جمهوری اسلامی باید سرنگون شود ,اما چگونه و توسط کدام نیرو؟و برای سازماندهی کدام جمهوری؟

جمهوری اسلامی باید سرنگون شود

اما چگونه و توسط کدام نیرو؟

و برای سازماندهی کدام جمهوری؟

اعتراضات و مقاومت‌‌های دسته‌جمعی و روزمره همه قشرهای جامعه، کارگران، دانشجویان، معلمان، بازنشستگان، زنان، مال‌باختگان، رانندگان، مغازه‌داران، کشاورزان، فعالین محیط زیست، خانواده‌های زندانیان سیاسی‌ و… علیه استثمار و بی‌عدالتی و تبعیض، صحنه سیاسی جامعه را به کلی تغییر داده است. جامعه‌ای پرتحرک که در یک سال اخیر و به‌ویژه پس از مبارزات سراسری دی ماه سال ۹۶، از یک دوره خمودگی و اتخاذ «سیاستِ صبر و انتظار» بیرون آمده و خشم و بیزاری از این نظام و بیان آن به هر شکلی، جنبه بارزِ صحنه سیاسی شده. مبارزه علیه حاکمیت مرتبا با کمکِ شبکه‌های اجتماعی شکل‌های تازه‌ای پیدا می‌کند، فراگیر می‌شود و شعارها و مطالباتِ بخش‌های مختلف مردم به صحنه عمل درمی‌آید. از مبارزه علیه «صندوق‌های صدقه» و «کمیته امداد» که نمادی دیگر از دزدی و خوار شمردن و تحمیق مردم توسطِ  غارت‌گران حکومتی است و آتش زدن آن‌ها، تا یک شادمانی همگانی در جشنِ فوتبال محرکی می‌شود برای سر دادنِ شعارهای سیاسی، روسری از سر برداشتن، ارزش‌های دینی را در وجوه گوناگون به سُخره و چالش گرفتن و رویارویی با نیروهای سرکوب در این گوشه و آن گوشه کشور. مردم این رژیم را نمی‌خواهند و این را با هر فرمی از مبارزه و با هر صدایی فریاد می‌زنند. این فریاد بیشتر از همه در شعارِ انقلابی «مرگ بر جمهوری اسلامی» در خیزشِ بیش از هشتاد شهر در دی ماه ۹۶، منعکس شد.

جمهوری اسلامی می‌تواند با دروغ و دمبل و ایجادِ توهم و همه تدابیری که سال‌ها یاد گرفته و به کار بسته، هم‌چنین  با اتکا به تضادهای میان قدرت‌های امپریالیستی (اروپا، آمریکا، چین و روسیه)، مقداری فرصت برای خودش بخرد. اما تضادِ ریشه‌ای میان این نظامِ استثمار و ستم‌  با اکثریت مردم را نمی‌تواند حل کند. تضادی که با اوج گیری بحران اقتصادی و اجرای تحریم‌های امپریالیستی حادتر شده و آتشِ زیر خاکستر که در دی ماه ۹۶ زبانه کشید را بار دیگر و در مقیاسی بزرگ‌تر، شعله‌ور می‌کند.

هرچند خود این تضادِ به تنهایی می‌تواند بنیانِ این رژیم را برافکند، اما معضل و تضاد جمهوری اسلامی فقط این نیست. تضادِ دیرینه میان امپریالیسم آمریکا و جمهوری اسلامی که با توافق‌نامه «برجام» قرار بود تخفیف پیدا کند، با روی کار آمدن رژیم فاشیستی ترامپ/پنس در آمریکا و تغییرِ سیاست هیئت حاکمه کنونی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی، حادتر از قبل شد. خروج آمریکا از «برجام» در اردبیهشت ماه و تصمیم به اعمالِ تحریم‌های جدید علیه جمهوری اسلامی، شروطِ دوازده گانه‌ای که از سوی وزیر خارجه آمریکا در برابر جمهوری اسلامی برای مذاکره و رفع تحریم گذاشته شد، نشان از آن دارد که امپریالیسم آمریکا به‌طور جدی نقشه تنبیه، بی‌ثبات کردن و تغییر رژیم را دنبال می‌کند.

 شروط دوازده گانه آمریکا نشان می‌دهد که از دیدِ هیئتِ حاکمه کنونی آمریکا، جمهوری اسلامی باید از مواضع چهل سال حاکمیتِ خود در مورد خاورمیانه، عقب‌نشینی کند. باید دست از حمایت حزب‌الله لبنان بردارد، نیروهایش را از سوریه و عراق و یمن بیرون بکشد، دست از شعارِ «نابودی اسرائیل و فتح قدس» بردارد و…اما این دخالت‌ها بقای جمهوری اسلامی را تامین کرده‌اند. بنابراین نه می‌تواند به سادگی از مواضع خود عقب بنشیند و نه می‌تواند شروط آمریکا را نادیده بگیرد. رژیم در این وضعیت به سیاقِ سابق به روی تضاد و شکافِ میان قدرت‌های امپریالیستی و لغزیدن در میان این شکاف‌ها، حساب می‌کند و دنبال فرصت خریدن است. اما می‌داند زمان برایش کوتاه شده است. هرچند دولت‌های اروپایی مایل به ماندن در «برجام» هستند و به جمهوری اسلامی قولِ همکاری داده‌اند، اما زنجیره درهم تنیده  و پیچیده روابط و معاهدات بین‌المللی میان دولت‌ها و کمپانی‌های امپریالیستی، در جهانِ به شدت ادغام شده، موانع بزرگی در برابرشان قرار داده است. به‌طور مثال وزیر اقتصاد فرانسه ۲۹ خرداد اعلام کرد: «شرکت‌های فرانسوی باید در ازای خدمات و تولیداتشان در ایران پول دریافت کنند و به خاطر نبودن نهاد مالی مستقل اروپایی این امکان وجود ندارد و بیشتر شرکت‌های فرانسوی با اعمال تحریم‌های آمریکا نمی‌توانند در ایران بمانند.». شرکتِ بزرگ نفتی و گازی توتال که در سال ۲۰۱۷ قراردادی به مبلغِ پنج میلیارد دلار در پروژه فازِ ۱۱ میدان پارسِ جنوبی با ایران به امضاء رسانده بود، اعلام کرده که در صورت عدم موافقت آمریکا، احتمال باقی ماندن این شرکت در ایران بسیار ضعیف است. به گزارش «یورو نیوز» گروه بزرگ خودروسازی پژو سیتروئن نیز اعلام کرد «فرایند تعلیق فعالیت‌های مربوط به سرمایه‌گذاری‌های مشترک خود در ایران را آغاز کرده و برای احترام به قانون تحریم‌های آمریکا علیه تهران تا ۶ اوت / ۱۵ مرداد ماه سال جاری ایران را ترک می‌کند.».

تحریم‌های امپریالیستی برای فلج جمهوری اسلامی و سرانجام اعلام آشکار سرسپردگی به نظام سرمایه‌داری جهانی تا تحریم نفت پیش خواهد رفت و این اقتصادِ بیمار و زوار در رفته وابسته به امپریالیسم را بیش از پیش فرو می‌پاشد. تبعاتِ اجتماعی چنین وضعیتی خواب از چشمان هیئتِ حاکمه جمهوری اسلامی، ربوده است. همین اکنون، در اقدامی کم سابقه «صنایع رلاینس هند» که مالک بزرگ‌ترین مجموعه پالایشگاهی جهان است اعلام کرده مشغول برنامه‌ریزی برای تعلیق واردات نفت از ایران است. خبرگزاری رویترز گزارش می‌دهد: «این تصمیم صنایع رلاینس برای خاتمه دادن به خرید نفت ایران، پس از آن صورت گرفت که آمریکا از توافق برجام خارج شد.». بیژن زنگنه، وزیر نفت جمهوری اسلامی در نامه‌ای به رئیس دوره‌ای اوپک (سازمان کشورهای صادرکننده نفت) از این سازمان خواستار کمک به فروش نفت ایران برای مقابله با تحریم‌های آمریکا شده است.

تضادهای درون رژیم میان باندهای مختلف قدرت، در چگونگی پاسخ‌گویی به این وضعیت حادتر از همیشه شده است. آن‌ها راهکار مشترک ندارند، انسجام درونی‌شان از هم گسیخته شده و توان‌شان در حکومت کردن و کنترل و مهار مردم به‌شدت تضعیف شده. در مورد  مسائل خُرد و کلانِ داخلی و بین‌المللی، از فیلترینگ گرفته تا سیاستِ‌های کلانِ خارجی و انتخابِ کدام دوست از میان قدرت‌های امپریالیستی، رویکردهای متفاوت دارند و مرکزیت واحدشان برای تصمیم‌گیری‌های حتا میان‌مدت را هم از دست داده‌اند. همین که یک نظامِ حکومتی مرکزیت خود را از کف بدهد، توانِ‌اش در نقشه‌ریزی و اداره جامعه تا این درجه تضعیف شود، نشانه مهمی از عمق بحران و شکنندگی این نظام است.

خوش‌خیالی است اگر فکر کنیم رژیم در برابر مردم دست به عقب‌نشینی‌‌های مهم می‌زند و قدرت سیاسی را به صاحبانِ واقعی آن یعنی توده‌های مردم واگذار می‌کند. آن‌ها در این وضعیت شکننده‌ مجبور به عقب‌نشینی‌هایی این‌جا و آن جا خواهند بود اما هم‌زمان از سلاح همیشگی‌شان یعنی سرکوب و ارعاب و چهل سال تجربه جنایتی که‌ دارند، استفاده خواهند کرد. آخرین نمونه‌اش اعدام جنایت‌کارانه «محمد ثلاث» از دراویش گنابادی است که بدون اثبات جرم، بی‌رحمانه به دار آویخته شد تا به خیال آدم‌کشانِ جمهوری اسلامی، بخشی از مردم که از لحاظِ مذهبی رقیبِ خود می‌دانند و برای ابتدایی‌ترین خواسته‌های‌شان اعتراض می‌کنند «سرِ جای» نشانده شوند. این هیئت حاکمه برای حفظ حاکمیت‌‌اش به هر وسیله‌ای متوسل می‌شود از جمله «رئیس جمهور نظامی» یعنی یک کودتای نظامی و کماکان ادامه ترفند‌های سیاسی و تلاش بر وادار کردن مردم به دنباله‌روی از جناح‌های حکومتی. برای مقابله با تهدیداتِ رژیم فاشیستی ترامپ/پنس از «احساساتِ ملی» استفاده می‌کند و تلاش می‌کند بخش‌هایی از مردم را به زیرِ پرچم ایرانی/اسلامی خود بکشاند و آنان را گوشت دمِ توپ کند. همان‌طور که رژیم ترامپ/پنس سعی می‌کند برای پیاده کردن سیاست‌های خود در قبال جمهوری اسلامی و محکم کردن جای پا در خاورمیانه، خود را «دوست» مردم ایران نشان دهد و مبارزاتی که علیه جمهوری اسلامی می‌شود را به ذخیره سیاست‌های امپریالیستی‌ تبدیل کند. در هر دو صورت نتیجه یکی خواهد بود. جمهوری اسلامی و امپریالیسم آمریکا هر دو نظامی‌هایی هستند که با وجود اختلاف، در ستم و استثمار و جنایت علیه مردم اشتراک دارند. جمهوری اسلامی سابقه‌ای طولانی در ستم‌گری علیه توده‌های مهاجرِ افغانستانی در ایران دارد. نیروی کار ارزانِ این ستم‌دیدگان از یک سو مایه کسب سود بیشتر برای نظامِ سرمایه‌داری ایران و بورژوازی اسلامی بوده و از سوی دیگر هر زمان و به هر دلیلِ سیاسی فعلا «به درد نمی‌خوردند»، بی‌رحمانه اخراج ‌شدند. همین کار را امروز رژیم ترامپ/پنس در آمریکا در مورد مهاجرین مکزیکی انجام می‌دهد. فقط کافی است به اقداماتِ ضد انسانی اخیرِ اینان در اخراجِ کودکان مکزیکی، جدا کردن‌ِ آن‌ها از مادر و پدر و بازگرداندن‌شان به مکزیک نگاهی کنید. صحنه‌های تکان‌دهنده و دردناکی که قلبِ هر کسی که بویی از انسانیت برده را به درد می‌آورد و نهیب می‌زند که: این چه دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم؟ و آرزوی دست یافتن به جهانی که این بی‌عدالتی‌ها در آن وجود نداشته باشد را در رویای هر انسانِ شرافت‌مندی بیدار می‌کند. هر دو با ایدئولوژی‌های پس‌مانده و ارتجاعیِ متکی بر آموزه‌های دینی، زن را فرودست می‌دانند و عاملی برای انجامِ وظایفِ مشخص، تعریف شده، کُد گذاری شده: خانواده، مادر، همسر، کلیسا، مسجد، تبعیت، جنس دوم.

جمهوری اسلامی و امپریالیسم آمریکا، هر دو ارتجاعی و پوسیده هستند و باید به دست توده‌های تحت ستم و استثمار در ایران و آمریکا سرنگون شوند. تفاوت در اینست که یکی (امپریالیسم آمریکا) تبه‌کار و سرکرده جهان امپریالیستی است و بر امپراتوری جهانیِ جنایت و سلطه‌گری حکم می‌راند؛ و دیگری (جمهوری اسلامی) با ویژگی‌هایش، نظامی است وابسته و سرسپرده نظامِ جهانی سرمایه‌داری امپریالیستی. هیچ‌یک کم‌ترین رابطه‌ای با اکثریت مردم و نیازهای آن‌ها ندارند. قانون سرد و ضدبشری حاکم بر هر دو نظام یکی است: به هر قیمتی حداکثر سود برای نظامِ سرمایه‌داری و طبقه سرمایه‌دار بیاور! سیاست، ایدئولوژی و اخلاقیاتِ منسوخ و ارتجاعی هر دو، برخاسته از همین «قانون» است. یکی با بنیادگرایی اسلامی و دیگری با بنیادگرایی مسیحی.

در هر جامعه‌ای و در دوره‌هایی نقاط گرهی و بحران‌هایی در اوضاع شکل می‌گیرد که مصداقِ زلزله سیاسی است. در تاریخِ سیاسی این کشور، درهم‌آمیختگی و تلاقی جمیعِ تضادهای داخلی (میانِ مردم و حاکمیت و میانِ خودِ حکومتی‌ها)، تضادها و چالش‌های عظیم بین‌المللی و منطقه‌ای، کم‌نظیر بوده است. هر یک از این تضادها به‌تنهایی قابلیت شکل‌ دادن به وضعیت‌هایی استثنایی دارند. وضعیت‌هایی که شیرازه جامعه را از هم بدرد و ریشه یک حکومت را از جای در بیاورد. ویژگی اوضاع کنونی و عمق بحران در این است که مجموعه این تضادها با هم آمیخته شده‌ و کلیت رژیم جمهوری اسلامی را در محاصره قرار داده.

با این وجود، توده‌های مردم، از هر قشر و طبقه‌ای که علیه این رژیم به‌پا خاسته‌اند، بدیل حکومتی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در مقابل آن ندارند و به‌طور خودجوش نیز به نسبت به این مساله حیاتی آگاه نخواهند شد که سرچشمه معضلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که هر روز با آن مواجهند کجاست و راه حل چیست؟ به یک کلام، چه نوع جامعه‌ای می‌تواند منافع کوتاه‌مدت و بلندمدت اکثریت مردم را تامین کند و در نتیجه، با دست زدن به چه نوع انقلابی است که می‌توان چنین جامعه‌ای را بنا کرد؟ این در حالی است که مانیفست و برنامه مشخص چنین جامعه و انقلابی موجود هست. مختصات دولت و  نظامِ اقتصادی اجتماعی بنیادا متفاوت از آن چه تا کنون در ایران حاکم بوده (از گذشته تا امروز) در دست هست و  نقشه راه رسیدن به آن نیز موجود هست. اما نیروهای اندکی حول این بدیل رهایی‌بخش متشکل هستند و این امر، بزرگ‌ترین خطری است که آینده اکثریت مردم را تهدید می‌کند. زیرا در چنین شرایطی، نیروهای سیاسی سازمان‌یافته از درون این رژیم یا از بیرون و تحت حمایت امپریالیسم آمریکا می‌توانند رهبری بخش مهمی از توده‌های عصیان کرده و جان به لب رسیده را در دست بگیرند و تاریخِ شکستِ مبارزات و جانفشانی‌های مردم برای رسیدن به جامعه و جهانی بهتر به تلخی تکرار شود. برای مقابله با این خطر و استفاده از فرصت عظیمی که ضعف و ورشکستگی جمهوری اسلامی به‌وجود آورده، باید خستگی ناپذیر برای انقلاب کمونیستی انباشت قوا کرد. آزادی ما در پاسخ به این ضرورت است. پاسخ به این ضرورت، باید بر بستر ارتقای آگاهی توده‌های مردم در حرکت‌های اعتراضی جاری در سراسر کشور انجام شود.

این‌که جمهوری اسلامی توسط کدام نیرو و چگونه سرنگون شود، آیا زیر فشارهای امپریالیسم آمریکا (که شکل‌های نظامی نیز می‌تواند داشته باشد) از هم بپاشد یا توسط توده‌های سازمان‌یافته برای یک انقلاب رهایی‌بخش و با هدف ایجاد جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران، سرنگون شود، تاثیر تعیین‌کننده و درازمدت بر آینده مردم و این جامعه خواهد داشت. برای باز کردن راه چنین انقلابی (انقلاب کمونیستی) امروز در سطح گسترده  توده‌ای و سراسری، باید در جنبش‌های اعتراضی مردم دخالت‌گری کرد تا یک رشته خواست‌های کلیدی تبدیل به خواستِ همگانی و سراسری شوند. این‌ها خواست‌هایی هستند که از آن به‌عنوان «هفت توقف»۱ نام می‌بریم. «هفت توقف»، تضادهای این نظام را در خود فشرده کرده، جلوه جنایت‌های هولناکی‌اند که کل جامعه و مردم ما را به اسارت کشیده و هرگز از طریق «اصلاحات» حل نخواهند شد. بیان فشرده حداقل‌هایی است که باید تغییر کند، اما تحت این رژیم و دولت طبقاتی حاکم ممکن نیست.

هفت توقف:

توقف قوانین شریعت و نابودی دولت دینی

توقف رژیم فاشیستی نظامی امنیتی و استبدادِ سیاسی

توقف حجاب اجباری و ستم بر زن

توقف جنگ‌های ارتجاعی جمهوری اسلامی در منطقه

توقف فقر، بیکاری و آوارگی

توقف ستم‌گری ملی علیه ملل غیرفارس

توقف روندِ نابودی محیط زیست

جنبش‌های سیاسی و اجتماعی گوناگون که امروز در سراسر کشور به راه افتاده باید این خواست‌های عمومی را در هر تجمع و تظاهرات‌ و مبارزات‌شان، فریاد بزنند. تنها در این صورت است که یک اتحاد واقعی و قدرت‌مند میان قشرهای مختلف مردم که رنج‌ و بی‌حقوقی همگیشان ریشه در این نظامِ سرمایه‌داری و حاکمیت جمهوری اسلامی دارد شکل خواهد گرفت، صحنه سیاسی برای انجام انقلاب قهر‌آمیز توده‌ای مساعدتر شده و راه برای برپایی جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران که یک نظامِ اقتصادی سیاسی اجتماعی بنیادا متفاوت با نظام‌های استثمارگر و ستم‌گر کنونی است، گشوده خواهد شد.

پانوشت:

  1. نشریه حقیقت ارگان حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست) در شماره ۸۲ خرداد ماه ۱۳۹۷، در مطلبی با عنوانِ «بیانیه انقلاب: اوضاعِ کنونی و وظایفِ ما»، به‌طور بسط یافته این «هفت توقف» را تشریح کرده است. ما از خوانندگانِ نشریه آتش می‌خواهیم این سندِ مهم را به مطالعه و بحثِ جمعی بگذارند و برای عملی کردنِ آن به ما بپیوندند. برای دریافت نشریه حقیقت به سایت com.cpimlm.wwwرجوع کنید.

به نفل از آتش ۸۰ تیر۹۷

atashHYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”1917HYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”@gmail.com

n-atash.blogspot.com

تلگرام : @haghighatcpimlm