از دوچرخه دزدها تا دزدان فعالیت های کارگری

از دوچرخه دزدها تا دزدان فعالیت های کارگری

از نگاه هر فعال منصف کارگری در ایران ،شاخصین فعالین کارگری که تحت پوشش میدیای مجازی فعالیت می کنند امروز تبدیل شده اند به کمدین های جدی. برای شرح حال روزگار خودمان ، چاره ای ندارم تا یک مثال بزنم ،  ویتوریو دسیکا، فیلمساز ایتالیایی است که در سال ۱۹۴۸ میلادی فیلم دزد دوچرخه را ساخت. در این فیلم واقعیت زندگی مردم ایتالیا را در انتهای دوران فاشیسم و بیکاری و گرسنگی عمومی را به تصویر می کشد که نشان می دهد چگونه برای نان در آوردن، مردم عادی تن به هر کاری می دهند. «آنتونیو» (ماجورانی) کارگری که نیاز به دوجرخه دارد که متاسفانه با هزار مصیبت ،دوچرخه ای تهیه می کند که دزدیده می شود و ماجرای بعد از آن …

فعالیت فعالین مجازی کارگری در ایران ،نه تهیه نان و کمک به بهتر شدن زندگی کارگرانست بلکه بدست آوردن نام و مقامی است برای کمکهای خیراتی که چرخ زندگی اشان بچرخد و در نهایت رفتن به آن طرف مرزها. کسی حاضر نیست تحقیق کند ، همه راحت الحلقوم شده اند هر چه می خوانند همان را باور می کنند، چرا که بقول حکمت که در سخنرانی انجمن مارکس در لندن گفت که برای این حزب مهم نیست که کسانی که در کنارشان هستند نداند مارکس و انگلس خوردنی هستند، مهم این است که یک عکس او را پشت سر خود بزنند. مهم نیست این خرکچی ها چه ضربه ای به اعتماد کارگران بزنند مهم این است که انتقال دهنده خبر، فکر کند که در حال انقلاب کردن است.

مهم نیست طرف برای ماجرای عشقی بعد از انتخابات خاتمی به ایران بیاید و بعد از اولین سختی عشقی ، دوباره سر خر را کج کند و برگردد سوئد و با ریش بزی نشان دهد که تروتسکی است غافل از اینکه حتی یک بار کتاب اخلاق ما و اخلاق آنها را دیده باشد.

آنچنان اینان در همکاری با خانه کارگری ها فعالیت هایشان منسجم شده است که بقول معروف “یاری از کس نمی بینیم ، دوستان را چه شد” همه می دانند تلفن هر مسافری غیر خودی نزدیکی دو راهی هفت تپه زنگ می خورد که اینجا چکار می کنی ولی اخبار دروغ مثل آب خوردن رله می شود و چنان نفس همه را بریده اند که مبادا حرف راست بزنی ؟ سرمایه دارها در رقابت با هم در حال کیسه کردن ما هستند و کاسبان سیاست در حال کسیه کردن فعالیت های کارگری . بقول زندانیان” چه اشغالهای اسطوره شده اند و چه اسطوره های گمنام مردند”. اما برای ما که مرگ با زندگی فرق نمی کند و دنبال آن طرف آب و پول خیراتی هم نیستیم حرف را می زنیم از شنیدن همکار احمدی نژاد و امنیت هم نگران نیستیم؟ چون تهمت زنان نه هیچ گاه به ایران می آیند و نه تحمل هوایی بالای پنجاه درجه را دارند. زندگی ما تحلیل طبقاتی گذشته است ، کسانی که تحلیل طبقاتی می کنند آنچنان خرفت شده اند که حتی نمی خواهند سوال کنند شورای کارگری هفت تپه یعنی چی ؟ تاریخ اش چیست ؟ و آیا اساس نامه دارد؟اصلا قید شده است که تصمیمات بر اساس رای است ویا اجماع افراد؟اینها حتا فرق اعتراض و اعتصاب را هم نمی داند !!! حالا ما باید دست به دامن عبید ذاکانی و میرزاده عشقی بشویم تا شرح این ماجری خود را توضیح بدهیم. در زیر شرح زندگی کارگری خودمان را با نگارش بی رحمانه  می آورم و زیاد مهم نیست که این خرکچی های سیاسی، چه می گویند. نه رادیو فردا، نه صدای امریکا تا تلویزیون های برابری و شورای نمی توانند این مطالب را انعکاس دهند چون مخاطب آنها باید سیاه روزی ها را ببینند و سیاه بازی سیاه نماها کمکی نیست چون این سیاه نماها ،بازیگران برنامه های آنها هستند و عاشقان انقلاب هم چشم و گوش ندارند اما بسیاری که می تواند سره را از ناسره تشخیص دهند شاید حداقل نمی توانند نهیبی به این کاسب کاران بزنند اما خودشان را گول نزنند در این ولایت بوی کباب می آید ولی خر داغ می کنند. هر علاقمند کارگری باید بداند از اینکه یاداشت تنها به هفت تپه مربوط نیست می توان اسامی را عوض کرد و در هر جایی از ایران گروهی از این کاسبکاران سیاست را دید.

پرده اول

اعتصاب در هفت تپه و بازی دلغکها

دوستان ورفقای گرامی به خبری که همینک به دستم رسیده است توجه فرمایید.

کموناردهای هفت تپه با تسلیح خود، ضمن تسلط بر کارخانه ی شرکت نیشکر هفت تپه، توانستند که بر شهر شوش هم تسلط یابند. از سوی دیگر ،پرولترهای شهرهای اهواز ،دزفول و اندیمشک  درحال پیوستن به کموناردهای هفتپه هستند و حرکت قهرمانانه ی خود را بسمت این مبارزین آزادی خواه وبرابری طلب آغاز کرده اند. شور و حال عجیبی  سراسرکشور را فرا گرفته است.کمون هفت تپه به سمت افتخار و پیروزی در حال حرکتست.برخی از مبارزین از چپ خارج کشور گرفته تا فعالین کارگری در داخل کشور ،در حرکتی رادیکال وبا رجوع مجدد به تاریخ مبارزات کارگری در قرن نوزدهم و خوانش دوباره آثار کارل مارکس ، یعنی آنجایی که به دو اشتباه فاحشی که مارکس از کموناردهای پاریسی گرفته بود ،با یاد آوری مجدد این مسئله ،از کارگران مبارز هفتپه و علی الخصوص آن لیدر و مرد بالای سنگر ، می خواهند که وقت وانرژی خودشان را صرف برگذاری انتخابات نکنند و با تسخیر بانکها ،بورژواری را از سرزمینهای تحت سلطه خود ،براندازند..گویی اینبار کمون هفتپه ،به سرنوشت کمون پاریس دچار نخواهد شد.عزیزان ودوستان گرامی،در حال نگارش این خبر بودم که ،خبر جدید دیگری همین الان به دستم رسید.

خبر فوری: بیلاخ .بیب

اینهم پایان رویا وخواب متوهمین.همونهایی که فکر می کردند که ،قرار است انقلاب کارگری دیگری ،اما اینبار در هفتپه طلوع کند.راستش این حتا یک رویا هم نیست.بیشتر به بازی دلغکها شبیه است و با این جوکها در حال خنداندن حضار هستند.میدانیم که تاریخ بار اول بصورت تراژدی اتفاق می افتد و بار دوم بصورت کمدی..اما در سرزمین ما اوضاع همه خراب است.وضع فلاکت آمیز جامعه ای که بخاطر گرفتارشدن در فقر و بدبختی ، سخت دچار بی اخلاقی و فرومایگی شده اند.درسرزمین مافیاها، همه قصد دارن با هر دوز و کلکی بار خود را ببندند و در بروند.خوش شانسها موفق  میشوند با همین دلغک بازی ،ضمن بستن بار خود،در بروند و به کشورهای سرمایه داری اهریمن پناه ببرند و در آنجا از ضرورت انقلاب چپ و کمونیستی سخن برانند و ساعتی از مبارزه برای رهایی دست نکشند.حالا کف بزنید.گروهی دیگر که کمی بدشانس تر هستند.در حال بستن بار خود بودن .بطوریکه از یک سو تماس مستمر با خانه کارگریها داشتند و مشغول انباشت سرمایه بودند تا مجاهدین و مجموع فعالان حقوق بشر.یکی دیگر ،از راست و چپ گرفته تا جمهوری خواه و غیره مشغول ذخیره سازی هستندالبته فکر نکنید آنها از سرمایه خوشش میاد نه نه اشتباه می کنید بلکه هدفشان منزوی کردن سرمایه ی کثیف و متعفن اما در جیبهایشان میباشد تا این موجود شیطانی منتشر نشود و بدست دیگران و آدمهای بد نیوفتد.اما این موجودات کم شانستر در میانه راه ،گیر می افتند اینجای کار دارد کم کم جالب میشود.حضار عزیز ازین که برنامه طنز ما اندکی کم رنگ شده است معذرت می خواهیم چون دلغکهای ما با کمک دیگر دلغکها ،الان با ریدن تز وسنتز جدیدی، باعث خنده ی شما میشوند بطوریکه از زور خنده، روده بر خواهید شد.دلغکهای گرفتار، ناگهان با تغییر تریپ ،خود را حق طلب و فعال کارگری گرفتار در بند، جا میزنند. انصافا دلغکهای دیگر خارج نشین هم با الهام از قصه طوطی و بازرگان ،تصمیم گرفتند تا هم نوع خود را از قفس برانند.درین مسیر،انقدر برایشان سینه ،نوحه و مویه کردند که دلغکهای ما سرانجام جستند.اما نمی دانستند که دلغک ، همیشه دلغک است و حتا گریه اش هم خنده دارست..اوضاع ما مردم ،همه خراب است.همه دلغک شده ایم .موجوداتی که دچار فرومایگی شده ایم و مانند دلغکها از سرکول هم بالا وپایین میرویم.مثل اعتصاب کامیونداران،اعتصاب کارگران،معلمان و غیره ،بیشتر بازیه.ما مردم جدی ای نیستیم.کارهایمان بیشتر برای سرگرم شدن و خنداندن خوبست.البته اگر حالی برای مشاهده این طنزها ،مانده باشد.

از سوی دیگر،اوضاع پوزیسیون هم خراب است.انها هم دچار فساد و رانت و کلا مشغول بازی های سرگرم کننده خودشان هستند.انجا هم مافیایست وهر کسی مشغول کار و تجارت خود است.دعوای اصلاح طلب و اصولگرا بخشی ازین نمایش نشاط بخش می باشد..موضوع طنز آنها ،بازی برسر قدرت و ثروت است..از سوی دیگر ،اپوزیسیون هم اوضاع اسف باری دارد..درین اپوزیسیون از چپ بگیر تا راست ،پر از دلغک و بندباز و چتر باز است .دلغکهایی که با لودگی و مسخره ،می خواهند کار های بزرگ انجام بدهند.اما بهشان نمیاد و هرچه تلاش میکنند بیشتر مایه ی تفریح و خنده میشوند.مثلا یکی میشود راهیان کیان که قرار است وارد کشور بشود و شورش برپا کند یک هویی خود را تسلیم میکند و در تلویزیون مثل بلبل حرف میزند و خود را دلغک فریب خورده معرفی میکند.اون یکی دیگر ،یک کانال تلگرامی زده و آقازاده است اما در خارج کشور با این کانال تلگرامی،می خواهد انقلاب برپاکند بهمین راحتی.همینها تا دیروز ،مثل کوه پشت سر دولت روحانی بودند.کسان دیگر با تلویزیون ماهواره ای و رهنمون دادن میخواهند قدرت را تغییر بدن..این از راست.در اردوگاه چپ که اوضاع بدتره.بطوریکه کار از دلغک بازی و تفریح و سرگرمی عبور کرده است و طنزشان بعضی وقتها کسل کننده و حال بهم زن میشود.ولی من دوست دارم درین مقال از اون جوکهای خوب بگم تا حال خوانندگانم را بهتر کنم و خنده ای ریز، بر روی لبانشان بزارم..یه زمانی یه بابایی چهار روز که در زندان بود اعلام کرده بود که برای دفاع از حق و حقوق همه ی کارگران ایران،

میخواهم دست به اعتصاب غذا بزنم.چند روز بعد هم آزاد شد و با خوشحالی ،چپها برایش هورا کشیدند که ما پیروز شدیم و سرمایه داری را یه گام به عقب راندیم.ادعاهای بزرگ با دستاوررهای کوچک.بعد هم اون یارو از تهران رفت ودیگر به زندان بر نگشت ودر گوشه ای مشغول رهنمون دادن و گنده گویی برای کارگران بدبخت میشود.هاهاهاها.جالب اینکه اون بابا اصلا کارگر نبوده.هاهاهاها.جالبتر اینکه ،هیچ کسی هم باهاش کاری نداره. هاهاها

ازین موارد زیاد داریم..یه زمانی فکر می کردم که چرا درین کشور، چطور اینها اینقدر آزادند و پوزیسیون کارشان ندارد.اول فکر می کردم که لابد برایشان کار میکند الان معتقدم که، کسی دلغک را جدی نمیگیرد.کار دلغک فقط طنزست و خنده است آنهم برای انبساط خاطر.

چپهای اون ور آب که کلا به توهم زده اند.تا چهار تا کارگر هفت تپه جمع میشوند آنچنان جوگیر میشوند که گویی الان بندباز، از بالای طناب می افتد.هاهاها.اون کارگر بالای سنگر وقتی حرف می زند .تماشچیان این سیرک، آنچنان به شور وشعف می افتند آنچنان نعشه و شاد وشنگول میشوند که گویی همین الان صدگرم کوکنار خالص استعمال کرده اند.کار دیگر تمامست.پرولتاریا سرانجام پیروز شدند.اما ناگهان ترسی بر انها احاطه می شود اینجاست که نگران میشوند که نکند این رفرمیستهای فلان فلان شده ،جنبش رادیکال و ناب ما را به شکست بکشانند.ناگهان قلمشان به ریق زدن می افتد و دن کیشوت وار از کینه و فرصت طلبی رفرمیستها بر علیه چپهای راستین ،میگویند.اینکه ما باید از سوپر انقلابی مان دفاع کنیم.مثل حالا که یه یارویی بنام علیرضا بیانی که بقول معروف، مرا هدف انتقاداتش قرار میدهد اما اینقدر شهامت ندارد که نامم را بگوید.حتا طلخک ها در قدیم هم جسارت بیشتری داشتند چون با لودگی ومسخره، برخی وقتها ارباب خود را دست می انداختند.اما این یارو بزدلتر ازین حرفها بود.این بابا با استناد از یک مطلب کس دیگری ،که بروی کانال گفتگو منتشر شده بود و من ادمینش هستم اولا عامدانه  دست از شرف میشوید و اینقدر شعور ندارد که مردک ، اولا رضارخشان درین سالهای سال ،اینقدر همیشه شهامت داشته است که پای هر نوشته اش اسمش را بگذارد آخه از تو ریقوی دلغک که من واهمه ای ندارم.من اسهال قلم زیاد دیده ام.بعدهم گویی که من در حال آسیب و تخریب چگوارای جدید هفتپه هستم. ارنستو عزیز ، رضا رخشان هستم ازینکه درینجا قیاس مع الفارغی انجام دادم عذر می خواهم در سرزمین مافیاها و دلغکها، دیگر کسی مثل تو وجود نخواهد داشت که برای دفاع از انسانیت ، آزادگی وعدالت ، دست از جان بشوید آنقدر با زورگویا زمان بجنگد تا سرانجام جانش را در راه ارمان بلندش، نثار کند.اما در اینجا تا دلت بخواهد مائده ی هژبری داریم که یک شبه ژاندارک ایران میشوند بعد یهو فرار میکنند و در می روند.یکی چریک میشود بعد یهویی راست میشود.یکی فعال کارگری سندیکایی میشود بعد یهو انیس خانه کارگری ها میشود.اما تا دلت بخاهد اعتصاب بازی ،چریک بازی میبینید. بعدهم در زندان یک دفعه قلبها خراب میشود.گردن و پا و همه اعضا بدنشان در حال نابودیست.بعد رهایی هم مقصد معمولا اروپاست.برگردیم بهمان یارویی که قلمش اسهال گرفته بود.راستی خبر داری اعتصاب هفت تپه هم به پایان رسید.راستی دراین اعتصاب به اهدافی که در سر داشتید، رسیدید؟ آیا کارگران سرانجام توانستند کارخانه تصرف کنند؟ آیا توانستند که سرمایه داری خصوصی را پس برانند وشرکت را به بخش سرمایه داری دولتی بسپارند؟ بگذار بهت بگویم دیروز رابطین ادارات مختلف شرکت ویا همان نمایندگان شورایی که شما تشکلشان را ازاد و مستقل می خواندید و سخت آنرا رادیکال وانقلابی معرفی می کردید ، با نشستن با کارفرمای شرکت نیشکر هفت تپه ،به دستاوردهای مشعشعی رسیدند مثل پرداخت حقوق تا ۱۵شهریور، که همه ما از دوهفته قبل می دانستیم تا روز ذکر شده، پرداختی داریم. یا مسئله قرار دادی شدن کارگران روز مزد وپیمانی که در کانال گفتگو ،کارفرما در دوماه گذشته و در چندین نوبت قولش را داده بود و حتا برگهای صحت وسلامت جهت آغاز پروسه ی قراردادی شدن کارگران را صادر نمودند.‌ بعد چیزهای خنده داری مثل انجام کشت واورهال کارخانه که وظیفه کارگرانست وبیشتر فرمالیته وجهت سیاه مشق کردن این توافق نامه انجام شد.خب سئوال اینجاست که این دستاوردهای کوچک،چه تناسبی با آن شعارهای رادیکال و پر طمطراق داشت؟اصلا نیازی به اعتصاب نبود .مثل اون یارویی که با اعتصاب بازی و به اسم دفاع از حقوق کارگران،زمینه برای مالیده شدن حکم شش سال زندان خودش را فراهم کرد.همه اینها نشان می دهد که ما آدمهای جدی نیستیم گویی جملگی در یک سیرک بزرگ به اندازه ایران هستیم و مشغول نقش بازی کردن هستیم.حالا ببین فردا یه دلغکی مانند  همان بیانی ،از دستاوردهای انقلابی کارگران هفت تپه در اعتصاب اخیر خود، چقدر ور خواهد زد.اما اینقدر ذکاوت توام با شرف ندارند که ببینند که هفتپه هم دچار کثافت شده است.حتا اعتصابهایش هم بوی گند میدهد.این جماعت چپ اینقدر نمی فهمند که آنچیزی که در هفتپه در حال وقوع هست اعتصاب نیست بلکه اعتراضی زودگذر و سطحیست.امروز اتمسفر هفتپه بشدت غبار آلود و تارست.اعتصاب تعریف دارد.کجا در این چند روزه در هفت تپه اعتصاب بوده است؟.بخشهای بزرگی مثل کشاورزی که بتنهایی هفتاد درصد نیروی کار هفت تپه را در خود جای دارد سرکارهای خود حاضربودند. همچنین نیروهای انتظامات که بالای پانصدنفر هستند سرکارخود بودند تا کشت وکار و خدمات و امور اداری ومالی و غیره،می ماند یک اقلیت دویست سیصد نفری،که ساعت نه صبح جمع میشدند و نمایش را شروع می کردند اون سنگریه چندتا شعار سرمی داد بقیه دست می زدند. بعد هم ساعت ده صبح

نشده هرکسی  یک گوشه ای می خزید وناپدید میشد.بقول یکی از همکاران آنها می رفتند تا قهوه شان را بخورند.شیفتهای عصر وشب که اصلا خبری نبود. خب با این حساب ،کجا این اعتصاب است؟؟.متاسفانه کموناردهای هفتپه زود پنچر میشوند.اعتصاب باشکوه،سالهای ۸۶ و۸۷ کجا؟ که کارگران با ایستادگی و مقاومت ،تا پایان در کنار هم بودند و مقاومت کردند بیش از بیست روز تظاهرات خیابانی در سطح شهر شوش،چندین بار هم جاده بستن.الان کجا در هفتپه دیگر ازین کارها میشود؟؟؟ همش شانتاژ و دروغ است وبا افسانه سرایی میخواهند این دروغ را هر طور شده بفروشند.دلغکها می خواهند اعتراضات گذشته هفت تپه را کپی پیست کنند.همانطور که میخواستند از کمون پاریس و تا انقلاب اکتبر و چگوارا را کپی پیست کنن.اینجا همه چیز شانتاژ و مسخره است با آدمهای کوچک که نمیخواهند تاوان پرداخت کنند و قصد دور زدن و قلب حقیقت را دارند مثل همون بیانی ،که قبلا خاتمی چی بود و با اولین شکست عشقی ،فلنگ را بسته  و در دامان امپریالیسم ،کمونیسم را بلغور میکند.

اما حقیقت ماجرا در هفتپه چیست؟ در هفتپه ملغمه ای از عوامل و مسائل بغرنج وجود دارد که بنظرم سرانجام به انحطاط کشیده میشود.امروز هفتپه دچار بچه بازی،هوچیگری و شعار گرایی سطحی شده است که در شیوع این هوچیگری،از چپ تا راست، از اصلاح طلب تا اصولگرا ، از کاپیتالیستها تا کمونیستها ،از کارگر تا کارفرما دخالت دارند.اجماع شگفت انگیزی از اضداد با منافع متفاوت در ساختن این ملغمه بی ریخت ،نقش دارند.از ساختن کلیپها و برنامه سطحی وآبکی بگیر که این برنامه ها از صدا وسیما تولید میشوند تا شبکه منوتو وتا کمونیست کارگری وبرابری و غیره درین  شانتاژ رسانه های نقش دارند.اما همانطور که قبلا گفتم همش دلغک بازیست.طوری نشان می دهند که گویی کارگران هفتپه از فرط گرسنگی، درحال انقلاب هستند.اما از من بشنوید در هفت تپه اصلا ازین صحبتها نیست.در ضمن بخاطر عدم انسجام در بین کارفرمایان ،بسیاری از عوامل کارفرمایان ،کلی در آنجا، کارگر و نیرو گردهم آورده اند.امروز در هفت تپه، باند بازی عوامل کارفرمایی ،غوغا میکند.بطوریکه برای کله پا کردن مدیر رقیب ،با تحریک عوامل خود در بین کارگران و ایجاد آشوب وبلوا ،رقیب را از میدان به در می کنند.این را در هفتپه ،همه می دانند و راز مگویی نیست.بطوریکه هفته گذشته اعلام گردید و حتا چندین تن از کارگران ومدیران در کانال گفتگو ذکر کردند که فلان مدیر به برای تداوم اعتصاب و به شکست کشانیدن جلسه کارفرمایان با رابطین ادارات یا همان نمایندگان کارگری در استانداری،دربین تعدادی از کارگران باند خود،پول توزیع شده است.امروز جنبش کارگری هفت تپه،دیگر مانند گذشته نیست و به کسی نمیتوان اعتما کرد.هوا بشدت مسموم است .گویی در اتحادی نانوشته بین چپ راست،قصدشان به نابودی کشانیدن هفت تپه است.این در حالیست که این جماعت از هفت تپه، اعتصاب دائمی ومبارزه رژیم چینچ میخواهد .اما من چه می گویم؟ من فعال کارگری علنی هستم که بدنبال تحقق مطالبات کارگران میباشم.ابزار این مطالبه گری از اعتصاب میتواند باشد تا چانه زنی با کارفرما.ما بدنبال بهتر کردن شرایط زندگی کارگران هستیم،بدنبال نجات شرکتی هستیم که منبع رزق ماست و در آن ،یک موجود زنده بنام نیشکر وجود دارد که زمانهای محدود ومشخصی برای کاشت ،داشت وبرداشت ان وجود دارد هرگونه،عقب افتادگی موجب نابودی این گیاه و پس از آن نابودی شرکتست که غذای هزاران نفر را بصورت مستقیم وغیر مستقیم میدهد.فرق منو شما درین است اما رویای دلغک چیز دیگریست.هر چند می دانم اینهایی که گفتم برای دلغک که مهم نیست.

با ارزوی شفافیت در اسمان هفت تپه وجنبش کارگری ایران

رضارخشان

شهریورماه/۱۳۹۷