی در کردستان و راه حل کمونیستها چنانچه با راه حل ناسیونالیستها معدل گیری نشود تنها و تنها از راه قدرتمند شدن کمونیستها و  یک دولت سوسیالیستی و به شکل سراسری در ایران  قابل حل است . به این میتوان در جای دیگری پرداخت.

مسایل دیگر

سوالات باز هم بیشتری در این رابطه مطرح است.  از جمله اینکه: اگر هنوز هم اعلام جنگ جمهوری اسلامی به مردم کردستان باقی است پس چه ایرادی دارد که هر نیرویی در هر جا که بتواند به مقابله و مبارزه مسلحانه بپردازد؟ هر نیروی بانفوذ و بی نفوذی جان جوانانی که بر اثر نااگاهی و یا آگاهی ناسیونالیستی به آنها میپیوندند را بخطر بینیدازند و آنها را قربانی مصالحشان کنند، شاید برای ادامه فعالیت به شکل تحصن و اعتصاب مفید باشد!

اینکه این عملیات ها تقویت کننده مبارزه مردم نیستند، اینکه تناسب دارد یا هماهنگ نیست را شما بعنوان کمونیست چگونه میخواهید برای جریانات ناسیونالیست که میخواهند اینگونه به این مبارزات سمت و سو بدهند تعیین میکنید؟ اینکه همه حق دارند این مبارزه مسلحانه را داشته باشند اما چه زمانی از این حق استفاده میکنند را چه کسی برای چه کسی تعیین میکند؟  جریانات از نفوذ  برخوردارند و از نظر خودشان هماهنگ با حرکات مردم چه در شهرها و چه در مرز ها فعالیت را هماهنگ میکنند. شما چگونه میخواهید آنها را متوجه کنید که چه زمان و در چه مکان و به چه مناسبتی، دست بردن به اسحله و عملیات های نظامی خالی از ایراد است؟  و بالاخره بنا به گفته خود شما از آنجا که اعلام جنگ جمهوری اسلامی بر علیه مردم کردستان کماکان باقی است و همه محقند در برابر آن مبارزه مسلحانه هم داشته باشند، ایراد های این چنینی بیشتر به انتقاد درون خانوادگی و اصلاح کننده آنها شبیه است. این میتواند گمراه کننده هم باشد و جای افشای تمام و کمال این جریانات را میگیرد.

تاریخ بهترین قاضی است

 حزب سیاسی و نظامی ناسیونالیست در کردستان ساخته ناسیونالیست ها، سنت ها ، جنبش و فعالیتهای دارای قطب نمای روشن است. اینها از نظر خودشان سیاست های غلط و نادرست اتخاذ نمیکنند و حداقل چهل سال هم هست زندگی و جانشان را برایش هزینه کرده که در این مقاطع بر حریفان و بویژه بر علیه جریانات “تند رو” “افراطی” و “بی ربط” به جامعه کردستان غلبه کرده  و در زمانی که تحمل مزاحم نداشته باشند، هر جنبنده ای  را که روز روشن چوب لای چرخشان بگذارد، در شب تاریک سر به نیست کنند. اگر کسانی در این تردید دارند باز هم باید صمیمانه تاریخ جدال و جنگ تحمیلی حزب دمکرات ناسیونالیست به کومه له کمونیست  در کردستان ایران و حاکمیت بیش از بیست سال احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق را مرور کنند؛ همان روز اول حاکمیت احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق زنان تن فروش، یعنی از محرومترین و سرکوب شده ترین مردم و بعنوان بخشی از طبقه ما در جامعه، را دسته دسته  به جرم فقیری و محرومیت تیرباران کردند و با میلیونر ها بازار و واردات و صادرات و املاک و … را شریک شدند و مردم بی خانمان که در خواست مسکن مناسب مبکردند را سرکوب و رهبرانشان را دستگیر و یا به قتل رساندند. آنها مدافع فرهنگ منحطی شدند که زنان را از پوشش دلخواه خود منع میکردند و قتل های ناموسی در ابعاد چند هزار را در پرونده خود ثبت کردند و تشکل های کارگران و کمونیستها را مورد سخت ترین تهاجمات قرار دادند.  (  کتاب ریبوار احمد که تاریخ مختصری از جدال و مبارزه کمونیستهای کارگری در کردستان عراق بر علیه حاکمیت ناسیونالیستها و ارتجاع است را به کمونیستها و کارگران توصیه میکنم عنوان کتاب ” شنا بر خلاف آب” است) نقد ماهیت و عملکرد نیروهای ناسیونالیست اتفاقا در چنین مراحل بحرانی در جامعه صد ها برابر باید برای یک نیروی کمونیست حیاتی تر شود. اگر دوره دوره مبارازت و اعتراضات گسترده و رادیکال شده است که هست، اگر این دوره دوره اتحاد و دوستی هاست که هست، کمونیستهای کارگری بمراتب شفاف تر و روشن تر باید  ماهیت نیروهای بورژایی را در هر قدم نشان بدهند. دوره ای که ناسیونالیستها در کردستان از جمله با عملیات نظامی و تبلیغات ملی و فرهنگ منحط  در تلاشند و در رکاب جنایتکار ترین دولت های هم ردیف جمهوری اسلامی یعنی آمریکا و اسرائیل و عربستان  قرار دارند. نیروهایی مانند پژاک با حذف مساله سرنگونی جمهوری اسلامی از برنامه خود، از هم اکنون در مقابل خواست مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایستاده اند و تماما بعنوان نیرویی ضد انقلاب در انقلاب آتی مردم و همچنین ضد اعتصاب و تحصن هایی که در این مسیر قرار است بشود! عمل میکنند. آیا هیچ جای تردید باقی میگذارد که با تمام وجود این جریانات در همه ابعاد آن و اهداف ناظر بر آنها معرفی شوند؟ آیا باید تردید کرد که فعالیت مسلحانه و غیر مسلحانه اینها در مصالح جامعه و کارگران و کمونیستها نیست؟ طبقه کارگر و محرومان جامعه از بند باور ها و کارکرد نیروهای ارتجاعی که در اپوزیسیون هم قرار دارند نه تنها حیاتی است مطلع باشند، بلکه بدون آن سر در مسیر دهشتناک دیگری در مسیر مبارزه خود و سرنوشت جامعه قرار میگیرند.

کمونیسم کارگری شفاف و در دسترس

کمونیستی که امروز در سنندج ، مهاباد و یا اهواز، تهران و بندرعباس اوضاع کردستان را تعقیب میکند، این نوع تبلیغ و بررسی تاکتیک های احزاب ناسیونالیست ها را نه تنها  سطحی و نامفید میداند، قطعا به این فکر خواهد بود که چگونه  برنامه و فعالیت های خود را بیشتر صیقل بدهد. احتمالا نگرش های مختلفی در اینجا هم بالطبع وجود دارد،  از نگرشی ناسیونالیستی و چپ که فکر میکند که اصلا وضعیت طوری است که باید با همه نیروی نظامی(مهم نیست متعلق به کی باشد) ریخت و کمک کرد که جمهوری اسلامی را انداخت، تا برخوردی کمونیستی و کارگری که  در چنین اوضاع بحرانی در ایران در پی ساختن گروه و سازمان کمونیستها و تشکل های کارگری و توده ای است. شاید برخی ها هم فکر کنند که اینها با هم در تناقض نیستند “باید عاقل بود و بر علیه دیگران که اپوزیسیونند وارد تبلیغات و افشاگری نشد” اصلا به اپوزیسیون چکار داریم” ! شاید می توان با پژاک هم که امر سرنگونی جمهوری اسلامی نه دیروز و نه امروز در دستورش نبوده است اما چون نیرویی “خودی” و از “ملت کرد” هستند میشود در رابطه بود و همکاری کرد!

 کمونیست امروزی نمیتواند  بر آنچه در ۴۰ سال گذشته در مبارزه طبقاتی و فعالیت کمونیستی بوجود آمده را نادیده بگیرد. کمونیستها و طبقه کارگر در ایران کماکان نیازمند یک سیستم روشن بین و مارکسیست هستند تا بتوانند در هر تحولی نقش ایفا کنند. به تردید های زیادی که بنا به دلایل مختلف در مورد کمونیسم کارگری ایجاد شده است غلبه کنند و احزاب کمونیسم کارگری در تبعید را در جایگاه واقعی خود بررسی و ارزش گذاری کنند. سیستم  فکری و انقلابی کمونیسم کارگری و منصور حکمت با همه ادبیاتش باید در دسترس قرار بگیرد و برای این تلاش زیاد باید کرد تا جامعه بتواند حزب و رهبرانی که تردیدی در بدست گرفتن قدرت ندارند را در اختیار داشته باشد، حزبی در جامعه که در اتکا به توان قدرتمند سازمان زیر زمینی و مستحکم، رهبران بانفوذ و تشکلهای مختلف و متنوع در محیط کار و زندگی در این سو پیش بروند. لازمه چنین کاری از جمله صیقل دادن منظم خود و سلاح نقد در شناساندن اهداف و عملکرد دیگران در اپوزیسیون هم هست. کمونیستها نباید تردیدی داشته باشند که نیروهای بورژایی اعم از سلطنت طلب و جمهوری خواه، مجاهد و حزب چپ و ناسیونالیست های محلی،  به همان اندازه جمهوری اسلامی، هر اندازه از عملکردشان در جهت منابع دراز مدت و کوتاه مدت خودشان است و همه آنها با هم  با انقلاب کارگری و همه آزادیهایی که برای یک جامعه آزاد و برابرمیخواهند مخالفت دارند.

۱۲ شهریور ۱۳۹۷

۳ سپتامبر ۲۰۱۸

asadgolchini@gmail.com