سرنگونی انقلابی رژیم تنها راه رهایی و متضمن آینده

سرنگونی انقلابی رژیم تنها راه رهایی و متضمن آینده
تا دیروز طبقه کارگر و زحمتکش و طبقات بشدت محروم جامعه بودند که چهار بار و پنچ مرتبه زیر خط فقر بودند و مبارزه اشان برای تغییر در شرایط با شکنجه و زندان و گلوله پاسخ می گرفت. اما سراشیبی سقوط نظام به مرحله ای رسیده دیگر اقشار اجتماعی را هم زیر ضرب گرفته. ما بارها جدا از فشار و تهدید و ارعاب و فلاکت اقتصادی همیشگی رژیم که به طبقه کارگر و دیگر اقشار محروم اعمال نموده، شاهد بودیم مبارزات و اعتراضاتشان بنوعی از سوی دو قشر معین اعم از خورده بورژوازی شهری بازاریان و بورژوازی مورد شماتت قرار میگرفت و تازه بخشا به مبارزه و اعتراضاتشان سنگ اندازی هم میکردند. اما با سقوط ارزش ریال طی یکی دو ماه گذشته دیگر کارد به استخوان آنها نیز رسیده. تا اینکه دیروز ۴ تیر اعتراضات این دو لایه میانی و فوقانی جامعه هم علیه وضع موجود بالا گرفت و ظاهرا قصد دارند به مبارزه و اعتراض علیه نظام بپیوندند. اینکه اوضاع و شرایط در این مملکت به مرحله انفجار اجتماعی رسیده که دیگر راه برون رفتی برای حافظان سرمایه هم وجود ندارد و نیروهای بینابینی هم شامه تیز طبقاتی اشان بهشان خبر میدهد مرحله سقوط نظام فرا رسیده ارزشمندست. اما این اقشار و نیرو هیچگاه خواهان دگرگونی بنیادی و انقلاب نبوده و نیستند و تازه هر چه در طبق اخلاص دارند برای حفظ نظم موجود میگذارند، مگر موقعی که ببینند منافعشان دیگر در چهارچوب نظم موجود قابل پاسداری نیست و بخواهند و نخواهند موقعیت و شرایط پیش رو آنها را نیز از بنیاد میکند.
مبارزاتی که دیروز از تهران شروع گردید و تا کنون جزیره قشم، آبادان،شیراز، کرمانشاه و بخشی از تبریز را هم در برگرفته، عمدتا مختص به این طیف و اقشار اجتماعی ایست. اعتراض به کسادی بازار و خصوصا سقوط بی سابقه ارزش ریال است که اینبار شغل و زندگی آنها را نیز مورد تهدید جدی قرار داده. تهدیدی که چهار دهه است بالای سر این جامعه چرخ می زند اما این اقشار غالبا در برابر آن تا دیروز سکوت کرده بودند!
بیکاری، تورم و گرانی دیگر به حدی رسیده که حتی اقشار بینابینی بخشا بورژوازی و عمدتا خورده بورژوازی شهری نیز خطر را متوجه خود دیده اند و صدایشان در آمده. بعبارتی دیگر وضعیت آنقدر وخیم است حتی آن خرده بورژوایی که همیشه آرزو میکرد دکان یک نبشش را دو نبش کند در این اوضاع و شرایط بشدت ناامید شده.
خرده بورژوازیی شهری که سابقا کسب و درآمد در مراکز شهری را در اختیار داشته اند و مدام کلاهشان را محکم گرفته اند تا باد نبرد.
خرده بورژوازی شهری اگر دو نسل قبلشان بازار را در کنار مساجد اداره میکردند و چشم امیدشان بطور عجیبی به دولت بود، دیگر نسل جدید آنان بیشتر سرش به کسب و کار و دلمشغولی های خودشان در داخل و خارج بیشتر گرم بوده و کمتر دغده اشان مذهب است(چونکه آنرا دکانی می بیند که دیگر از رونق افتاده)، مگر احساس کنند دوباره سودی از قول دولت و مذهب متوجه شان خواهد شد!
به همین روشنی این اقشار بینابینی بندرت به وضع موجود معترض بوده مگر ببیند تناسب قوا کلا به ضررشان است. طبقه بورژوازیی نیز که ماهیتشان روشن است و تاریخا از سر و کول همدیگر بالا می روند تا رقبای دیروزی خود را ورشکست کنند. اکنون دیگر در این بازار در حال فروپاشی، کسب و کارشان جهت استثمار بیشتر، از رمق افتاده و آنها هم بعضا کارد به استخوانشان رسیده و از کلیت این رژیم به عنوان نماینده سیاسی خود در قدرت بنوعی به تنگ آمده اند. چرا چونکه منافعشان بشدت در خطر است، به عبارتی دیگر این قشر معین از این سر به وضع موجود معترض است که دولت نمیتواند وضعیت را به روال عادی برگرداند که آنان بتوانند سود بیشتری به قیمت اعمال فقر و فلاکت بیشتر به این جامعه، به جیب بزنند. قشر اول معترض هستند چون مغازه اشان نمی چرخد و توانایی تبدیل آن به فروشگاه زنجیری از آنها سلب شده یا لااقل مغازه اشان را دو نبش کنند و به دلمشغولی هایشان سرگرم باشند. به معنایی دیگر گرانی و سقوط ارزش پول ایران در برابر ارزهای جهانی بد جوری زیر پوستشان رفته. قشر دوم در این سقوط ارزش ریال و بازار کساد سرمایه اشان با خطر جدی مواجه شده و سرمایه اشان نه تنها سودی به جیبشان سرازیر نخواهد کرد تا عطش سیری ناپذیرشان را کمافی سابق بر آورده کند بلکه هر آنچه از دست رنج و استثمار دیگر اقشار انباشته اند در این وضعیت دارد دود هوا میشود!
بازاریان قطب نمای حرکتشان قطر کیف پولشان است. وقتی دیدند قیمت ریال طی یکی دو ماه اخیر با شتابی سرسام آور سقوط کرده و رژیم تمام راههایی را که به فکرش رسیده رفته تا بتواند جلو آنرا بگیرد ولی نتوانسته کاری پیش ببرد کاسه صبرشان لبریز شد. بازاریان بندرت محرومیت، فقر و فاقه ای که چهار دهه است زندگی دیگر اقشار محروم را به جهنمی تبدیل نموده تجربه کرده اند و در یک کلام با فقر و گرسنگی بیگانه بوده اند. اکنون تازه دارند شوک بیدار باش را تجربه میکنند. و تازه دارند متوجه میشوند طبقه کارگر و محرومان این جامعه طی این چهار دهه چه راه پر سنگلاخی را با هزاران مصیبت و درد در برابر رژیم تا دندان مسلح متحمل و پشت سر گذاشته اند!
تازه دارند متوجه میشوند سکوت چهار دهه اشان بنوعی لطماتی به صف مبارزات اقشار پیشرو این جامعه وارد نموده اند که دودش حتی به چشم خودشان نیز فرو رفته.
تازه دارند متوجه میشوند چهار دهه مبارزه، اعتراض و اعتصاب کارگران و توده ها محروم این جامعه علیه تبعیض، نابرابری، بیکاری، گرانی، رکود و تورم سرسام آور و انواع و اقسام بی حقوقی با زندان و شکنجه و گلوله جواب گرفتن یعنی چه.
تازه دارند متوجه می شوند جنبش مبارزاتی و اعتراض جهت ابراز وجود علیه وضع موجود برغم همه قربانیانی که داده نه تنها به ذره عقب ننشسته بلکه تا آمده بیشتر و بیشتر آبدیده شده و کماکان دارد با سنگربندی مستحکمتر به پیش میرود.
تازه دارند متوجه میشوند خیزش دی ماه سال گذشته تنها نوک قله رفیع اعتراضات توده های جان به لب رسیده بوده. خیزشی که حتی خود رژیم میدانست اگر در خیابان مقطعی فروکش کند در جاهای دیگر خصوصا در محیط کار و زندگی و در تند پیچ دیگری باز جلو رژیم خواهد ایستاد.
کمااینکه تا به امروز هم این مبارزات و اعتراضات خواب را از چشمان سران رژیم ربوده.
اکنون دقیقا وقتش فرا رسیده که پیشروان کارگری و سوسیالیستها این فاکتور و این پتانسیل اعتراض و نارضایتی طبقات بینابینی را نیز به عنوان وسیله ای پشت سر مبارزات هر چه سراسری تر و متحد خودعلیه کلیت نظام بسیج و به کار بگیرند.
آینده ای به دور از جنگ و خونریزی، آینده ای که متضمن زندگی شایسته جامعه ای باشد که چهار دهه است زندگی از آن رخت بربسته، آینده ای که جامعه در آن بتواند فارغ از تبعیض و نابرابری ملیتی، جنسیتی، نژادی، مذهبی، زندگی و معیشت را سازمان دهد و به رویاهای دیرینه اش جامه عمل بپوشاند و پیش ببرد تنها و تنها در گرو اینست سرنوشت سیاسی آنها به دست خود مردم رقم زده بشود. آینده ای که چشم انداز سوسیالیستی و کمونیستی بی کم و کاست را از طریق شوراهای منتخب در محل کار و زندگی آتی به دینامیزم دم و بازدم این جامعه تبدیل کند، میتواند اگر مخاطرات نیروهایی که دگر باره خواهان تغییر از بالای سر مردم اند(آنانکه در کریدورهای هیتهای حاکمه دول غربی در حال پرسه زدن هستند تا در تحول آتی که در راهست در محاسباتشان آنان را همچون نیروی پیاده نظام خود بشمار آورند) و در سدد آنند خود را به مردم حقنه کنند، خنثی و رها نماید.
ناصر بابامیری ۲۶٫۰۶٫۲۰۱۸