اتحادِ “فدائیان” -حزب چپ ایران -، موضوع بر سر چیست؟

اتحادِ “فدائیان”  –حزب چپ ایران -، موضوع بر سر چیست؟

چند روز قبل تعدادی از عناصر و نیروی باقی‏مانده و در حقیقت فاقد بُرش و اصالت انقلابی، در آلمان به گرد هم آمدند، تا کاری “دگر”، انجام دهند!! سردمداران اصلی این گردهمائی، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران – طرف‏داران وحدت چپ و کنش‏گران چپ بودند؛ سازمان‏های “محبوب و درخشانی” که، در کوله بار سیاسی خود، چیزی جز بدنامی، بی‏عملی، خیانت به انقلاب و انقلابیون و هم‏چنین پشت کردن به منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان ندارند.

شوربختانه به‏دلیل فقدانِ حضور و پراتیک انقلابی و کمونیستی در درون جامعه، ماهیت و معنای حقیقی اپوزیسیون سالم و چپ، وارونه شده است. اگرچه و در این رابطه نمی‏توان و نمی‏بایست، عناصر متشکله در کلن را، در پهنۀ نیروهای متعهد به آرمان‏های مردمی، و هم‏چنین در محدودۀ چپ خارج از کشوری جای داد و به‏دنباله سیاست نقد و روشن‏گری را در مقابل‏شان انتخاب نمود؛ به این دلیل مبرهن که، سازمان اکثریت نه به‏عنوان نیروی انقلابی و یا سازمانِ چپ، بلکه از زمره سازمان‏های وابسته به منافع‏ی سرمایه به‏حساب آمده و از زمان شکل‏گیری‏اش و تاکنون، هم‏کار عملی نظام جمهوری اسلامی و هم‏چنین، پیرو سیاست و مدافع‏ی جناح‏هایی از حاکمیت بُوده و می‏باشد.

در هر صورت و جدا از این‏ها “حزب چپ ایرانِ” ادعایی اکثریت، قصد “دگر”ی نموده و در صدد احیاء، و پی‏گیری افکار فدائیان اواخر و اوائل دهه‏های چهل و پنجاه‏ است. ناگفته نه‏ماند که سازمان‏های متشکله در کلن و بعضاً جماعت تشکیل دهندۀ آن، در دُوره‏های متفاوت هم، روند هم‏گرائی و یکی‏شدن را تجربه کردند و ناموفق از همۀ آن‏ها بیرون بدر آمده‏اند؛ ناموفقی‏هایی که، هم‏چنان علل و ایرادات آن‏ها در دالان‏های سراسر خفت‏بار سیاسی‏شان گیر کرده است. علی‏رغم چنین وضعیت و در پرتو چنین ثمرۀ نافرجامی، مضحکۀ تازه‏ای را سازمان داده‏اند و به‏قول خویش، می‏خواهند جامعه را به سمت “آزادی و دمکراسی” و …. رهنمون سازند! پُر واضح است‏که موارد طرح شده از جانب اکثریت را، نباید جدی گرفت و می‏بایست به‏حساب طنز سیاسی نوشت. به این دلیل که پای‏بندی به این‏گونه مفوله‏ها در درجۀ نخست، نیازمند صداقت و حمل افکار انقلابی، و در ثانی مستلزم حضور در صحن مبارزۀ طبقاتی و وصل به پایگاه اجتماعی‏ست. معلوم است سازمانی که کوله‏باری ازخیانت به آرمان توده‏ها در کارنامۀ سیاسی خود دارد، قادر به سمت‏و‏سو دادن جامعه به مسیر بالنده و هم‏چنین برگرداندن چرخۀ سیاست به نفع میلیون‏ها تودۀ دردمند نیست؛ چنین سازمانی و از جمله سازمان‏های متشکله در “حزب چپ ایران”، بنابه ماهیت‏شان، اساساً فاقد کاریزمای سیاسی و فاقد پتانسیل مبارزاتی‏اند؛ به طور قطع جلسات کلن و اتحاد “فدائیان” را نه تنها نباید جدی گرفت، بلکه باید آگاه بُود که حنا و حیات “حزب چپ ایران”، پیشاپیش رنگ باخته است و در زمانی نه چندان دُورر، فاحتۀ آن خوانده خواهد شد. به هر حال با توجه به دُورنمای سیاسی “اتحاد فدائیان”، باید به این سئوالات پاسُخ داد که موضوع و هدف فسیل‏هایی که، در توشۀ سیاسی خود، انبانی از خیانت به جنبش‏های انقلابی و کمونیست‏ها دارند، چیست؟ آیا بنیاناً می‏توان این جماعت را، در دایرۀ چپ برسمیت شناخت و سر و صدای چند ده نفرۀشانرا، جدی گرفت و به حساب کار تازه‏ای نوشت؟

خلاصه و در یک کلام می‏توان گفت که وضعیت کنونی و نگاه‏شان نسبت به حاکمیت و بافت‏های متفاوت در آن، و هم‏چنین عکس‏العمل‏های تاکنونی‏شان در برابر جنبش‏های اعتراضی و مطالبات به‏حق مردمی، تکرارِ کار و همان سیاستِ شکل‏گیری سازمان اکثریت، و به‏دنباله از سنخِ اتحاد سال نود و یک، و نود و پنج، و آن‏هم با شکل و شمایلِ دیگری است. سازمان و “حزب چپی” که با آرمانِ مردمی و با جای‏گزینی حکومت کارگری بیگانه است؛ سازمان و “حزب چپی” که تعلق‏اش یه بالاست و بوئی از وفاداری به طبقۀ پائین نبُرده است. هم‏سوئی و هم‏یاری با جنبش اصلاح‏طلبی و جناح معتدل نظام، شرکت در انتخابات کذائی رژیم جمهوری اسلامی و هدف قرار دادن مبارزین و کمونیست‏ها و امثالهم، از زمره فعالیت‏های موسسین “حزب چپ ایران” را تشکیل می‏دهد؛ سازمان و “حزب چپی” که سر و افکارش، به اصلاح‏طلبان حکومتی و به سیستم و به مناسبات گندیدۀ سرمایه وصل است.

باری، آمده است و می‏گویند، باید روند انتخابی پیشارو را به فال نیک گرفت و بر چپ پراکنده و فاقد جایگاه حقیقی، فائق آمد! به این امیدند «که “حزب چپ ایران (فداییان خلق)” بتواند در امتداد اجتماعی و تاریخی خود که همانا جنبش اجتماعی و تاریخی فداییان خلق است، گسترش و پیوند یابد. همان فداییانی که از سیاهی جنگلهای سیاهکل با امید به رهایی و خوشبختی مردم ایران مبارزه را حتی بدون برنامه و سیاستی تدوین شده آغاز کردند، … » – وهاب انصاری، یکی از اعضای شورای مرکزی “حزب چپ ایران” -.

با حمل چنین نظر و ادعای دروغین، می‏توان فهمید که این جماعت – و بنابه سیاق همیشگی‏شان -، خشت کار را بد ریخته‏اند و دارند با تحریفِ تاریخ بخشی از منش و افکار کمونیست‏های راستین و بویژه برنامۀ در پس سیاهکل، بر موقعیت نامتعادل فکری خویش سرپوش می‏گذارند. نمی‏خواهند رو راست باشند و آگاهانه دارند با توسل به‏دروغ و دغل‏بازی، آغازِ کار “حزب چپ ایران” را، با آغاز کارِ بهترین فرزندان کارگران و زحمت‏کشان و آن‏هم در دهه‏های سیاهِ دیکتاتوری رژیم شاهنشاهی یک‏سان جلوه می‏دهند. بدون این‏که اشراف داشته باشند، سیاهکل حاوی سیاست و برنامۀ روشنِ کمونیستی بُود و کم‏ترین کج‏فهمی و یا چندگانه‏گی‏ای، در حرکتِ انتخابی رزمنده‏گان آن دُوره نبُود؛ بدون این‏که به‏خواهند به‏خود بقبولانند، سیاهکل هدفِ اصلی خود را بدرستی شناخت و بی‏دلیل هم نبُود که، در کم‏ترین زمان ممکنه توانست، توجۀ افکار جامعه و جوانان را به سمت خود جلب و نقش بس تعیین کننده‏ای در مقابل ارگان‏های سد کنندۀ جنبش‏های اعتراضی و روشن‏فکری ایفاء نماید. بنابه چنین علائم واضح و مدللی، باید گفت که تفاوت بسیار عظیمی‏ست مابین آن چپ و حزب به اصطلاح چپ ایران! چرا که آن چپ، تکیه‏اش به مردم بُود و این “چپ”، نگاه‏اش به بالا و به جناح‏های مختلف نظام جمهوری اسلامی‏ست. تنها اشتراکِ نوشتاری فرسوده‏گان سیاسی، در سوءاستفاده از نام آن فدائیانی‏ست که، “حزب چپ ایران”، بر طاق خود چسبانده است.

حقیقتاً که کار این جماعت، مردم نیست و بی‏مایه‏گی سیاسی عناصر و جماعت متشکله در “حزب چپ ایران” هم، بسیار آشکارتر از آن است‏که به‏توان، انتظاری از تشکل “نو” بنیادشان داشت. دکانِ تازه‏ای را باز کرده‏اند و مطئمناً بدون مواجه با مشتری تازه‏تر، بسته خواهد شد. به این دلیل که با گذشتۀ سراسر نکبت‏بار خود، تصفیه حساب سیاسی نه‏کرده‏اند و رندانه دارند از نام فدائی سود می‏جویند تا درمانده‏گی و استیصال سیاسی خود را توجیه نمایند. سپاه پاسداران را به سلاح‏های سنگین مجهز کنید، هم‏کاری‏های عملی با ارگان‏های سرکوب‏گر نظام، راه‏اندازی دفاتر در نهادهای سپاه پاسداران و دیگر دوائر سرکوب … از زمره کارنامۀ سیاسی‏شانرا تشکیل می‏دهد. موضوع اینان، اتحاد و یا جهت دادن اعتراضات مردمی علیۀ طبقۀ حاکم بر جامعه نیست، بلکه پاسُخ‏ به نیازهای درونی و دُم تکان دادن، به جناح‏های متفاوت نظام است. همۀ هدف، امید و آرزوی‏شان، در جلب توجۀ بخش‏های متفاوت نظام و هم‏چنین قدرت‏مداران بین‏المللی – در آرایش سیاسی آتی جامعۀ ایران – است. با این تفاصیل، موضع‏ی عنصر و نیروی طرفِ مردم، و متعاقباً نوعِ چگونه‏گی برخُورد با چنین تجمعاتی کاملاً روشن است. بر این اساس هرگونه وُرود به بازی‏های سیاسی انتخابی آنان مبنی بر به نقد کشاندن افکارشان، و یا انتخاب دیالوگِ سیاسی و برنامه‏ای، چیزی جز عدول از مبارزۀ ایدئولوژیک سالم در درون نیروهای کمونیستی نیست. به دنباله هرگونه گفتمان انتقادی – اقناعی با “حزب چپ ایران”، نه تنها بناصحیح، بلکه تطهیر چهرۀ کثیف امثالی هم‏چون مهدی فتاپور، فرخ نگهدار و دیگر دار و دسته‏ها و حامیان فکری‏شان می‏باشد. یگانه متدِ روشن‏گری و زنده نگه داشتن حافظۀ تاریخی پیرامون چنین جریانات و عناصر متعلق به طبقۀ بالائی‏ها، در انتخاب و در پی‏گیری سیاست افشاءگری و به‏دنباله طرد آنان، از صفوف نیروها و عناصر وابسته به طبقۀ پائینی‏هاست.

بدین ترتیب، لازم و ضروری‏ست تا به‏جای به نقد کشاندن برنامه و افکار آنان، بار دیگر ماهیتِ سراسر خیانت‏بارشان را گوشزد کرد و به نسل جوان امروزی آموخت، که چگونه سازمان اکثریت، به هم‏راه ارگان‏های سرکوب‏گر نظام جمهوری اسلامی، نقش بس عظیمی در به خاک و خون کشاندن مبارزین، کمونیست‏ها و هم‏چنین در پس زدن و سرکوب جنبش‏های اعتراضی داشته است. هم‏راهی در سرکوب جنبش خلق تُرکمن‏صحرا، کُردستان، هم‏کاری‏های عملی با نیروهای سرکوب‏گر نظام در کُشت و کُشتار مردم و تعرض مسلحانه به سربداران در پنجم بهمن سال شصت – در آمل و جنگل‏های مازندران -، هم‏راهی با ضد انقلابیون، در تعقیب و دستگیری مبارزین و کمونیست‏ها در خیابان‏های ایران و … از جمله فعالیت‏های سازمان متشکله در “حزب چپ ایران” را تشکیل می‏دهد. واقعیت این است‏که سازمان اکثریت با جناح‏های متفاوت‏اش، در تاریخ جنبش اعتراضی – کمونیستی ایران، بسیار بدنام‏اند و باید و می‏بایست، در فردای انقلاب مورد بازخواست و محاکمه قرار گیرند. این جریانات با اتخاذ سیاست ضد انقلابی، ده‏ها مبارز و کمونیست را روانۀ زندان‏های مخوف جمهوری اسلامی نمودند و از دم تیغ جلادان نظام گذراندند؛ این سازمان‏ها در دُوره‏های متفاوت، به حمایت از جناح‏های به‏اصطلاح اصلاح‏طلب، جنبش سبز و اعتدالِ حکومتی برخاسته‏اند و نقش سوپاپ اطمینان نظام امپریالیستی را ایفاء نموده‏اند؛ موضوعاتی که هم‏چنان در دستور کار “حزب چپ ایران” قرار دارد و حاضر به فاصله‏گیری، و یا قطع مراوده و مصاحبت سیاسی با نظام و بخش‏هایی از آن نیستند. این جماعت در خط و در صفوف مردم قرار ندارند و انگیزۀ اصلی و محوری‏شان، وحدت و مدارائی با جناح‏های “آرام” نظام، کسب جایگاهِ معقول‏تر در میانِ اپوزیسیون خارج از کشوری و هم‏چنین جلب توجۀ قدرت‏مداران بین‏المللی در آرایش سیاسی بعد از جمهوری اسلامی‏اند. بر مبنای چنین حقایقی و به یقین می‏توان گفت که گرداننده‏گان اصلی “حزب چپ ایران” و بویژه سازمان اکثریت، کم‏ترین تفاوت ماهوی‏ای با اصلاح‏طلبان و معتدلین حکومتی ندارند و همۀ آنان، سوار بر قطار واحدند. به همین منظور هرگونه مهربانی و سازش گفتاری، و یا انتخاب دیالوگ به نیتِ روشن‏گری، چیزی جز ترویج و تبلیغ بنادرستِ مبارزۀ ایدئولوژیک مابین نیروهای انقلابی، و هم‏چنین، چیزی جز تطهیر چهرۀ سخیف و شنیعِ عناصرئی هم‏چون فتاپورها و نگهدارها نیست.

۹ آپریل ۲۰۱۸

۲۰ فروردین ۱۳۹۷