باکدامین شیوه ها ؟

باکدامین شیوه ها ؟


احزاب و نیرویی که میخواهند در فردای سرنگونی رژیم هیولای اسلامی کسی حساب شوندو جای پایی داشته باشند کم نیستند.

ولی چگونه میشود اینها را ارزیابی کرد ، چطور میشه گفت که این یکی هم زیر پاش که سفت شد عین خمینی، خامنه ای ، شاهنشاه و یا رضا شاه نمیشه؟

یکی از شاخصها این است که باید رفت ، و دید که اینها چه برنامه و پلاتفرم و نقشه ای دارند،

چطور میخواهند که ایران ویران شده توسط رژیم اسلامی را دوباره بسازند،

برای هر کدام از این بحران ها ی چندگانه که زندگی را مرگ و ملالت کرده، چه نقشه ای دارند.؟

بگوید بحران محیط زیستی را چگونه حل میکنه؟

برای کودکان خیابانی چه نسخه ای دارد؟

شرایط بازار کار چطور؟

چگونه به زنان ، به رقص، به شادی ، به رنگ ، به کتاب به قلم زندگی را باز می گردانند.

زندان و شکنجه را چگونه موزه میکنند؟

بی سوادی چطور؟ اعتیاد را چگونه حل میکند و باید با سند و مدرک حرف زد، نشان داده باشد که برای آن تعدادی آدم دلسوز و استاد و متخصص رزرو کرده و با آمار و ارقام نشان بدهند که حزب و سازمان اش چگونه و در چه حدی درد مردم باعث شده که حزب اش دچار سر درد و شکم درد شده، خوابش را گرفته و به همین دلیل برای اینها کار کرده.

حالا سرنگون کنیم بعد ببینیم چه میشه ، این که نمیشه.

خوب این به جای خود.

حالا سئوال دیگر این است که این سازمان و یا حزب چطور و با کدام شیوه میخواد سر کار باشه؟

مجاهد را مثال بزنیم که برای عدد جمع کردن و همایش راه انداختن ، شرکت توریستی میشه. و شتابان از اطراف پاریس نا محل همایش ها قیمت ها را می شکند ، مردمی را خریداری میکند که نه میدانند رجوی مرد است، یا زن و یا قورباغه،

لازم هم نیست که بدانند که ایران شمال است و یا جنوب ،و چقدر به جهنم و بهشت و کربلا نزدیک است و اساسا چه ربطی به زندگی اش دارد.

ولی برای مجاهد ، آدم نه، عدد و نمایش و همایش مهم است ، و بکار بردن کلمات دهن پرکن چون سابق سناتور و نامهای خارجی و غیره که عوام و ایرانی خود کم بین را هیپنوتیزم میکنند، که عجب ! چه خارقالعاده و این یقه این سازمان را (البته هیچوقت مجاهدین یقه به معنای شرم و حیا ، نداشته) رها میکند که دیگر کسی نپرسد برنامه و پلاتفرم و نقشه عمل کجا ست؟ چگونه، ؟

از کجا کمک میگیری و غیره

خوب برای معماران این ها مهم این است که پرچم ها در میان تعدادی از دستها تکان بخورد مهم جنبیدن سر و دست ها است و گرم شدن کله و مغز ها .و هرچند دقیقه بعد از شنیدن صدای به شدت ناخوشایند سخنرانان مقاومت و خباط ( به نمایندگی کرده های ایران و بانه) کف و هلهله .

عجب شعبده بازی . و این سیاست کردن ائتلاف رجوی که غیب زده ، غایب شده ، خباط از بانه و سناتور های اجیر شده از آمریکا است.

و یا احزاب کردی که میگویند کومله اند ، ( چه باک! کومله ای که ما ساختیم را نمی توانند آلوده کنند ، مردم با گفتار و کردار این را نشان دادند.) که به آمریکا برده شده اند که دارند از همین حالا برای سرنوشت من و ما تصمیم میگیرند. توی این بسته عبدالله مهتدی و هجری را کادو کرده میتوانی ببینی. کسی از مردم کرد هم با خبر نشد که بدانند که بابا اینها چرا رفتند و چه گفتند و مدرک نمایندگی من و تو را چگونه کش رفتند.

امضای مان را چگونه جعل میکنند؟!

میماند و فکر کرد آیا نیرو یی که با این شیوه دارد سیاست میکند فردای بعد قاپیدن قدرت سیاسی هم بدون شک با همین شیوه دوز کلک ، گرفتن، بردن ، دزدیدن ، زندان کردن آغایی میکنند.

به کردستان عراق نگاه کنید.

رضا شاه، محمد پسرش و خمینی هرسه ( با معذرت از آنها که نام ها یشان در کنار خمینی آمده ) با این شیوه ها سر کار آمده / آورده شدند و با همین شیوه راندند. و دست آخر با همین شیوه نیز از قدرت رانده شدند.

این ها تصادف و اتفاق نیست.

این ها شاخص های غیر قابل انکار هستند برای این که حزب و سازمان سیاسی ای را جدی گرفت . هم امروز و هم برای فردا.

اشکال کار تنها در بدی و بد جنسی مجاهدین و آمریکا و اسرائیل و خباط و خان و عشیره کردستان نیست.

بدبختی این جاست که ما چپ و سکولار و بافرهنگ های این جوامع بی عمل و بی تاثیر و نامدرن هستیم.

این ساز و آواز باید عوض شود.

این از قدرت آنها نیست این از بی عرضگی تاریخی و امروزی ماست..

چقدر فرصت داریم تا قبل از اینکه آنها تمام بلندی های را بگیرند و مستقر شوند؟