خیزش گرسنگان محکوم به شکست یا پیروزی؟ بخش نُخست

“خیزش گرسنگان محکوم به شکست یا پیروزی؟”

بخش  نُخست

ایجاد دگرگونی در شرایط سیاسی-اقتصادی جامعه، پرسش های چرایی و دیدن چگونگی آغازیدن از جهت اهمیت توجه و نگاه است به جنبش های توده ای که عامل از قدرت سلب شدن و یا به قدرت رسیدن دولت ها هستند و دگرگونی در جامعه را حادث می شوند. پس از سال ها، نزدیک به چهار دهه در دی ماه ۱۳۹۶ خورشیدی شهرهای مختلف کشور، گستره ی نبرد خیابانی گرسنگان و نیروی تا خرخره مسلح سرکوب گر دولت جمهوری اسلامی می شود.

پس از دهه ها یک بار دیگر سکوت ساکنان شهرهای کوچک و فقیر اقتصادی تبدیل به صحنه نبرد جوانانی بی باک، آزادی خواه، عدالت گرا در رویارویی با ماموران حکومتی شده ست. جوانان و نوجوانان تهی دست نادیده گرفته شده؛ کارگران و بیکاران نزدیک به یکصد شهر خیزش گرسنگان را که اینک با فراز و فرود در جریان ست تشکیل داده و خواست ها و فریادهای شان خواب مسوولان حکومتی را آشفته کرده اند. ۱

ایجاد دگرگونی در شرایط سیاسی- اقتصادی جامعه، پرسش های چرایی و دیدن چگونگی آغازیدن از جهت اهمیت توجه و نگاه است به جنبش های توده ای که عامل از قدرت سلب شدن و یا به قدرت رسیدن دولت ها هستند و دگرگونی در جامعه را حادث می شوند. ایران کشوری است که تجربه حکومت های مستبد چندی را دارد که به دسته و انواع مختلف بخش بندی  می شود؛ استبداد نُخست از دوره هخامنشیان آغاز شده (کوروش دوم- داریوش شاه)  سامانیان- ساسانیان و تا ایلیخانیان- غزنویان (سلطان محمود ( ادامه یافته است. با آغاز سلسله غزنویان و سپس ورود اسلام بلاآور به ایران تا دوره عباسی و سفویان فرهنگ، هنر، دانش و ادبیات دست خوش قوانین شرعی اسلامی گردید و دانشمندان و ادبا مجبور به ترک کشور گشتند. در همین حال بوسیله دیکتاتوری حاکم شورش های مردمی سرکوب شده و سانسور شدید اجازه کتابت نداده است تا با ثبت تاریخی از چگونگی و زمان قیام ها و اعتراضات مردم، آگاه و علل آن ها بررسی شوند.

 سلسله های پادشاهی حاکم بر ایران مردم را سرکوب و خو د به دو گونه سرنگو ن شده اند؛  نُخست  در نتیجه “جنگ و لشگرکشی” بوسیله دیگر امپراتوری ها همراه با هم یاری کشورهای هم جوار. و گونه دوم تغییر حکومت با انجام یافتن “کودتا” بوده است. کودتا  دسیسه و توطیه سپاهیان نظامی، خانواده و دخالت دیگر قدرت هاست. آن چنان که وصف چگونگی به قدرت رسیدن پادشاهان در ایران رفت سلسله قاجارهم با کودتا به قدرت رسید.

سرآغاز کودتا:

در ایران همواره دیکتاتوری را حکومت می کرده است؛ سلسله های مختلف پادشاهی دارای قانون اساسی نبودند و به قانون اساسی باور نداشتند. همیشه پادشاه سخن رانده و حکم تعیین کرده و یا اطرافیان در دهان او گذاشته اند و در این بین هرگز سدای مردم شنیده نشده است. با تشکیل هر دولت از مردم خواسته شده که زندگی پیشین خود را فراموش کنند و با نظام تازه تاسیس تطبیق یابند؛ فرهنگ ها و سنت ها، آداب و رسوم مردم را تغییر می دادند و نوکیسه ها هم که برای بقا و دوام، سریع تر داوطلبانه امور را می پذیرفتند تا راه ترقی خویش و خانوادهای شان را سهل کنند. زیرا که مردم همگی تحت فرمان و خواست شاه بودند که بالاترین مقام و داراترین قدرت بود. خفقان، ایجاد رعب و وحشت و تقسیم ناعادلانه درآمد و ثروت کشور، جامعه ایران را در همه زمینه ها فقیر کرده بود. به همین دلیل برای پایان دادن به استبداد قاجار در زمان «محمدعلی شاه»  کشور مستعد عدالت گرایی و مبارزه بود با نابرابری و تک سدایی در مناطق جغرافیایی مختلف پیش از آغاز انقلاب مشروطه. تعداد اندک مطبوعه های موجود هم چون «سوراسرافیل» با سخنان آشکار اعتراض خود را به شرایط حاکم بر جامعه و آنچه در کشور می گذشت اعلام می کرد و از همین روی محمدعلی شاه فرمان بازداشت و شکنجه سوراسرافیل را داده بود.

مبارزات مردم در سال های متمادی پس از آن ادامه داشته و با شکست های سخت مواجه گردیده است. نیروهای مترقی و روشنفکران هدفشان گرفتن حقوق مردم از دولت و هم چنین گرفتن قدرت از پادشاه(خاندان سلطنت(  بود. مشروطیت تحول را با خود همراه داشته و قانون اساسی آورد که از موارد مهم آن می توان اشاره داشت به سلب قدرت سیاسی و حکومت از پادشاه و قانونی دانستن سلطنت.

چندین شهر به دلیل پراکندگی جغرافیایی از مشارکت در انقلاب جا می مانند و با بررسی و پژوهش بیشتر بهم ریختگی و تفرقه میان مشروطه گرایان دیده می شود؛ و در بین آنها اراده تسلت بر اوضاع هم نبوده است و سرانجام انقلاب شکست می خورد. مسیر شهرهای مشروطه گرا هم چون  شخصیت های درون انقلاب پراکنده می بودند و در شهرهای شمالی- جنوبی- شرقی و غربی کشور هواداران مشروطه فعالیت و جمعیت شان برابر نبود. دسته  نُخست  مشروطه گرایان را روحانیون تشکیل می دادند که بست در سفارت انگلیس نشسته بودند. دسته دیگر حضور و پیوستن  تجددگرایان و زنان به انقلاب و مبارزه مسلحانه بود. همراهی زنان در انقلاب مشروطه اندیشه های تجددگرایانه و برابری خواهی نسل مشروطه را بیان می کند و این به خودی خود بر اهمیت “انقلاب مشروطه” در جامعه سنتی و عقب افتاده مذهبی ایران که سه نوع دیکتاتوری حکومتی را تجربه و تحمل کرده است می افزاید. نیروهای بالفعل و مستعد زنان در مبارزات خیابانی گرایش به انجام فعالیت های سیاسی و اشتیاق پذیرش مسوولیت های اجتماعی خود را نشان دادند. زنان پیشتاز با سنت و مذهب در افتادند و سپس به کسب دانش، آموختن فلسفه و فنون پرداختند.

انقلاب چون شکست خورد مشروطه گرایان را به خواستشان نرساند؛ اما حرکت به تغییر از جامعه سنتی به مدرنیته را ضروری و اجتناب ناپذیر کرد. در همان زمان و پس از ورود دستگاه چاپ و انتشار مطبوعات، هم زمان با ورود ادبیات نوین در سده بیستم، “هنر، فلسفه و ادبیات” ایران نیز دیگرگون گردید. عارف قزوینی از روشن فکران و آزادی خواهان عصر مشروطیت می بود که سرودهایی انقلابی در توصیف موقعیت سیاسی و شرایت اجتماعی آن  روز سروده است. ۲

در هر دوره ی تاریخی تحولات و چگونگی رخ دادها متفاوت است. ترکیب و ساخت شعارهای عدالت گرایان و برابر حقوقی خواهان با دوره ای دیگر هم سان نیست؛ بستگی به زمان و رژیم حاکم دارد. مشروطه گرایان در سال های بعد با تاثیر گرفتن از انقلابات سوسیالیستی حرکت به سوی انقلاب در ایران را آغاز کردند. چپ گرایان خواستشان تغییر زیربنایی اقتصادی و برچیده شدن بساط اقتصاد سنتی و نیمه فیودالیته بود. بر این اساس جنبش نوینی را پایه گذاشتند که ادامه دار شد.

جنبش محمد خیابانی در تبریز، میرزا کوچک خان که در مشروطه حضور داشت در شمال و کلنل پسیان در مشهد در ادامه نهضت مشروطیت پیش رفتند.

از دیگر سوی دولت مرکزی تضعیف شده بود و سلسه قاجار نزد مردم از اعتبار و احترام افتاده بود. در سال ۱۳۲۷ خورشیدی طرح “کودتا” با کمک دولت انگلستان به اجرا درآمد و «رضا خان میر پنج» که اقتدارگرا بود با چکمه های استبل بانی بر آرزوهای آزادی خواهان پا گذاشت و ۱۷ سال زمام امور کشور را در دست داشت تا این که توسط آنها که وی را بقدرت رسانده بودند از قدرت سلب و از ایران اخراج گردید.

‍ اعلامیه رضاخان پس از کودتای ۳ اسپند ۱۲۹۹

حکم می‌کنم:

مادهٔ  اول ـ تمام اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند.

ماده دوم ـ  حکومت نظامی در شهر برقرار و از ساعت ۸ بعدازظهر غیر از افراد نظامی و پلیس مأمور انتظامات شهر، کسی نباید در معابر عبور نماید.

مادهٔ  سوم ـ  کسانی که از طرف قو ای ناظمی و پلیس مظنون به اخلال آسایش و انتظامات واقع شوند، فوراً جلب و مجازات سخت خواهند شد.

ماده چهارم ـ تمام روزنامه‌جات و اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت به کلی موقوف و برحسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر شوند.

 ماده پنجم ـ اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه به کلی موقوف و در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند، با قوه قهریه متفرق خواهند شد.

ماده ششم ـ درب تمام مغازه‌های شراب فروشی و عرق‌فروشی، تئاتر و سینما و فتوگرافی‌ها و کلوپ‌های قمار باید بسته شود و هر مست که دیدر ه شود، به محکمه ی  نظامی جلب خواهد شد.

مادهٔ هفتم ـ تا زمان تشکیل دولت، تمام ادارات و دوائر دولتی، غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهند بود. پست‌خانه، تلفن خانه، تلگراف خانه هم مطیع این حکم خواهند بود.

مادهٔ  هشتم ـ کسان ی  که در اطاعت  از مواد فوق خودداری نمایند به محکمه نظامی جلب و به سخت‌ترین مجازات‌ها خواهند رسید.

مادهٔ  نهم ـ  کا ظم  خان  به سمت  کماندانی شهر انتخاب و معین می‌شود و مأمور اجرای مواد فوق خواهد بود.

۱۴ جمادی‌الثانی ۱۳۳۹ رئیس دیویزیون قزاق اعلیحضرت اقدس شهریاری و فرمانده کل قوا ـ رضا

در اعلامیه از آزادی بیان و آزادی مطبوعات و عدالت نشانه ای نیست؛ اعلامیه کودتا برای خانه نشین کردن و ایجاد وحشت در جامعه کارساز بود. فرخی یزدی می گوید: رضا شاه که قلدر و پالان دار بود در انقلاب به روی مشروطه خواهان آتش بست و بسیاری را کشت.۳

اعلامیه دولت در راستای استقرار استبدادی دیگر از راه رسیده شکل گرفته بود. و بند چهارم اعلامیه کودتا انتشار هرگونه جریده ای را ممنوع کرد و از میان روزنامه نگاران و شعرا که زبان به اعتراض گشوده و از پابرهنگان و محرومان دفاع می کردند؛ برخی بفرمان وی از پای درآمدند. قتل«میرزاده عشقی»،۴«فرخی یزدی». جریده ها زیر تیغ سانسور رفتند و روزنامه های مستقل بسته شدند و سردبیران آنها بازداشت و به قتل رسیدند.

با روی کار آمدن رضا خان میرپنج افزون بر تیغ سانسور و ماشین سرکوب، اعمال شکنجه و مجازات اعدام و کشتار سیاسیون گسترش یافت. زندان «قصر» ساخته شد برای زنان و مردانی که منتقد حکومت بودند. در حالی که پیش از آن زندان ویژه زنان تدارک دیده نشده بود. برنامه دولت  ریشه کن کردن مشروطه گرایان، عدالت و برابری خواهان در درون جامعه بود؛ برای همین احزاب را از بین برد. اما گسترش اندیشه های نو و آرمان گرایانه دارای جذابیت بودند هم از این رو بود که بخشی از مردم و روشن فکران جذب اندیشه ها و تیوری های رهبران انقلاب اکتبر و دیگر احزاب جهان گشتند؛ و استبداد رضاخانی نتوانست اندیشه های نو را نابود سازد.

از دیگر موارد نقض حقوق و آزادی های مردم برگزاری انتخابات فرمایشی بود. مسجد گوهرشاد را سرکوب کرد و توسط عاملان اجساد را در گورهای ناشناس دفن کردند. قیام جنگل در حوالی رشت و کلنل پسیان را در مشهد سرکوب کرد و برای عبرت دیگر معترضان سر بریده «میرزا کوچک خان جنگلی» را بر دروازه آویختند. و گروه جنگل را دزد، یاغی و غارت گر نامیدند.

اقدامات دولت برآمده از کودتا در سرکوب سیاسی مردم پایان نمی یابد؛ تحت فشار دولت انگلستان که وی را بقدرت رسانده بودند امتیاز ارتفاعات و مناطق مهم و استراتزیکی را به کشورهای همسایه واگذار و اسنادی امضا کرد. رشته ارتفاعات آرارات در شمال غرب ایران را به کشور ترکیه داد و از آن تاریخ جز خاک ترکیه محسوب می شوند. در پاسخ به دبه درآوردن دولت افغانستان «دشت ناامید» را به طور کامل به افغان ها داد که دریاچه هامون در آن جا واقع است اکنون بحران آب در بلوچستان در نتیجه قراردادهای نکبت بار دولت رضاخان است.  پیمان سعدآباد امتیازی برای مردم نداشت جز این که یکی دیگر از منابع آبی را از دست دادیم.  با امضای این پیمان در جنوب «اروند رود» به عراق واگذار شد و باب کشتیرانی فرات بسته شد. و بحران آب و بی آبی همه ایران را تحدید کرده و همه ایران را به خطر انداخته است. و همه این اقدامات بر نارضایتی مردم می افزود.

ایران کشور صنعتی نبود و درآمد قابل توجهی به جز از طریق کشاورزی نداشت؛ سودی که از فروش برداشت محصولات باغ ها و کشاورزی از زمین بدست کشاورزان و مالکان آن زمین ها می رسید دولت را وسوسه کرده بود که زمین ها را به چنگ خود درآورند. ماموران اجرایی رضا خان بفرمان وی بسیاری از زمین داران و ملاکان غیرخودی را سرکوب کردند و با قل و زنجیر به زندان انداختند و هم چنین ایلات خلع سلاح شده را به مسلسل بستند. سرکوب جمعی از عشایر و کشتار کهکیلویه  و بُیراحمد، مناطق قشقایی- بختیاری به دستور رضا شاه بود و نسل کشی در استان لرستان و خرم آباد بمباران شد تا زمین و اراضی بسیاری از مردم را تصاحب کردند و به نام خانواده سلطنت و ملاکان بزرگ که وابسته به دربار و از دولتیان بودند در آوردند.

 با اجرایی شدن طرح شهرسازی و گسترش شهرها بسیاری از روستاییان و ساکنان مناطق فقیرنشین کشور با زور عوامل و احکام صادره حکومتی مجبور به ترک روستاها شده و از بخش و روستا به شهرها و دامنه شهرها کوچانده شدند. رضا شاه در اندیشه گسترش و توسعه شهرها بود بدون انجام دادن زیرساخت های فرهنگی لازم همراه با آماده ساختن محیط در امر پیشبرد طرح های شهرنشینی بر روستاییان، بر مسوولان و مجریان طرح ها و هم چنین خانواده سلطنتی.

دوران حکومت رضا خان ۱۷ ساله بود و با اعلام بی طرفی دولت ایران در جنگ جهانی دوم، از سوی دولت آمریکا و انگلستان از قدرت برکنار و مجبور به ترک خاک کشور شد؛ او به جزیره موریس تبعید و فرزندش «محمدرضا پهلوی» جانشین وی گشت.  هم زمان با به قدرت رسیدن پهلوی دوم مشروطه گرایی با گرایش به آزادی خواهی در اذهان مردم تغییر می کرد و کمتر به حکومت مشروطه توجه نشان دادند.

با روی کار آمدن محمدرضا پهلوی فاصله طبقاتی رشد کرده بود و با برنامه ها و سیاست های دولت ثروت کشور به تاراج برده می شد؛ دست دزدها و دلالان در همه جا باز بود؛ در همه امور. فاصله طبقاتی اقتصادی میان لایه های اجتماعی مردم روز به روز بیشتر می شد و زمینه رشد سیاسی توده ها، گرایشات آزادی خواهانه و ملی گرایی فراهم شده بود و دولت در مهار رشد اندیشه های مترقیانه، آزادی خواهانه و گسترش و نفوذ دیدگاهای چپ که حزب توده بزرگ ترین تشکل را داشت ناتوان مانده بود. با ملی شدن صنعت نفت توسط «دکتر محمد مصدق» و یارانش امید آن می رفت که درآمد حاصل از فروش نفت به دست مردم- پابرهنگان و گودنشینان برسد، از فقر اقتصادی بکاهد  و هزینه های جاری کشور را تامین کند.

عمر دولت نخست وزیر دکتر مصدق کوتاه بود و وی ۳ سال در راس کابینه قرار داشت . در آن زمان مطبوعه ها آزاد بودند هر چه می خواستند بنویسند و آزادی مطبوعات که رکن ششم از اصول دموکراسی است به اجرا درآمده و نیاز مردم تشنه آزادی تامین شده بود؛ این دوره عصر طلایی مطبوعات ایران ست. هیچ مطبوعه ای توقیف نشده بود و شهروندان منتقد برای داشتن گرایش سیاسی مخالف و دگراندیشی در زندان بسر نبردند. از میان مردم کسی به اتهام داشتن باورهای مخالف یا اتهام منتقد دولت اعدام نشده است . بساط زندان های سیاسی برچیده شده بود؛ و احزاب تشکیل شده بودند و اجازه فعالیت داشتند تا این که طرح کودتای دوم از سوی دولت های آمریکا و انگلیس ریخته شد. با تشکیل و تداوم کابینه مصدق منافعشان در ایران در مخاطره بود. برای به اجرا درآوردن طرح کودتا به ارتش و سلطنت طلب ها و روحانیت احتیاج داشتند.

با طراحی توطیه کودتاگران شاه و همسرش ملکه «ثریا اسفندیاری» کشور را ترک گفتند و پس از هم کاری کودتاگران (ارتش(  با پشتیبانی آمریکا و انگلیس و حضور موثر خواهر بزرگ شاه «اشرف پهلوی» و روحانیت “آیت ا… کاشانی و دار و دسته شعبان جعفری (شعبان بی مخ(  ” به کشور بازگشتند . پس از کودتای مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی که سقوط دولت مردمی دکتر «محمد مصدق»، را در پی داشت؛ دولت نظامی وزیر امور خارجه و سردبیر باختر امروز دکتر«حسین فاطمی» و بسیاری از روشنفکران و کمونیست ها را مجازات و به جوخه اعدام سپردند.. سردبیر روزنامه شورش «امیرمختار کریمپور شیرازی» را دستگیر و زندانی کردند و اشرف پهلوی در شب جشن سالروز تولد رضا شاه بر پیکر کریمپور شیرازی نفت می ریزد و زنده زنده در آتش میسوزاند. ۵

دکتر مصدق و گروهی از مردم را تبعید کردند و گروهی از کشور گریختند. نه حزبی مانده بود و نه نیروی موثری. «مسعود احمدزاده» تیوریسین و از رهبران جنبش فدایی در ایران چنین می گوید: کودتای امپریالیستی ۲۸ مرداد موجب از هم پاشیدن تمام سازمان های سیاسی ملی و ضد امپریالیستی گردید . تنها نیرویی که می توانست از این شکست درس بگیرد و بر اساس تحلیل آن، یک خط مشی نوین متناسب با شرایط نوین اتخاذ کند، رهبری نیروهای ضدامپریالیستی را که واقعن آماده مبارزه بودند، در دست بگیرد، یک حزب پرولتری بود. اما متاسفانه خلق ما فاقد چنین سازمانی بود و رهبری حزب توده که فقط کاریکاتوری بود از یک حزب مارکسیست- لنینیست، تنها توانست عناصر فداکار و مبارز حزب را به زیر تیغ جلادان بیندازد و خود راه فرار را پیشه گیرد. ۶

 این بار هم “کودتا” سدی بر خواست های عدالت گرایان گردید. پول نفت بدست مردم نرسید و از ملی شدن صنعت نفت سود چندانی نبردند. شخص اول مملکت و اطرافیانش آن گونه که خواستند از درآمد نفت برداشت و بذل و بخشش کرده و با بودجه مردم ارتش ایران به دفاع از دولت آمریکا در جنگ بر علیه ظفار شرکت کرد.

محمدرضا پهلوی با پشتیبانی غرب آزادی های اجتماعی را پای مال کرد و اختناق شدیدی را بر کشور حاکم نمود و هم چنین با تصدی آشکار و پنهان بر غالب امور مملکت ناقض اصلی قانون اساسی مشروطه در کشور شده بود.

با وجود رشد طبقه خرده بورژوا (متوسط شهری) شکاف طبقاتی، اختلاف سطح زندگی و امکانات رفاهی- اجتماعی و آموزشی ساکنان شهرهای کوچک و روستاها در سنجش با تهران و مراکز استان ها روز به روز افزایش می یافت. بخش بزرگی از ثروت، باغ ها و زمین های کشاورزی، معادن و منابع باستانی در دست چند تن از وابستگان سلطنت قرار داشتند. فقر موجود در روستاها و استاندارد پایین زندگی ساکنان شهرها و کمبود رفاه و هم چنین دور از دسترس بودن امکانات بهداشتی و آموزشی عالی آشکارن بیش از آمارها و گزارشات اعلام شده توسط دولت برای تخصیص بودجه سرانه ای بود که در مجلس تصویب و در جراید رسمی کشور انتشار می یافت.

تقسیم ناعادلانه ثروت، نابرابری حقوقی و پاسخ گو نبودن مسوولان در برابر قانون و مشکلات ناشی از تبعیض و گسترش فقر دلایل نارضایتی در جامعه بودند و روشنفکران – نویسندگان و شعرا- روزنامه نگاران به ناامنی های اقتصادی- سیاسی و فساد دربار می پرداختند و رکن دو ارتش مسوولیت برقراری امنیت و سرکوب منتقدان حکومت را داشت.

هر چه بر عمر سلطنت افزوده می شد؛ بر فساد اجتماعی و خاندان سلطنت و مشکلات مردم در جامعه می افزود و دولت به جای برطرف کردن و توجه به مشکلات موجود در جامعه به تقلید از سازمان های اطلاعاتی غرب  در اندیشه تقابل با مردم و هر چه بیشتر و سریعتر خفه کردن سدای آزادی خواهان بود. در سال ۱۳۳۶خورشیدی قانون تشکیل ساواک از مجلس می گذرد و ساواک مامور “حفظ و امنیت” و مبارزه با مخالفین شده بود پس از تشکیل اداره«ساواک» مخالفان سیاسی دولت به دست شکنجه گران و دژخیمان ساواک سپرده شدند. و عوامل ساواک از اعمال هیچ شکنجه ای دریغ نکردند. ۷

برچیده شدن بساط تبعیض و اجرای عدالت در دو دهه چهل و پنجاه خورشیدی خواست آزادی خواهان، روشن فکران و مخالفان سلطنت پهلوی بود. فشارهای داخلی از سوی مخالفان و فشارهای خارجی از سوی بعضی از دولت ها حکومت را تهدید می کرد و محمدرضا پهلوی نمی خواست از قدرت سلب بشود؛ از این روی با تن دادن به اصلاحات و اعطای حق رای به زنان جلوی روی کار آمدن حکومتی دیگر نزدیک به دولت دکتر مصدق را گرفت.

در سال های نُخست دولت «جان اف کندی»، روابط محمدرضا پهلوی با آمریکا به سردی گراییده بود و دولتمردان آمریکا خواستار تاسیس حکومتی لیبرالی در ایران بودند. در بهمن ۱۳۴۲ خورشیدی با فرمان «محمدرضا پهلوی» رفرم هایی تحت عنوان “انقلاب شش گانه سفید ” یا ” انقلاب شاه و ملت” در کشور داده شده بود؛ با این وجود از خشم مردم که شرح آن پیش تر رفت نمی کاست. این ها همه بر دور شدن و انزجار مردم از حکومت می افزود؛ تنها عده ای به گرد حکومت جمع شده بودند که در قدرت و ثروت سهیم بودند. با اجرایی شدن بندهای انقلاب شش گانه ملی کردن صنایع و زمین ها، باغ داران و زمین دارانی که وابستگی به دربار و دولت داشتند از روستاها بردیدند و ساکنان شهرهای بزرگ شدند و با ثروتی که به دست آورده بودند صاحبان صنایع و کارخانجات تولیدی گشتند . و آن گونه که باید به امور کشاورزی، باغ داری و دام پروری مردم توجهی نشد. بسیاری از کشاورزان بی کار و دربه در شهرهای بزرگ صنعتی- تجاری شدند ئبرای یافتن کار.  و در همین حال حاشیه نشینی گسترش پیدا کرد و حلبی آبادها پدید آمدند.

اصلاحات ۴۲ از دیکتاتوری پهلوی نکاست و توده های بریده از سلطنت هم راه خود را رفتند؛ مردم دولت و خاندان سلطنت پهلوی را “نماد بی عدالتی اجتماعی- اقتصادی” در کشور می دانستند اما شهامت بروز و تحمل سختی ها و دردسرهای احتمالی در افتادن با دولتیان را نداشتند. جوانان تحصیل کرده و روشنفکران که تشکیل دهنده نیروی های انقلابی بودند با امید بر آگاه شدن جامعه و اعتراض های مردمی به نقد حکومت برخاستند و در نتیجه خون بسیاری از منتقدان حکومت به دست عوامل امنیتی ریخته شد.”صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی بر نخاست.”  بسیاری از جوانان و دانشجویان بخاطر خوانش یا تدوین یک نسخه کتاب مارکسیستی دستگیر و پس از محاکمه و وارد ساختن اتهامات دروغین، به حبس های تولانی محکوم می گردیدند. آزادی خواهان و دگراندیشان از سوی دولت (کارکنان اداره ساواک و شهربانی) تحت پی گرد، شکنجه، آزار و اذیت قرار می گرفتند. دولت همه را “خرابکار و تروریست” می نامید، و دستگیر شدگان مجبور به تحمل حبس های کوتاه و بلند مدت می بودند. انقلابیون فداکاری می کردند و خون دل ها می خوردند؛ برای رسیدن به هدفشان که گرفتن حقوق از دست رفته زحمتکشان از دستگاه حاکم بود.

در آن زمان نه «پیشه وری» بود و نه «میرزا کوچک خان «سردار جنگل، «حیدر عموغلی»ها هم از میان رفته بودند«ستارخان» ها، «بی بی مریم» ها «سردار اسد» ها و«شیرعلی مردان خان ها «،«قدم خیر»، «خیابانی»و «پسیان» ها نبودند تا هر یک از سویی تدارک قیامی بینند و علیه دولت نامردمی مرکزی شورش کنند.

خفقان همه جا را در بر گرفته بود و کشور به “جزیره ثبات” برای  برگزاری جشن و پایکوبی وابستگان دربار و زندگی تجملاتی عده ای از طرف داران حکومت تبدیل شده بود. دولت برنامه های توسعه اقتصادی و طرح هایی را پیش می برد که منافع زحمتکشان را در بر نمی گرفتند؛ انبارهای کشور و گمرکات مملو از اجناس و کالاهای وارداتی بودند و جامعه را مصرف گرا و بازرگانی را رواج می داد . بخش وسیعی از کشاورزی نابود و  سرمایه گذاری کافی برای نجات آن نبود؛ و در این رشته ایجاد شغل نمی شد. هم زمان با رشد جمعیت کشور بر جمعیت بیکاران افزوده می شد. با افزایش بهای نفت و درآمد حاصل از نفت دولت به سرمایه گذاری در “برخی” از طرح های گسترش راه آهن سراسری، شرکت نفت و پتروشیمی، سازمان نیرو، آموزش و پرورش و بخشی از صنایع هم چون فولاد مبارکه و اصفهان و نبرد و کشت و زرع، کشت و صنعت و مواد غذایی، ارتش و پزشکی پرداخت.

و از خوانش خاطرات برخی از مسوولان بلندپایه دولت پیشین می توان تا اندازه ای به بهره وری های شخصی خانواده سلطنت و دست اندرکاران در هنگام انجام پروژه های عمرانی پی برد؛ که از دلایل مهم بی رونقی اقتصاد ایران بود.

زنده یاد صمد بهرنگی می گوید: “به کودکان دزدی کردن یاد ندهید؛ اما اگر کودک گرسنه ماند برای زنده ماندن چاره ای جز دزدی کردن ندارد.” مشکلات اقتصادی دولت، گریبان مردم فقیر را گرفته بود و دولت در جهت برطرف کردن و رفع سختی ها اقدامی نمی کرد؛ بی توجهی دولت چند تن را واداشته بود که مسلحانه از بانک ها سرقت بکنند. معروف ترین آنها گروه نظامی بهمن قشقایی، بود که بهنگام دستبرد به بانک به درگیری با نیروهای مسلح انجامید و در کردستان توسط شریف زاده و معین عملیاتی مسلحانه انجام گرفته بود که در پی آن درگیری با نیروهای مسلح بود. و هیچ یک زیر بنای مارکسیستی نداشتند.

پس از سرکوب شدید مطبوعاتیان در مرداد ۳۲ و اعدام درجه داران مخالف انجام کودتا در ارتش، کشور در سکوت بسر می برد و احزاب سیاسی بی عمل شده بودند. بخاطر بی مسوولیتی حزب توده از صدها هزار هوادار، عضو و کارگران موافق تغییرات اساسی و پی گیری مبارزه طبقاتی چیزی جز چند صد نفر نمانده بود. برخی از آنها رفتند و به جبهه ملی پیوستند. جبهه ملی هم نتوانست خواست های اکثر اعضای خود را تامین کند. در چنین موقعیت سیاسی بود که بخشی از جوانان از بی عملی احزاب سیاسی، پا به میدان گذاشتند. این گروه مبارزه با دیکتاتوری پهلوی را در روی آوردن به مبارزه مسلحانه می دیدند؛ با این دیدگاه به تشکیل هسته های مسلح پرداختند با زیربنای فکری “مارکسیستی”. همان کسانی بودند که همه فرصت ها از آنها گرفته شده بود و چند تن از آنها پیشتر چند بار بازداشت و روانه زندان شده بودند.

در دهه چهل خورشیدی با تاثیر از انقلابات کوبا و الجزایر شیوه «مبارزه مسلحانه» بین مبارزان و انقلابیون طرح و بررسی شده بود و از همین روی هسته هایی مسلح پدید آمدند.

نُخستین ایدهای مبارزه مسلحانه از «بیژن جزنی «،«حسن ضیاء ظریفی «و «عباس سورکی» ست. جزنی و ضیاء ظریفی به دنبال فعالیت های دوران دانشجویی در دانشگاه بر علیه نظام در سال ۱۳۴۶ خورشیدی بازداشت شدند. سازمان امنیت ضدخرابکاری ساواک نمی خواست بیژن جزنی که پیشینیه فعالیت سیاسی و زندان داشت در هنگام جشن تاج گذاری «محمدرضا پهلوی» آزاد باشد. جزنی و ضیاء ظریفی هر دو از رهبران گروهی بودند که پس از گسترش فعالیت گروه و عضوگیری های پیوسته در دهه پنجاه  “سازمان چریک های فدایی خلق ایران “ نامیده شد.

در سال ۱۳۴۸ خورشیدی گروهی دیگر از جوانان مخالف حکومت می خواستند برای آموزش نظامی و یاری رسانی به مردم از راه خاکی و مخفیانه به کشور فلسطین  بروند که موفق نمی شوند؛ آنها را در مرز عراق دستگیر و به زندان انتقال می دهند و تحت شکنجه های سخت قرار می گیرند . اعضای گروه:   «شکرالله پاکنژاد» از شهرستان دزفول،۸ «داوود صلح دوست» ۹ و «ناصر رحیم خانی» از شهر اندیمشک، ناصر خاک ساز، مسعود بطحایی، سلامت رنجبر، احمد صبوری )همکاری و خیانت کرده)، عبداله فاضلی، هاشم سگوند، هدایت سلطانزاده، علی رضا نواب بوشهری، بهرام شالگونی، محمدرضا شالگونی، ابراهیم انزلی نژاد، محمد معزز، ناصر جعفری، فرشید جمالی، فرهاد اشرفی،  به اتفاق ۷ تن دیگر بازداشت شده بودند که بعدها به گروه فلسطین شهرت یافتند. در باره شان نوشته اند که فرهاد اشرفی و عتیقی ضعف نشان داده اند.

در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ جوانانی پرشور، آرمان گرا با باورهای کمونیستی بی باکانه  با فداکاری و ایمانی راسخ دست به کاری حماسی زدند و برای برچیدن ستم طبقاتی برخاستند. این گروه با در  دست گرفتن سلاح “شورش مسلحانه” در ایران را در جنگل و کوه های«سیاهکل» آغازیدن که قهر انقلابی آنها ” رستاخیز “ نام گرفت .گروه رستاخیز سیاهکل در ارتباط با هسته شهری تیم پشتیبانی و لجستیکی بودند و «حمید اشرف» مسوول تدارکات، تهیه پوشاک، مواد غذایی و سلاح برای آنها می بود. وی چند ماه در رفت و آمد به جنگل و در ارتباط با هسته شهری در تهران قرار داشت که اعضای گروه توانستند۵  ماه در جنگل دوام بیاورند .اعضای گروه چریکی سیاهکل ۱۵ تن بودند و دو پادگان نظامی را در شمال کشور در اختیار گرفتند و به اقرار ساواک ۶۰ تن از عوامل سرکوب و ساواکی را به هلاکت رساندند.  فرماندهی گروه سیاهکل را «علی اکبر صفایی فراهانی» بر عهده داشت.  دو تن از اعضای گروه «محمد مهدی اسحاقی» و «محمدرحیم سماعی» در درگیری به دست ماموران مسلح کشته شدند.  صفایی فراهانی فرمانده گروه پس از دستگیری در زیر شکنجه های دژخیمان ساواک جان باخت و ۱۲ چریک فدایی دیگر در سحرگاه ۲۸ اسفند  ۱۳۴۹ خورشیدی در میدان چیتگر در تهران تیرباران گشتند. «علی اکبر صفایی فراهانی، احمد فرهودی، هوشنگ نیری، محمد علی محدث قندچی، هادی خدابنده لنگرودی، جلیل انفرادی، اسکندر رحیمی، ناصر سیف دلیل فراهانی، غفور حسن پور اصیل، عباس دانش بهزادی، محمد هادی فاضلی، شجاع الدین مشهدی، اسماعیل بنی عراقی، محمد مهدی اسحاقی و محمد رحیم سماعی» اعضای هسته سیاهکل بودند که بخشی از جنگل خاموش را روشن کردند.  ۱۰

در سلطنت رضا خان قلدر مخالفان را دزد و رهزن نامیدند و در دوره سلطنت فرزندش محمدرضا پهلوی مخالفان خود را تروریست و خرابکار گفتند و تبلیغ کردند. سران و وفاداران حکومت از  خُرد  و کلان به دزدی و خروج ثروت و دارایی های مردم از کشور مشغول بودند اما اعضای گروهای سیاسی که برای رفع گرسنگی و پرداخت هزینه های اجاره خانه به سرقت از بانک ها دست می زدند را ” سارقان مسلح، خراب کار و تروریست ” می گفتند.

ادامه دارد…

لندن

 آگوست ۲۰۱۸

 

https://www.facebook.com/Gozide-193439254027279/

پی نویس:

۱- آیت ا… خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در نوارویدیویی لو رفته از حضور چند میلیونی مردم معترض در خیابان ها برآشفته شده و به همه قوا و ملاقات کنندهایش می گوید نباید می گذاشتید چنین جمعیتی به خیابان بیاید. همگی تان باید مانع شوید با هم یکی شوید چرا چند میلیون آمده بیرون.

۲- -از خون جوانان وطن لاله دمیده. سروده معروف ملک الشعرای بهار از ویکی پدیا

https://fa.wikipedia.org/wiki/محمدتقی_بهار

۳- جستار تحقیقی فرخی یزدی ” شاعر دهان دوخته” از نویسنده

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=374198822660338&set=a.102453979834825&type=3&theater

  ۴میرزاده عشقی از ویکی پدیا

https://fa.wikipedia.org/wiki/میرزاده_عشقی

 ۵رقص آتش و جان امیر مختار کریمپور شیرازی از نویسنده

https://www.facebook.com/193439254027279/photos/a.194207400617131/499345700103298/?type=3&theater

 ۶مبارزه مسلحانه هم استراتزیک هم تاکتیک ۱۳۴۹ مسعود احمدزاده از رهبران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران

۷-اعترافات عناصر بالای ساواک پس از دستگیری و حضور در دادگاه در ۱۳۵۸

۸-شکرالله پاکنژاد مبارزبرجسته عضو گروه فلسطیندر سال ۱۳۴۸ در خط مرزی اسیر ساواک شدند. دفاعیات زنده یاد پاکنژاد در دادگاه شاه یکی از ساده ترین در عین حال شورانگیزترین دفاعیات در بیدادگاه های شاه بود که نامش در سراسر ایران پیچید. وی از برجسته ترین رهبران سیاسی ایران بود که در مرداد ۱۳۶۰ دستگیر و در ۲۸ آذر ماه ۱۳۶۰ به دستور لاجوردی دژخیم دادستان در محوطه زندان اوین به جوخه اعدام سپرده شد.

۹ داود صلح دوست از اعضای گروه فلسطین پس از بازداشت و دستگیری ۸ سال در زندان ساواک اسیر و تحت شکنجه های سخت قرار گرفته بود وی در زندان به حزب توده پیوست. در سال ۵۷ همزمان با انقلاب مردم از زندان آزاد شد و دیری نپایید که با تیره شدن اوضاع سیاسی کشور دوباره در سال ۶۲ خورشیدی دستگیر و ۸ سال در زندان اوین گذراند و در دهه هشتاد در اثر سکته درگذشت.

۱۰- اطلاعت منتشره توسط سازمان چریک های فدایی خلق ۱۳۵۷ خورشیدی