ضرورت مبارزه با اسلام سیاسی (٣)

ضرورت مبارزه با اسلام سیاسی (۳)

اسلام سیاسی مسئول فجایع متعددی در چهل سال اخیر خاورمیانه بوده است. از توپ باران و انفجارهای کابل تا اعدامهای زندانیان سیاسی در ایران. از ترور مخالفین سیاسی توسط جمهوری اسلامی تا شبیه خون زدن به شنگال و به اسارت و برده گی بردن زنان و دختران ایزدی. از در قفس کردن و آتش زدن و سر بریدن داعش تا برده فروختن پناهجویان آفریقایی در لیبی. از قتل های هر روزه ناموسی تا ازدواج کودکان و … واقعیات تلخ حاکمیت جنبش اسلامی سیاسی است.

طی همین چند دهه اخیر موج تازه ای از نقد و افشا و تقدس زدایی اسلام هم در جریان بوده که باید به جنبشی همه جانبه علیه اسلام سیاسی منجر شود. از تسلیمه نسرین و سلمان رشدی تا شفیق عیار و شاهین نجفی. از منصور حکمت و مینا احدی و مریم نمازی تا پشتیوان عبداله و مریوان حلبچه ای. از وفا سلطان و حامد عبدالصمد تا کریستوفر هیچنز و ریچارد داوکنیز و هما ارجمند و …. چهره های شاخص نقد اسلام از زاویه علمی و یا دفاع از مدنیت جامعه و یا دفاع از حقوق انسانی بشر هستند.

اوج مقاومت و بلکه مبارزه علیه اسلام سیاسی توسط نهاد ایکس مسلم و بهمت مینا احدی و یارانش در اروپا بوده است. سنگر ایکس مسلم که توسط نه فقط چپ ها بلکه حتا اکثر کمونیستها هم درک نشد در نقد و افشای سیاست مماشات دولتهای لیبرال غربی با جنبش اسلام سیاسی از یک سو و از سوی دیگر دفاع از فراریان از حکومتهای فاشیستی اسلامی و ایجاد معمن و معوایی برای تعمین و حفظ امنیتشان است. سیاست مماشات مولتی کالچرالیسم نه فقط سرنوشت فراریان حکومت اسلامی را در دست مساجد نگاه داشته بلکه فرصت نقد اسلام و لذا خروج از اسلام را هم از قربانیان جنبش اسلام سیاسی میگیرد و حتا در سایه تاخت و تاز اسلام سیاسی در اروپا و آمریکا فرصت تازه ای به مسیحیت میدهد تا گام بگام به صحنه سیاسی و آموزشی و اجتماعی برگردد.

نکته آخر اینکه مخالفتها و مقاومتهای زیادی چه از نوع نقد و بحث و نوشته و چه قاونی و سیاسی و نظامی علیه اسلام سیاسی شده است و میشود که نه فقط کمترین ربطی به دفاع از مردم قربانی اسلام سیاسی ندارد بلکه خود در خود ارتجاعی و ضد مردمی است. بخش اعظم مقاومتهای ارتجاعی علیه اسلام سیاسی توسط جریانات ناسیونالیست در افغانستان و ایران و ترکیه و کردستان بوده است. این ناسیونالیستها مخالفتشان علیه جنبش اسلام سیاسی ارتجاعی است چون اولن با حکومتها و احزاب و سازمانها و گروه های اسلامی مخالفند و نه با خود اسلام بطور کلی و ریشه ای. در کنار رد جریانات اسلامی اما خود اسلام را حفظ کرده و آن را فرهنگ مردم دانسته به آن یا معتقدند و یا احترام میگذارند. بعنوان مثال ناسیونالیسم ایرانی در چهل سال اخیر نقدی اساسی و مطرح از اسلام بعنوان اعتقادات فاشیستی نداشته بلکه همواره حکومت اسلامی را “غیر ایرانی و دشمن میهنمان” معرفی کرده اند. و دومن مسئله ی این ناسیونالیستهای مرتجع نه دفاع از حقوق کودک و حقوق زن و حقوق انسان و معرفی اسلام و حکومتش بعنوان متعدی و متعرض به جسم و جان و روح و حقوق اجتماعی و انسانی بشر بلکه بعنوان حکومت ملایان و حکومت آخوندی و غاصبین کشور و میهن و خاک معرفی و نفی کرده اند. اسلام پناهی ناسیونالیستها را امروز میشود در حمایت توده ایها و اکثریتی ها و مائوئیستها و شاهزاده ایرانی دید و نشان داد. میشود در اتحاد حزب شیوعی عراق و جریان صدر دید. میشه در شباهتهای بیشمار احزاب ناسیونالیستی کردستان عراق و احزاب اسلامی متحدشان نشان داد. میشه در حمایت ناسیونالیستهای ترکیه از حکومت اسلامی اردوغان دید و نشان داد. در سوریه و لبنان و فلسطین و سودان و مصر و لیبی و افغانستان هم داستان همین است حمایت ناسیونالیستها از اسلام. و اما بخش اقل مقاومتهای ازتجاعی علیه اسلام سیاسی دولت فاشیست اسراییل است. که از زاویه نژاد پرستی دینی یهودی با اسلام سیاسی در جنگ است که هیچ ربطی به مبارزه اجتماعی و انسانی علیه اسلام سیاسی ندارد.

اقبال نظرگاهی

eqballn@gmail.com

June 25, 2018