اعتصابات و خیزشهای مدوام در ایران و وظایف عاجل طبقه کارگر و کمونیستها!

اعتصابات و خیزشهای مدوام در ایران و وظایف عاجل طبقه کارگر و کمونیستها!

مبرهن است خیزش دی ماه و تحولات بعد از آن رعد و برق در آسمان بدون ابر نبود.
بن بستی که خصوصا رژیم طی یک دهه اخیر و بطور اخص چند ماه گذشته بشدت در آن گیر افتاده را نمیشود نظیر مفسران سیاسی و اقتصادی بورژوازی و حتی بخشا چپها تک بعدی و صرفا منوط به تحریم اقتصادی آمریکا و شرکایش و یا نتیجه خروج آمریکا از برجام دانست و توضیح داد.
کما اینکه نه آغاز اختلافات درون خانوادگی رژیم نه اوج گیری کشمکش میان بالایی ها در درون حاکمیت بر سر بقای رژیم را هم نمیشود به عنوان فاکتوری تعین کننده در تبیین و توضیح روند پیش رو لحاظ نمود . بلکه اساسا بالعکس آندرست بوده، یعنی کشمکش میان بالایی ها تبعات ناکامی ها و بن بستی است که رژیم در کشمکش طبقاتی و سیاسی و در واقع جنگ نابرابر چندین دهه که به توده معترض به وضع موجود اعمال نموده و با آن دست به گریبان بوده و هست باید جویا شد.
میخواهم بگویم هر چند وجود فشارهای ناشی از تحریمهای آمریکا و شرکایش در تشدید نمودن بحران و شرایطی که رژیم با آن مواجهه است بی تاثیر نیست ( به عبارتی اثرات زیانبار این تحریم قبل از اینکه متوجه رژیم باشد دود آن مستقیما به چشم کارگران و توده های محروم این جامعه فرو می رود) اما در کلیت خود در تبین وضعیت و شرایط این نظام و کشمکش و تقابلاتی که طی چهار دهه در دورن جامعه وجود داشته و نهایتا دهه به دهه آمده و تعمیق و گسرتش یافته و در دی ماه نوک قله رفیع اعتراضات به وضع موجود، کلیت نظام را نشانه گرفته یقینا امری ثانویی است.
کشمکش طبقاتی و سیاسی در این جامعه را نیز نظیر هر کشور دیگری در وهله نخست باید در چهارچوب قانونمندیهای ناظر بر حرکت، مبارزه، تقابلات سیاسی و طبقاتی جنبش و گرایشهای دارای افق متمایز در این جامعه توضیح داد و تبیین نمود.
و در گام بعدی سراغ عوامل و پیوندهای خواه ارگانیک یا غیر ارگانیکل دخیل که موجب تشدید وخامت اقتصادی و سیاسی در آن جامعه میشود رفت و حتی تضادها و تناقضات درونی این نظام واژگونه را در چهارچوب نظم سرمایه به روشنی تبیین و دست نشان نمود. البته اینکار از قصد این بحث و نوشته کوتاه خارج است.

میخواهم بگویم در بیان واقع اهداف و استراتژی آمریکا از اعمال تحریم بر رژیم ایران و فشارهای ناشی از آن بیشتر جهت گردن نهادن به موازینی است که آمریکا برای این رژیم مقرر نموده تا برای استراتژی که آمریکا با شرکای خود در منطقه در تعقیب آنست مزاحمت و مانع ایجاد نکند نه چیزی بیشتر.

نزدیک به چهار دهه سرکوب، اختناق، کشمکش و مبارزه نابرابر طبقات استثمارشونده و فرودست در برابر حاکمیتی مستبد و طبقاتی معین با سنتها و گرایشات و احزاب متمایز اعم از اپوزسیون و پوزسیون بورژوازی اما در نهایت حافظ نظم موجود این جامعه را سال به سال و دهه به دهه نظیر کوهی از آتشفشان به این مرحله انفجار سیاسی و اجتماعی در مقیاسی میلیونی که در دی ماه اتفاق افتاد سوق داد.
جهت وارد شدن جامعه به مرحله اعتلای انقلابی، پیشتازان طبقه کارگر و در راس همه کمونیستها نبایستی به لحظه از این امر غفلت کنند جدا از برنامه که دارند (تازه هر چند خود همین برنامه هم نیازمند آزمون حوادث و تائید توده هاست) اکنون دیگر زمان نقش عمل انقلابی است. به عبارتی داشتن برنامه و استراتژی روشن چقدر حائز اهمیت است که هست، بطور یقین «خود سازماندهی» طبقه کارگر و وجود و نقش حزب پیشتاز انقلابی دو چندان در پیشبرد امر انقلاب تاثیر بسزایی دارد.
طبقه کارگر دقیقا به خاطر اینکه نه به لحاظ اجتماعی و نه از نظر سطح آگهی خصوصا در زیر حاکمیت رژیمهای مستبد همگون نیست این امر غالبا موجب میشود از یکسو تمایلات و گرایشات متعدد در میان آنان بروز پیدا کند هم در تشکیل و ایجاد حزب پیشتاز با مانعهای بسیار جدی مواجه باشند. از دیگر سو خود این عامل موجب میشود بخشا طبقه کارگر تمایل حزب گریزی در آن با نقشه دشمنان طبقاتیشان دامن زده شود. اما در شرایط کنونی که به مرحله اعتلای انقلابی دارد پا میگذارد بیش از هر زمان می طلبد و نیازمند اینست تمایل و گرایش حزب گریزی را از خود بزداید!
اگر هنوز این طبقه در موقعیت عینی نیست که به حزب پیشتاز مورد نظر خود تکیه کند باید تلاش کند دینامیزم و راههای پیوند موثر با فعالان کمونیستی در داخل را هموار و ممکن سازد.
کما اینکه احزاب کمونیستی موجود نیز بایستی بدور از هر گونه سکتاریسم، دینامیزم این پیوند ارگانیک با طبقه کارگر را عاجلانه در دستور کار شورای رهبری خود قرار دهند.
به همین اعتبار از همیشه ضروری تر است این دو بخش که منافعی جز منفعت کل طبقه کارگر را نمخواهند دینامیزم وصل شدن عاجلانه به همدیگر را بدرست بشناسند و در ارتباط تناتنگ و ارگانیک با هم حوادث اعتلای انقلابی را با دقت زیر نظر داشته باشند تا با کار هدایت و سازماندهی از هر گونه اتلاف وقت برای به زیر کشیدن انقلابی این رژیم جلوگیری کنند.
ضمنا این امر تنها به وحدت و همبستگی میان این دو بخش از جامعه نمی انجامد بلکه کمک میکند که مکانیزمهای در دسترس بودنشان با توده هایی که احساس میکنند دیگر این رژیم را تحمل نمی کنند، اما راهی برای ایجاد تشکل ندارند تامین شود تا تکلیف خود با این نظام را قاطعانه یکسره کنند و مانع از هدر رفتن توان و ظرفیت مبارزاتیشان شود.
این عمل مشخصا از هم اکنون اگر از یکسو جامعه را یک گام به جلو سوق میدهد از سوی دیگر زمینه های عینی و مادی در جامعه را بمراتب بیشتر مهیا میکند تا در آینده بطور عملی ملزومات محک خوردن برنامه و افق کمونیستی تامین و مقبولیت اجتماعی آنرا را نه تنها در میان توده کارگران بلکه در میان دیگر اقشار محروم و ستمدیده بیازماید و تضمین نماید.

به همین اعتبار طبقه کارگر اگر از همان ظرفیتها و افت و خیزهای نزدیک به چهار دهه خود در مقابل یکی از سرکوبگرترین حکومتهای جهان که رژیم مستبد ایران است درس گرفته باشد، که گرفته، خیزش دی ماه بیش از پیش قوت و ضعفهای این جنبش و درجه آمادگی یا عدم آمادگیش جهت هدایت و رهبری را نمایان نمود کماینکه احزاب کمونیستها و سوسیالیستی نیز توان و میزان آمادگی یا عدم آمادگی اشان در امر هدایت و رهبری کم و بیش محک خورد.
جنبش کارگری و فعالین پیشرو به تبع همین شناخت از ظرفیت و پتانسیل خویش و دشمن، در ماهای بعد از خیزش دی ماه شاهد بودیم گامهای موثرتری در راستای تعمیق و گسترش دادن مبارزات سراسری پیش گذاشتند.

نمونه بارز آن اعتصاب کارگران راهن تراورس در بیست اردبیهشت ماه بود که بطور بیسابقه ای در مقیاس سراسری دست به اعتصاب زدند. و گام بعدی اعتصاب سراسری چند روزه رانندگان کامیون و کامیونداران در خرداد ماه بود که ۱۲۹ شهر را در همه استانهای ایران در برگرفت و پیکره نظام را برای چندمین بار به لرزه افکند، اما رژیم که تا خرخره در وضعیت فلاکتبار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گیر افتاده بود، دیدیم نه تنها به خواست و مطالبات مردم اعتنا نکرد بلکه تنها راه خروج از این بن بست را توسل به زور و سرکوب شدید در پیش گرفت که تا کنون هم این عامل نتوانسته سد راه مبارزات هر روزه توده های جان به لب رسیده گردد. در یک کلام رژیم به لحاظ اقتصادی و سیاسی در چنان مخمسه ای گیر کرده که نه راه پیش دارد نه را پس.
در چنین اوضاع و احوالی ما شاهد این هستیم برای دور دوم اعتراضات و اعتصابات رانندگان کامیون و کامیونداران از اول مرداد ماه از سر گرفته شده و تا کنون هم ادامه دارد.
موج اعتراضات هر روزه به گرانی، بیکاری، بی آبی و بی برقی و نبود حداقل های زندگی هر چند طی ماههای گذشته به امر رایج مبارزاتی مردم تبدیل شده اما از روز دوشنبه ۷ مرداد موج جدید اعتراضات با سرازیر شدن مردم اصفهان به خیابانها شروع شد و تا کنون ده ها شهر ایران را در بر گرفته.
برغم سرکوب وحشیانه نیروهای آتش به اختیار رژیم توده های معترض به وضع موجود حتی از جانباختان و زخمی شدن بیمی به دل راه نداده و تا کنون با اشکال مختلف و تاکتیک های نوین در مقابل نیروی های ارازل و اوباش تا دندان مسلح ایستادگی نموده و رزمیده اند.
به تبع وجود چنین وضعیتی باید تاکید نمود در این بزنگاه تاریخی امر خطیر رهبری و هدایت این اعتراضات و خیزشها را باید طبقه کارگر و خصوصا پیشروان این طبقه و کمونیستها به عهده بگیرند. چرا که توده ها با یک برنامه از پیش تعیین شده برای رویا روی با رژیمی که به آن معترضند به عرصه انقلاب نمی آیند!
توده های معترض به وضع موجود در شهرهای ایران دقیقا برای این به خیابانها سرازیر شده اند که احساس میکنند و میدانند دیگر نمیتوانند این رژیم را تحمل کنند.
اما چنانچه در فوق ذکر شد طبقه کارگری که در خیزش دی ماه توانایی و ظرفیتهای خود را بخوبی شناخت و بعد از آن تجارب اعتصابات سراسری کارگران راه آهن تروارس و دور اول و دوم اعتصاب رانندگان کامیون و کامینوداران را پشت سر نهاده آیا از این درجه از آمادگی سازماندهی و رهبری برخوردارست که از عهده این امر خطیر بر آید.

پاسخ مثبت است. هر چند این امر خطیر کار یک شبه نیست و باید برای آن عزم جزم کرده سنگ روی و سنگ نهاد اما ممکن است. چرا که طبقه کارگر و فعالان و پیشروان این طبقه از یکسو با اتکا با آموزه ها و اندوخته و شناخت از قانونمندیهای ناظر بر جامعه ایران که محل تلاقی گرایشات متعدد است و از دیگر سو با اتکا به تجارب چهار دهه مبارزه در مقابل رژیم بمثابه نماینده سیاسی بورژوازی ایران اینقدر آنها را آبدیده نموده که دینامیزم حوادث رفتن به سمت اعتلای انقلابی را تا مرحله هدایت و رهبری را به دور از اراده گرایی صرف بلکه با ابتکار و خلاقیت بخوبی بشناسند و به کار بگیرند.

بشرطی که طبقه کارگر ایران و فعالین آن از همین ظرفیت و پتانسیل موجودش به شیوه هماهنگ در سطح سراسری بهره بگیرد به یقین می تواند گام به گام ظرفیتهای متحول کننده را هم در صفوف خود بپروراند هم دیگر اقشار را رهبری و پشت سر خود بسیج نماید.
هر چند بعد از تجربه تاریخی ارزشمند تشکیل شوراها در مرکز و بخشی از نقاط ایران اعم از کردستان در اوایل قیام ۵۷ دیگر ما بدلیل وجود فضای استبدادی حاکم بر جامعه هیچگاه شاهد این نبودیم طبقه کارگر مجال و فرصت ایجاد شوراها که ارگان انقلاب پرولتری اند را در محیط کار و زندگی خود داشته باشد، اما اکنون که دیگر جامعه به مرحله اعتلای انقلابی نزدیک و نزدیک تر شده و سوق پیدا کرده، نباید منتظر ماند تا نظیر شرایط غیرانقلابی، عمل تشکیل شوراها تدریجی صورت بگیرد. بلکه این امر عاجل را بایستی از همین امروز بدست گرفت و استارت ایجاد شوراها را در محیط کار و زندگی زد و ارتباط ارگانیک آنرا با دیگر کمیته و اتحادیه های مستقل کارگری موجود برقرار نمود.
ضامن اجرایی این اقدام در گرو اینست که چقدر طبقه کارگر صرفنظر از خود سازماندهی، پیشگام تغییر و آماده برای هدایت و رهبری است از یکسو و از دیگر سو در ارتباطی دو سویه با فعالان کمونیستی در داخل بتواند ظرف تشکل های سراسری را بیدرنگ گسترش دهد.

ضمنا این امری روشن و بدیهی است بر کارگران مبارز و پیشرو و خصوصا کمونیستها که دینامیزم حوادث انقلابی مستقیما بواسطه دگرگونی های سریع و پر شور و هیجان که طی این چند دهه در روان طبقات شکل گرفته، تعیین میگرد پس باید هر چه سریعتر جنبید و فرصتها را از دست نداد. و همین امر یقینا می تواند طبقه پیشرو و انقلابی را در امر خطیر هدایت و رهبری توده های بی شکل رهنمود باشد.
طبقه کارگر ایران همین حالا دیگر موقعش است حتی اگر دیر نباشد که با همین ظرفیتها و ابزارهای موجود تا تشکیل مجمع عمومی و شوراهای وسیع و سراسری، بطور هماهنگ و یکپارچه وارد عرصه رو به اعتلای انقلابی گردند. یعنی با همین کمیته ها، اتحادیه و سندیکاهای مستقل کارگری موجود که تا کنون به قیمت جانشان مبارزه علیه وضع موجود را تداوم بخشیده اند، در سطح سراسری بمراتب با کیفیت تر از سابق اعتصابات و اعتراضات در هفته تپه، هپکو، شرکت واحد یا دیگر مراکز تولید نظیر: «تجمع اعتراضی کارگران کاغذ سازی پارس، تجمع اعتراضی کارگران کیان کرد مقابل این کارخانه، اعتراض کارگران شهرداری بندر ماهشهر، اعتراض کارگران راه آهن در نقاط مختلف ایران، تجمع اعتراضی کارگران پیمانکاری پتروشیمی فجر، تداوم اعتصاب غذای کارگران پتروشیمی بندر امام، اعتصاب و تجمع کارگران قراردادی مترو تهران، تداوم اعتصاب و تجمع کارگران تراورس، تداوم تجمع کارگران کاشی نیلو در اصفهان، تجمع کارگران اداره راهداری و حمل و نقل کهگیلویه و بویراحمد، اعتراض کارگران شرکت فولاد آلیاژی ایران علیه قانون جدید بازنشستگی، و غیره.» که طی ماه ها و هفته های گذشته شاهد بودیم پیش ببرند.

از همین حالا باید جدا از اعتراض و اعتصابات سراسری که تا کنون سازمان داده اند رسالتهای دیگری را نیز در دستور کار هفته ها و ماهای آینده خود بگذارند. در این شرایط و اوضاع و احوال که رژیم جمهوری اسلامی در بن بست اقتصادی و سیاسی بشدت گیر افتاده و نفس های پایانی را دارد میکشد اما با توسل به زور و سرکوب خود را سر پا نگه داشته طبقه کارگر ایران هماهنگ و متحدانه بایستی هشدارهای مکتوب و جدی خود را روبه ارگانهای سرکوبگر رژیم اعم از ارتش و سپاه و دیگر ارگانهای مسلح، علنی گوشزد کند، تا اسلحه هایی را که تا کنون رو به توده های معترض گرفتند زمین بگذارند و به صف ارتش سرخ کارگران بپیوندند.

ناصر بابامیری ۰۷٫۰۸٫۲۰۱۸