گروه دوم، حزب کمونیست ایران، کومەله سازمان کردستان آن (بخش سوم)

بخش سوم

گروه دوم، حزب کمونیست ایران، کومه له سازمان کردستان آن

از زمان جدائی گرایش کمونیسم کارگری از کومه له و حزب کمونیست ایران  ۲۷  سال می  گذرد. در اینمدت این  دو سازمان دوره های مختلفی را از سر گذرانده اند. ما ایندوره ها را دنبال می کنیم. برای آسان کردن بحث و بدست دادن چهارچوب روشنی از این دوره ها، این مدت زمانی را بر اساس خصلت سیاسی و اهمیت رویدادهای آن دوره بندی کرده ایم. اول نگاهی به دوره های گذشته این دو تشکیلات می اندازیم تا بتوانیم دوره امروزی آنها را یصورت روشن و مستدل توضیح دهیم.

دوره اول، بازسای گرایش ملی در کومه له و حزب کمونیست ایران

 این دوره ۹ سال طول کشید(از۱۳۶۹ تا زمان جدائی دارو دسته زحمتکشان در سال ۱۳۷۸). با جدائی گرایش کمونیسم کارگری از کومه له و حزب کمونیست ایران در سال ۱۳۶۹، اکثریت رهبران و سیاست گذاران و مسئولین ارگانهای قانونی حزبی و سازمانی و ٪۸۵ از کادر و اعضاء، این دو تشکیلات را به جا گذشتند. از آن زمان تاریخ کومه له و حزب کمونیست ایران وارد دوره جدیدی گردید. سیاست گذار و مسئولین این دو تشکیلات کسان دیگری شدند. در ابتدای جدائی، چپ یاری دهنده گرایش ملی در جریان مباحث مشهور به”چپ و راست”، صاحب این دو تشکیلات شد. رابطه سازمانی و سیاسی میان حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن- کومه له جابجا گردید. حزب کمونیست ایران کارتنی و فرمال شد و کومه له اصل و محور گردید.

تا آنجائیکه به فعالیت سیاسی رو به جامعه کردستان ایران و دخالت در رویدادهای سیاسی بر می گشت، این دوره ۹ ساله برای کومه له و این حزب دوره دلمردگی و بی تحرکی سیاسی بود. این بی تحرکی به نیاز کومه له و این حزب برای تعریف مجدد از خود و پیدا کردن جایگاهی در صف آرائی میان احزاب منطقه ربط داشت. فاکتور قدرت گیری ناسیونالیسم کُرد در کردستان عراق و جدائی گرایش کمونیسم کارگری از کومه له و آن حزب، ابهامی واقعی و در درجه اول سیاسی بالای سر آنها قرار داده بود. رهبری جدید کومه له می بایست انتخاب سیاسی کند. این ابهام و ناروشنی هر دو تشکیلات را در دستور کار مستقیم و غیر مستقیم تمام احزاب و نیروهای سیاسی منطقه برای شکل دادن به چهره سیاسی آنها قرار داد. رهبری کومه له با ایجاد رابطه دوستانه بسیار نزدیک با اتحادیه میهنی عملا راه دخالت مستقیم آن را در سرنوشت سیاسی خود فراهم آورد. اتحادیه میهنی هم، با استفاده از استقرار اردوگاه کومه له و دیگر احزاب اپوزیسیون کردستان ایران در مناطق تحت نفوذ خود، از هیچ توطئه ای علیه این سازمانها در همکاری با جمهوری اسلامی کوتاهی نکرد. از طرف دیگر کومه له زیر فشار سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران دوره منصور حکمت و فعالیت های آن قرار داشت. این مجموعه فشار از طرف نیروهای چپ و راست بر کومه له، همزمان با حرکت رهبری این سازمان برای بدست دادن تعریف مجدد از خود بود. در این دوره رهبری کومه له بر مبنای سه محور زیر سرگرم باز سازی سیاسی و سازمانی کومه له جدید گردید.

محور یکم، تصفیه حساب با چپ درون خود

گام اول رهبری کومه له ساکت کردن چپ درون خود بود. این چپ کی بود؟ نیروی جوان تازه کاری بودند که تحت فضای عمومی قدرت گرفتن احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق و اساسا با ذهنیت های گذشته از کومه له قدیم، طی چند سال بعد از جدائی گرایش کمونیسم کارگری برای فعالیت نظامی به اردوگاه های کومه له روئی آوردند. این چپ جوان رادیکال، از نظر سیاسی با چپ ملی سابقه دار درون کومه له و انسجام یافته در دوران مباحث”چپ و راست ” تفاوت داشت. در این دوره ۹ ساله این چپ در شهرهای کردستان ایران از تشکیلات و دوستداران حزب کمونیسم کارگری ایران حرف شنوا بود. آنها بشدت تحت تاثیر ادبیات کمونیسم کارگری و فعالیت های آن حزب بودند. این نیروی جوان پر شوربا توقعات گذشته از کومه له قدیم به کومه له جدید روئی می آوردند و اما در اردوگاه آن با اوضاع دیگری روبرو میشدند. کم کم دوستداران کمونیسم کارگری در اردوگاهای کومه له نیرو شدند. همان وقت کادرهای کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران در شهرهای کردستان عراق در جریان دقیق این کشمکش درونی در کومه له بودند. کومه له زمین گیر بود، اما کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران با خنثی کردن موانع و توطئه های مشترک جمهوری اسلامی و اتحادیه میهنی فعالیت های متنوع و پر سرو صدا داری را در داخل کردستان ایران آغاز کرد. چندین جوله سیاسی را بنام “حضور رهبران کمونیست در میان مردم” در عمق مناطق کردستان ایران با موفقیت به پیش برد. این فعالیت ها بر تقابل ها میان چپ جوان با چپ ملی درون کومه له افزود. این چپ جوان تازه کار کم تجربه فاقد اهرم تشکیلاتی و رهبر در کومه له بود. در مقابل با آنها چپ ملی، هم رهبری کومه له و هم تمام ارگانهای تشکیلاتی را در اختیار داشت.

رهبری کومه له برای پایان دادن به این وضع به دو کار اساسی دست زد. اول، به سبک مرسوم احزاب بورژوائی، تمام نشریات و جزوات و کتاب و آثار کمونیستی متعلق به یکدهه گذشته کومه له قدیم و حزب کمونیست ایران را که اساسا توسط منصورحکمت نوشته شده بودند در اردوگاهای خود جمع آوری کرد و سوزاند. دوم، فشار بر چپ مدافع کمونیسم کارگری را به سطح ممنوعیت طرفداری از آن و ممنوعیت آوردن نشریات حزب کمونیست کارگری بداخل اردوگاها رساند. بازجوئی و محاکمه و بی حرمتی و اخراج فعالین چپ از آنها را شروع کردند. از آن پس کمونیسم کارگری نبودن و دشمنی با آن، شرط  پذیرش داوطلبین به کومه له جدید گردید. رهبری کومه له و کادرهای آن با فرهنگ اهانت و اتهام زنی و تحریک احساسات ناسیونالیستی به تعریف از چگونگی جدائی کمونیسم کارگری پرداختند. رویداد جدائی مدرن و مسئولانه کمونیسم کارگری، به سبک عشایری و ناسیونالیستی مرسوم توضیح داده شد. در ادامه آن دشمنی علنی با احزاب کمونیست کارگری ایران و عراق را شروع کردند. مقالات زیادی از طرف کادرهای حزب کمونیست کارگری ایران در همان دوران در این رابطه نوشته شدند. دشمنی کومه له با این احزاب و مجموعه اقدامات ضد کمونیسم کارگریش توافق و پشتیبانی اتحادیه میهنی و هر دو شاخه حزب دمکرات کردستان ایران و راه کارگر و دیگر نیروهای چپ سنتی را با خود داشت. تمام این جریانات پیام سیاسی کومه له و مستتر در این مجموعه اقداماتش را گرفتند. از آن پس کومه له برای همه آنها خودمانی و رام شده بود. در این دوره چپ ملی درون کومه له تلافی شکست خود در جریان مباحث”چپ و راست ” را بر سر این لایه از چپ جوان در آورد و از هیچ اقدام غیر اصولی در حق به آنها کوتاهی نکرد.

فکر می کنم همه ما میدانیم که معیار کمونیست بودن، ادعا کردن و سوسیالیسم سوسیالیسم کردن هیچ جریانی و آن تعاریفی که از خود دارند نیست. معیار پراتیک و آن چهارچوب سیاسی است که در آن قرار دارند. کومه له فقط در محدوده اردوگاهای خود قدرت داشت و با ابزار تشکیلاتی و تهدید و فشار تمام مخالفین سیاسی درون خود را پاک کرد. به جای بکار بردن این شیوه ها رهبری این تشکیلات می توانست آنها را اخراج کند، آنها را قانع کند خط او درست است و بازار محاکمه و ممنوعیت نشریات و کتاب سوزان براه نیندازد. به سبک احزاب ناسیونالیستی تبلیغات سر تا پا دروغینی با اتکاء به ایدئولوژی ملی و عرق محلی گری عیله کمونیستها براه نیندازد. رهبری این سازمان به جای توضیح سیاسی جدائی متمدنانه کمونیسم کارگری به کمونیستها اتهام زد و مجموعه جعلیاتی را سر هم بندی کردند. اگر ما کمونیست ها آنجا اردوگاه داشتیم بطور یقین ترجمه این اعمال کومه له جدید تکرار قلدریهائی از نوع حزب دمکرات با ما و کشیدن اسلحه بود. کومه له فعلی سازمان سوء استفاده از محبوبیت کومه له قدیم و جعل کردن آن حقایق تاریخی است که هنوز بخش زیادی از فعالینش زنده اند. آن محبوبیت حاصل پراتیک کمونیست ها بود و امروز تقلا دارند آن را به ابزار رواج دادن به کمونیسم ملی و سوسیالیسم کُردی خودمانی بنمایند.

در هر حال رهبری و تشکیلات کومه له و مسئولین آن با پایان دادن به این قطب چپ مدافع کمونیسم کارگری در درون تشکیلات علنی اش، خودش دچار تغییر گردید. اینبار آرایش نیروهای درونی آن از سطح تقابل میان چپ ملی با دوستداران کمونیسم کارگری، به تقابل میان چپ ملی با قشر ملی گرای دو آتشه ای که در جریان پاک کردن اسناد کمونیستی و سرکوب چپ کم کم شکل گرفته بود انتقال یافت. از آن پس سر و کله فعالین سر راست ناسیونالیست در رهبری و در سطح کادرهای اصلی کومه له که خود را از محدودیتهای گذشته کمونیستی آن رها کرده بود پیدا شدند. چپ ملی همراه با گرایش ملی با مدافعین کمونیسم کارگری و تاریخ کمونیستی خود در گیر شد تا صاحب کومه له گردد. اما در طی این پروسه ندانسته امکان رشد سریع گرایش ملی در کومه له را به بهترین وجه فراهم نمود. پاک کردن سیاستها و اسناد و مصوبات و تاریخ کمونیسم کارگری و حمله به شخصیت های آن، چنان خلائی در تشکیلات کومه له بوجود آورد که پر کردنش خارج از توان چپ ملی بود. به این ترتیب بستر حرکت عمومی کومه له از دست چپ ملی درون کومه له خارج  و عمدتا ملی گرائی شد. در این تشکیلات یا کمونیسم یا ناسیونالیسم می توانست این خلاء را پر کند و نه خط میانگین درون رهبری کومه له بنام سانتر. از طرف دیگر دو گانگی سیاسی چپ ملی درون کومه له، این چپ را زیر فشار دائمی گرایش ناسیونالیست درون این سازمان و خارج از این قرار داده بود. بقای عمر چپ ملی در کومه له و تحملش از طرف گرایش ملی درون آن به خاصیت سیاسی این چپ برای مقابله با گرایش کمونیستی در جامعه کردستان گره خورده است. این خاصیت تحت شرایط متفاوت سیاسی کم و زیاد میشود و در نتیجه آن آمپر شدت گرفتن و پائین آمدن اختلافات درونی کومه له را در حال نوسان دائیمی نگاه میدارد. این وضع سوخت و ساز همیشگی درونی کومه له و حزب کمونیست است. در بیشتر مقاطع گرایش ملی در کومه له محور است و چپ ملی خدمتگذارش. مجموعه این دو، یعنی کلیت کومه له، نقش جاده صاف کن ملی گرائی و احزاب آن را در کردستان دارند. شکل گرفتن گرایش ملی در کومه له و حزب کمونیست ایران تحت شرایط اجتماعی آن زمان که احزاب ملی در کردستان عراق به نوائی رسیده بودند، طبیعی بود. به باور ما چپ ملی نمی خواست و حتی فکر نمی کرد سر نوشت کومه له به چنین جائی برسد. این چپ بی توجه به روندها و نتایج پراتیک سیاسی رهبری و قرار دادن عملی آنها در چهار چوب جنبش ملی بود. دلایل و نیت هر چه بود، وقتی این چپ همراه با گرایش ملی با نقطه قوت سیاسی و تاریخی کومه له قدیم در گیر شد، زیر پای خود را اره می کرد و گرایش ملی را پرو بال میداد. این وضع راه حرکت کومه له در این راستا را هموار کرد.

به این ترتیب تشکیلات کومه له از آن زمان دو جبهه ای شد و نه دو گرایشی. یکی گرایش اجتماعی اصلی ریشه دار ملی و دیگری جبهه چپ ملی گاهی راضی و اکثرا ناراضی. در آن وقت ملی گراها به رخوت و بی تحرکی کومه له معترض بودند، چپ ملی به قدرت گیری آنها در ارگانهای تشکیلاتی اعتراض داشت. این نارضایتی عمومی کومه له را در بحران فرو برد. سیاست سانتریسم رهبری کومه له در راس آنها ابراهیم علیزاده برای ایجاد تعادلی میان این دو جبهه کار ساز نشد. همزمان با این وقایع فعالیت حزب کمونیسم کارگری ایران در شهرهای کردستان ایران بهر دو جبهه فشار می آورد. در نهایت دعوای میان این جبهه بندی ها در کومه له، عده ای از ناسیونالیست های کُرد دو آتشه درون آن توطئه مشهور به”جعبه سیاه” را به کمک اتحادیه میهنی براه انداختند. اینها در سال ۱۳۷۸با گذاشتن نام قدیمی کومه له قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران بر خود، سازمان زحمتکشان را ایجاد کردند. زحمتکشان به خود گفت من کومه له ام آنچه باقیمانده حزب کمونیست ایران است. در برخورد به این جدائی رهبری کومه له سالهای زیادی عموما سکوت کرد. این سکوت سیاست بود. به آنها نگفت ناسیونالیست اند، نگفت اینها راهزنان سیاسی اند و نام من را دزدیده، نگفت با قلدری خود را کومه له و کومه له را حزب کمونیست ایران می نامند، نگفت توطئه کردند با زور اسلحه پنجاه، پنجاه امکانات را می خواستند و… . رهبری کومه له نمی خواست با درگیر شدن با زحمتکشان و ناسیونالیست خواندن آنها، دوستان ناسیونالیست منطقه ایش را از خود برنجاند. نمی خواست آنها فکر کنند کومه له مخالف ناسیونالیست است و زحمات تا آن وقت خود برای قرار گرفتن در جبهه آنها(احزاب ملی) را به باد دهد. نمی خواست با ناسیونالیست خواندن آنها گرایش ملی درون تشکیلاتش را از خود برنجاند. بعلاوه اگر این موضع را می گرفت نفع سیاسی آن را حزب فعال کمونیسم کارگری ایران و سازش ناپذیر و پرچمدار مبارزه با گرایش ناسیونالیسم می برد. کادرهای کمونیسم کارگری در توضیح این جدائی برای مردم، جلسه گرفتند، سخنرانی کردند و به اندازه یک کتاب قطور مطلب نوشتند.

عاقبت فشار کمونیست ها، چپ ملی درون کومه له را وادار به اعتراض به بی موضعی و سکوت رهبری کومه له در ارتباط با جدائی زحمتکشان کرد. چپ ملی برای اولین بار به مخالفت با سانتریسم، در واقع ناسیونالیسم در رهبری کومه له بر خاست. برای ساکت کردن این اعتراض حسابگری رهبری کومه له بکار افتاد. با سلاح همیشه آماده”سنجیدگی”، و”اجتماعی بودن کومه له”، “واقع بینی کومه له”، “واقعیتهای جنبش انقلابی در کردستان” و از این قبیل توجیهات فشار درونی چپ ملی را سر جایش نشاند.

جدائی زحمتکشان نتیجه پراتیک کومه له جدید و رشد ۹ ساله ملی گرائی در آن بود. این جدائی شوک دیگری بر تشکیلات کومه له بنفع گرایش ملی و باز هم بضرر چپ ملی درون آن وارد کرد. بدنبال آن رهبری کومه له برای حفظ انسجام تشکیلات خود و مهار نارضایتی ها ملی گرا تر شد. تنفر از حزب کمونیسم کارگری ایران و این جنبش را سیاست کرد و به رکن اساسی انسجام تشکیلاتیش تبدیل نمود. علیرغم اینها چپ ملی درون کومه له از موقعیت خود در تشکیلات در مقابل با گرایش ملی و فعالین آن ناراضی بودند. تنه این چپ در کومه له قدیم به جنبش کمونیسم کارگری خورده بود و به راحتی کنار نمی آمد. با همه اینها نقط توافق اصلی میان این دو جبهه ضدیت با کمونیسم کارگری بود. اما هر دو جبهه هنوز زیر بار عوارض کمونیسم کارگری و تاریخ یکدهه ای آن و فشار سیاسی حزب کمونیسم کارگری قرار داشتند. چپ ملی متوجه نبود و هنوز نیست، پیوستن کومه له به جنبش ملی شروعی داشت و پایان آن تا تبدیل کردن کومه له به یک جریان خالص ملی ادامه خواهد داشت. هنوز متوجه نیستند بازنده نهائی این جبهه بندیها در کومه له آنها هستند. اتفاقات مختلف در کومه له ناشی از مشکلات عبور از این مسیر و مراحل آن است و نه چیز دیگری. کومه له بر روی بستر ملی حرکت میکند و طبیعی است که بدنبال هر اتفاقی راست تر از قبل گردد. نماینده سر راست و روشن تر ناسیونالیسم دارو دسته زحمتکشان بود. گرایش ملی درون کومه له در گیر موانع سر راهش، چپ ملی و عوارض کمونیسم کارگری در این تشکیلات موانع آن بودند. این وضع کومه له را در مقابل با زحمتکشان به موضع دفاعی انداخته بود. کومه له دنبال راه چاره ای برای خارج شدن از این وضع بود. در پایان این دوره این راه را یافت و در انتهای آن لایه ویژه ضد کمونیسم کارگری و تنفر از آن در این سازمان و حزب کمونیست ایران نطفه بست و پرورده شد.

در بخش بعدی برای پایان دادن به این بخش دو محور باقیمانده آن را دنبال می کنیم.

ادامه دارد.

مجیدحسینی  هشت ژوئن- ۱۸ خرداد ۱۳۹۷

تلفن:۰۰۴۶۷۳۷۷۶۵۳۴۱

majid.hosaini@gmail.com