مرهم که نیستید، نمک روی زخم نپاشید

مرهم که نیستید، نمک روی زخم نپاشید

«استبداد و خفقان، جبرا نمایی وارونه و مخدوش از حقایق سیاسی جامعه ترسیم میکند. … کاملا قابل فهم است که چگونه در یک فضای مختنق ماهیت و توان و برنامه نیروها و احزاب سیاسی، توازن قوای میان نیروهای اجتماعی، جهت و شتاب روند های سیاسی و از همه مهم تر تمایلات سیاسی و اجتماعی واقعی خود مردم و طبقات مختلف اجتماعی بدرستی بروز پیدا نمیکند و منعکس نمیشود…. اما در پس این معرکه، تاریخ واقعی در جهت دیگری سیر میکند. باید فراتر را نگاه کرد. گوش را باید به زمین چسباند و لرزش بنیادهای این نظم ارتجاعی را حس کرد.» ( منصور حکمت)

در یادداشت قبلی ام با عنوان «مشکل از طرف کارگر نیست» یادآور شدم که کارگر بودن در ایران سخت است. باید حرفم را اصلاح کنم و تاکید کنم کارگر بودن در ایران مصیبت است! تحقیر و توهین و استثمار در تمام عمر از یک سمت و تحقیر و بدهکار بودن به برخی که چرا به وظایف و شعارهایمان آگاه نیستیم از سوی دیگر.
بی بی سی در یک گزارش، مانند همیشه بی طرفانه، در اولین تصویری که میخواست به اعتراضات کارگران اشاره کند صحنه تظاهرات کارگران هپکو را پخش کرد که کارگران شعار «مرگ بر کارگر و درود بر ستمگر» را فریاد میزدند و گوینده معصومانه تاکید کرد چه شده که کارگران ایران مرگ خود راخواستارند! سایت حکومتی تابناک که لباس میش پوشیده بود خودش را به بی خبری زده و پرسیده که چه شده «رویدادی از جنس خودزنی کارگران معترض اتخاذ می‌کنند»؛ حسین اکبری به قولی “سندیکالیست مجرب”، نیز آنرا یاس آور خوانده که معلوم نیست ستمگر کیست و چه میکند! و سیاوش دانشور که طلبکارانه میخواهد کارگران را از مخاطرات در پیش رو آگاه کند با تاکید بر حرفهای یادداشت قبلی اش که این شعارها خودزنی و سم است، حسابی از خجالت کارگران در آمده و در حالی که اذعان میکند «شخصا اطلاع دقیقی» ندارد منشا این شعاراز کجاست در جمله بعدی با اشاره به شعار دیگری، «حقوقها را نمیدن، مرگ بر امریکا»، مطمئن نوشته است:«این شعار در اساس از تولیدات جریانات پلیسی و دولتی میان کارگران مانند خانه کارگری ها و خط توده ایستی – سندیکالیستی است که همواره تلاش میکنند کارگران را به نیروی این یا آن جناح حکومت تبدیل کنند و در تداوم وحشت عمومی حکومت شان از کارگر بعنوان یک جنبش و یک طبقه اجتماعی، بویژه بدنبال رویدادهای دیماه در ایران، آگاهانه میخواهند سر اعتراض و مبارزه کارگری را به سمت دیگری کج کنند»
خوب بود سیاوش دانشور یادداشت خود را یکبار هم شده با دقت میخواند که در حق کارگران چه جفای دارد میکند. در پاراگراف اول نوشته اش به شعار دستفروشان حسن آباد اشاره میکند و دستفروشان را متهم به بی وجدانی در قبال قتل علی چراغی ،دستفروشی که به دست عوامل شهرداری کشته شد، میکند:« … کارگران دستفروش حسن آباد در اعتراض به عوامل شهرداری، که علی چراغی همکارشان را جلو چشم فرزندش با پنجه بوکس کشتند، شعار دادند: “مرگ بر بساطی، درود بر شهرداری”». و در جایی دیگر تاکید میکند:« حرفهای خامنه ای را هم در مورد کارگران همه شنیده اند. اجرای منویات آقا این شد که در روز هفتم اعتصاب فولاد اهواز شعار “حقوق ها را نمیدن، مرگ بر آمریکا” سر دهند!» و اینکه «این شعارها برای یک خودکشی دستجمعی کارگری طراحی شده است.»
ایشان تاکید میکند که بحث را نباید لوث کرد اما ببینم خودش چگونه با مغلطه گری بحث را لوث میکند:« …مدافعین این شعار باید زحمت بکشند و خاصیت جنبش “مرگ بر خود” را برای همه توضیح دهند. اگر این شعار بقول دوستانی “سرمایه داری را به چالش میکشد”!؟ چرا قطعنامه نمیدهید که خط مشی تاکتیکی کارگران منبعد “مرگ بر کارگر و درود بر سرمایه دار” است؟ و یا در اعتراض علیه جمهوری اسلامی بجای مرگ بر خامنه ای فریاد بزنند “درود بر خامنه ای” و “مرگ بر مردم و زنده باد رژیم”؟»
ایشان فقط نیمی از شعار می بیند و تعمدا بزرگ میکند تا تاکید کرده باشد«کارگری که مرگ بر خودش می گوید با نابودی خویش فاصله زیادی ندارد.» انصافا در این شعار معین و شعار دستفروشان کارگران مرگ خود را خواسته اند؟ نیمه دوم این شعار در واقع اصل ماجرا را رو میکند کارگر از دید ستمگر (سرمایه داری) موضوع را مطرح میکند. وشنونده اگر عاقل باشد موضوع را میگیرد. این شعاری ابتکاری است و به شدت کنایه آمیز است و در یک توازن قوای معین سرداده شده است. بی شک همانگونه که در ده روز دی ماه که برای چند روز خیابانها در دست کارگران و مردم گرسنه بود هیچ شعاری کنایه آمیزی مطرح نبود بلکه سرراست و مشخص خواسته سرنگونی حکومت مطرح بود. مسلم است هیچ حزب سیاسی کمونیستی این شعار را خط مشی تاکتیکی کارگران اعلام نمی کند. کارگران هم که این شعار را دادند به روزش صریح تر و قاطع تر شعار خودشان را خواهند داد چنانکه شاهدیم بعد از دستگیری ٩ تن از کارگران فولاد شعار «کارگر زندانی آزاد باید گردد» را دادند و شعارشان مستقیم متوجه موسوی سرمایه دار حاکم بر فولاد اهواز بود.
شعار مرگ بر امریکا را می شنوند اما بندی که که بر عدم پرداخت حقوق ها اشاره میشود نمی شنوند! تاکید کارگران این است که مرگ بر امریکا گفتن حکومت بهانه ای برای سرکوب و بی حقوقی کارگران است. اگر کسی این را درک نمی کند مشکل ازخودش است. مشکل از ایشان است که بدون هیچ دغدغه ای مبارزات کارگر را به حساب راست واریز میکند و به بازیهای جناحی حکومت ربط میدهد. در ابتدای این یادداشت سخنانی از منصورحکمت از نوشته ای از او به نام «زیر حجاب اختناق» را یادآور شدم تا به مخاطب این یادداشت تاکید کنم که «باید فراتر را نگاه کرد. گوش را باید به زمین چسباند و لرزش بنیادهای این نظم ارتجاعی را حس کرد.» در مورد سیاوش دانشور جالب تر این است در جای دیگر که به مسئله حجاب پرداخته با اشاره به همین سخنان منصور حکمت درمورد جنبش زنان اینگونه بی رحمانه قضاوت نمی کند که در مورد جنبش کارگری. معلوم نیست چطور در جنبش زنان «کارکرد “حجاب اختناق” اینست که از واقعیات پیچیده و چند بعدی و ریشه دار، تصویری یک بعدی و غیر واقعی و ابتر بدست میدهد.» اما در مورد جنبش کارگری و مبارزات کارگران و شعارهایشان حجاب اختناق هیچ کارکردی ندارد و سر قرقره دست دیگری است؟ سر قرقره اما در دستان کارگران است، در روز ١٣ اسفند کارگران هپکو دامنه اعتراضات شان را به تهران کشاندن و و در آنجا شعار دادند:” فقط میگن امریکا، دشمن ما همینجاست”. این تاکیدی بر این است که همینقدر که کارگران احساس کنند میتوانند شعارهایشان را صریح تر بیان کنند اینکار خواهند کرد وبه کسی هم بدهکاری ندارند.و باید اشاره کنم در همین تجمع که این شعار داده شده در بنری کارگران حرف خامنه ای که چشم دشمن به کارگران است یاد اور شده بودند!
متاسفانه دوستان ما از کارگر تصویر بسیار مغشوشی دارند. فکر میکنند که کارگر باید منزه و تمیز سر قرار مبارزاتی اش حاضر شود. فکر میکنند که اعتصاب و اعتراض کارگران به راحتی شکل میگیرد واساسا کارگر آماده است هر زمان که دلش خواست دست به اعتراض بزند واز این امر هم شاید هم کیف هم میکند. حقیقت این است که اعتصابات و اعتراضات کارگران در ایران از سر کارد به استخوان رسیدن شکل میگیرد واگر برای سیاوش دانشور ناراحت کننده نباشد در ساعات اولیه و روزهای اول در مقابل کارفرما خودشان دست به تضرع میزنند و تظلم خواهی میکنند تا شاید دل طرف نرم شود. ابتدا همه کارگران حاضر نیستند که وارد مبارزه شوند هر چه روند اعتراض ادامه دار میشود حضور کارگران بیشتر و قاطع تر میشود. چند سالی است که کارگران یاد گرفتند که از محیط کارگران بیرون بیایند و در مقابل مکانهای مانند فرمانداریها و ادارات کار و مجلس تجمع کنند دقیقا میروند که تظلم خواهی و حق خواهی کنند. این اصلا پدیده عجیبی و نکوهیده ای نیست بلکه کارگران سعی دارند به خواسته هایشان برسند که مهم ترین اش دریافت حقوق شان است که بتوانند شکم گرسنه شان را سیر کنند. اگر این برای برخی سنگین تمام میشود مشکل از کارگر نیست مشکل این است که کارگر را درک نمی کنند.
نمونه تاریخی در روسیه داریم به نام انقلاب ١٩٠۵، که کارگران به خون کشیده شدند. کارگران به رهبری یک کشیش رفتند به سوی کاخ تزار که تظلم خواهی کنند که جوابشان گلوله بود. و من شخصا به یاد ندارم که لنین و یا بلشویکها در جای کارگران را تحقیر کرده باشند که این چکاری بود کردید. بلکه آنها دنبال ماجرا را گرفتند و به وقایعی منجر شد که از آن به عنوان انقلاب یاد میشود. من تظلم خواهی را بزرگ نمی کنم بلکه دارم توجه خواننده به وضعیت واقعی کارگران جلب میکنم.
من حسین اکبری به عنوان یک سندیکالیست درک میکنم در نکوهش همین شعار کارگران مطلبی نوشته و خودش را به آن در زده که معلوم نیست ستمگر کیست و چرا شعارهای قانونی و قابل اجرا شدن نمی دهند. در اعتراضات اخیر، سندیکا به عنوان یک گرایش بیش از پیش نشان داده است که چقدر از جنبش کارگری ایران عقب است. من سایت تابناک و بی بی سی را درک میکنم که سعی وافر دارند که تا جای که امکان دارد تو سر کارگر و جنبش کارگری بزنند تا میتوانند سانسورش میکنند و آنجا هم که یادی از کارگران میشود به عنوان قشر مستضعف یاد میشود که حق شان را برخی خوردند و اساسا نقشی در امر سیاست ندارند و نباید داشته باشند. اما سماجت سیاوش دانشور بسیار مثال زدنی است که به بهانه یک شعار که درست هم آنرا درک نکرده سر قرقره را در دست راست می بیند. این دیدگاه همه کسانی که سالیان درازی منکر تعرضی بودن مبارزات کارگران و جنبش اعماق جامعه بودند و وقتی در سمیناری به این موضوع اشاره شد، ایشان بیان کرد خب چرا نمی روید قدرت را بگیرد!! مثل الان که میگوید چرا قطعنامه نمی دهد که شعار کارگران مرده باد بر خودش باشد!
و باز تاکید میکنم براستی خیلی هنر میخواهد چپ را راست نشان بدهید. مبارزات کارگران خودکشی دست جمعی نشان بدهید. کارگر را در معذوریت اخلاقی قرار بدهید که همکارت را کشتند بعد تو درود بر قاتل میفرستی. دوستان، اگر مرهمی بر زخم ما کارگران نیستید اقلاً نمک روی زخم ما نپاشید.