مبارزه علیه حجاب اجباری و مسله زنان کارگر

در ایران تحت حکومت سرمایه داری با قوانین قرون وسطائی و ارتجاعی اسلامی هر درجه از پیشرفت وضع زنان کارگر بعنوان شهروندان جامعه منوط به پیشروی جنبش رهایی زن در آن جامعه است. از طرف دیگر و تا آنجاییکه به زنان کارگر بعنوان فروشنده نیروی کار بر میگردد هر درجه از بهبود وضعیت آنان در درجه اول منوط به پیشروی کل جنبش کارگری بعنوان طبقه ای که باید برای ادامه حیات خود نیروی کار خود را بفروشد مربوط میشود. من دراین نوشته کوتاه سعی میکنم این دو  موضوع را مورد بررسی قراردهم.

مقدمه

در طول حیات ننگین رژیم اسلامی این دومین بار است که جنبش رهایی زن و با پرچم مبارزه علیه حجاب اجباری به جنگ این رژیم ضد زن رفته است. اولین بار، این رویاروئی در اوایل انقلاب ۵٧ بود. درآن زمان رژیم با شعار “یا روسری یا توسری” به سرکوب جنبش رهایی زن رفت. فعالین جنبش رهایی زن از طرف دیگر با شعارهایی نطیر “ما انقلاب نکردیم که به عقب برگردیم”، “آزادی جهانی است، نه شرقی است نه غربی” به مصاف رژیم رفتند. اگرچه مبارزه علیه حجاب اجباری در تمام طول عمر ننگین رژیم اسلامی ادامه داشته است، اما همزمان با جنبش انقلابی دی ماه سال ٩۶ این مبارزه به مرحله جدیدی رسیده است. مرحله جدیدی که در آن رژیم از هر طرف تحت محاصره مردم کارگر و زحمتکش قرار گرفته است. اینبار این دختران خیابان انقلاب بودند که سوت این دوره نوین را به صدا درآوردند.

زن کارگر بعنوان شهروند جامعه

اگر ما زن کارگر را فقط در عرصه تولید و فقط بعنوان فروشنده نیروی کار در نظر نگیریم بلکه بعنوان شهروندی در نظر گیرم که تحت قوانین ارتجاعی و زن ستیز رژیم اسلامی زندگی میکند آن وقت واضح است که هر اندازه پیشروی جنبش رهایی زن در عقب راندن قوانین و فرهنگ اسلامی خود یک پیشروی در وضع اجتماعی زن کارگر نیز هست. اگر مطالباتی نظیر حق طلاق، حق سرپرستی کودکان، مسافرت بدون اجازه شوهر و آزادی در انتخاب رشته های تحصیلی و ده ها مطالبه دیگر جزو مطالبات جنبش رهایی زن هست زنان کارگر و فرزندان آنان نیز مستقیما از تحقق این مطالبات بهرمند میشوند.

اهمیت مبارزه علیه حجاب اجباری در مبارزه انقلابی برای سرنگونی رژیم

مبارزه علیه حجاب خصلتا مبارزه ایست بر علیه کلیت نظام چرا که این مبارزه همواره یکی از ارکان اصلی و پایه های ایدئولوژیک رژیم را نشانه میگیرد. جمهوری اسلامی با پرچم حجاب اجباری و قوانین متحجر اسلامی آن به حکومت رسید و در “جهان اسلام” نیز با همین پرچم شناخته شده است. بهمین خاطر جمهوری اسلامی چاره ای ندارد که با چنگ و دندان از این پرچم محافظت کند. بی جهت نیست که تمامی دست اندرکاران ریز و درشت رژیم منجمله خود خامنه‌ای این چنین در مقابل پدیده دختران خیابان انقلاب به ترس و وحشت و به یاوه گویی و “حقارت” افتاده اند.

اگر خامنه ای و دیگر سرمداران رژیم تحت فشار مبارزات کارگران و مردم ستمدیده به التماس و چاپلوسی میافتند که “مقصر” بوده اند و اینکه “عدالت اجتماعی” رعایت نشده و وعده رسیدگی میدهند، ولی در مقابل دختران خیابان انقلاب چاره ای جز چنگ و دندان نشان دادن و اعلام مقابله علنی با آن را ندارند. نمونه اخیر ترس و وحشت و چنگ و دندان نشان دادن های حکومت در مقابل این مبارزه شورانگیز دختران خیابان انقلاب موضعگیری اخیر اجلاس مجلس پنجم خبرگان بود که توام با سخنرانی های حاضرین در توهین و حمله به جنبش حجاب برگیران در ایران و دختران خیابان انقلاب همراه بود. احمد جنتی، رئیس مجلس خبرگان و یکی از مهمترین مقامات حکومت اسلامی خواهان برخورد تند با رقصیدن و برداشتن روسری زنان شد. او در این رابطه گفت: “ابتدا باید به این افراد تذکر داد که چرا اسلام بر اجباری بودن حجاب تاکید دارد. اگر توبه نکردند باید با آنها برخورد شود.”

دختران خیابان انقلاب نه تنها پرچم مبارزه علیه حجاب اجباری را بر دوش میکشند بلکه در یک جنگ خیابانی و در روز روشن اتوریته و قدرت رژیم را به چالش و بیشتر از آن به تمسخر میگیرند. آنها با این کار خود کل فضای آزادیخواهی و برابری طلبی را قدم ها به جلو سوق داده و جسارت و شهامت پیشتری را برای سایر عرصه های مبارزه علیه سرنگونی جمهوری اسلامی آماده میکنند. دختر خیابان انقلاب بر بالای سکوئی که بر آن ایستاده است مزدوران رژیم را به مصاف میطلبد و میگوید “هر حرفی که داری همین جا بزن”. در متن چنین جنگی است که آن زن سالخورده‌ای که به “جرم” شرکت در مراسم برپایی هشت مارچ به زندان محکوم میشود روسریی خود را به علامت اعتراض بر بالای عصای خود آویزان میکند و این چنین جسورانه به جنگ مزدوران زندان میرود. در چنین فضایی است که مریم محمدی به اتفاق چند زن دیگر در مراسم سخنرانی هشت مارچ امسال در تهران به افتخار دختران خیابان انقلاب از جای خود بلند میشوند و روسری های خود را به علامت اعتراض به حجاب اجباری و بطور سمبلیک بر بالای سر خود نگه میدارند. او در آن جلسه میگوید: “هیچ قدرتی و با هیچ خوشونتی نمیتواند در مقابل اراده جمعی جامعه بایستد. امروز رهایی زنان اراده عمومی جامعه است”. تکثیر دختران انقلاب یعنی تبدیل شدن مسله رهایی زن به اراده عمومی جامعه و این است منشا ترس و وحشت رژیم.

مبارزه علیه حجاب اجباری و مسئله زن کارگر بعنوان فروشنده نیروی کار

تا آنجاییکه به مسله اشتغال و بیکاری زنان کارگر بر میگرد در این جا نیز یک پای قضیه به مسئله حجاب اجباری گره خورده است. وقتی بر طبق قوانین متحجر اسلامی جای زن در خانه است آن وقت یک عرصه مبارزه زنان کارگر این خواهد بود که به حکومتیان “شیر فهم” کنند که آنها بردگان خانگی نیستند؛ بلکه شهروندان برابر جامعه اند و باید در سوخت و ساز آن جامعه سهیم باشند. زن کارگر قبل از اینکه اعلام کند آماده است نیروی کار خود را بفروشد باید بر بالای سکو برود و اعلام کند که زن هم شهروند این جامعه هست؛ صاحب بدن خود و مختار است که با هر نوع پوششی در جامعه ظاهر شود و هر شغلی را که میخواهد باید بتواند انتخاب کند و این را باید همگی برسمیت بشناسند. این برسمیت شناسی زن بعنوان شهروندی که باید در پروسه تولید و اقتصاد سیهم باشد یکی از مهمترین مصاف زنان کارگر در عرصه اجتماعی و اشتغال است.

تا آنجاییکه به مسایل زنان کارگر در محل کار برمیگردد قبل از هر چیز همدلی و مبارزه مشترک کارگران زن و مرد برای بدست آوردن خواسته هایست که منافع کل کارگران را در بر میگیرد؛ خواسته هایی نظیر مبارزه برای افزایش دستمزد، مبارزه برای گرفتن حقوق های معوقه، ایجاد تشکل های مستقل کارگری و آزادی اعتصاب. در پرتو چنین مبارزه مشترکی است که راه برای تحقق مطالباتی که شامل و مخصوص زنان کارگر میشود فراهم میشود.

 

خاتمه

جا دارد که به این مسله نیز اشاره کنیم که جنبش رهایی زن و جنبش کارگری دو بازوی مهم در مبارزه علیه رژیم اسلامی و نظام سرمایه‌داری در ایران هستند. آنچه که میماند این است که گرایش سوسیالیستی در جنبش کارگری و در جنبش زنان بتواند دست بالا پیدا کند و دست این دو جنبش را در دست هم بگذارد تا به اتفاق جنبش های رهایی بخش و عدالتخواهانه دیگر بتوانند کار رژیم اسلامی و نظام سرمایه داری در ایران را یکسره کنند.

مارس ٢٠١٧